به گزارش مشرق، مجید انصاری عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز اخیرا در گفتگویی مدعی شده که ارتباط اصلاحطلبان با مقام معظم رهبری قطع شده است.
عبدلله گنجی مدیر مسئول روزنامه جوان به برخی از شبهات مجید انصاری پاسخ داد.
بیشتر بخوانید:
توضیحات مجید انصاری درباره عکس جنجالی مجمع تشخیص مصلحت نظام
متن کامل این مصاحبه را در ذیل بخوانید:
همانگونه که مستحضر هستید جناب آقای مجید انصاری گفتهاند ارتباط اصلاحطلبان با نظام قطع است و از این موضوع گلایهمندند، آیا گلایه ایشان درست است؟ اصولا باید به نظام گلایه کنند یا به جریان خود؟
گنجی: اظهار نظر آقای مجید انصاری درباره قطع ارتباط جریان اصلاحات با نظام بسیار حائز اهمیت است. همگان به چرایی این موضوع اذعان دارند که مشکل جبهه اصلاحات در این زمینه چیست؟ اما به دلیل فرار رو به جلو و انحراف افکار عمومی تمایلی به وارد شدن به موضوع و پاسخگویی به سؤالات مطرح شده از سوی جبهه انقلاب ندارند. بدیهی است اصلاحطلبان طیف هستند و نه تنها در تمام دوران رهبری مقام معظم رهبری ارتباطشان به هیچ وجه با ایشان قطع نشده بلکه برخی از نیروهای اصلاحطلب از مقام معظم رهبری حکم مسئولیت دارند و برخی در دولت در حال فعالیت و در رأس بالاترین پُستهای کشور قرار دارند و در این قالب مرتب با رهبری دیدار و جلسه دارند.
بنابراین قطع ارتباط اصلاحطلبان به صورت کلی صحیح نیست، پس منظور جناب انصاری، قطع ارتباط با فرد مشخصی است، منظور خاتمی که متأسفانه با تعمیم کلی، این موضوع را به یک جریان سیاسی کشور نسبت میدهند.
اصلاحطلبان طیف هستند و نه تنها در تمام دوران رهبری مقام معظم رهبری ارتباطشان به هیچ وجه با ایشان قطع نشده بلکه برخی از نیروهای اصلاحطلب از مقام معظم رهبری حکم مسئولیت دارند و برخی در دولت در حال فعالیت و در رأس بالاترین پُستهای کشور قرار دارند
اصلاحطلبان به خوبی به این نکته واقف هستند که دلیل قطع ارتباط ایشان چیست و به خوبی میدانند که مطالبات رهبری از شخص آقای خاتمی همچنان بی پاسخ مانده است, مطالبهای که نه به صورت خصوصی، بلکه بارها و بارها از تریبونهای رسمی و عمومی عنوان شده و مقام معظم رهبری آن را به صورت واضح و آشکار بیان کردهاند.
با آنکه رهبر فرزانه انقلاب با سعهصدر و با بزرگواری عنوان کردهاند که آنها را سران فتنه نمیدانند، اما خاتمی در پاسخ نه به عنوان ولیفقیه و با نگاه شرعی بلکه به عنوان بالاترین مسئول و شخص اول کشور به این مطالبه توجه نکرد. در حالیکه دو موضوع از خاتمی مطالبه شد که متأسفانه تاکنون بیپاسخ مانده است.
