کتاب «شراره‌های خورشید» یک منبع پژوهشی کامل و جامع درباره عملیات خیبر و مدیریت جنگی شهید همت است که سختی‌های عملیات مذکور، حقایق تلخ و چگونگی ایثار رزمندگان ایرانی را به تصویر می‌کشد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق -  کتاب «شراره‌های خورشید» شامل کارنامه لشگر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در عملیات خیبر، ۲۸ شهریور سال گذشته در حوزه هنری رونمایی شد. این کتاب اثر گلعلی بابایی و حسین بهزاد است که توسط نشر ۲۷ بعثت به چاپ رسید و اثری کامل و جامع درباره عملیات خیبر و چگونگی مدیریت شهید محمدابراهیم همت است.

چندی پیش در گزارشی فصل اول این کتاب را که مربوط به اتفاقات پیش از شروع عملیات خیبر، یعنی عملیات آمریکن استانچ در پاییز سال ۶۲ بود مرور کردیم: «تکرار «آمریکن استانچ» در دهه ۹۰/سابقه تاریخی تهدید تنگه هرمز». بنابراین نیاز چندانی احساس نمی‌شود در گزارشِ‌ پیش رو، درباره حمایت‌های آمریکا و شوروی از ارتش بعث عراق در عملیات خیبر صحبت شود. چون گزارش مذکور به طور کامل و مشروح‌ در کتاب «شراره‌های خورشید» قابل دسترسی و مطالعه است، با جزئیات به این مساله می‌پردازد.

همچنین، پیش‌تر در مطلب «همت» چگونه «همت» شد؟/ جای خالی یک «ایستاده در غبار»دیگر به یکی دیگر از تالیفات گلعلی بابایی درباره شهید همت یعنی کتاب «ماه همراه بچه‌هاست» دومین سرگذشت نامه مجموعه «بیست و هفت در بیست و هفت» نشر ۲۷ بعثت پرداختیم. به غیر از این، در دومین قسمت میزگرد بررسی کارنامه نشر ۲۷ بعثت که مهرماه سال گذشته و کمی پس از رونمایی کتاب «شراره‌های خورشید» برگزار شد، به گفتگو با بابایی و جواد کلاته از مسئولان نشر ۲۷ نشسته و درباره روایت دقیق چگونگی شهادت و کشف پیکر شهید همت بحث کردیم که در این مطلب: «روایت‌هایی از عاشورائیان لشگر ۲۷/ پیکر «همت» چگونه کشف شد؟» قابل مطالعه است.

شهید همتی که در «شراره‌های خورشید» می‌بینم، با شخصیتی که در بیشتر کتاب‌ها و مستندهای تلویزیونی چون «سردار خیبر» (از مجموعه روایت فتح) سراغ داریم، متفاوت است. در این کتاب تنها دو خاطره از همسر شهید همت روایت می‌شود که یکی از آن‌ها در ضمیمه‌ فصل پایانی کتاب درج شده است. بنابراین همتی که در این کتاب می‌خوانیم، فرمانده‌ای است که کل روز را از ابتدا تا انتها مشغول فرماندهی نیروهای درگیر در معرکه است و تنها زمانی می‌خوابد که پس از ۵ روز کار و خستگی از هوش برود! با خواندن این کتاب، مخاطبی که از طریق کتاب‌ها و مطالعه با شهید همت آشنا شده باشد، به خوبی متوجه می‌شود که چرا این شخصیت فرصت نمی‌کرده برای دیدار زن و فرزندش به عقبه جبهه برگردد. کتاب «شراره‌های خورشید» ۹۲۸ صفحه دارد که ۷۶۷ صفحه آن، متن اصلی و باقی صفحات به تصاویر، اسناد و نقشه‌ها اختصاص دارد.

خواندن این مطلب هم خالی از لطف نیست:

نگاهی دقیق تر به عملیات «خیبر» + عکس و نقشه

در این کتاب همچنین مشخص می‌شود که چرا لقب سیدالشهدای جنگ ایران و عراق به محمدابراهیم همت اعطا شد؛ فرمانده‌ای که به رویکرد و نظریه عاشورایی جنگیدن که خود نیروهایش را به آن ترغیب می‌کرد، جامه عمل پوشاند. از جمله حقایق جالب توجه عملیات خیبر، وضعیتی است که در آن اعلام شد به دلیل کمبود نیروی نظامی و حساسیت موجود روی حفظ مواضع گرفته شده، فرماندهان رده بالا از فرمانده سپاه گرفته تا دیگر مدیران اسلحه به دست بگیرند و با دشمن بجنگند. در این زمینه شهید همت نیز تیرباری به دست گرفته و برای نبرد اعلام آمادگی می‌کند. این اعلام آمادگی در پی فرمان امام خمینی (ره) برای حفظ جزایر مجنون، صورت گرفت. «علی شمخانی؛ قائم مقام فرمانده کل سپاه نیز به محمد ابراهیم همت و مهدی باکری؛ فرماندهان لشگرهای ۲۷ محمدرسول‌الله(ص) و ۳۱ عاشورا گفت: بروید جزایر را حفظ کنید، این دستور امام است. من خودم هم می‌آیم آرپی‌جی می‌زنم. به هر حال احتمال پاتک به جزایر زیاد است.» (صفحه ۷۰۹)

عبور رزمندگان ایرانی از پل‌های شناور وصل‌شونده که در عملیات خیبر ساخته شدند.

پیش از پرداخت اصلی به کتاب، چند سطر از صفحات پایانی کتاب را مرور می‌کنیم:

عنصر مخابرات: الآن، من این پیام را از قرارگاه نجف گرفتم؛ گفته: «طبق سوره والعادیات، سوره الحدید، با هر مساله‌ای، سوره قصص باید قرائت شود»!

