کد خبر 884363
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۰

برای تبارشناسی و یافتن سرنخ های موجود چاره‌ای جز رجوع به پیشینه مافیای نظامی هدایتگر و مسلط بر رادیو و تلویزیون ملی شاهنشاهی باقی نمی ماند.

به گزارش مشرق، محمد عبداللهی کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی با عنوان "تیره و تبار موسیقی برانداز" نوشت:

بیش از یک قرن از بهره برداری سیاسیون از جماعت سلبریتی یا چهره های عوام پسند برای نیل به اهداف سیاسی در جهان می گذرد. به جرات سرمایه گذاری  روی چهره های عوام پسند یا اصطلاحا سلبریتی ها و سوء استفاده  از اقبال شکلاتی این جماعت در بین عوام در ایران درست در آستانه سقوط رژیم منحوس پهلوی تا کنون بطور جدی در دستور کار اتاق های فکر همسو با سلطنت طلبان و لیبرال های معاند با نظام مقدس جمهوری اسلامی و تشکیلات اپوزیسیون خارج نشین قرار گرفته است.  بدون شک اتاق فرمان این حرکت را باید در سرویس های جاسوسی غربی و صهیونیستی ردگیری کرد که خود مبحثی جداگانه را می طلبد. گرچه چهره های عوام پسند (سلبریتی ها)، در شاخه های  گسترده ای از هنر و سرگرمی دسته بندی می شوند ولی در این یادداشت قصد داریم صرفا روی  تبارشناسی سرمایه گذاری گروه های معاند با نظام روی  چهره های عوام پسند شاخه ی موسیقی  با هدف براندازی، متمرکز شویم و  تحلیل شاخه های دیگر را به مجالی دیگر موکول خواهیم کرد.

برای تبارشناسی و یافتن سرنخ های موجود چاره ای جز رجوع به پیشینه مافیای نظامی هدایتگر و مسلط بر رادیو و تلویزیون ملی شاهنشاهی باقی نمی ماند.

سرنخ موسیقی سیاه و سکولار پنجاه ساله تاریخ ایران را بدون شک باید در مافیای دو نظامی فاسد عصر پهلوی و حلقه اطراف آنها جستجو کرد. سپهبد امیرقاسمی مدیر تشریفات ساواک و تیمسار نادری افشار (که فرزندانش نام خانوادگی شان را به «شب پره» تغییر دادند)  که اساس چندین بنای فاسد هنری در ایران را گذاشتند. از مدیریت بخش فساد رادیو و تلویزیون ملی ایران از دهه چهل تا پرورش خوانندگان فاسد و پروژه دختر شایسته ایران و.. این دو نظامی شاهنشاهی مهره های متحد شطرنجِ  یک شطرنج باز فاسد واحدند: اشرف پهلوی. مافیای ظاهرا هنری و باطنا نظامی که در واقع حلقه وصل دربار و شخص اشرف پهلوی با حوزه موسیقی است.

مافیای نظامی نادری افشار و امیرقاسمی با هدایت دربار پهلوی، حرکتی که طی دو دهه در سینمای فیلمفارسی ایران ریشه دوانده بود (که آنهم به زعامت اشرف پهلوی بود) را  به رادیو و تلویزیون ملی تسری دادند. هدف آنها اسلام زدایی علنی و پرشتاب، سکولاریزاسیون و اشاعه فحشا در جامعه مذهبی و شیعی ایران بود. این مافیا با برنامه های قبح شکنانه و فسادآلود چون شوی تلویزیونی رنگارنگ و برنامه تلویزیونی استودیو 11 که از قضا مجری هر دو آنها یکی از فرزندان صابر آتشین (ژانگولریست و شعبده باز اختصاصی دربار پهلوی) به نام فائقه آتشین( معروف به گوگوش) بود، ماموریت خواننده پروری و تبلیغ و چهره سازی از آوازخوانان کاباره ای را بر عهده گرفتند. از محوری ترین خروجی های معروف این کارخانه ی سلبریتی ساز می توان به ابراهیم حامدی (معروف به ابی) و دو پسر تیمسار نادری افشار یعنی «شهرام شب پره» و «شهبال شب پره» اشاره کرد که با رانت پدر به جرگه خوانندگان و سوپراستارهای زمان خویش در آمدند.

