آژانس شیشه‌ای برای سال ۷۶ است، ۲۱ سال گذشته است، مطمئنا تغییراتی داشتم؛ نمی‌دانم بگویم سن، تجربه، دغدغه ولی همه اینها تغییراتی را در انسان به وجود می‌آورد.

گروه فرهنگ و هنر مشرق - بهروز شعیبی 39 ساله می‌گوید دیگر با آن سلمان «آژانس شیشه‌ای» خیلی فرق کرده است ولی به‌قول خودش هدفش از ورود به سینما همانی است که آن موقع هم بود؛ فیلمسازی با دغدغه و پایبند به یک‌سری اصول در سینما. خودش می‌گوید: «هیچ‌وقت در سینما به دنبال حاشیه نبودم و سعی کردم اولویتم سینما باشد. یک سینمای ایرانی که قرار است حرف جهانی بزند.» در مورد سینما هم می‌گوید که سینمای ایران در مرحله‌گذار قرار دارد و هنوز فیلمسازان هم‌دوره‌اش تلاش می‌کنند زبان و قلم خودشان را پیدا کنند. «گلشیفته» را که ساخت، حرف‌های زیادی زده شد که دیگر از آن شعیبی دغدغه‌ساز فاصله گرفته است اما خودش این اعتقاد را ندارد و می‌گوید برای گلشیفته‌ای که هدف اولیه ساخت آن سرگرمی بوده، باز هم دغدغه داشته است. به بهانه «دارکوب» و «گلشیفته» سراغش رفتیم و ساعتی در دفتر کارش با او صحبت کردیم.

شاید اولین چیزی که در مورد تولید یک سینمایی اجتماعی به ذهن هر فیلمسازی برسد، پرداخت به موضوع اعتیاد و مصائب آن در جامعه است. در سینمای ایران در این موضوع به‌تعداد، فیلم ساخته شده است؛ چه حرف جدید و نگاه نویی برای بهروز شعیبی شکل گرفته بود که او هم فیلمی با موضوع اعتیاد و پیرامون مساله اعتیاد زن بسازد.

موضوع اعتیاد از مهم‌ترین مسائل اجتماعی است، به نظرم وقتی می‌خواهیم از اجتماع بنویسم و فیلم بسازیم یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که به ذهن‌ می‌رسد و همچنان جامعه با آن درگیر است، همین مساله اعتیاد است. اعتیاد همچنان مساله فراگیر جامعه ما است و نه‌فقط سینما که همه رسانه‌ها باید همچنان در مورد آن کار کنند. فارغ از ماندگاری سینما که موضوع را در قالب درام می‌آورد و از آن صحبت می‌کند؛ شاهد یک شکل کم‌کاری رسانه‌ای در مورد اعتیاد هستیم؛ آگاهی‌بخشی و آموزش نداریم. این را هم علاوه کنید بر یک‌سری از  محدودیت‌ها مثل اینکه در مورد مسائل زنان به شکلی گسترده در جامعه صحبت نکرده‌ایم. برای همین وقتی شروع به ساخت یک فیلم در مورد اعتیاد زن کردیم، خیلی مسائل مبهم بود. درست است درام و قصه‌ای داشتیم و یک ایده اولیه و در مورد معضلی حرف می‌زدیم که مساله روز است اما مشکل این بود که تا به‌حال شکل درستی از آن ارائه نشده بود و زمانی‌که تحقیقات میدانی را شروع کردیم، متوجه فاجعه شدیم. مساله اعتیاد مخصوصا اعتیاد بانوان، خیلی مهم است و تعداد زیادی از خانم‌ها به این مساله دچار شده‌اند و گاهی این اعتیاد ناخواسته بوده است. با کنار هم قراردادن تمام این مسائل تصمیم گرفتیم «دارکوب» را بسازیم.