افراد واحد مخابرات، به دستور همت، سریع مشغول بررسی فهرست جداول رمز، برای کشف معنای این پیام می‌شوند. یکی از عناصر واحد مخابرات، خطاب به همت می‌گوید:

عنصر مخابرات: معنای پیام این است: «طبق دستور محسن رضایی و شمخانی؛ همین امشب، با هر مساله‌ای که هست، باید پیشروی انجام بگیرد.»! (صفحه ۶۵۵)

این کتاب منبع و مرجع کامل و خوبی برای نوشتن رمان، ساخت فیلم سینمایی یا تولید هر اثر مکتوب یا تصویری است که قرار است با محوریت عملیات خیبر یا شهادت فرماندهان لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) از جمله شهید همت متولد شوند. همه نامه‌ها، احکام صادره، نقشه‌ها، مکالمات بی‌سیم، گفتگوها، جلسات هماهنگی برگزار شده و یادداشت‌های روزانه افرادی چون راویان جنگ و همچنین آیت‌الله هاشمی رفسنجانی فرمانده وقت عالی جنگ در این کتاب گردآوری شده‌اند. مطالعه مجموع این اسناد و مدارک نشان می‌دهد خلاف برخی تصورات که رزمندگان دفاع مقدس به طور حساب‌نشده به خط دشمن می‌زدند تا شربت شهادت بنوشند، افرادی چون شهید همت برای اجرای تک و حمله به دشمن، مطالعات و شناسایی‌های زیادی را پیش از عملیات انجام می‌داده‌اند. البته در برخی مقاطع دفاع مقدس، رویه‌های خلاف این رفتار نیز دیده شده است اما افرادی چون شهید همت، جاویدالاثر متوسلیان یا حسن باقری و ... اعتقاد داشته‌اند حمله باید حساب‌شده و طوری مرتب و منظم باشد که تلفات و زخمی بیهوده به نیروهای خودی تحمیل نشود. و متاسفانه در عملیات خیبر اتفاقاتی افتاد که شهید همت نتوانست به طور کامل این عقیده خود را اجرا کند!

جالب است که اهمیت ثبت حقایق تاریخی در آن سال‌های کوران حوادث و درگیری‌های جنگ، درک شده و قرارگاه فتح دو راوی داشته که با دستگاه‌های ضبط صوت (با نوار کاست‌های مغناطیسی) صداهای افراد و گفتگوهایشان از جمله سخنرانی‌ها، جلسات با فرماندهان و گفتگوهای مستقیم شهید همت را ثبت کرده‌اند. این نوارها در آرشیو لشگر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) موجود است که بابایی و بهزاد آن‌ها را پیاده کرده و هرجا از متن را که ممکن است برای مخاطب نیازمند توضیح بیشتر باشد، با کروشه‌های مختلف تکمیل کرده‌اند.

رویارویی همت ۲۹ ساله با ژنرال ماهرعبدالرشید

نکته قابل توجه دیگری که هنگام مطالعه کتاب «شراره‌های خورشید» به ذهن متبادر می‌شود، فایل صوتی به جا مانده از غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری است که در آن می‌گوید:« ۵۰ سال دیگر می‌آید که می‌گویند جنگی بین ایران و عراق درگرفت که ۳ سال هم طول کشید و این‌ها زدند و آن‌ها هم زدند کشتند و تمام شد رفت. هیچ‌کس فکر نمی‌کند چه فشارهایی روی رزمندگان بوده است؛ به یک بچه‌ای که تا ۲۲ سالگی‌اش بازیگوشی می‌کرده و حالا آمده‌اند مسئولیت جنگ انقلاب اسلامی را روی دوشش گذاشته‌اند.» به همین ترتیب، روایت‌هایی کتاب میزان فشار کشنده و نابودکننده‌ای را روایت می‌کند که طی عملیات خیبر بر روح و روان شهید همت وارد شد و این شخصیت هم در روز هفدهم اسفند ۶۲ در سن بیست و نه‌ سالگی‌ به شهادت رسید. همان‌طور که پیش‌تر هم گفته شده، اکثر فرماندهان جنگ ایران در دوران دفاع مقدس، افراد زیر ۳۰ سال بودند که با خلاقیت و نوآوری، مقابل ژنرال‌های کارکشته و باتجربه بعثی قرار گرفته بودند؛ کمااین‌که شهید همت در نبرد خیبر یا به تعبیر عراقی‌ها جنگ دوم بصره، رویاروی ژنرال ماهر عبدالرشید فرمانده سپاه سوم عراق بود.

سخنان، مواضع و طریقه مدیریت شهید همت در عملیات خیبر و سخنانی که در جلسات با فرماندهان گردان‌های مختلف یا افراد مافوق خود دارد و از نوار پیاده، و در این کتاب درج‌ شده‌اند، حاوی مطالب مستند و عبرت‌آموز برای نظامیان امروز کشور هستند. اهمیت داشتن تک‌تیرانداز و آموزش نیروهای بسیجی برای تک‌تیراندازی، اهمیت آموزش عقیدتی و سیاسی و داشتن روابط عمومی، تربیت معنوی و عرفانی نیروها در مقابل آموزش صرف احکام و شرعیات و ... از جمله موارد جالبی است که در صحبت‌های شهید همت با مسئولان لشگر ۲۷ به آن‌ها بر می‌خوریم.

لطمه‌ای که قهر کردن ها به همت زد

پیش از شروع عملیات خیبر طرح میثاق، برای تجدید سازمان لشگر ۲۷ انجام شد و واحدهای مختلف این لشگر مورد بازنگری قرار گرفتند. یکی از این واحدها، واحد اطلاعات عملیات لشگر بود که به خاطر قهرِ سعید قاسمی و رفتن او و نیروهایش از لشگر ۲۷، بدون متولی و مدیر باقی مانده بود. (در عملیات خیبر، مسئولیت اطلاعات عملیات به شهید عباس کریمی سپرده شد.)

قاسمی پس از ناکامی مراحل ۵ گانه عملیات برون مرزی رمضان به دلیل گلایه‌های شهید همت و دیگر فرماندهان، دلگیر شده و دیگر به عنوان فرمانده اطلاعات عملیات به فعالیت ادامه نمی‌دهد بلکه به عنوان نیروی عادی و بدون مسئولیت فرماندهی در تیپ سیدالشهدا مشغول به کار می‌شود. تعدادی از عناصر پرمدعای فراری از جنگ سپاه منطقه ۱۰ تهران هم از دیگر مولفه‌های چالشی این کتاب هستند.

