نویسنده گاهی فراموش می‌کند مشغول قصه گفتن است و لحن را از دست می‌دهد و نمی‌تواند قصه‌اش را تعریف کند و وارد فضاهایی می‌شود که اندکی غریب و نامانوس است و با حال و هوای داستان و قصه همخوانی ندارد.

گروه فرهنگ و هنر مشرق - «آوازهای روسی» عبارتی است که روی جلد رمانی از منشورات موسسه شهرستان ادب نقش بسته است. هرکس در اولین مواجهه با اثر اندکی روی آن مکث می‌کند. شاید تلفیق عنوان رمان با طرحی از سلاح کلاشنیکف روسی، مخاطب را بیشتر کنجکاو می‌کند تا سر از صفحات میانی این رمان در بیاورد. شاید همین چند خط، کنجکاوی شما را برانگیخته باشد تا بخواهید اگر فرصت مطالعه رمان ۲۳۸ صفحه‌ای «آوازهای روسی» را ندارید، این متن را تا پایان بخوانید و سر از کار این اثر در بیاورید.

البته همین ابتدا باید این نوید را داد که قرار نیست در این متن با قصه یا خلاصه داستان کتاب روبه‌رو شوید بلکه هرچه بیشتر جلو بیایید بیشتر ترغیب می‌شوید زودتر به اثر دست پیدا کنید و هرچه سریع‌تر قال قضیه را بکنید و...

حالا نوبت مشت دوم است، پس مراقب خودتان باشید. احمد مدقق، نویسنده ای افغانستانی این رمان را نوشته و فرصتی برای خواننده ایرانی و البته فارسی‌زبان فراهم کرده تا از دریچه یک اثر ادبی با کشورش آشنا شود. لازم نیست به خط قبل بازگردید، نویسنده این اثر یک افغانستانی است و او از دریچه رمان با خواننده خود که زبان فارسی پیونددهنده اصلی میان ملت‌های ایران و افغانستان است، به گفت‌وگو نشسته است. شاید هرکدام از شما آثار بسیاری از نویسنده‌های غیرایرانی خوانده باشید، نویسنده‌های روسی، آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، آمریکایی، ژاپنی، ترک و حتی عرب‌زبان اما شاید اگر پرسیده شود آیا اثری از یک نویسنده افغانستانی که اتفاقا آثارشان به زبان فارسی نوشته می‌شود و نیازی به ترجمه هم ندارد، خوانده‌ایم، پاسخ‌مان منفی باشد! این یعنی با وجود فاصله کم جغرافیایی و حتی از آن کمتر فاصله ناچیز فرهنگی اما کمتر از حال و روز تولیدات فرهنگی یکدیگر باخبر هستیم و اغلب تصویری مخدوش از یکدیگر در ذهن داریم. تصویری که ساخته جهل است و البته بخشی از آن هم ناشی از کم‌کاری اهل فرهنگ اما با این حال موسسه شهرستان ادب این امکان را فراهم کرده که اثر یک نویسنده افغانستانی به دست مخاطبان برسد و بتواند از طریق آن باب گفت‌وگو و آشنایی 2 ملت با یکدیگر را باز کند.

بهتر است دیگر به روی‌تان نیاورم که گوشه رینگ هستید و گارد خود را باز کرده‌اید! در رمان «آوازهای روسی» دیگر با فضای آپارتمان‌های بسته و نماهای دودزده اغلب رمان‌های فارسی روبه‌رو نیستیم بلکه نویسنده دست خواننده‌ای که به او اعتماد کند را می‌گیرد و با خود به مناطقی می‌برد که شاید تا پیش از آن تجربه سفر کردن به آنجا برایش فراهم نبوده است. حتی اگر تجربه سفر به افغانستان را هم داشته باشید، دیگر در زمان که مسافرت نکرده‌اید و همراه با یک خان‌زاده به کابل و کوچه‌پس‌کوچه‌های آن نرفته‌اید. حتی شاید بگویید که مثلا در رمان «بادبادک باز» خالد حسینی چنین تجربه‌ای داشته‌اید اما باید بگویم در آنجا هم شما از فیلتر ترجمه گذر می‌کنید و طبیعی است تجربه زبان را از دست می‌دهید اما در «آوازهای روسی» بی‌واسطه با زبان وارد تجربه نویسنده می‌شوید.

تجربه حضور در 40 سال پیش و همراهی با کودتاچیان با گرایش‌های چپ تجربه‌ای است که حین خواندن رمان «آوازهای روسی» احمد مدقق با آن همراه می‌شوید. عشق و خیانت برجسته‌ترین مولفه‌هایی است که در شخصیت‌های این اثر خواننده با آن روبه‌رو است.

تردید و سرگردانی مهم‌ترین ویژگی شخصیت اصلی این داستان است. «یعقوب» پسر یکی از خان‌های افغان است که برای تحصیل به کابل آمده اما با گروه‌های مبارز چپ آشنا می‌شود و در به قدرت رسیدن آنها نقش ایفا می‌کند و با آنها همراه می‌شود. اما در میانه مسیر... قرار بود از قصه حرفی نزنیم و خب بهتر است جمله بالا همین‌طور ناتمام رها شود و خودتان آن را تکمیل کنید. اما اینجا لازم است به نثر ویژه این اثر اشاره کرد.

خواننده در مواجهه با نثر «آوازهای روسی» خود را در دنیای تازه‌ای از زبان و ترکیب‌های زبانی می‌بیند که برایش تازگی دارد و همین می‌تواند او را سر شوق بیاورد تا سطر به سطر پیش برود و صفحات آن را با ولعی سیری‌ناپذیر ببلعد. عباراتی که شیرینی آنها بر جان خواننده می‌نشیند و البته اندکی افسوس او را برمی‌انگیزد که با این میزان قرابت زبانی و البته شیرینی لحن اما به دلیل رفتارهایی که استکبار بر سر ملت‌ها آورده از یکدیگر دور هستیم.

«شفاخانه دو صد بستر» به جای «بیمارستان دویست تخت‌خوابی» یا به جای عبارت «چای شیرین» از ترکیب «چای شکر» استفاده کردن، همه از زمینه‌هایی است که خواننده را ترغیب می‌کند بیشتر با اثر احساس قرابت و نزدیکی کند و حرف‌های نویسنده بر جانش بنشیند.

این شیرینی به قدری است که گاهی خواننده از اینکه نویسنده تکلیف خود را با روایت روشن نمی‌کند، بگذرد. به این معنا که نویسنده گاهی فراموش می‌کند مشغول قصه گفتن است و لحن را از دست می‌دهد و نمی‌تواند قصه‌اش را تعریف کند و وارد فضاهایی می‌شود که اندکی غریب و نامانوس است و با حال و هوای داستان و قصه همخوانی ندارد. نویسنده گاهی فراموش می‌کند که باید در بستر رمان حرکت کند و حتی گاهی خواننده در نمی‌یابد که حدیث نفس شخصیت اصلی را می‌خواند یا مشغول بازخوانی یک بازگشت به گذشته است و به نظر می‌رسد این مسأله ناشی از ضعف نویسنده است و همین مساله سبب می‌شود خواننده گاهی از روال داستان پرت شود. در مجموع رمان «آوازهای روسی» پیشنهاد تازه‌ای در فضای داستان امروز است و با وجود برخی نکات که اتفاقا قابل چشم‌پوشی است، با این حال خواننده از خواندن لذت خواهد برد. رمان «آوازهای روسی» اثر احمد مدقق را نشر شهرستان ادب با قیمت ۱۹ هزار تومان منتشر کرده است.

*وطن امروز