در دسته بندی‌های مرسوم سینمای امروز، معمولا آثار فیلمسازان جوان را در دو دسته سینمای روشنفکری و حتی سینمای بفروش و عامه‌پسند قرار می‌دهند. اما از اولین فیلمی که ساختید گویا وسواس خاصی بود که نگاه ویژه‌ای فارغ از جریان‌های مرسوم سینمای امروز داشته باشید. خودتان این مسیر و نوع فیلمسازی‌تان را متاثر از کدام فیلمسازان می‌دانید؟

فقط می‌توانم بگویم فیلمسازی من هم جزئی از سینمای ایران است. من فضا سازی‌ها، لحن و گویشی که متعلق به فرهنگ‌مان باشد را دوست دارم و تا وقتی در این سینما کار می‌کنم، تحت‌تاثیر فیلمسازانی هستم که پیش از این شاخص بوده‌اند. دهه‌های 50، 60 و 70 سینمای ایران کارگردان‌های شاخصی داشته است که با همین لحن برآمده از فرهنگ ایرانی فیلم می‌ساختند. کاری که علی حاتمی و بهرام بیضایی به‌طور شاخص انجام می‌دادند و در نوع قصه‌گویی، آثاری که ناصر تقوایی و داریوش مهرجویی تولید کردند، من و خیلی‌ها را توانست جذب سینما کند. این سینما متعلق به ایران است و حتی بیننده‌های غیر ایرانی هم توقع چنین سینمایی از ما دارند. تلاشم این است موقع ساخت به آن چیزی که متعلق به سینمای ایران است؛ نزدیک شوم.

برای سینمای مطلوب‌تان از فیلمسازان قدیمی اسم بردید، وضع امروز سینمای ایران را چگونه می‌بینید؟

سینمای ایران در مرحله ‌گذار قرار دارد. یعنی جایی که فیلمسازان هم‌دوره من سعی می‌کنند زبان و قلم خودشان را پیدا کنند. نسل قبل از ما پیشکسوتانی بودند که فیلمسازان جوان از آنها یاد می‌گیرند و البته این روزها کم‌کار شدند. نسل میانه سینمای بعد از انقلاب هم به‌خاطر تغییر مدیریت‌ها دچار از هم‌گسیختگی شدند. یعنی اینکه یک‌سری از آنها همچنان در حال کار هستند و بر حرف خودشان پابرجا هستند اما عده‌ای مدت‌هاست نتوانسته‌اند فیلم بسازند. در این شرایط فکر می‌کنم سینمای ایران، دوره گذارش را طی می‌کند یا باید سینماگران، تصمیم قطعی بگیرند یا باید مدیران ثباتی به سینما بدهند. اینکه در بین هم‌دوره‌ای‌های من فیلمسازان خوبی وجود دارند، باعث امیدواری است. مثل محمدحسین مهدویان که در نوع خودش خوب کار می‌کند. از آن طرف رضا درمیشیان که آن هم در کار و سینما کارش را درست انجام می‌دهد. حتی فیلمسازی که از ما جلوتر است مثل حمید نعمت‌ا... . نسل جدید فیلمسازان مایه امیدواری به آینده سینمای ایران هستند. می‌توان پیش‌بینی کرد که در سال‌های بعد جشنواره فیلم فجر از فیلم‌های شاخص پر شود.

در چند دوره گذشته جشنواره فیلم فجر، این انتقاد وجود داشته است که فیلم‌های شاخصی در جشنواره حضور ندارند. چرا این مساله به وجود آمده است؟

به خاطر همان شرایط‌گذاری است که گفتم و در سینما به آن دچار شده‌ایم. به هر حال فیلمسازان با گزینه‌های مختلف روبه‌رو هستند و فکر می‌کنم نقشه راه در سینمای ایران در حال گم‌شدن است. همه ما شبیه هم فیلم می‌سازیم و این اشکال به خود من هم وارد است. در حالی‌که در حالت طبیعی باید مضامین و انواع گونه‌ها را در سینما ببینیم. تنوع فیلم در نسل قبلی ما و کسانی که از دهه 50 فیلم می‌ساختند، وجود داشته است، چون آن را لازمه سینما می‌دانستند و نقشه راه‌شان، نقشه درست‌تری بود. مثلا آقای بیضایی استادانه جنس سینمای خودشان را ادامه می‌دادند. آقای تقوایی، کیمیایی و حاتمی هم همین‌طور. اما این تنوع و ثبات را در فیلمسازی نسل فعلی نمی‌بینیم. فکر می‌کنم بخشی به این موضوع مربوط می‌شود که نقشه راه مشخص نیست یعنی کسانی که در این سینما تصمیم می‌گیرند یا اظهارنظر می‌کنند، فیلمسازان را دچار گمراهی می‌کنند.