ماجرای قهر سعید قاسمی و رفتنش از واحد اطلاعات عملیات از واقعیات جالب تاریخی است که خود قاسمی در مراسم رونمایی از کتاب به آن اشاره کرد: «در «شراره‌های خورشید» خودزنی کرده‌ام/ خودم را نمی‌بخشم» در این باره، در بخشی از کتاب که مربوط به خاطرات قاسمی از آخرین دیدار بدون کلامش با شهید همت است، می‌خوانیم:

«... به عبارتی حاجی قبل از  آن‌که عملیات شروع بشود، ضربه را از ناحیه اطلاعات-عملیات خورد؛ چون سعید قاسمی همه جوره پشت او را خالی کرده بود. حالا هم؛ این نگاه معنادار و سراسر دشنام به من در کنار اسکله، کمترین حق حاجی بود.» (صفحه ۷۱۱)

سخنرانی و خاطره‌گویی سعید قاسمی در مراسم رونمایی کتاب

شرکت پنهانی و بدون اجازه در عملیات حرام است!

یکی از نمونه‌های جالب گفتگوهای درون‌سازمانی و داخلیِ کتاب، مربوط به جلسه طرح میثاق است که شهید همت با فرماندهان و مسئولان لشگر ۲۷ مشغول مشورت و گفتگو است. همت خطاب به حاضران می‌گوید که از حجت‌الاسلام محلاتی نماینده ولی فقیه در سپاه درباره حکم شرعی افرادی که بی‌حساب و کتاب و بی‌اجازه فرماندهان به طور پنهانی، شب‌های حمله خود را به گردان‌های خط‌شکن رسانده و در عملیات شرکت می‌کنند، سوال پرسیده و محلاتی چنین پاسخ داده است: «چنین کسی فعل حرام انجام داده است.» (صفحه ۱۷۹) در همین جلسه همت با لحن ناخرسندی به یکی از فرمانده‌ها می‌گوید: «بابا جان؛ ما الان می‌خواهیم که شما،‌ ایرادات این سازمان رزم جدید را به ما بگویید. تائیدش نکن!» (صفحه ۱۹۱).

در فراز دیگری از همین جلسه بین فرماندهان، درباره رفتار برخی رزمندگان صحبت می‌شود که هنگام شنیدن سوت خمپاره یا توپ دشمن، خیز نرفته و روی زمین دراز نمی‌کشند. دلیل‌شان هم این است که دیگران نگویند آن‌ها ترسو هستند. برخی از این رزمندگان هم یا قصد دارند شهید بشوند. شهید همت در این باره به فرماندهان می‌گوید: «باید با این روحیات جاهلانه مبارزه کنیم!» (صفحه ۲۱۱).

متن پیاده شده از نوارهای جلسه طرح میثاق، صفحات زیادی از کتاب و همین‌طور مطالب جالبی را در خود جا داده است. شهید همت در بخشی از این جلسه که مربوط به مسائل عقیدتی سیاسی یا ساعات فراغت نیروهای لشگر است، می‌گوید:‌ «حالا داریم سعی می‌کنیم برای هر گردان، چند دستگاه تلویزیون جور کنیم؛ البته واگذاری تلویزیون به گردان‌ها،‌ شرط هم دارد! این‌طور نشود که بسیجی‌ها مدام بنشینند پای‌ آن‌ها، از این کارتون‌های جور واجور تماشا کنند... [بی‌اختیار به خنده می‌افتد. حاضرین جلسه هم با او می‌خندند.]... از این تلویزیون‌ها برای تماشای اخبار،‌ مسائل مهم دنیا و برنامه‌های حساس و مهم آن‌ها استفاده کنید.» (ص ۲۱۹).

فرماندهان حاضر در این جلسه، با انتقاد از حضور برخی روحانیون و طرح مسائل معمول و عادی شرعی بین رزمندگان، می‌گویند خودمان می‌توانیم سه ساعت درباره صهیونیسم و امپریالیسم صحبت کنیم. بخش عقیدتی سیاسی لشگر برای سخنرانی برای نیروها، شیخ حسین انصاریان یا آقا مرتضی تهرانی و اساتید اخلاق و عرفان را بیاورد تا چند حدیث اخلاقی و مربوط به تزکیه نفس را مطرح کنند: «بسیجی‌های ما بیشتر از احکام و مسائل مربوط به طهارت و نجاست، به شیندن احادیث معرفتی و تربیتی معصومین نیاز دارند.»

عملیات خیبر، چرا انجام شد؟

چرایی انجام عملیات خیبر یکی از سوالات مهمی است که این کتاب در پی پاسخ به آن است. نکته مهمی که کتاب «شراره‌های خورشید» در صفحه ۸۲ خود به آن اشاره می‌کند، این است که «جمهوری اسلامی هیچ‌گونه تجربه جنگی‌ای در این منطقه نداشت.» و خیبر اولین عملیات آبی خاکی ایران در سال‌های جنگ بود که موجب گردآوری تجربیات زیادی برای نبردهای آبی خاکی بعدی چون بدر و یا عملیات در ماووت عراق و استفاده از غواصان شد. اجرای این عملیات در منطقه هورالعظیم (که بین ایران و عراق قرار دارد،) حرکتی جسورانه از طرف نیروهای ایرانی بود که عراقی‌ها چندان انتظارش را نداشتند. فصل دوم کتاب، با عنوان «بن‌بست در شرق بصره؛ رویکرد به هور» درباره شناسایی‌های انجام‌شده روی منطقه این عملیات است و پیوست بسیار خوبی درباره منطقه جغرافیایی منطقه خیبر دارد. هورالعظیم، جزیره مجنون، طلاییه، زمین‌شناسی هور، جانورشناسی، رودخانه‌ها، کانال‌ها، وضعیت آب‌وهوا، بارندگی در هور، بادها، گیاهان و ... همگی از جمله مواردی هستند که در پیوست فصل دوم کتاب به آن‌ها پرداخته شده است.

