چه رضایتی؟ اینکه کتاب‌ها را نصف قیمت می‌فروشیم و فکر اینکه دیگر کتابفروشی نداشته باشیم خودش بسیار ناراحت‌کننده است. اما از اینکه مردم این‌گونه از ما حمایت کرده‌اند، خوشحالیم.

گروه فرهنگ و هنر مشرق - جلوی کتابفروشی تقریبا شلوغ است، می‌خواهم وارد کتابفروشی بشوم که صدایی از پشت سرم می‌آید و گفت‌وگوها توجه‌ام را جلب می‌کند. دختر به دوستش می‌گوید: «این همان کتابفروشی‌ است که توی اینستاگرام پیغامش بود که بیایم کتاب بخریم.» دوستش نگاهی به کتابفروشی می‌اندازد و می‌گوید: «چرا اینقدر تخفیف؟ تخفیف 25 درصد؟ یعنی ضرر نمی‌کنند؟»

دختر اولی دوباره می‌گوید: «انگار می‌خواهند کتابفروشی را تعطیل کنند. برای همین همه کتاب‌ها را 25 درصد تخفیف گذاشته‌اند. تبلیغ‌شان در فضای مجازی هم همین بود تا مردم بیایند و کتاب‌ها را بخرند.» هنوز با هم حرف می‌زدند که من وارد کتابفروشی شدم. اینجا کتابفروشی رود است، واقع در خیابان کریمخان. کتابفروشی‌ای که 20 سال است که در همین جا دایر است و پاتوق بسیاری از اهالی کتاب شده است. اما این روزها حال کتابفروشی رود خوب نیست. پیغامی در فضای مجازی باعث شد تا به اینجا بیایم و ببینم چه اتفاقی افتاده است.

  اطلاعیه‌ای غمگین برای کتابفروشی‌

 متن همان اطلاعیه را پشت کتابفروشی زده‌اند:
«متاسفانه برخلاف میل باطنی‌ام لازم است خدمت همه دوستان و عزیزان کتابخوان تعطیلی کتابفروشی رود با ۲۰ سال سابقه را اعلام کنم. محل فعلی کتابفروشی رود به‌منظور تجهیز و ارتقا فروخته شد، اما با رشد ناگهانی و انفجاری قیمت‌ها متاسفانه دیگر قادر به تهیه مکان مناسب برای کتابفروشی نیستیم. در ۲۰ سال گذشته افتخار آن را داشتیم که در خدمت بسیاری از اهل قلم و عاشقان کتاب باشیم. ۲۰ سال حمایت شما عزیزان، تکیه‌گاه ما بود، اما دیگر بدون تسهیلات و تامین مالی از طرف نهادهای مربوطه قادر به ادامه راه نیستیم. از این طریق بنده و مجموعه کتابفروشی نشر رود مراتب سپاسگزاری و قدردانی خود را به اطلاع تمامی عزیزان اهل قلم و علاقه‌مندان به کتاب می‌رسانیم.»

این اطلاعیه آنقدر با سرعت در فضای مجازی پخش شد که به قول کسانی که در کتابفروشی کار می‌کنند باورشان نمی‌شود که مردم آنقدر از آنها حمایت کرده باشند.


  آمدم تا دوستانم تنها نباشند

وارد کتابفروشی که شدم تقریبا 15 نفری را دیدم که بین کتاب‌ها می‌چرخند تا کتاب موردعلاقه‌شان را پیدا کنند. همین‌طور که کتاب‌ها را می‌دیدم و به مشتری‌ها نگاه می‌کردم، ناگهان نگاهم به یک مرد میانسال افتاد که حدود 10 کتاب را در دستانش جمع کرده بود و باز هم بین قفسه‌ها می‌چرخید. به سمتش می‌روم و خودم را معرفی می‌کنم و می‌پرسم: «چرا به این کتابفروشی آمدید تا خرید کنید؟»

می‌گوید: «مثل همه آدم‌هایی که اینجا هستند. خانه‌ام در همین خیابان بالایی است. اینجا از زمان افتتاحش پاتوق من بوده است. همیشه کتاب که می‌خواستم به اینجا می‌آمدم. البته خیابان انقلاب هم زیاد می‌روم ولی خب اینجا نزدیک‌تر است. مخصوصا از زمانی که پیر شده‌ام بیشتر به اینجا می‌آیم. نوه‌هایم را هم با خودم به اینجا می‌آوردم. اینجا برای آنها هم پاتوق شده است. حالا که در شرایط فعلی به امثال من احتیاج دارند، نباید تنهای‌شان بگذاریم.»