چه کسانی با اظهارنظرهایشان فیلمسازان را گمراه می‌کنند؟

حرف من یک مجموعه است. باید قبول کنیم که مخاطب سینمای ما نیازمند تنوع ژانر و گونه است. متاسفانه چیزی که الان به فیلمسازان القا می‌شود این است که تنوع و ژانر خوب نیست. اینکه از کجا القا می‌شود متوجه شخص یا یک سمت مدیریتی نیست، ممکن است منتقدان باشند یا مدیران یا حتی همین شرایط گیشه و فروش فیلم‌ها. این را هم باید در نظر بگیریم که مردم مطمئنا اشتباه نمی‌کنند. انتخاب مردم براساس تصمیم‌های فردی یا جمع خانواده‌شان است و آنها براساس نگرشی که دارند، فیلم‌ها را انتخاب می‌کنند. نمی شود گفت انتخاب مردم غلط است. سینما با مخاطبش زنده است ولی چیزی که اتفاق می‌افتد، این مجموعه و عدم طرح نقشه‌راه باعث شکل‌گیری چنین شرایطی شده است. فکر می‌کنم فیلمسازان جوان احتیاج به یک امنیت روانی دارند تا بتوانند فعالیت کنند.

یعنی فیلمسازان ما به خاطر ترسی که از حذف‌شدن بین مدیران یا حتی حذف‌شدن از گیشه دارند، سراغ ژانرهای متنوع نمی‌روند و به تکرار افتاده‌اند؟

نه بحث ترس نیست، اما از اتفاق‌هایی که پیرامون‌شان می‌افتد تاثیر می‌گیرند. طبیعی است فیلمساز به این شرایط فکر می‌کند و بعد فیلمش را می‌سازد. شاید در گذشته متخصصان سینمایی می‌توانستند این مساله را عیب‌یابی کنند و فیلمساز خودش را اصلاح می‌کرد اما متاسفانه شاهد این هستیم که سلیقه متخصصان و عامه، شبیه هم شده است. آن بخش خاص مخاطب سینمای ایران هم تقریبا تخصص از سلیقه‌اش برداشته‌شده و فیلم را مثل یک بیننده عام می‌بیند و همان‌طور تحلیل می‌کند. درحالی‌که پیش از این ممکن بود فیلمی بسازید که خیلی در گیشه مهجور باشد اما به‌لحاظ متخصصان و تماشاگران خاص، فیلم قابل اعتنائی باشد یا برعکس این موضوع. اگر همین‌طور پیش برود دیگر جایگاهی برای تفکر در سینما باقی نمی‌ماند.

چند وقت پیش یکی از فیلمسازان گفت، دیگر دوست ندارد دغدغه‌های اجتماعی‌اش را در فیلم بگوید و اینکه مردم این روزها آنقدر مشکل دارند و  فیلمی می‌خواهند که دوساعت فقط بخندند و به هیچ‌چیز فکر نکنند. چقدر با این نظر موافقید و چرا بخش مهمی از فیلمسازان، این روزها با همین نگاه فیلم می‌سازند؟