یکی از بخش‌های کتاب، یادداشت محسن رضایی میرقائد (فرمانده وقت سپاه) به مناسبت سی و دومین سالگرد شهادت شهید همت در عملیات خیبر است که هفدهم اسفند ۹۴ در سایت تابناک منتشر شد و در کتاب هم درج شده است. رضایی در این یادداشت اشاره می‌کند که «بعد از آزادی خرمشهر و آن رکود سه‌ساله، حالا داشتیم خیز بلندی برمی‌داشتیم که جاده بصره- المعاره- بغداد را قطع کنیم و جزایر را به دست بیاوریم. پس به اندازه کافی انگیزه وجود داشت، که بیاییم و بر روی جزیره متمرکز بشویم.»

افرادی مثل محسن رضایی و رده بالایی‌های سپاه و کشور، با طرحی که برای عملیات بزرگ خیبر ریخته بودند، جنگ را تمام شده می‌دانستند و در نظر داشتند با انجام خیبر و تصرف جزایر مجنون، جنگ را به پایان برسانند. اخبار و تبلیغات صدا و سیما هم به شدت روی این مساله مانور می‌دادند و خیبر را آخرین عملیات ایران در جنگ عنوان می‌کردند. این مساله موجب انتقاد و گلایه‌های زیاد فرماندهان حاضر در جبهه و مسئولانی از جمله مجید رمضانی رئیس ستاد لشگر ۲۷ شد که گفت: «ما هرچه می‌کشیم از این خط مضر تبلیغاتی رسانه‌ای حاکم بر جنگ‌مان می‌کشیم. ... رادیوی ما نباید رادیوی دروغگویی باشد. اما الان این رادیو بعضی چیزها را گزارش می‌کند که می‌بینیم دروغ محض است.»

نقشه عملیات خیبر. فلش‌های سبز مسیر تهاجم و تک نیروهای سپاه و ارتش است.

به هر حال؛ پیش از عملیات خیبر، وقتی ایران متوجه شد که به موازنه قوا با ارتش عراق رسیده و قادر نیست دشمن را مثل عملیات‌های گذشته با شکست مواجه کند، به این نتیجه رسید تا منطقه نبرد را تغییر بدهد؛ یعنی زمینی را برای نبرد انتخاب کند که دشمن نتواند در آن از عمده قوایش استفاده کند. یکی دیگر از دلایل انجام عملیات خیبر، بی‌توجهی دشمن نسبت به این منطقه بوده است. کل منطقه عملیاتی خیبر از العزیر تا القرنه و جزایر مجنون تنها توسط چند گردان پدافند عراقی محافظت می‌شد. بیشتر عناصر مخالف رژیم صدام هم به طور پنهانی در داخل هور زندگی می‌کردند. به تعبیر راویانی که روایت‌شان در کتاب درج شده، منطقه هور نقطه ضعف حکومت وقت عراق بوده است؛ مثل کردستان برای ایران که تجمع ضد انقلاب را داشت. البته پس از شروع عملیات معلوم می‌شود دشمن این‌قدرها هم غافل نبوده است.

این عملیات به طور مشترک بین سپاه و ارتش انجام شد البته اختلافات میان این دو نهاد نظامی هنوز وجود داشت و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هم به عنوان فرمانده عالی جنگ هم در یادداشت‌هاش، به این اختلاف اشاره دارد. به هر حال، سپاه با قرارگاه مرکزی نجف (که زیرمجموعه قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) بوده) تحت فرماندهی محسن رضایی در این عملیات حضور داشته است. زیرمجموعه‌های قرارگاه نجف، در عملیات خیبر، این قرارگاه‌ها بوده‌اند: بدر، حنین، فتح، نصر، حدید. «قرارگاه بدر» با لشگر ۳۱ عاشورا، لشگر ۸ نجف، لشگر ۱۹ فجر؛ «قراگاه حنین» با لشگر ۱۷ علی بن ابی طالب(ع)، لشگر ۴۱ ثارالله، تیپ ۱۰ سیدالشهدا، تیپ ۲۸ صفر؛ «قرارگاه فتح» با لشگر ۲۷ محمد رسول الله، تیپ ۱۸ الغدیر، تیپ ۲۰ رمضان؛ «قرارگاه حدید» با تیپ ۲۱ امام رضا، تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم و «قرارگاه نصر» با لشگر ۵ نصر، تیپ ۱۵ امام حسن.

از طرف ارتش جمهوری اسلامی ایران هم قرارگاه کربلا با فرماندهی سرهنگ علی صیاد شیرازی در عملیات خیبر حضور داشته که ۳ یگان نیروی زمینی سپاه (شامل لشگر پیاده ۱۴ امام حسین، لشگر ۷ ولی عصر و تیپ زرهی ۲۷ محرم) و یگان‌های ارتشی لشگر ۷۷ پیاده ثامن الائمه، لشگر ۲۱ پیاده حمزه سیدالشهدا، لشگر ۲۸ پیاده کردستان، لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه، لشگر زرهی ۱۶ قزوین، تیپ ۸۴ پیاده مستقل خرم‌آباد را تحت امر داشته است. قرار بوده قرارگاه کربلا در محور مرزی پاسگاه زید اقدام به پیشروی به سوی نهر کتیبان کرده و منطقه ورودی دشمن در جناح جنوبی منطقه عملیات را ببندد.

