کد خبر 879962
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۲۹

مثلاً یک نیم‌طبقه در کافه را به آزادکارها اختصاص دهیم یا میزهای دنج‌تر کافه را انتخاب کنیم، یک تکه کاغذ روی میز بگذاریم و بنویسیم: اگر آزادکار هستید، این میز برای شماست!

گروه فرهنگ و هنر مشرق - در کافه را باز می‌کنم و نسیم خنکی صورتم را قلقلک می‌دهد. کافه امروز حسابی خلوت است. 

رو به روی پیشخوان می‌ایستم و سفارش می‌دهم: «لطفاً یک فنجان کاپوچینو همراه با یک پیراشکی شکلاتی». میزی که همیشه پشتش می‌نشینم خالی‌ست. 
موقعیت بهتری نسبت به باقی میزها دارد و حسابی دنج است. روی دیوار پشت میز یک تابلوی بزرگ نصب شده که کپی نقاشی لوکا فورته نقاش ایتالیایی قرن هفدهم است: یک هندوانه بزرگ و قرمز که از وسط ترک خورده با یک خوشه انگور، چند شاخه گل و دو هلو. 

ترسیم یک تابستان خنک و دلنشین. با خودم فکر می‌کنم در این تابستان گرم نشستن زیر تابلوی هندوانه لوکا فورته حس و حال خوبی به آدم می‌دهد. 
لپ تاپ، دفتر یادداشت، خودکار و عینک را از داخل کوله‌پشتی بیرون می‌کشم و همراه با فنجان و بشقاب پیراشکی روی میز می‌گذارم. 
می‌دانم بعد از خوردن کاپوچینو، کار روزانه‌ام پشت همان میز کوچک زیر سایه خنک تابلوی هنداونه آغاز می‌شود. 

بله! درست حدس زدید. من هر روز برای تفریح به این کافه محلی سر نمی‌زنم. من یک فری‌لنسرم (آزادکار) و این کافه دفتر کار من است و از دقیقه‌ای که نوشیدن قهوه تمام می‌شود تا چند ساعت بعدش برای من ساعات اداری محسوب می‌شود!

کافه فضایی عمومی‌ست که می‌شود در آن قهوه نوشید، گفت‌وگو کرد و البته دورکاری کرد! از سه قرن پیش تا به امروز کافه‌ها محل کلید خوردن مهم‌ترین وقایع ادبی، سیاسی و فرهنگی بوده‌اند.

 با ورود به قرن جدید، پیشرفت دنیای دیجیتال و همه‌گیرشدن استفاده از لپ تاپ، کافه‌داران سراسر دنیا شاهد ظهور یک پدیده جدید بودند: فری‌لنسر (آزادکار)هایی که با پروژه‌های رنگارنگ کافه‌ها را به عنوان محل کار جدیدشان انتخاب می‌کردند.
 اگر کافه‌ای موسیقی ملایم و بی‌کلام پخش کند، اینترنت مجانی داشته باشد، قیمت خوراکی‌هایش با جیب مهربان باشد، صندلی‌هایش زیاد سفت نباشند، نور و تهویه و وسعت قابل قبولی داشته باشد و بتوان چند ساعتی آنجا نشست، برای یک آزادکار بهشت تلقی می‌شود.
 در کشور ما نیز طی چند سال اخیر، با فراگیر شدن اینترنت و ایجاد مشاغل جدید گروه دیگری به مشتریان کافه‌ها اضافه شدند: آزادکارهای ایرانی. 

با گسترش آزادکاری و دورکاری در ایران فرهنگ کافه‌نشینی دستخوش تغییراتی شده است، اما این تغییر فرهنگ با محیط کافه‌های ایرانی همسو و در یک جهت نیست. 
متأسفانه تعداد کافه‌هایی که در ایران محیط مناسبی برای آزادکارها داشته باشند بسیار کم است. 
گاهی اوقات صدای موسیقی در کافه‌ها آنقدر بلند است که برای یک گفت‌وگوی ساده، صدا به صدا نمی‌رسد! چه برسد به اینکه بخواهید روی کارتان تمرکز کنید. خیلی از کافه‌ها کوچکند و نور مناسبی ندارند.
 اگر بخواهید چند ساعت یک میز و صندلی را اشغال کنید با تذکر کافه‌دار مواجه می‌شوید.

 گران‌بودن منوی کافه‌ها هم که خودش یک قصه مفصل است. کافه‌های خوب و بزرگ هم آن‌قدر معروف شده‌اند که هر نیم ساعت یک بار لشگری با کیک و بادکنک «تولدت مبارک» گویان به کافه هجوم می‌آورند، جشن تولد می‌گیرند و عملاً وسط آن شلوغی نمی‌توان چند ساعت کار مفید انجام داد. واقعیت این است که هیچ کس اندازه یک آزادکار نمی‌داند یک کافه خوب تا چه اندازه به بالا رفتن راندمان کاری کمک می‌کند. 

محیط کافه، عطر خوب قهوه و دور شدن از فضای صمیمی خانه باعث می‌شود شخص آزادکار در فضای رسمی‌تری کارهایش را انجام دهد. 
حالا که مدرنیته در لایه‌های فرهنگ ما نفوذ کرده، انتظار می‌رود با توجه به این نیاز جدید کافه‌های قدیمی‌تر با چند اصلاح و تغییر کوچک فضای مناسب‌تری برای آزادکارها ایجاد کنند و کافه‌های در دست تأسیس، پیش از افتتاح چنین نیازی را در اولویت‌ها قرار دهند. 
این روزها ما در دنیایی دیجیتالی زندگی می‌کنیم، دنیایی که در آن لپ‌تاپ‌ها ابزار کار هستند و کافه‌ها محل کار. 
شاید وقت آن رسیده که اگر کافه‌دار یا متولی فرهنگ هستیم - در کنار اقدامات خوب فرهنگی مانند ایجاد کتابخانه یا نواختن موسیقی زنده در کافه‌ها - قدمی هم برای بازیگران عصر دیجیتال برداریم. 

مثلاً یک نیم‌طبقه در کافه را به آزادکارها اختصاص دهیم یا میزهای دنج‌تر کافه را انتخاب کنیم، یک تکه کاغذ روی میز بگذاریم و بنویسیم: اگر آزادکار هستید، این میز برای شماست!

*صبح نو