طی سال‌های اخیر، فیلم‌هایی به اسم کمدی و سرگرم‌سازی مردم، به سندرومی تکرارشونده تبدیل شده‌اند. کمترین خلاقیت و نوآوری در این‌گونه آثار دیده می‌شود و همه آنها به چند شوخی پیش‌پاافتاده خلاصه می‌شوند.

به گزارش مشرق، اظهارنظر توهین‌آمیز یکی از سینماگران درباره ستایشگران اهل بیت(ع) هر چند که پس از انتقادات، عذرخواهی وی را در پی داشت، اما افشاگر باطن یک جریان سینمایی است. این جریان که ازقضا «محمدحسین فرح‌بخش» با ادبیات لمپن خود، یکی از نمایندگان آن به شمار می‌رود، طی یک دهه اخیر، فضای سینمای کشور را به فیلم‌ فارسی نزدیک کرده‌ است.

فیلم‌هایی چون؛ «خالتور»، «پا تو کفش من نکن»، «شارلاتان»، «آس و پاس»، «آقای هفت رنگ» و... از محصولات اصلی این جریان است که فرح‌بخش آنها را هدایت می‌کند. امروز هم این تهیه‌کننده با فیلم «دشمن زن» تعداد بسیاری از سالن‌های نمایش فیلم را در اختیار دارد، اما به دلیل امتناع یک پردیس سینمایی از اکران، زمین و زمان را به هم ریخته است! 

متأسفانه طی سال‌های اخیر، چنین فیلم‌هایی به اسم کمدی و سرگرم‌سازی مردم، به سندرومی تکرارشونده تبدیل شده‌اند. کمترین خلاقیت و نوآوری در این‌گونه آثار دیده می‌شود و همه آنها به چند شوخی پیش‌پاافتاده خلاصه می‌شوند.

بیشتر بخوانید:

تلاش برای پاک کردن یک رد پای آشکار!

کمدی، یکی از مهم‌ترین ژانرهای سینمایی در جهان است که هم به رونق اقتصادی این هنر-صنعت در کشورهای مختلف کمک می‌کند و هم ابزاری برای انتقال ظریف پیام‌ها و اندیشه‌هاست. اما در سینمای ایران، تغییر کرده است. امروز هر کس فکر و توانایی هنری ندارد و خلاقیتی در وجودش نیست به ساخت چنین آثاری رو می‌آورد. 

جلال آل‌احمد در کتاب مانای «غربزدگی» کارکرد سینمای آن دوران (همان که فیلمفارسی می‌خوانیمش) را این‌گونه توصیف کرده بود: «سینماهای ما نه آموزشی می‌دهند و نه کمکی به تحول فکری اهالی می‌کند و به جرئت می‌توان گفت که در این سوی عالم، هر سینما فقط قلکی است تا هر یک از اهالی شهر هفته‌ای دو تومان یا سه تومان در آن بریزند تا سهامداران اصلی متروگلدین مایر میلیونر شوند.»

آنچه آل‌احمد، نیم قرن قبل گفته بود، امروز درباره بسیاری از فیلم‌های کمدی سینمای ایران نیز دیده می‌شود. آنچه به عنوان کمدی در این سال‌ها روی پرده رفته، شباهت بسیار زیادی به ادبیات یکی از متولیان این نوع فیلم‌ها، یعنی فرح‌بخش دارد؛ بدون اندیشه، رکیک و مبتلا به ضعف تکنیکی؛ همچنان که فیلم‌هایی چون «خالتور» و «پا تو کفش من نکن» از محصولات این تهیه‌کننده، به نمادهای ابتذال و پیش‌پاافتادگی در سینمای امروز ما تبدیل شده‌اند و متأسفانه این‌گونه آثار، بیشترین اقبال را از سوی سینماداران در پی دارند. برخی، مردم را متهم اصلی گسترش چنین آثاری می‌دانند. این عده می‌گویند، ذائقه مخاطب عام سینما نزول یافته و چون متقاضی چنین آثاری فراوان است، در نتیجه سینماگران نیز به سمت تولید ـ بخوانید سری‌دوزی ـ این نوع فیلم‌ها می‌روند.

