سرویس فرهنگ و هنر مشرق - قسمت دوم فیلم نهنگ عنبر، حین اکران عمومی در سینماها با فروش ۲۱ میلیارد تومان، پرفروشترین فیلم سال ۱۳۹۶ بود. این فیلم اخیرا وارد شبکه نمایش خانگی شده است. فیلمی که با تماشای قسمت دوم آن، یک پرسش اساسی درباره وضعیت کلی تولیدات سینمای ایران در چند سال اخیر میتوان مطرح میکند.
بازگشت به دوران فیلمفارسی؟
جریانشناسی سینمای ایران پس و قبل از انقلاب، ترسیم کننده یک وضعیت بحرانی خواهد بود. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، مبنای تولیدات غالب در سینمای ایران به یک وضعیت منحط رسیده بود و اگر به شکل دقیقتری سینمای قبل از انقلاب را تحلیل کنیم، سینمای ایران از ابتدا و با فیلم «طوفان زندگی» از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ دچار این انحطاط بود. وضعیت سینمای ایران طی ۳۰ سال قبل از انقلاب چنان وخیم بود که روشنفکران وطنی نسبت به این وضعیت منحط واکنش نشان داده و انتخاب عنوان فیلمفارسی و نسبت دادن آن به سینمای قبل از انقلاب، از سر فصلهای مهم مواجه روشنفکران در حوزه نقدفیلم با جریان اصلی سینمای مبتذل قبل از انقلاب بود. عنوان «فیلمفارسی» را منتقدان و روشنفکران سینمایی نویس آن دوران، در نقدهای جدی خود بکار میبردند.
واژه «فیلمفارسی» نخستین بار توسط دکتر «هوشنگ کاووسی فقید» منتقد سینما استفاده شد، یکی از مهمترین و کلیدیترین واژههای رایج در گفتمان انتقادی سینما در ایران است و به سرعت به کاربردی ترین اصطلاح غیر ترجمهای ادبیات سینمایی ایران بدل شد. کاووسی برای پافشاری بر ماهیت خاص این واژه و تحمیل معنای مورد نظرش، آن را به شکل سرهم مینوشت. او با چسباندن واژه «فیلم» به واژه «فارسی» و خلق واژه ابداعی «فیلمفارسی»، به سینمایی اشاره میکرد که به زعم او نه فیلم بود و نه فارسی بلکه ملغمهای از این دو بود.
کاووسی در این باره گفتهاست: «اصولاً مرکبنویسی همیشه معنای ثالثی را بهوجود میآورد. مثلاً وقتی میگوییم گلاب، این کلمه هم گل است و هم آب. اما جدا نمینویسیم چون میشود گل آب. پس این ترکیب یک معنای ثالث است که هم گل است و هم آب ولی در عین حال نه گل است و نه آب. فیلمفارسی هم چنین ترکیبی است: فیلمفارسی هم فیلم بود و هم فارسی اما در عین حال نه فیلم بود و نه فارسی.
کاووسی در توضیح نشانههای فیلمفارسی گفته بود:
«آن فیلمها نه فرم داشتند، نه ساختار و نه قصه. اصلاً به همین دلیل به آنها میگفتم فیلمفارسی… فرانسویها به این نوع فیلمها میگویند crotte-debic یعنی مدفوع بز یا اگر بخواهند احترام قائل شوند میگویند navet یعنی شلغم.»
نشانه های مشخص سینمای فیلمفارسی در آن دوران، قصه های سرقت شده از فیلم های خارجی، روابط و شخصیت پردازی های عاریه و غیر قابل باور، بازیهای اغراق شده، ساختار ضعیف و سر هم بندی شده ، کلاه مخملی و رقاصه ، کاباره و آواز، روابط جنسی و آبگوشت است .
باب شدن عبارت فیلمفارسی یک سر فصل بسیار مهم بود دریچه ای برای تمییز دادن؛ دریچهای برای شناختن مرزهای ابتذال و از قضا استفاده از این عبارت و حمله به سینمای قبل از انقلاب توسط روشنفکران باب شد. روشنفکران واقعی در حوزه سینما یکی از کارهای اساسی که طی پنجاه و شش سال گذشته انجام دادهاند مبارزه با فیلمفارسی بود.