طرح عملیات خیبر این بوده که با حمله قرارگاه‌های دیگر، جزیره‌های شمالی و جنوبی مجنون در خاک عراق تصرف شوند. سپس قرارگاه فتح، جاده طلاییه نشویه را تصرف کند تا راه اتوبان بصره به بغداد و در نتیجه عقبه بزرگی از دشمن بسته شود. طرح عملیات و محل اجرای آن بسیار جسورانه بوده اما به تعبیر عراقی‌ها و تحلیل‌گران آمریکایی که در این باره کتاب نوشته‌اند، امکانات ایرانی‌ها با اهدافشان همخوانی نداشت. در نتیجه پس از تصرف جزایر، پس از بارها و بارها حمله و اجرای تک جبهه‌ای توسط قرارگاه فتح و نیروهای شهید همت، جاده طلاییه نشویه تصرف نشد. نابرابری بسیار مشهود امکانات ارتش عراق و نیروهای ایرانی، در این عملیات موجب شد پس از شکست‌های چندباره برای تصرف جاده مذکور، با پیام امام خمینی(ره) نیروهای ایرانی و تحت امر شهید همت، همه تلاش خود را بر نگه داشتن جزایر مجنون متمرکز کنند که در این زمینه موفق بودند و پایان عملیات خیبر زمانی بود که عراقی‌ها از بازپس‌گیری جزایر خسته و منصرف شده و با سیم‌خاردار و مین و تله‌های مختلف‌، جلوی نیروهای ایرانی را سد کردند. این اتفاق هم درست، پس از شهادت شهید همت رخ داد.

جمع نیروی انسانی لشگر ۲۷، پیش از شروع عملیات خیبر، هفت هزار و ۱۵۶ نفر بوده است. لشگر ۲۷ در این عملیات ماموریت داشته ضمن تصرف خط اصلی دشمن و پل اول نشوه،‌ الحاق بین قرارگاه فرعی فتح و قرارگاه بدر را برقرار کند تا امکان ارتباط از طریق زمینی بین یگان‌های عمل کننده در جزایر مجنون و شرق دجله با عقبه خودی برقرار شود. طبق یادداشت روزانه فرمانده عالی جنگ در آن زمان (هاشمی رفسنجانی) که مربوط به شنبه ۲۰ اسفند است و در پیوست‌های کتاب آمده، «معلوم شد حدود هزار و هشتصد شهید و حدود پنج هزار نفر مفقود و حدود پانزده هزار نفر مجروح داشته‌ایم.» البته مخاطب این مطلب نباید فراموش کند که لشگر 27 و قرارگاه فتح، تنها یگان عمل‌کننده در این عملیات نبوده‌اند.

فشارهای روانی، درونی و بیرونی بر شهید همت

همان‌طور که اشاره شد، قرار نبوده قرارگاه فتح تک جبهه‌ای انجام دهد و به گفته همه فرماندهانش این نوع حمله به آن‌ها تحمیل شد. باز به گفته فرماندهان، شهید همت هم با آن‌ها همدل و همزبان بوده که منطقه مورد نظر اصلا برای حمله و تک زدن به دشمن، مناسب نیست اما از بالا به ما تکلیف می‌شود و چاره‌ای جز انجام دستور و عمل به تکلیف شرعی نداریم. در یکی از جلسات کوتاهی که پس از تک‌های ناکام برای شکستن خط طلاییه، بین شهید همت و برخی فرماندهان برگزار شد، یکی از فرماندهان می‌گوید من خودم به شخصه حمله می‌کنم اما نیروهایم را نمی‌آورم. تعبیر شهید محمدرضا دستواره هم این بوده که ما با نیروهایمان ریسک کردیم و فرمانده دیگری هم می‌گوید احساس می‌کنم که قاتل هستم! در این میان سخنان مسئول عقیدتی سیاسی لشگر ۲۷ که به حاج‌آقا پروازی معروف بوده، خطاب به شهید همت جالب است که تکلیف شرعی که از مافوق به ما ابلاغ می‌شود در صورتی حجت است و باید اجرا شود که با توانایی و عقل همخوانی داشته باشد! «آنچه که طی عملیات از جانب فرمانده کل سپاه مکررا به عنوان تکلیف مطرح می‌شد، جنبه معقولی ندارد و برای من قابل قبول نیست. تکلیف بایستی به قدر بضاعت و توان آدم‌ها باشد و شما باید در این مورد صحبت کنید.»

مهندی قندیل فرمانده گردان مقداد بن اسود ۱۰ سال پس از عملیات خیبر در مصاحبه‌ای که در کتاب آمده، می‌گوید: خود همت هم با ما همدل و همصدا بود که در آن‌جا نمی‌شود کاری از پیش برد. مع‌الوصف؛ ایشان از طرف مسئولین رده‌های بالاتر زیر فشار شدید قرار گرفته بود. (ص ۵۴۶).

عملیات سحرگاه روز چهارشنبه سوم اسفند ۶۲ شروع شد. به رغم تلاش های فراوان و پی در پی ایران از چهارم تا ۱۱ اسفند برای شکستن طلسم عدم الحاق جزیره جنوبی با خشکی طلاییه تا پایان عملیات خیبر این تکاپو ها به نتیجه نرسید. یکی از اتفاقات جالب عملیات، تمرد اسماعیل لشگری فرمانده گردان عمار از دستور شهید همت است که البته همت او را بخشید و روایت‌های کاملش به طور مشروح در کتاب «شراره‌های خورشید» موجود است.

شهید همت در قرارگاه هنگام هدایت نیروهای عمل‌کننده

علاوه بر فرماندهان گردان و گروهان و نیروهای با تجربه‌ای که در خیبر به شهادت رسیده یا زخمی شدند، حمید باکری جانشین لشکر ۳۱ عاشورا و اکبر زجاجی قائم مقام شهید همت در این عملیات شهید شدند؛ دست حسین خرازی فرمانده لشگر ۱۴ امام حسین که تحت امر قرارگاه فتح عمل کرد، از تن جدا شد و خودِ شهید همت پیش از شهادتش، به دلیل اصابت خمپاره در نزدیکی‌اش، دچار موج‌گرفتگی ناشی از انفجار شد.

در بخشی از صفحه ۶۷۴ کتاب می‌خوانیم: «... در شرایطی که همت از همه‌طرف در فشار بود؛‌ فشار از دست دادن طلاییه، فشار خسارت‌های تسلیحاتی، فشار از دست دادن نیروها، فشار اجرای عملیات پشت عملیات و فشار شکننده حرف فرمانده یگان‌های دیگر و [سرزنش‌های به عمل آمده از طرف] فرماندهی؛ که چرا موفق نشدی؟» در زمینه فشارهای فرماندهان رده بالاتر، می‌توان به لحن تند و سخنان محسن رضایی با شهید همت پای بی‌سیم که بعضا با تشر و تحکم همراه است، اشاره کرد که به طور مبسوط و مشروح در کتاب «شراره‌های خورشید» موجود اند.