همان فیلمسازی که می‌گوید دغدغه‌اش این است که مردم بیایند و به چیزی فکر نکنند و بخندند، این خودش یعنی دغدغه. اصولا فیلمسازی بدون دغدغه، معنی ندارد و نمی‌شود بگویی که یک نفر بدون دغدغه فیلم می‌سازد، حاصل فیلم‌های بی‌دغدغه قاعدتا فیلم‌های پرمخاطبی نبوده است. فیلمی که مخاطب دارد حتما دغدغه‌ای دارد ولو اینکه دغدغه‌اش تنها این باشد که دو ساعت مخاطب را بخنداند. من داشتن مخاطب و دغدغه‌مندبودن را چیزهای جدایی نمی‌دانم. مثلا در مورد همین «دارکوب»، واقعا نمی‌دانم با دغدغه شروع کردم و بعد به یک درام و قصه تبدیل شد یا اینکه می‌خواستم اول قصه‌ای برای مخاطب بگویم و بعد دغدغه جاری جامعه به قصه منتقل شد. در مورد «گلشیفته» هم این مساله وجود داشت. «گلشیفته» قرار بود در شکل اولیه یک قصه مفرح، صرف برای خندیدن مخاطب باشد و اینکه درصورت دیدن مخاطب اگر پیامش هم پیام خوبی نبود، مهم نیست؛ اما در عمل مهم بود، حرفی را بزنیم که حرف جامعه روزمان باشد و پرهیز کنیم از پیام‌هایی که ممکن است تاثیرات منفی روی جامعه داشته باشد.
 
فکر نمی‌کنید همین مساله باعث شده بود که سریال گلشیفته گرفتار محتوازدگی شود تا حدی که نقدهایی مطرح شد که این سریال جدید شعیبی نگاهی فمینیستی دارد.

فمینیسم به آن شکل حاد و تندش را نمی‌توانم قبول کنم؛ چون اصلا نمی‌شناسم، الان بگویی سریال فمینیستی، من نمی‌دانم تعریف فمینیست چه‌چیزی است، ولی قبول دارم که سریال می‌خواست از حقوق بانوان حمایت کند و حتی قبول دارم از قوانینی حمایت می‌کند که هنوز برای خانم‌ها وضع نشده است. در این مساله عمد داشتم چون به نظرم حقوق بانوان در جامعه ما باید بیشتر از اینها دیده و به آن اهمیت داده شود.  خیلی مسائل در حوزه زنان است که انگار یک مگوی ناگفته پشت آن قرار دارد، یعنی می‌گویند این مساله را نگو و مطرح نکن و هیچ‌کس هم علتش را نمی‌داند. معتقدم برای هر شکل فرهنگ‌سازی در جامعه باید به فکر این بود که زنان آن جامعه آرامش و امنیت داشته باشند. برای تبیین مساله حجاب، تربیت فرزندان و خانه‌داری و مسائل دیگر باید فضای امنی برای زنان شکل بگیرد و برای رسیدن به این امنیت، اول باید اهمیت حقوق زنان را قبول کنیم.

اینکه گفتید ابتدا سریال گلشیفته را تصمیم داشتید برای تفریح و سرگرمی مخاطب بسازیم، چقدر متاثر از موضوع اقتصادی توزیع این سریال در شبکه نمایش خانگی بود؟

به‌هرحال شبکه نمایش خانگی، قواعد خاص خودش را دارد؛ نمونه‌های زیادی داشتیم که قرار بودند با سرمایه‌گذاری شخصی به‌شکل خاصی ساخته شوند ولی شکست خوردند، نه‌تنها حرف‌شان دیده نشد بلکه متضرر شدند. درخصوص گلشیفته قبل از هر چیز تلاش‌مان این بود با مخاطب ارتباط برقرار کنیم اما در روند فیلمنامه این ارتباط را با مفاهیمی که خودمان به آن اعتقاد داشتیم توام کردیم و می‌خواستیم مطرح شود. به‌هرحال باید قبول کنیم ذائقه مخاطب بر شکل تولید آثار نمایشی اثر گذاشته است. عاملی که باعث ایراد و زوال مجموعه‌های نمایشی شده، فضای مجازی است؛ در عین اینکه این فضا اهمیت دارد اما همه ما را به کامنت‌خوان تبدیل کرده است. ما کتابخوان نیستیم فقط نشستیم و همین کامنت‌های کوتاه را می‌خوانیم و فکر می‌کنیم. به‌هرحال سینما از مخاطبش جدا نیست. با وجود این صنعت نمایش، چه‌سینما و چه‌سریال کمک می‌کند تا کمی حرف‌ها را جدی‌تر و عمیق‌تر بگوییم؛ مثل اتفاقی که در دارکوب افتاد، تحقیقات میدانی، ما را به سمتی برد که سراغ بخش‌های پنهان جامعه رفتیم.