** جریان اصلاحات در محافل خصوصی به عدم تقلب در انتخابات ۸۸ معتقد است
اول؛ ابراز برائت از سر دادن شعارهای ساختارشکنانه و متضاد با آرمانهای امام راحل (ره) در فتنه ۱۳۸۸ ، دوم؛ جریان اصلاحات در محافل خصوصی به عدم تقلب در انتخابات سال ۸۸ معتقد است اما علناً با فریب مردم و کشاندن آنها به خیابانها, تشکیل کمیته صیانت از آرا با هدف فریب افکار عمومی, خدشهدار کردن حیثیت انقلاب اسلامی, عبور از قانون, تهییج دشمن و وادار کردن دشمن به اعمال و افزایش تحریمها و بسیاری از مسائل که به کشته شدن مردم در خیابانها و کاهش اعتماد عمومی به مسئولین منجر شد همه و همه از مسائلی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت و دست دوستی به سوی اصلاحطلبان دراز کرد. این در حالی است که هنوز هم واقعیت را از مردم پنهان کرده و خود را حق به جانب معرفی میکنند!
تا مادامی که سران اصلاحات به این دو موضوع و مطالبه رهبری و مردم انقلابی پاسخ دقیق و روشنی ندهند و جامعه را با حقیقت موضوع آشنا نکنند، احساس قطع ارتباط وجود دارد اما این موضوع تنها بر افراد خاصی از سران اصلاحات صدق میکند نه به بر عموم اصلاحطلبان.
آقای انصاری معتقد است در دهه شصت با نهیب حضرت امام (ره) همه امور تنظیم میشدند و در حال حاضر به این شکل نبوده، منظور ایشان چیست؟
گنجی: در پاسخ به نکته دیگری که آقای انصاری در خصوص دهه ۶۰ بدان اشاره کرده بودند باید گفت هنگامی که مسئولین با یک نهیب حضرت امام خمینی (ره) در یک خط و قاعده قرار میگرفتند یا به قولی همراه و همصدا میشدند به دلیل عدم اختلاف مبنایی بود, اختلاف سلیقه یک امر طبیعی است اما اختلاف مبنایی موضوع مهمی است که موجب تغییر نگرش, تغییر خط فکری و حرکت در مسیر ناهمسو میشود.
بنابراین آقای انصاری و جریان ایشان باید به این موضوع پاسخ دهند که در دوران حیات امام خمینی (ره) آیا اختلاف سلیقه بیشتر بود یا اختلاف مبنایی؟ آیا مقام معظم رهبری بارها و بارها نسبت به روشن کردن و پاسخگویی این دو موضوع از شما مطالبه نداشتند؟ آیا رهبر معظم انقلاب از نهیب به درخواست برادرانه نرسیدند؟ و آیا شما به خواهش اهتمامی نشان دادید؟
آیا سکوت جریان اصلاحات درباره آن دو مطالبه بیانگر مرعوب غرب بودن یا حساببَری از غرب و عدم توجه واعتقاد به مرزبندیهای اعتقادی با غرب نیست؟ مسلما جریان چپ در دهه ۶۰ همانند اصلاحطلبان امروز نبودند که هم سودای قدرت داشته باشند و هم روشنفکر باشند، هم به دنبال تشکیل یک جریان سیاسی باشند هم تشکیلات اجتماعی خودشان را داشته باشند و هم تشکیلات سیاسی، هم امام (ره) پدرتان باشد هم هابرماس.
مسلما جریان چپ در دهه 60 همانند اصلاحطلبان امروز نبودند که هم سودای قدرت داشته باشند و هم روشنفکر باشند، هم به دنبال تشکیل یک جریان سیاسی باشند هم تشکیلات اجتماعی خودشان را داشته باشند و هم تشکیلات سیاسی، هم امام (ره) پدرتان باشد هم هابرماس.