با انتشار زمزمه های بیماری سرطان محمدرضا پهلوی در سال 1356 این مافیای رسانه ای در حرکتی دقیق و هماهنگ با خارج، شروع به سرقت و انتقال اموال  تلویزیون ملی ایران و تجهیزات برودکست ملی به خارج از کشور میکنند که  حتی در مقطعی با اعتراض شدید رضا قطبی (پسردایی فرح) و رئیس وقت رادیو تلویزیون نیز مواجه می شوند. لازم به ذکر است که خوشبختانه  بخشی از این اموال پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به کشور عودت داده می شود. با پیروزی انقلاب اسلامی، این مافیای نظامی مسلط بر موسیقی به طور کامل به خارج از کشور و آن هم صرفا به یک شهر خاص از ایالات متحده فرار میکنند: لس آنجلس!

ترندگذاری این مافیا به محض استقرار در لوس آنجلس جذب سلبریتی های دست پرورده خویش از ایران به  ال ای L.A و  آغاز پروژه پرورش و بهره برداری از ظرفیت های این چهره های عوام پسند برای مقاصد اپوزیسیون و علیه نظام جمهوری اسلامی است. در قدم اول ماموریت خود را کوچ دادن همه خواننده های رادیو و تلویزیون ملی ایران (سلبریتی های آن مقطع) به لس آنجلس تعریف میکنند و تمامی تلاش خود را برای کشاندن سلبریتی های فاسد عصر پهلوی به لس آنجلس به کار میگیرند. شهرام شب پره ( فرزند تیمسار نادری افشار) و علیرضا امیرقاسمی(فرزند تیمسار امیر قاسمی) به نیابت از پدران فاسد خود به همراه دیگر وابستگان پهلوی فعال در حوزه رسانه (نظیر کوروش بی بیان، جهانگیر آوانسیان، مهرداد پاکروان، حمید شب خیز و..) ماموریت کوچ دادن خوانندگان داخل کشور را انجام میدهند. این مافیا حتی خوانندگانی که مایل به کوچ به خارج از کشور نبودند را با تطمیع و وعده های فریبنده به مهاجرت ترغیب میکنند. معصومه دده بالا (هایده)، خدیجه دده بالا(مهستی)، (دوعنصر مهم دربار پهلوی)، پروانه افشار(حمیرا) و.. بسیاری خوانندگان دیگر در این زمان به این حلقه می پیوندند و جریان هنر فاسد عصر پهلوی دوباره در لس آنجلس شکل میگیرد و مافیای نظامی نادری-امیرقاسمی گام دوم ماموریت خود را کلید میزند. اوایل دهه شصت است و ایجاد تلویزیون خصوصی بسیار پرمشقت و پرهزینه. ضمن اینکه مردم ایران هنوز ماهواره نداشتند و غرب آسیا فاقد تکنولوژی آن. بنابراین کار خود را با «ویدئو» شروع میکنند. این مافیا به سرکردگی علیرضا امیرقاسمی پسر سپهبد با پولهای بادآورده پدرش و میلیونها دلار دزدی پهلوی ها از مال مردم ایران و البته پشتیبانی مالی صهیونیستهای ایرانی تباری چون هما سرشار، موسسه کلتکس رکوردز و گروه برودکست (طپش) و مجموعه استودیویی آنرا  در سان سِت بولوارد لس آنجلس ایجاد میکنند و سالانه سه بار و کم کم بیشتر، شوهای تلویزیونی در قالب نوارهای ویدئویی تنظیم و به صورت کاملا مجانی وارد ایران می کنند. (دقت کنید مردم ایران در عصر پهلوی پول خرید بلیط سینما نداشتند و حال مجانی و رایگان به آنها نوار ویدئویی با چند برابر قیمت عطا میشد!)