بهروز شعیبی از آژانس شیشه‌ای تا الان چقدر فرق کرده است؟

به‌نظرم فرق کردم، حتی اگر خودم بگویم همان آدم هستم، باید تعجب کرد. آژانس شیشه‌ای برای سال ۷۶ است، ۲۱ سال گذشته است، مطمئنا تغییراتی داشتم؛ نمی‌دانم بگویم سن، تجربه، دغدغه ولی همه اینها تغییراتی را در انسان به وجود می‌آورد. چیزی که خودم می‌دانم اینکه یک پایبندی به اصول اولیه که در سینما فکر می‌کنم باید وجود داشته باشد، همیشه در کارهایم مدنظر است. هیچ‌وقت در سینما به‌دنبال حاشیه نبودم و سعی‌کردم اولویتم سینما باشد؛ سینمای ایرانی‌ای که قرار است حرف جهانی بزند. حتی اگر در محدوده فرهنگ و جغرافیایی خودش بگوید؛ تنها اولویتم در این سال‌ها همین بوده است.

«یک سینمای ایرانی که قرار است حرف جهانی بزند؛» اولین چیزی که این روزها از سینمای جهانی به‌ذهن می‌رسد، اینکه به‌گونه‌ای فیلم بسازی که پسند جشنواره‌های خارجی باشد. هیچ‌وقت وسوسه نشدید فیلمی بسازید که به‌مذاق آن‌طرفی‌ها خوش بیاید و جایزه بگیرد؟

جایزه و مخاطب، جزء دغدغه‌های همه فیلمسازها است. یعنی به نظرم هیچ فیلمسازی نمی‌تواند بگوید که من این فیلم را می‌سازم تا هیچ‌کس نبیند یا جایزه‌ای هم نگیرد. همه تلاش می‌کنیم فیلم‌هایی بسازیم که پرمخاطب باشد، دیده شود و به آن اهمیت داده شود. متاسفانه چیزی که باعث می‌شود عموم فیلمسازها به آدم‌هایی تبدیل شوند که سمت جشنواره‌های خارجی بروند، عدم ثبات در سیاستگذاری همین جشنواره فیلم فجر است؛ یعنی ما با جشنواره‌ای مواجه هستیم که هرسال با رویکردی به فیلم‌ها نگاه می‌کند و شاید به جشنواره‌های خارجی اطمینان و اعتماد بیشتری دارند؛ به‌طور مثال می‌دانند اگر فیلمی با این مشخصات ساخته شود حتما به درد جشنواره‌های خارجی برلین یا کن می‌خورد.
ولی در جشنواره فجر ما نمی‌دانیم هر سال که فیلم می‌سازیم با چه تفکری از سوی دبیر جشنواره مواجه هستیم یا چه‌داورانی قرار است بیایند و چطور داوری کنند یا اصلا چه اولویت‌هایی از جامعه و کشور قرار است در جشنواره فیلم فجر پیاده شود. درصورتی‌که این مساله بر روند سینما تاثیر منفی می‌گذارد، یعنی سینما در سال‌های مختلف با تفکرات متفاوتی مواجه بوده است؛ این دقیقا همان نبود نقشه راهی است که گفتم. وقتی فقط به فیلم‌های اجتماعی اهمیت داده می‌شود ولاغیر، این می‌شود که جمعیت فیلمساز به سمت ساخت فیلم‌های اجتماعی کشیده شوند.

بدنه روشنفکری سینما، سینمای بهروز شعیبی را قبول کرده‌اند؟

من خودم را تفکیک نمی‌کنم. ممکن است از بیرون به‌لحاظ نوشتاری این تفکیک صورت بگیرد یا اینکه ما با گروه‌هایی کار کنیم که به لحاظ فکری با هم بیشتر اخت هستیم؛ ولی خیلی این تفکیک در داخل سینما وجود ندارد. خانواده سینما بالاخره به هم احتیاج دارند. حتی اگر بقیه من را قبول نداشته باشند خودم را جزء خانواده سینما می‌دانم و به‌هرحال ارتباط خوبی با هم داریم. فکر می‌کنم نباید خیلی سخت گرفت؛ چون وقتی فیلم خوب ساخته می‌شود، همه می‌بینند. فیلمی که خوب نباشد، تکلیفش مشخص است. به‌نظرم در سینما تخصص حرف اول را می‌زند؛ چون همه ابزار سینما را در دست داریم و خیلی به آن اهمیت می‌دهیم.