در سی سال بعد از رحلت امام خمینی (ره) بیست و دو سال آن اصلاح طلبان در رأس قدرت قرار داشتهاند، چگونه میتوانند هم در رأس قدرت باشند و هم نقش اپوزیسیون نظام اسلامی را بازی کنند؟ آیا رفتارهای سالهای اخیر اصلاحطلبان با نظام اسلامی ساختارشکنانه نبوده است؟ آیا این شائبه ایجاد نمیشود، اگر قائل به ساختارهای نظام اسلامی نیستید، چرا اصرار در قدرت بودن دارید و اگر نظام را قبول دارید چرا با آن به صورت شفاف همراهی نمیکنید؟
بدیهی است، حل تعارضات عنوان شده اولین گام حل شدن مشکلات است و شفاف شدن رابطه با نظام امری است که حاکمیت از آن استقبال میکند از این رو تا زمانی که اصلاحطلبان دچار تعارضات جدی هستند و همچنان بین روشنفکر بودن و قدرت ماندهاند و همچنان مشخص نیست که به شاخصههای سیاسی و اجتماعی غرب علاقهمند هستند یا اسلام سیاسی را قبول دارند نمیتوان عنوان کرد که دیگر تعارضی وجود ندارد.
معتقدم موضوع اصلی مورد توجه مقام معظم رهبری اسلام و حاکمیت واقعی اسلام است چرا که اگر به غیر از این اعتقاد میداشتند مسلما روی مواضع خود به سختی نمیایستادند و ممکن بود برای کف و سوت بیشتر و هواداریهای بیشتر و در دست داشتن قدرت به هر قیمتی از بسیاری موضوعات و مواضع چشمپوشی کنند، در حالی که در سه دهه رهبریشان نشان دادند اگر قرار است به نام اسلام حکومت کنیم باید انقلابی و اسلامی بمانیم و رمز همراهی مردم با امام همین دینداری و اسلامگرایی واقعی ایشان بود.
** جریان اصلاحات با چه حجتی مردم در ۲۵ خردادماه به خیابانها کشاند
آقای انصاری به عنوان فردی از جریان اصلاحات که قائل به نظام اسلامی هستند باید به این سؤال پاسخ دهند که به چه دلیلی در روز ۲۵ خرداد ماه و با چه حجت ثابت شدهای مردم را به خیابان کشیدید و علیه تقلب برای آنها سخنرانی کردند؟! اگر آقای خاتمی جوابگو نیستند، شما لب به سخن بگشایید و به سؤالاتی که افکار عمومی و نیروهای انقلابی همچنان منتظر هستند پاسخ دهید که چرا سخنان شما در پستو و در مصاحبهها متفاوت است؟ در واقع تا زمانی که تعارضات و موانع جدی باشد، نمیتوان به یک برداشت و نتیجه واحد رسید چرا که در نظام اسلامی نمیتوان هم روشنفکر بود هم منتقد اجتماعی هم صاحب قدرت, نمیتوان تفسیر دیگری از نظام را ارائه داد، در حالی که به عنوان مسئول در بالاترین جایگاههای مدیریتی حکومت اسلامی قرار دارید. اینکه اصلاحطلبان در نظام اسلامی مدیر باشند، اما به دستگاه معرفتی دیگری قائل باشند به هیچوجه قابل فهم نیست، بنابراین تا تعارضات برطرف نشود، نمیتوان انتظار همراهی و همدلی داشت.
یکی دیگر از شبهاتی که مطرح میشود درباره اختیارات رهبر نظام اسلامی است. در برهه کنونی که با مشکلات اقتصادی و معیشتی روبهرو هستیم، اصلاحطلبان تندرو و حتی برخی به کنایه و در لفافه ساختار حاکمیتی و نقش رهبر را در این مشکلات پررنگ تر میدانند و در نسخههای تجویزی، خواهان حتی تغییر قانون اساسی برای محدودسازی اختیارات رهبری هستند. با توجه به این گزارهها، آیا رهبری باید به همه مسائل ورود کنند؟ و قانون اساسی این اجازه را به ایشان داده است؟
گنجی: اتفاقا اصلاحطلبان نشان دادهاند که ورود رهبری به مسائل کشور را به مثابه دیکتاتوری میدانند و بارها در این باره گفته و نوشتهاند, آنها با ورود مقام معظم رهبری به مسائل و چالشهای کشور، مردمسالاری را در خطر میبینند، اما هنگامی که رهبر انقلاب به مسائل ورود نمیکنند پاسخگو بودن رهبر را مطالبه میکنند.