اما واقع امر این است که مدیریت فرهنگی به طور اعم و مدیریت سینمایی به طور اخص، فضای فرهنگی را به سمت ساده‌سازی و ساده‌پسندی برده است. مدیریت فرهنگی دولت، هیچ‌گاه فرصت همنشینی فرزانگان و اندیشمندان را با سینماگران فراهم نکرده است. کارکرد اصلی رسانه‌هایی چون سینما و تلویزیون، پویاسازی فرهنگ است. اهالی سینما باید از نظر فرهنگی غنی شوند تا بتوانند آثاری پرمایه و خوش نقش و نگار بیافرینند. مدیریت سینمایی نیز متهم است چون راه را بر سینمای جدی و فاخر بسته است. دیگر کمتر فیلمسازی جرئت رفتن سراغ موضوعات مهم را دارد. مگر معدودی چون حاتمی‌کیا که در این راه استخوان خورد کرده‌اند و جا افتاده‌اند. می‌بینیم که حتی کارگردانی چون مسعود اطیابی که در کارنامه‌اش آثار تأمل‌برانگیزی وجود دارد نیز ترجیح می‌دهد از روی آثار مبتذل سری‌دوزی کند و «تگزاس» را بسازد، ابوالحسن داوودی پس از سال‌ها فعالیت در حوزه سینمای اجتماعی و شبه‌روشنفکری نیز با «هزار پا» به گیشه هجوم می‌برد و...

دلیل رواج چنین سندرومی این است که ساختار مدیریت فرهنگی و سینمایی در بهینه‌سازی فضا به نفع سینمای مترقی و صاحب فکر و محتوا، ضعیف عمل می‌کند. وقتی فیلمساز جوان می‌بیند که یک فیلم دارای مضمون، هم در زمان تولید و هم موقع اکران مهجور واقع می‌شود، ناخودآگاه یا به سمت تولید آثار دم‌دستی و مورد پسند سینماداران می‌رود، یا به کارمند جشنواره‌های غربی تبدیل می‌شود و برای خوشایند آنها، سیاه‌نمایی و وطن‌فروشی می‌کند.

شاید غلبه فیلم‌های کمدی سطح پایین، در کوتاه‌مدت به رونق اقتصادی سینما کمک کند، اما این نوع فیلم‌ها به طور کلی و در درازمدت، عامل تخریب هنر هفتم در این مرز و بوم هستند. اصلی‌ترین آسیب، سیطره نگاه کاسبکارانه به سینماست که در نتیجه حاکمیت تهیه‌کنندگان و سینماداران در این عرصه پدید آمده است. نتیجه تداوم چنین رویکردی این است که سینما رفته‌رفته از رسالت فرهنگی و قدرت تأثیرگذاری اجتماعی و فکری خود دور می‌شود. وقتی کسب درآمد به دغدغه اصلی صحنه‌گردانان و افراد قدرتمند و با نفوذ در سینما تبدیل شده، یعنی یکی از حوزه‌های مهم فرهنگی ما خنثی شده است. سینما که به تعبیر رهبر معظم انقلاب می‌تواند کلید حل مشکلات کشور باشد، به دلیل حاکمیت تاجران و ضعف مدیران، روز به روز ضعیف‌تر می‌شود. به این ترتیب، سینما درحال نزدیک شدن به وضعیتی است که می‌توان گفت از مدار تحولات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی خارج شده و دیگر تأثیر مثبتی بر جامعه ندارد. 

در نتیجه، زعمای سینما همراه با فیلمسازان دلسوز و باتجربه و همچنین صاحب‌نظران و خبرگان فرهنگی، باید در نشست‌ها، فکری به حال این بیماری فراگیر کنند. دریغ است این ظرفیت که می‌تواند منشأ اعتلای فرهنگی کشور شود، به واسطه قدرت زرسالاران و تاجرپیشگان، با آثاری صرفاً تفننی و بی‌مایه، از دست برود. «سینمای ایران» نامی بزرگ و قابل احترام و ارزشمند است که در سطح جهان نیز اعتبار کسب کرده است، ای کاش صاحبان این سینما قدر آن را بیشتر بدانند و آن را به جایگاه واقعی خود برگردانند.

منبع: هفته نامه صبح صادق