گفتید الان دوران‌گذاری برای سینما است، با توجه به جشنواره‌ای که گذراندیم، سال پیش روی سینما را چطور می‌بینید؟

متاسفانه سال گذشته همه وقتم به «گلشیفته» گذشت، برای همین در جشنواره هم به‌غیر از فیلم خودم فیلم‌های دیگر را ندیدم. اما به‌نظرم آینده سینما را دو چیز مشخص می‌کند؛ اول بخش اقتصادی و دوم مخاطب. اگر مخاطب تصمیم بگیرد فیلم‌هایی با رویکرد روزمرگی و در سطحی‌ترین شکل ممکن حمایت کند، قاعدتا سینمای ما در همان سطح باقی خواهد ماند و فیلم‌های اندکی خواهیم داشت که با دغدغه ساخته شوند. در موضوع اقتصاد سینما هم تاثیر مخاطبان چشمگیر است. تولید فیلم‌ هرسال پرهزینه‌تر می‌شود و فیلم‌ساختن با مخاطب اندک توجیه‌پذیر نیست. مگر اینکه اتفاق فرهنگی را گروهی مثل دانشجویان یا علاقه‌مندان سینما شکل دهند که به‌صورت جهادی از فیلم‌هایی حمایت کنند که دوست دارند آن فیلم‌ها در آینده بیشتر ساخته شوند. این اتفاق می‌تواند یک تغییر اساسی در سینما به وجود بیاورد. فیلمساز درنهایت دو انتخاب دارد: فیلمش را بسازد و با آن چیزی که مخاطب می‌خواهد جلو برود یا اینکه اصلا فیلم نسازد. به‌هرحال فیلمسازانی داریم که تصمیم می‌گیرند دیگر فیلم نسازند ولی برای آنهایی که فیلم می‌سازند، ناگزیر این مخاطب است که سطح کیفی فیلم‌ها را بالا می‌برد. این هم با یک مدیریت فرهنگی در هدایت مخاطب امکان‌پذیر است. در دهه 60 و 70 آموزش و پرورش، بچه‌ها را برای دیدن فیلم‌های کودک به سینما می‌برد و برای همین بود که فیلم‌های کودک زیاد ساخته شدند. آیا هنوز این دغدغه در آموزش و پرورش وجود دارد؟ این حمایت هست؟ یا نهادهای فرهنگی برای اینکه بتوانند بخش فرهنگ سینما را ارتقا دهند، از فیلم‌هایی حمایت کنند که قاعدتا فکر می‌کنند به‌لحاظ مخاطب عام کم بیننده‌تر هستند. من فکر می‌کنم مجموعه اینها ما را به سمت فرهنگ‌سازی می‌برد ولی متاسفانه با راهی که رسانه‌های ما می‌روند و با شکلی که فضای مجازی ما دارد، این اهمیت الان در کلیت وجود ندارد.

تجربه شبکه نمایش خانگی شما را ترغیب می‌کند که باز به سمت ساخت سریال در این شکل نمایش بروید؟

بله، حتما این اتفاق خواهد افتاد. من خوشبختانه این شانس را داشتم که در نمایش خانگی با سرمایه‌گذارها و تیم تهیه خوبی کار کنم؛ یعنی آقای مهدی یاری و علی‌اکبر نجفی. این مجموعه خیلی مجموعه سالمی در تهیه گلشیفته بودند. مطمئنا گلشیفته تجربه اول من بود و مطمئنا با یک مضمون و قصه دیگری کار خواهم کرد.

طرح و موضوع سریال  بعدی‌تان چیست؟

به‌زودی کار را کلید خواهیم زد اما هنوز روی طرح داستان کار می‌کنیم. چیزی که الان می‌توانم بگویم این است که یک درام اجتماعی است و قاعدتا از پرسوناژهای اصلی‌مان، یک خانم است.
* فرهیختگان