در کل اصلاحطلبان در بسیاری از حوزهها دچار تناقض شدیدی هستند، اما رهبر معظم انقلاب در برهههای حساس و مسائلی که ورود ایشان ضرورت داشته حاضر شدهاند و نشان دادهاند منافع ملت و حکومت، اصلیترین موضوعی است که بدان توجه دارند. همانند ورود یک ماه اخیر ایشان به مسائل تحریمها, جلسه با هیئت دولت, نگارش نامه به رئیسجمهور, اهتمام به حل مسائل ارزی و بیان مواضع خود نسبت به رفتارها و تصمیمات اخیر اروپا و...در واقع مقام معظم رهبری با تشکیل شورای خاص ضد تحریم با سران قوا نشان دادند ضرورت اصلی آرامش و آسایش ملت و گذر از بحرانها و بقای نظام اسلامی است نه چیز دیگری.
در علم سیاست اصلاحات نقطه مقابل انقلاب قرار دارد, بنابراین اصلاحطلب نمیتواند انقلابی باشد، به این دلیل است که در بسیاری از موضعگیریهای اصلاحطلبان به چفیه که نمادی انقلابیگری و ولایی بودن است، حمله میشود، چرا که آنها قائل به چنین نمادهایی نیستند, نه تنها نماد را قبول ندارند، بلکه با محتوا نیز مشکل دارند.
در علم سیاست اصلاحات نقطه مقابل انقلاب قرار دارد, بنابراین اصلاحطلب نمیتواند انقلابی باشد، به این دلیل است که در بسیاری از موضعگیریهای اصلاحطلبان به چفیه که نمادی انقلابیگری و ولایی بودن است، حمله میشود، چرا که آنها قائل به چنین نمادهایی نیستند, نه تنها نماد را قبول ندارند، بلکه با محتوا نیز مشکل دارند.
آنها به خوبی نشان دادهاند که محتوی انقلابیگری را نمیپسندند و قبول ندارند چرا که تا کنون در سخنرانیها و در تریبونهای رسمی و غیر رسمی خود یک بار از ارزشهای اسلامی دفاع نکردهاند, شاید بهتر است بگوییم به تعبیر خودشان به نظام سیاسی غیر ایدئولوژیک اعتقاد دارند, سبک توسعهای کشورهای اروپایی را میپسندند و اسلامیت نظام را بر نمیتابند, حتی به کسانی که گفتمان اسلامی و انقلابی دارند به سختی حمله میکنند، بنابراین حمله به نمادهای انقلابی اسلامی پیش پا افتادهترین کاری است که در برابر اسلامیت نظام از خود نشان داده است.
بهتر است اینگونه عنوان شود تا زمانی که چیزی به نفع اصلاحطلبان نباشد صدایشان بسیار بلندتر از بقیه به گوش میرسد، اگر رد صلاحیت شوند، داد میزنند و اگر رأی نیاورند لشکرکشی خیایانی را رقم میزنند، در حالی که طیف مقابل این جریان اگر رد صلاحیت شود یا رأی نیاورد، با احترام به قانون کمترین اعتراضی نمیکند، چراکه منافع و مصالح ملت و نظام در اولویت قرار دارد تا منافع و مصالح جمعی و جریانی! خوشبختانه تاکنون فردی از نیروهای انقلابی در برابر نظام به اسم تقلب یا رد شدن صلاحیتش نایستاده و هر آنچه در این مقوله مشاهده شده همه از هنرها و شاهکارهای جریان اصلاحات است از مرحوم آقای هاشمی تا آقایان کروبی و موسوی و.... در پایان باید گفت که جبهه اصلاحات یکپارچه دچار تعارض است و این تعارض برای عموم قابل رؤیت و مشهود است.