پس از انقلاب «ماهنامه فیلم» تنها رسانه قدرتمند سینمایی بود که اغلب نویسندههایش به نبردی عظیم با جریان فیلمفارسی رفتند و این نشریه طی سالهای آغازین انتشار، از هر اثر سینمایی که بوی فیلمفارسی به مشام نویسندگانش میخورد، به سرعت در مقابلش ایستادگی میکردند. به تدریج پس از به قدرت رسیدن اصلاح طلبان، مدیریت هنربان ناظم، به نام آزادی، افسار سینما را رها کرد و سینمای ایران هرگاه افسار گسیخته و بی هنربان شده، میل به دوران فیلمفارسی را از خود بروز داده است. دوران اصلاحات زمینه ای برای احیا شدن صنعت «فیلمآبگوشتیهایفارسی» را فراهم آورد و طی بیست سال اخیر جریان غالب در سینمای ایران به همان وضعیتی دچار شده، طی سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ بدان مبتلا بود.نکته جالب اینجاست که ماهنامه سینمایی فیلم که طی سه دهه با جریان فیلمفارسی مبارزه کرده است، نهنگ عنبر را که فیلمفارسی بسیار مدرنی است،به عنوان فیلم مهم ماه، همزمان با اکران، روی جلدش منتشر میکند.
آیا این نهنگ نوازی ماهنامه فیلم به نوعی، پس گرفتن گفتمان ضد فیلمفارسیاش طی سه دهه اخیر نیست؟! از قضا ماهنامه فیلم را که با ادعای پوچی، با ساخت اثری مستند، کایهدو سینما معرفی میکنند، کاملا تغییر ماهیت داده است و در اغلب مطالب منتشره اخیر، نویسندگان با نوستالوژی و حسرت از دوران فیلمفارسی مطالب فاخری را به نگارش درمیآورند.
این مطالب در حالی به نگارش درمیآید که رسانههای مستقل منتقد، اینترنتی و سایتهای سینمایی که ادعای استقلال دارند،از جمله سینما روزان، به شکل عجیبی فیلم خالتور را تبلیغ و به مردم توصیه میکنند. یعنی هر دوسر جریان انتقادی، به متن آثار (ماهنامه فیلم) فرامتن آثار (سینماروزان) هر دو برای جریان منحط فیلمفارسی تبلیغ میکنند. مدیران فرهنگی هم وضعیت سینمای کشور را با جستجو کردن این رسانههای ارزیابی میکنند. مخالفان فیلمفارسی یعنی جریان ماهنامه فیلم، نهنگ عنبر ۲ را به عنوان سمبل فیلمفارسی را روی جلدش میبرد و سایت سینما روزان مخالف تولیدات ارگانی، وابستگی عجیبی به کمپانی پویا فیلم پیدا کرده است و پرچم خالتور و خالتورسازی را بالا برده است.
*نهنگ عنبر ایستگاه نخست برای بازگشت به دوران فیلمفارسی!
نهنگ عنبر ۲ که پر فروشترین فیلم سینمای ایران در سال ۱۳۹۶ محسوب میشود تقریبا تمام نشانههای فیلمفارسی مدرن را در خود دارد. نخستین نشانه قطعی به نقل از دکتر کاووسی فقید، سیطره نظام کابارهای در چنین آثاری است. آیا داعیهداران و حامیان سینمای مستقل که به سینمای ایران افتخار میکنند، میخواهند به اقبال عمومی مردمی کاملا پوشانی فیلم نهنگ عنبر (با ۲ درصد از جمعیت ایران) که سمبلی از فیلمفارسی ارتجاعی است، بنازند؟! کدام مدیری در وزارت ارشاد، خود را میتواند فرهیخته محسوب کنند در صورتیکه دستانشان آلوده به صدور پروانه ساخت و نمایش نهنگ عنبر آلوده است. اگر فیلمفارسی که در سه دهه ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ مبتذل و مبتذل تلقی میشد، نهنگ عنبر مرزهای مبتذل و فیلمفارسی بودن را به شکل ارتجاعی درمینوردد.