مرد اشکی در چشمانش جمع می‌شود و می‌گوید: «یادم می‌آید زمانی که همسرم فوت کرد اینجا برای من مثل خانه‌ام شده بود و تنها جایی بود که آرامش می‌گرفتم. برای همین زیاد به اینجا می‌آمدم تا حالم خوب شود. چند روز پیش نوه‌ام که به دیدنم آمده بود برایم اطلاعیه‌ای که همین‌جا زده‌اند را خواند حالا هم آمدم تا در حد توانم کمک کنم. این وظیفه همه ماست باید به آدم‌هایی که همیشه به ما کمک کرده‌اند و الان به ما احتیاج دارند کمک‌ کنیم.»

  تعطیل شدن کتابفروشی‌ها نگران‌کننده است

محمد حقی، مدیر انتشارات کتابستان درباره این دست از اتفاقات که برای حوزه کتاب می‌افتد، می‌گوید: «‌حوزه کتاب در کشور ما و به‌ویژه کتاب‌های ارزشی از ناحیه کمبود پایگاه‌های توزیع، رنج می‌برد. به‌طور سنتی پایگاه‌های موجود، صبغه تجاری و روشنفکری دارند و این وضعیت، فضا را برای کتاب‌های ارزشی بسته است. به همین دلیل با توجه به زیرساخت‌های توزیعی کتاب در کشور ما، حداکثر در طول سال 30 کتاب امکان پرفروش شدن را پیدا می‌کنند. طی سال‌های اخیر حدود ۶۰ کتابفروشی، به خاطر همین کمبودها، تغییر کاربری داده‌اند یا به‌طور کلی جمع‌آوری شده‌اند.

وزارت ارشاد می‌تواند با اعطای تسهیلات، به پایش و نگهداری اجزای نشر بپردازد. ضمن اینکه برخی از کتابفروشی‌ها به خاطر محدودیت فضا، ظرفیت ارائه کتاب‌های منتشر شده را ندارند که می‌توان از طریق همین تسهیلات، ازجمله وام فرهنگی با بهره پایین، موجب افزایش ظرفیت عرضه محصولات شد. یکی از راه‌های کمک به عرصه نشر از سوی وزارت ارشاد، خریدهای حمایتی بود که طی سال‌های اخیر کمرنگ شده است. مخصوصا محصولاتی که به کتاب‌های پژوهش‌بنیان مشهور هستند، به این نوع حمایت‌ها بیشتر نیاز دارند. چون برخی از کتاب‌های تخصصی باید حتما منتشر شوند اما مشتری آنها در بازار پایین است که وزارت ارشاد با خرید این کتاب‌ها می‌تواند ناشران را در انتشار این‌گونه آثار ثابت‌قدم نگه دارد.  کتابفروشی در بسیاری از شهرستان‌ها نداریم و این بسیار مساله مهمی است که بودن کتابفروشی‌ها ندیده گرفته می‌شود. برخی از نهادهای خودجوش فرهنگی در طول سال به صورت پارتیزانی و جسته‌وگریخته اقدام به برگزاری نمایشگاه می‌کنند.

وزارت ارشاد می‌تواند فعالیت‌های آنها را نهادینه و تبدیل به یک فروشگاه مستمر کتاب کند. همچنین وزارت ارشاد می‌تواند بسیاری از مسئولیت‌های خود را به این مجموعه‌های خودجوش مردمی واگذار کند. مثل اتفاقی که هر سال در مقطع برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران رخ می‌دهد. واگذاری امور به تشکل‌های خودجوش مردمی باید از نمایشگاه کتاب فراتر برود و در تمام طول سال انجام شود.»

  مردم تنهای‌مان نگذاشتند

هرکس که کتاب‌هایش را انتخاب می‌کند به سمت صندوق می‌رود تا کتابش را بخرد. مسئول صندوق هم با احترام تشکری که از همه می‌کند به این کارشان جواب می‌دهد. به سمت مسئول صندوق می‌روم و می‌پرسم: «از فروش کتاب‌ها راضی هستید؟»

خنده تلخی می‌کند و می‌گوید: «چه رضایتی؟ اینکه کتاب‌ها را نصف قیمت می‌فروشیم و فکر اینکه دیگر کتابفروشی نداشته باشیم خودش بسیار ناراحت‌کننده است. اما از اینکه مردم این‌گونه از ما حمایت کرده‌اند، خوشحالیم. باورتان نمی‌شود از همان روزی که اطلاعیه را در فضای مجازی گذاشتیم مردم به اینجا آمدند و تنهایمان نگذاشتند. همین برای ما کار بزرگی است. اما خب از طرفی ناراحتیم چون به اینجا عادت کرده‌ایم و نبود اینجا برایمان عذاب‌آور است.»