ذائقه بخشی از مردم با شیرینی گناه های شهوانی در عصر پهلوی آشنا شده بود و این بهترین رخنه برای جا باز کردن و پخش ویدئو بودند. اولین جنگ فرهنگی در قالب ویدئو برای جامعه ایران رقم میخورد. با شوهای مختلف (شوی رنگارنگ، شوی طنین، شوی جام جم، شوی شب خیز) سرگرم سازی مردم ایران و در واقع بازگشت فرهنگی به عصر پهلوی رقم میخورد. تولید و پخش این نوارهای شو اولین راهکار تنفس مصنوعی  این مافیا به سلبریتی های لوس آنجلسی محسوب می گردد .

در گام سوم  پخش این شوها بواسطه تاسیس شبکه های ماهواره ای مبتنی بر موزیک ویدیو در دستور کار این مافیا قرار گرفت. با اسپانسرینگ مالی و زعامت مافیای نظامی  نادری-امیرقاسمی کوروش بی بیان تلویزیون جام جم را تاسیس کرد، علیرضا امیرقاسمی دو شبکه تپش و تپش 2، حمید شب خیز تلویزیون ایران و سپس itn itn2  و.. نسل اول شبکه های ماهواره ای را به راه انداختند.

گام چهارم، کنسرت گذاری با خوانندگان کوچ کرده و نسل جدید خوانندگان بود. اولین کنسرتهای این مافیا برای نخستین بار برای  ایرانیان در تلاویو تست شد. تمام تجربه های اشتباه شهبال شب پره در گروه ناموفق بلک کتز توسط این مافیا در  تلاویو توسط یک زوج هنری تصحیح شد. آندرانیک مددیان معروف به اندی (گیتاریست و خواننده ارمنی) و کوروس، خوانندگانی بودند که برای یک دوره  آزمایشی یک ساله توسط این حلقه ابتدا به اسرائیل کوچ داده شدند تا اولین گروه های لوس آنجلسی  و زوج های باصطلاح هنری لوس آنجلسی طراحی و پرورش یابند و لذا نخستین کنسرتهای اولین باند موسیقی  لوس آنجلسی بطور آزمایشی برای  یهودیان ایرانی تبار برگزار و مورد ارزیابی دقیق این مافیا قرار گرفت. موفقیت اولین باند ایرانی لوس آنجلسی زمینه های کوچ دستپاچه وار آنان را به لوس آنجلس بمنظور بهره برداری سریع فراهم کرد. بتدریج کنسرتها در کشورهای اطراف ایران (دوبی، ترکیه و خصوصا آنتالیا) پا گرفت. به شب پره ها (فرزندان تیمسار نادری افشار) وظیفه پرورش سلبریتی های جدید در لس آنجلس واگذار شد. آکادمی فرزندان تیمسار نادری افشار (شب پره ها) درکمتر از یکسال تبدیل به ماشین پرورش و بهره برداری قارچ گونه از خوانندگان شش و هشتی لوس آنجلسی شد، در آکادمی نادری افشار، کمر و سینه و ساق و باسن بر صدا و کیفیت حنجره و تحریر ارجحیت یافت.

 مافیای نظامی نادری-امیرقاسمی بر شانه های ترانه سرایان برانداز، فاسد و سیاه و سلطنت طلبی چون پاکسیما زکی پور، مسعود امینی، اسفندیار منفردزاده و شهریار قنبری پا گرفت و شروع به ریشه دواندن کرد. فرزند نامشروع یکی از تیمسارهای فراری دربار پهلوی بنام کوکی زادوری به همراه فرزند تیمسار امیرقاسمی (علیرضا) یک شبه با حمایت نهاد های معاند غربی و پشتوانه پول های سرقت شده تبدیل به کارگردان های موزیک ویدیوهای خوانندگان تازه پای آکادمی نادری افشارها(شب پره ها) شدند.