مضمون اصلی نهنگ عنبر در واقع چیست؟ ارژنگ صنوبر(رضا عطاران)، رویا(مهناز افشار)، شهاب(حسام نواب صفوی)، فرناز (ویشکا آسایش) یک گروه چهار نفره جوانانه هستند که اغلب ساعات روز را در کنار هم میگذرانند. اینها بخشی از خاطرات ارژنگ و رویاست که در آستانه پنجاه سالگی، قرار است با یکدیگر ازدواج کنند. این خاطرات متعلق به کیست؟بیشتر به خاطرات کارگردان شباهت دارد؟ فیلمساز به شکل فریبندهای از تعارضات حاکم در دهه شصت بهرهبرداری میبرد و از فرهنگ غیر رسمی ( موسیقی و سینما)، تمایلات جوانانه را نسبت به فرهنگ غیر رسمی در متن فیلم پررنگ جلوه میدهد. محتوای فیلم نهنگ عنبر، برداشتی از نظام فوتولیسی هالیوود است.
با توجه به گفتار دکتر کاووسی در تکراری بودن محتوا باید به این مسئله توجه داشت که فرهنگ رقصیدن دست جمعی در محافل عمومی از فیلم گریس(رندال کرایسر) و فوتولوس (هربرت راس) کپی شده است. فوتولوس ظاهرا فیلمی رقصی است اما متن و محتوای فیلم کاملا اعتراضی . «کوین بیکن» در دهه هشتاد با فیلم «فوتولوس» به شهرت رسید. فیلمی که بر اساس فرهنگ Cool جوانان آمریکایی ساخته شده که پس از پیامدهای سخت و اقتصادی دولت ریگان، تمایل به تشکیل گروههای رقصی، در پسامد پیامدهای اقتصادی به شکل عجیبی افزایش پیدا میکند.
فیلم نهنگ عنبر نیز در محتوا کپی خیالی از وضعیت جوانانی است که غرق در تریلر مایکل جکسون، ترانههای گروه مدرن تاکینگ و بانیام هستند، بی توجه به اینکه در دهه شصت چه رخدادهایی در حال اتفاق است. فرهنگ عامه مردم به دلیل رخدادهای بزرگ سیاسی دهه شصت، در حال تغییر بود، اما سامان مقدم با عقده رقصیدن دست جمعی درمیان پسران و دختران در دهه شصت با اجرای ترانه معروفی از فیلم گریس(رندال کرایسر)، اجرای تریلر مایل جسکون در پارک مقابل پلیس، راه رفتن با ساز در خیابان و رقصیدن با ترانه خوانندگان لس آنجلسی در پارک، نوعی نوستالوژی و حسرت زدگی خودش را با کپی از فیلم فوتولوس مطرح میکند. حتی وجود شخصیت آرمانی، امیر حسین آرمان نیز نمیتواند نادیده گرفتن فرهنگ اصلی حاکم در کشور را توجیه کند. چطور ملتی هر لحظه در معرض موشک باران و جنگ هوایی است اما مردمانش در حال رقصیدن به بهانه چهارشنبه سوری هستند؟
در تعریف دکتر کاووسی از فیلمفارسی توجه به فرهنگ کابارهای از پارامترهای اصلی فیلمفارسی است. سامان مقدم قبل از نهنگ عنبر فیلمهای موسیقی محوری فراوانی ساخته است. فیلمهای موسیقی محور «سیاوش»، «پارتی» و حتی فیلم «مکس» مشخص میکند او با تصویر سازی در سینما همواره به دنبال بزرگداشتی برای فرهنگ کابارهای است و تمجیدهای روشنفکران از چنین آثاری نشان میدهد، روشنفکری اصل واقعی انتلکتوئلی، یعنی ابتذال زدایی از آثار هنری را فراموش کرده است. پاسداشت فرهنگ کاباره ای را در فیلم جدیتر سامان مقدم یعنی «صد سال به این سالها» میتوان جستجو کرد.