  300 کتابفروشی در معرض تعطیلی

طبق آمار وزارت ارشاد در دی ماه 96، 6 هزار کتابفروشی در سطح کشور داریم. از این بین نیمی از آنها را لوازم‌التحریرفروشی‌ها تشکیل می‌دهند. هزار کتابفروشی هم داریم که کتاب درسی و کمک‌درسی می‌فروشند، از مابقی یک‌هزار و 400 کتابفروشی در تهران و 600 کتابفروشی در شهرستان داریم که طبق گفته کارشناسان بالای 10 درصد آنها یعنی بیش از 300 کتابفروشی در خطر جدی تعطیلی قرار دارند و مابقی هم با مشکلات ریزودرشت دیگر دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

  نامه کسرائیان مدیر کتابفروشی ویستا

از اوایل امسال هم با تغییرات نرخ دلار و گرانی همه محصولات مرتبط با کتاب، این خطر بیشتر شده است به صورتی که همین چند ماه پیش کتابفروشی نصرا... کسرائیان در سعادت‌آباد تعطیل شد.

کسرائیان در نامه خداحافظی کتابفروشی‌اش نوشت: «به اطلاع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزرات دارایی، سازمان تامین اجتماعی، شهرداری، ادارات برق، گاز، تلفن، اتحادیه ناشران و کتابفروشان، هم‌محله‌ای‌ها و رسانه‌های مجازی می‌رساند که « کتابفروشی ویستا » واقع در سعادت‌آباد، از پانزدهم آذرماه ۱۳۹۵ تعطیل شده است. نه از آنها که نیامدند گله داریم و نه از آنهایی که کتاب نمی‌خوانند، از آنهایی هم که آمدند یا به اشکال مختلف کمک‌مان کردند، سپاسگزاریم. چند سال سوبسید دادیم و تلاش کردیم سرپا نگاهش داریم اما نشد. تصمیم برای تعطیل کردنش برای ما دشوار بود، به‌ویژه برای همسرم که تا آخرین لحظه برای باز نگاه‌داشتنش اصرار داشت. دیری نخواهد گذشت که همه کتابفروشی‌ها بجز آنهایی که کتاب، کاغذ و محصولات فرهنگی از ارگان‌ها، ادارات و دولت دریافت می‌کنند به همین روز خواهند افتاد و مجبور به ترک کار و کسب‌شان خواهند شد. من نمی‌گویم به خاطر کتابفروشی بلکه به خاطر آینده فرزندان‌تان کتاب بخرید تا فرزندان بی‌سواد و دولتمردان نادان نداشته باشیم.»

  از وزارت ارشاد تسهیلات می‌خواهیم

در همان شلوغی کتابفروشی به دنبال زارع، مدیر کتابفروشی رود می‌گردم که بین قفسه‌ها پیدایش می‌کنم. جلو می‌روم و خودم را معرفی می‌کنم و از حال و روز این روزهایشان می‌پرسم.

می‌خندد و می‌گوید: «می‌بینید که چه روزگاری داریم. دقیقا یک ماه پیش تصمیم داشتم که کتابفروشی بزرگ‌تری تاسیس کنم. حدودا 20 سال است که اینجا هستیم، 20 سالی که برایمان خاطره است. می‌خواستیم جای بزرگ‌تر برویم. برای همین این مغازه را فروختیم تا بتوانیم زودتر منتقل شویم اما به یکباره همه چیز دو برابر شد و نتوانستیم مغازه بزرگ‌تر را معامله کنیم.»

این حرف‌ها را که می‌زند نگاهی هم به کتاب‌ها می‌اندازد و با حسرت به آنها خیره می‌شود، می‌پرسم: «از کسی کمک خواسته‌اید؟»

می‌گوید: «همه خودشان گرفتار هستند، اتحادیه ناشران که کاری از دستش برنمی‌آید، فقط باید از وزارت ارشاد انتظار کمک داشت. درخواست‌مان را به وزارتخانه دادیم تا ببینیم چه اتفاقی می‌افتد. خیلی نگران این موضوع هستیم. به این کار عادت کرده‌ایم و این کتابفروشی را دوست داریم. فقط می‌توانم بگویم دل کندن از این کتابفروشی خیلی سخت است.»

یکی از مشتری‌ها چون نزدیک ما بود حرف‌هایش را می‌شنود و می‌گوید: «من هم مغازه‌ای داشتم و مجبور شدم که مغازه را به خاطر گرانی‌ها جمع کنم. برای همین حالتان را خوب درک می‌کنم.»