در این دوره شوهای نیمه پورن رواج میگیرد. (باز هم به سرکردگی اولین باند این مافیا یعنی باند اندی و کوروس) و پس از آن نسل دوم شبکه های ماهواره ای با تم سیاسی و با برنامه ریزی و حمایت مالی پهلوی ها شکل میگیرد. شبکه هایی با مجری های پرگو که صبح تا شب به فحاشی و توهین به انقلاب مشغولند.

اما بال دیگر پهلوی ها نیز عقب نمی ماند و با جذب و ایجاد مافیای هنری موازی و در همکاری با پهلوی ها به عنوان یار کمکی و بال مکمل پروژه براندازی فرهنگی ایران پس از انقلاب وارد میدان میشود: مجاهدین خلق (منافقین). تلویزیون سیمای آزادی به پهلوی ها یاد میدهد میشود بهتر برنامه های سیاسی ساخت و نسل سوم شبکه های ماهواره ای کپی برداری از سیمای آزادی شکل میگیرند. برنامه های میزگردی که در لابلای آنها رقص و آواز برای جذب مردم پخش میشود. این آمیختگی هنری پهلوی و منافقین، به حدی است که آندرانیک آساطوریان (آهنگساز و تنظیم کننده ارمنی) که رسما از دهه هفتاد به گروهک تروریستی مجاهدین خلق میپیوندد، آهنگسازی و تنظیم بسیاری از آلبومها و کنسرتهای خوانندگان لس آنجلسی از گوگوش تا ابی و ویگن و هایده و داریوش و فرهاد و سیاوش قمیشی، شب پره و هاتف و.. را انجام میدهد. 

این دوره همزمان با عصر اصلاحات در ایران است. بتدریج نسل چهارم شبکه های ماهواره ای یعنی تلویزیون های مرداکی شکل میگیرد. فارسی وان، پرشین ام بی سی (متعلق به عربستان) که تمامی تمرکز خود را بر پخش سریال های هدفمند آمریکایی معطوف میکنند و نشان میدهند با پخش سریال چقدر آسان میتوان جامعه ایران را جذب خود کرد و آنرا کنترل نمود. نسل پنجم شبکه های ماهواره ای با بی بی سی فارسی و برنامه سازی حرفه ای سیاسی توانست کار بیست ساله شبکه های قبلی را به بسیج سیاسی انتخابات 88 بکشاند. نسل پنجم با شبکه من و تو، جم تی وی، وی او ای اینک پرمخاطب ترین شبکه های ضدانقلاب را در برمی گیرد.