فیلم صد سال به این سالها در واقع نسخه جدیتر نهنگ عنبر است. مقدم با تعمد یا بدون تعمد دهه شصت را نشانه گرفته است. او در نهنگ عنبر خواسته یا ناخواسته فضای دهه شصت را به چالش کشد و همین کار را در واقع در فیلم «صد سال به این سالها»(فیلم توقیف شده سامان مقدم) به شکل دیگری انجام میدهد. در نهنگ عنبر زندگی ما شاهد روایت زندگی زنی به نام ایران هستینم که با شوهرش، رفیع (رضا کیانیان) در دیسکوهای خیلی با کلاس، در حالیکه ترانه گروه Boney M پخش میشود، در حال رقصیدن و لذت بردن از زندگی هستند و ناگهان انقلاب روی سر آنها هوار میشود و شوهرش در جریان اتفاقات مرتبط به انقلاب کشته میشود و پسرش در جنگ.
اگر خیلی تحلیلی و دقیق فیلم توقیف شده صدسال به این سالها را بررسی کنیم درخواهیم یافت که درونمایه فیلم بر مدار فیلمفارسی و پاسداشت فرهنگ کابارهای بناشده است، یعنی کارگردان تنها مسئلهاش بازگشت به دیسکو و کافه است. دیسکو و کافه به سبک قدیم که موتیف اغلب آثار فیلمفارسی به شمار میرود که لوکیشن مورد علاقه اغلب سازندگان فیلمهایفارسی است. سامان مقدم هیچ تغییری در رویه فیلمفارسی سازی ایجاد نمیکند حتی درپایانبندی سریال دیوار به دیوار، از لب زدن هنرمندان بر روی موسیقی محسن چاووشی همان نشانه تکرار شده کابارهای خود را با توجه به چهارچوب معین تلویزیون دنبال میکند. چنین فیلمسازی با اندیشه و سینمای متفکر مردمی نسبتی ندارند و تعریف سینما برایشان یک مفهوم بیشتر ندارد، رقص و طرب، آبگوشت. با تحلیل قسمت نخست و دوم نهنگ عنبر، رضا عطاران تعریف مدرنی از کلاه مخملیهای فیلمفارسی مدرن است و همان کارکرد در شبه کلیپ سامان مقدم دارد.
حامد بهداد در گفتگوی اخیرش با فریدون جیرانی در برنامه ۳۵ گفت : سینمای ما دوباره به دوران فیلمفارسی بازگشته است گفت: قرار سینما در جمهوری اسلامی ایران این نبود، قرار نبود چنین فیلمهایی ساخته شود، قرار بود آثار دیگری بسازیم.
با استناد به سخنان حامد بهداد مشخص است، سطحیگری فیلمفارسیوار مبتذل در جریان اصلی سینمای ایران متوقف نشده و در نتیجه، ابتذال منتج از جریان فیلمفارسی را عالیترین سطوح مدیریت فرهنگی در کشور هدایت میکند. حضور علی جنتی وزیر سابق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پشت صحنه قسمت نخست نهنگ عنبر موید این مسئله است، دست مدیران فرهنگی در حمایت از سینمای مبتذل فارسی همچنان آلوده است و نمایش خالتور در سینماهای سراسر کشور، نشان از این مسئله داردکه پس از سی و هشت سال که از انقلاب میگذرد، سینمای کشور همچنان به سیاق دهه چهل اوج حاکمیت فیلمفارسی اداره میشود و ساختن آثاری نظیر نهنگ عنبر و خالتور بازگشت به سینمای کابارهای قبل از انقلاب است.
اما ذکر این نکته بسیار ضروری است که قطعا مدیوم سینما، مهمترین وظیفهاش سرگرمی است، اما نهنگ عنبر و خالتور موزیک ویدئوی طولانی یک ساعت و نیمهای هستند که مصداق سرگرمی نیستند! مولفان چنین آثاری، سرگرمی را با ابتذال اشتباه گرفتهاند و مردم چه در سال ۱۳۵۶ ( سال ورشکستگی فیلمفارسی) و چه در سال ۱۳۹۶ همچنان به چنین سینمای پوچی که مایه شرمساری است اقبالی نشان نخواهند داد. مخاطبان نهنگ عنبر حین اکران عمومی از دو میلیون و صد هزار نفر تجاوز نکرده و این آمار موید این مسئله است که ذائقه رشد یافته مردم را به واسطه تماشای آثار روز خارجی، نمیتوان با فیلمفارسیهای کابارهای اغنا کرد.