زارع از او تشکر می‌کند و رو به من ادامه می‌دهد: «در همین چند روز که این اطلاعیه را منتشر کردیم، مردم خیلی ما را شرمنده کردند. برای اینکه نمی‌توانیم جایی را به عنوان انبار کرایه کنیم. مجبور شدیم که کتاب‌ها را 25 درصد تخفیف دهیم و واقعا هم مردم در این چند روز خیلی به ما کمک کردند و کتاب‌های زیادی را فروختیم اما باز هم از مسئولان وزارت ارشاد می‌خواهم تا کمک‌مان کنند و تسهیلاتی را در اختیارمان بگذارند تا بتوانیم کاری بکنیم تا کتابفروشی تعطیل نشود.»

  کتابفروشی‌های قدیمی ترغیب‌کننده مخاطب

طبق آمار خانه کتاب، تیراژ متوسط کتاب‌های ادبی ـ‌خصوصا داستان‌ها و رمان‌ها ـ در اوایل دهه 80 بیش از سه‌هزار نسخه بوده است، اما این تیراژ اکنون به 700 نسخه برای رمان‌ها و داستان‌ها رسیده است که دوره فروش آن در کتابفروشی‌ها گاهی به یک سال نیز کشیده می‌شود. درست است که مردم کتاب نمی‌خوانند اما وجود کتابفروشی مخصوصا کتابفروشی‌های قدیمی که مشتری مخصوص به خود را دارند می‌تواند ترغیب‌کننده مخاطب برای خرید کتاب باشد.

  تاسیس کتابفروشی کار عجیبی شده است

افشین شحنه‌تبار، مدیر انتشارات شمع‌ومه درباره این موضوع گفت: «در همه جای دنیا این موضوع جا افتاده است که کتاب را باید از کتابفروشی خرید. درست است که بیش از یک دهه است که فروش کتاب‌ها به صورت نسخه الکترونیکی در سایت‌ها باب شده اما همه ما می‌دانیم که سایت‌ها مکانی برای فروش کتاب نیستند. ما برای اینکه بتوانیم ادبیات و کتاب را حفظ کنیم باید به کتابفروشی‌ها برویم. باید جمع‌های ادبی داشته باشیم یا جور دیگری بگویم؛ باید کتاب را لمس کنیم. بسته شدن این کتابفروشی‌ها مصداق همان ضرب‌المثل «از دل برود هر آنکه از دیده برفت» می‌شود. وقتی شما در خیابان کتابفروشی‌ها را نبینید طبعا از ذهن‌تان پاک می‌شود و یادتان می‌رود روزگاری کتابفروشی‌هایی بودند و این موضوع «مرگ کتاب» است.

باید به هر نوعی که می‌شود این کتابفروشی‌ها را حفظ کرد. فرق نمی‌کند چطور اتفاق می‌افتد. درست است که کتابفروشی‌ها تغییر فرم داده‌اند، مدرن شده‌اند و کافه در کنارشان است اما باید به همین هم قانع باشیم. چون نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که کتابفروش فقط کتاب بفروشد و به این مسائل جانبی توجه نکند. اتفاقا همین‌ها باعث می‌شود تا مشتری بیشتری جلب کند. اگر این کارها را انجام ندهند باید همیشه شاهد ورشکستگی بیشتر کتابفروشی‌ها باشیم. چند وقت پیش وقتی در سعادت‌آباد یک کتابفروشی تاسیس شد همه تعجب کرده بودند و این تعجب خیلی بد است چون این کار دیگر به‌عنوان یک کار غیرمعمول شناخته می‌شود و دیگر کسی رغبت نمی‌کند که کتابفروشی باز کند و سرمایه‌اش را خرج کتاب کند چون کمترین سود را دارد. کتابفروشی‌های قدیمی که زمانی مرکز توجه و کانون علم و فرهنگ بودند آرام آرام در حال بسته شدن هستند و این خیلی بد است و هیچ کسی هم کاری انجام نمی‌دهد. باید مسئولان در این‌باره چاره‌ای بیندیشند و کاری انجام دهند. ولی نکته مهم دیگری هم هست.

وقتی که پای صحبت کتابفروش‌ها می‌نشینیم، می‌بینیم اکثرشان بدهکار بانکی هستند. سیستم بانکی‌ای که ما را عادت داده به اینکه پول بهره‌ای بدهیم و بگیریم. باعث شده کسی به دنبال کار تولید یا کار فرهنگی نرود. ساده‌ترین کار این شده است که پول را در بانک بگذارند و بهره‌ بگیرند. هنوز سینما و موسیقی قدرت دارند چون سودآور هستند اما اولین ضربه را کتاب می‌خورد و این خیلی بد است. ‌ای کاش کسی به این مساله فکر می‌کرد و ما به یکباره به جایی نرسیم که کار از کار گذشته باشد.»

* روزنامه فرهیختگان