یکی از جلسات توجیهی شهید همت، محسن رضایی و دیگر فرماندهان؛ دستگاه ضبط صوت روی نقشه دیده می‌شود.

نوشدارو پس از مرگ سهراب و سوال‌های مهم

اما با مطالعه تاریخ و اسناد این کتاب، باید مشخص شود که چرا فرماندهان رده‌بالا مصرانه پا را در یک کفش کرده و اصرار داشتند که خط طلاییه نشوه حتما از همان راهکاری که حدود ۶ بار آزموده شد و در نهایت مشخص شد راهکاری قفل‌شده و غیرقابل استفاده است، باز شود؟ این اصرار و پافشاری موجب دادن تلفات بسیار زیاد و شهادت فرمانده‌گردان‌ها و گروهان‌های زیادی شد که نیروهای کارکشته و با تجربه‌ای بودند.

از جمله سوالات مهم درباره عملیات خیبر عدم استفاده مناسب از پشتیانی هوایی است که یکی از فرماندهان راویِ در کتاب، به طور کوتاه و گذرا اشاره‌ای به آن کرده است. سوال این است که با وجود جنگنده‌های بمب‌افکن فانتوم یا دیگر هواپیماهای نیروی هوایی، چرا خط عراقی‌ها بمباران نشد؟ همین مساله باعث شد تا عراقی‌ها در این نبرد، با خیال آسوده مواضع ایرانی‌ها را زیر آتش سنگین بگیرند. عبارت «آتش سنگین» در عملیات خیبر هم مساله‌ای است که تا مخاطب کتاب «شراره‌های خورشید» را نخواند، و یا روایت رزمنده‌های حاضر در آن عملیات را نشوند، ممکن است تصویر درستی از آن نداشته باشد. چون عراق در این عملیات از همه امکانات اعطایی آمریکایی‌ها، شوروی و دیگر کشورهای اروپایی حتی اسپانیا بهره برد و انواع و اقسام بمب‌ها و سلاح‌های مرگبار از جمله بمب‌های شیمیایی را به صورت شبانه‌روز امتحان کرد.

در یادداشت‌های روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در «سه‌شنبه ۹ اسفند ۶۲» آمده که ضمن احضار شهید همت و حسین خرازی برای باز کردن راه زمینی به جزیره مجنون، سرهنگ هوشنگ صدیق فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش هم احضار می‌شود تا راجع به تامین فضای هور و جزیره با پیش کشیدن هواپیماهای F۱۴ بحث شود. اما بیش از این صحبتی درباره حضور تامکت‌های نیروی هوایی در عملیات خیبر مطرح نمی‌شود. توجه کنیم که این احضار روز ۹ اسفند انجام می‌شود؛ یعنی ۶ روز پس از شروع عملیات و تلاش‌های ناکام برای شکستن خط طلاییه. همچنین در صفحه ۵۶۸ کتاب می‌خوانیم که روز دوشنبه ۸ اسفند فرماندهان قرارگاه نجف درمی‌یابند که اصرار بیش از این، بر استمرار تک در محور طلاییه به نشوه، راه به جایی نمی‌برد و اقدامی بیهوده است. بنابراین رحیم صفوی دستور عقب‌نشینی نیروهای تک‌ور لشگر ۲۷ را صادر می‌کند. اما با وقوف به این مساله، انجام تک برای گرفتن جاده طلاییه نشوه، چند روز دیگر هم ادامه پیدا کرد تا جایی دیگر بر فرماندهان سپاه یقین صد در صدی حاصل شد که نمی‌شود جاده طلاییه نشوه را تصرف کرد و حالا فقط باید جزایر مجنون را نگه داشت.

تنها در یکی از فرازهای مربوط به عملیات خیبر در این کتاب است که می‌خوانیم، ۳ هلی‌کوپتر تهاجمی کبری به منطقه عملیات آمده و تعدادی از تانک‌های عراقی را منهدم کردند. پیش از این اتفاق، انهدام تانک‌های عراقی از طریق موشک‌های آرپی‌جی، مالیوتکا و یا تانک‌های یگان زرهی لشگر ۲۷ انجام شد.

روایت آه کشیدن‌ها و بر پیشانی کوفتن‌های همت

براساس طرح اولیه مانور عملیات خیبر، قرار بوده نیروهای تحت امر قرارگاه فتح (که فرماندهی‌اش در این عملیات به شهید همت واگذار شد) از طریق آب‌های هور، نیروهای دشمن را دور بزنند و از پشت آن‌ها را تحت فشار قرار دهند تا محاصره شوند. اما درخواست شهید همت از عزیز جعفری فرمانده وقت قرارگاه حنین برای دادن قایق‌های مورد لازم برای حرکت در هور ناکام می‌ماند و از طرف قرارگاه نجف، طرح مانور دیگری به قرارگاه فتح و فرمانده‌اش شهید همت، تحمیل می‌شود. تحمیل، عبارتی است که همه راویان کتاب و نویسندگانش در این باره، از آن استفاده کرده‌اند. به این ترتیب، خلافِ طرح اولیه، قرارگاه فتح مامور به اجرای تک جبهه‌ای یعنی رویارویی مستقیم با دشمن از طریق سیل‌بند کم‌عرض می‌شود؛ آن‌هم در راهکاری که شناسایی صحیحی در آن انجام نشده و قرار هم نبوده منطقه حرکت نیروهای قرارگاه فتح باشد! به این‌ترتیب با عمل کردن دیگر قرارگاه‌های سپاه و ارتش در محورهای دیگر، تصرف جاده طلاییه و نشوه به عهده قرارگاه فتح گذاشته می‌شود. در فرازهایی از روایت عملیات خیبر است که شهید همت به دلیل همین تغییر تصمیم‌ها یا تلفات ناشی از آن‌ها آه بلند کشیده و یا با کف دست، محکم به پیشانی‌اش کوفته است:

یکی از نمونه‌های چنین وضعیتی مربوط به روایت عزیزالله نزل‌آبادی فرمانده گردان سلمان است که درباره دستور رحیم صفوی مبنی بر عقب‌نشینی نیروهاست. صفوی با اطلاعات اشتباهی که در اختیارش قرار گرفته، دستور عقب‌نشینی گردان سلمان را می‌دهد و از لحن فرمانده این گردان برای چرایی عقب‌نشینی یکه می‌خورد: «برادر رحیم؛ چرا باید برگردم عقب؟ گفت: یعنی‌چی؟ این‌ چه‌جور جواب دادن است؟! مطلبی که به شما گفته شد، یک دستور است. می‌فهمی یعنی چی؟» نزل‌آبادی می‌گوید: «آقا رحیم فکر می‌کرد اگر ما زودتر به عقب برنگردیم، همه نیروهایمان شهید یا اسیر می‌شوند. این بود که دائم می‌گفت: برگردید عقب. اصلا باور نمی‌کردند که ما روی جاده مستقر هستیم. به هر حال؛ این ناهماهنگی به کار ما ضربه زد و مجبور شدیم تا به عقب برگردیم. غروب آن روز وقتی توی قرارگاه فرعی فتح،  با حاج همت صحبت کردم و به او توضیح دادم که ما در کجا مستقر بودیم، دیدم دودستی زد توی سرش و با حسرت گفت: تمام زورمان را زده بودیم تا خودمان را به آن جاده برسانیم، حالا گردان شما که به آن‌جا رسیده بود، با دستور بالایی‌ها از جاده عقب کشید و به این راحتی آن‌جا را از دست دادیم؟!» (صفحه ۶۶۹ و ۶۷۰)

حسین بهزاد و گلعلی بابایی نویسندگان کتاب «شراره‌های خورشید»

طبق اسنادی که برای اولین بار در این کتاب منتشر شده‌اند، دشمن حداقل ۱۳ روز مانده به عملیات از طریق ناپرهیزی‌های اطلاعاتی از زوایای عملیات مطلع می‌شود. اتفاقاتی هم رخ می‌دهند که شک عراقی‌ها را در این منطقه بر می‌انگیزاند. البته برخی از فرماندهان و روایان حاضر در کتاب از زیادی‌روی و افراط در حفظ اطلاعاتِ عملیات هم گفته‌اند که موجب بی‌اطلاعاتی نیروهای خودی از منطقه عملیات و شرایط شده است.

پیوست‌ها، پاورقی‌ها و کروشه‌های کتاب

با برگشت به بحث ساختار کتاب‌ «شراره‌های خورشید» یکی از نکات مهم این اثر، داشتن زیرنویس‌های توضیحی خوب و روشنگر است؛ همین‌طور پیوست‌های مفصل و قانع‌کننده. به عنوان مثال نویسندگان کتاب، تلاش داشته‌اند اطلاعات دقیقی درباره سلاح‌هایی ارائه کنند که مدت‌هاست با نام اشتباه خوانده می‌شوند. نمونه این اسامی تفنگ برنو، تیربار ژ۳ یا تیربار گرینوف است. «برنو» یکی از سلاح‌هایی است که سال‌هاست در ایران به اشتباه خوانده می‌شود. طبق توضیحات زیرنویسی «شراره‌های خورشید» اشاره می‌شود که تفنگ ماوزر زد.وی-۲۴ در زمان حکومت پهلوی، در شهر برنو ایالت مواریای چکسلواکی تولید می‌شد و امتیازش توسط ایران خریداری شد. به همین دلیل پس از اقدام به تولید این سلاح در ایران، نامش را به اشتباه «برنو» مطرح می‌کنند. همین‌طور تیربار «پ.کا.ام» که به اشتباه گرینوف نامیده می‌شود و یا تفنگ دوربین‌دار روسی «دراگانوف» که به طور اشتباه مصطلح در فیلم‌ها و کتاب‌ها و رزمندگان ایرانی، سیمینوف نامیده می‌شود. 

حضور خلبانان هلی‌کوپتر در عملیات خیبر

آموزش خلبانان یگان‌های مختلف ارتش و سپاه پیش از عملیات خیبر هم از جمله مسائلی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است. درست است که نقش شهید همت در عملیات خیبر بسیار پررنگ بوده اما نباید نقش دیگر نیروهای عمل‌کننده در این عملیات به ویژه خلبانان کشور را نادیده گرفت. پیش از شروع این عملیات، آموزش‌های گسترده‌ای برای تربیت و افزودن مهارت‌های خلبانان انجام شد. از جمله موضوعات چالش‌برانگیز، برای خلبانان هلی‌کوپتر، پرواز در شب بود که ایران در آن زمان، امکاناتش را نداشت. در صورتی که هلی‌کوپترهای عراقی و خلبانانشان دارای امکانات دید در شب و پرواز در تاریکی هوا بودند. «قبل از انقلاب؛ بچه‌های هوانیروز به صورت آزمایشی پرواز شبانه انجام داده بودند و بعد از انقلاب، مدتی این‌گونه پروازها قطع شد و بعد هم لزومی به پرواز در شب نبود.» (ص ۱۳۲)

به این ترتیب خلبان‌های هوانیروز، سپس نیروی دریایی،‌ نیرویی هوایی و جمعیت هلال احمر به ترتیب پیش از عملیات ساعت‌ها تمرین کرده و آموزش دیدند. محمدحسین جلالی فرمانده هوانیروز ارتش در آن زمان گفته: «بعد نوبت رسید به آموزش پرواز بر روی آب. من تا به حال نشنیده‌ام و نخوانده‌ام که هیچ کشوری در شب پرواز LOC یعنی چسبیده به زمین انجام بدهد. در روز چنین پروازی یعنی چسبیده به زمین را با دید انجام می‌دهند تا از دید رادار دشمن در امان باشند و تلفات کمتری هم بدهند. (ص ۱۳۳) ما حتی روی مرداب گاوخونی در شرق استان اصفهان هم این تمرینات را انجام دادیم.» جالب است که خلبانان ایرانی به دلیل عدم وجود دستگاه دید در شب، باید از روی نقشه تا نقطه‌ای پرواز می‌کرده و سپس با هدایت بی‌سیم و رادیو به محل فرود هدایت می‌شدند. نقش خلبانان هلی‌کوپتر نهادهای ایرانی در عملیات خیبر به بارگیری نیروها، مهمات و زخمی‌ها و انتقالشان خلاصه می‌شود.

همچنین نباید از پرداخت به ابتکار ایران در ساخت پل‌های شناور چند کیلومتری در این عملیات و همچنین کپی کردن دستگاه آلمانی بزرگ قطع نی‌زارهای هور در بحبوحه عملیات خیبر در کارخانه‌ای در اراک غافل شد. دستگاه مذکور در روزهای عملیات به عنوان غنیمت به دست نیروهای ایرانی افتاد.

متن پیاده شده مکالمات بی‌سیم

از دیگر نقاط قوت و جذابیت کتاب «شراره‌های خورشید» متن پیاده شده مکالمات بی‌سیم و نوار جلسات و گفتگوهای فرماندهان است. برخی فرازها به دلیل نامفهوم بودن بخشی از نوار صوتی، پیاده نشده و برخی دیگر به دلیل به کد و رمز بودن مکالمه با کروشه‌های بابایی و بهزاد، تکمیل شده‌اند تا برای مخاطب قابل دریافت باشند. یکی از نمونه‌های این مکالمات که در زیر می‌آید، گفتگویی بی‌سیمی سعید مهتدی جعفری با شهید همت است که در آن خبر شهادت دو فرمانده را به همت می‌دهد. اما این اطلاع‌رسانی با کنایه مطرح می‌شود یعنی مهتدی از اسامی دو فرماندهی که پیش‌تر در عملیات‌های قبلی شهید شده‌اند، برای انتقال مفهوم استفاده می‌کند:

مهتدی: قربان شما. حاج آقا من این مطلب را به رضا هم گفتم. من جهت هماهنگی؛ سعید خدایی را فرستادم پهلوی [شهید] حسین قجه‌ای، تا با او هماهنگی کند. بعد؛ محمد نیک‌بین را می‌شناختید که؟ این نیک‌بین را هم فرستادم پهلوی [شهید] وزوایی، تا با او هماهنگی کند!

همت [متاثر و با لحنی اندیشناک]: خب؛ مفهوم است!

مهتدی: مطلب این‌جوری است. این است که من با توجه به این که الان دارم با [شهیدان] قجه‌ای و وزوایی هماهنگی می‌کنم و کمک‌شان می‌کنم [تلفات کادر می‌دهم]، لذا؛ دیگر زیاد نمی‌توانم به زمانی کمک کنم. (ص ۴۴۴)

مصاحبه با اکبر زجاجی قائم مقام شهید همت، در بحبوحه تلاش‌های ناکام قرارگاه فتح از جمله موارد جالبی است که می‌توان در این کتاب پیدا کرد. حوصله و صبوری زجاجی در این مصاحبه با محمدحسین الفت راوی لشگر ۲۷ مثال‌زدنی و ستودنی است. این صبر و حوصله را در رفتار بیرونی شهید همت نیز می‌توان مشاهده کرد؛ در حالی که در عملیات خیبر تعدادی از گردان‌های مختلف این لشگر منهدم شده و لشگر ۲۷ در واقع تبدیل به یک لشگر بی‌نیرو شد. تا جایی که همت ناچار شد در آخرین روز عمرش برای قرض کردن نیرو سراغ حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله کرمان برود.

برای اطلاع بیشتر مخاطبانی که از طریقه شهادتِ همت بی‌اطلاع‌اند، باید اشاره کنیم که فرمانده لشگر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) هنگام عبور از مکانی که به سه راه مرگ معروف بوده، مورد اصابت گلوله مستقیم تانک دشمن قرار گرفته و موج انفجار دست چپش را قطع و صورتش را متلاشی می‌کند. به همین دلیل شناسایی پیکرش چند روزی به طول انجامید. شهید همت ۱۷ اسفند به شهادت رسید و خبر این اتفاق، روز ۲۴ اسفند از رادیو سراسری ایران پخش شد.

شناسایی پیکر همت که چندروز مجهول‌الهویه ماند. در این عکس محمد عبادیان، جعفر جهروتی‌زاده و باقر شیبانی حضور دارند.

بد نیست در این نوشتار به اطلاعات نظامی و تاریخی شهید همت هم اشاره کنیم که در سخنرانی‌های پرشور و حماسی‌اش برای رزمندگان (که به تعبیری دارای دم مسیحایی بود و بسیجی‌های خسته را دوباره شارژ و تقویت می‌کرد، ) از آن‌ها استفاده می‌کرد. نمونه‌اش شاهد مثال‌هایی است که از جنگ جهانی دوم و هیتلر در سخنرانی آخر خود در پادگان دوکوهه می‌آورد.

جمع‌بندی

کتاب «شراره‌های خورشید» یک اثر تخصصی درباره عملیات خیبر و به قول نویسندگانش، جامع‌ترین اثری است که در این زمینه تولید شده است. این کتاب دربرگیرنده بسیاری از اسناد و حقایق تلخ و شیرین منتشرشده و منتشر نشده تاریخ جنگ در برهه مربوط به عملیات خیبر است که هم در حکم منبعی مستند برای مراجعه محققان؛ و هم کتابی برای مطالعه علاقه‌مندان به تاریخ معاصر ایران و جهان است. درباره این کتاب و مطالب درون آن، می‌توان نکات زیاد دیگری را مطرح کرد که ممکن است از حوصله این گزارش بیرون باشد و آن‌ها را در مجال دیگری مورد بررسی قرار می‌دهیم.

تاب آوری ایران در شرایط سخت محاصره اقتصادی و نظامی هم از دیگر مسائلی است که با مطالعه کتاب،‌ از پیش نظرمان می‌گذرد. به هر حال، می‌توان از «شراره‌های خورشید» برای تولید آثار ماندگاری درباره عملیات خیبر و فرماندهی فرماندهان چون محمدابراهیم همت نهای استفاده را کرد.

منبع: مهر