روشن است، کل پروژه موسیقی و هنر فاسد، اگرچه در ظاهر تفریح و فان و سرگرمی، اما پروژه ای باطنا سیاسی و ضدفرهنگی است که به زعامت تفاله های باقیمانده از رژیم منحوس پهلوی و اپوزیسیون های برانداز خارج نشین دست در دست جریان های نفوذ مستقر در داخل کشور به تحرکات براندازی خویش ادامه می دهند. در این بین، موسیقی برانداز و سیاه سیاسی، بخش عریان و آشکار این مافیای پیر است که تقریبا تم تمامی این آهنگها، مشترک و یکسان است: ارائه چهره ای سیاه از ایران پس از انقلاب، پر از اعدام و کشتار و تیرباران و زندان و ضدشادی و فقر و گرسنگی و قحطی و سپس با تکیه بر این تم، دعوت به خیزش و شورش و بپاخاستن! این ماموریت سیاسی مافیای فاسد هنری حتی در اوج جنگ تحمیلی، دست از سر انقلاب برنداشت و به کمک دشمن و تخریب روحی انقلابی مردم ایران آمد. حمیرا(پروانه افشار)در بحبوحه جنگ تحمیلی با آهنگ «بهار بهاره امسال» در قالب دلسوزی برای شهدا تصویری سیاه، پر از قتل و کشتار و زندان و ناامیدی از ایران عصر جنگ ارائه کرد تا مردم شیفته امام و انقلاب را از انقلاب و جنگ متنفر کند. هاتف، نفر بعدی بود؛ خواننده سرود انقلابی معروف "الله الله تو پناهی بر ضعیفان" که به عنوان خواننده ای سیاسی با تطمیع جذب مافیای نظامی نادری-امیرقاسمی در لس آنجلس شد، با آهنگهای سیاسی خود به مبارزه با جمهوری اسلامی پرداخت.  ابی (ابراهیم حامدی) از دیگر خوانندگان لس انجلسی دست پرورده ی همین مافیاست که با اشعار برانداز و سیاه سیاسی، ضدیت خود با انقلاب اسلامی و نوکری خود برای مافیای پهلوی را بارها به اثبات رسانده است؛ از جمله ترانه «نون و پنیر و سبزی» که باز هم با ترسیم چهره ای سیاه و اعدام و زندان مردم را تحریک میکند به جنگ با جادوگر (رهبر جامعه) بروند. توصیفاتی از عصر انقلاب که گویی توصیف واقعی از چنگال آهنین ساواک و عصر سیاه شاهنشاهی است. ترانه ای سروده شهیار قنبری فرزند حسن قنبری نوکر معروف دربار محمدرضا پهلوی که با ترانه های شیطانی خود لحظه ای از ضدیت با حضرت امام و انقلاب اسلامی، فروگذار نکرده و اسفناک آنکه اشعار و کتب این فرد در دوره خاتمی در داخل ایران مجوز نشر میگیرد و به شکل گسترده منتشر میگردد! شمار این دست آهنگها زیاد است، آهنگ "هلا" از ابی هم باز درست با همین تم و تنها با کلمات دیگری "همه عاشقان در تبعیدند و بجای نان، در ایران بین مردم گلوله قسمت شد و تشبیه رهبران انقلاب به دیو! و در آخر شکسته شدن شب ترس و یاس و سکوت"! شهرام شب پره (نادری افشار) فرزند زعیم این مافیا و رانت خوار اعظم دربار پهلوی با آهنگ "ایران": لبها بسته، کمرها خم شده، بهشت ما رنگ جهنم شده، دیار بر باد رفته و.. با همین تم آهنگ براندازی خوانده است! داریوش اقبالی با آهنگ "بچه ها" و "به بچه هامون چی بگیم" و.. باز در همین قالب و تم تکراری، به القای ویران بودن ایران و استبدادی بودن نظام حاکم  و شعار "آزادی" دین سیاسی خود را به این مافیا ادا کرده است. خوش‌خدمتی داریوش اقبالی به گروه های سکولار و ضد دین در بین خوانندگان لوس آنجلسی زبانزد است. حمایتش از شاهین نجفی ملعون (خواننده توهین کننده به اهل بیت علیهم السلام) اوج  خباثت این مهره ی مافیای نادری-امیرقاسمی را به اثبات می رساند. آهنگ مشترک گوگوش و سیاوش قمیشی که در آن کابوس خود از چهل سالگی انقلاب را برملا کرده اند، دنباله همین بخش موسیقی سیاه برانداز است.

آنچه پیداست، مافیای آقازاده های پهلوی در این نیم قرن، با پول های دزدی مردم ایران و با پشتوانه های فکری و مالی یهودی، خواننده ها و سلبریتی های سیاه زیادی را پرورش دادند. کسانی که در این مدت حتی ظاهرا از آنها جدا شدند ولی همیشه به عنوان سگ وفادار آن مافیا عمل کرده اند. در این بین مافیای پهلوی برخی خواننده ها نظیر معین را بدلیل همراه نشدن با مواضع سیاسی بایکوت کردند و خواننده هایی مثل شهرام کاشانی و بازیگرانی مثل سعید کنگرانی را به اعتیاد و خاک سیاه نشاندند تا غذای خود را از سطل آشغال های آمریکا درآورند.

 در طرف مقابل، ترانه سیاسی انقلابی و اسلامی، قدمتی به درازای چهل سالگی انقلاب ولی لاغر و کم شمار دارد. موسیقی انقلابی به شکل زیرزمینی در بحبوحه انقلاب شکل گرفت ولی سالها به اسم "پرهیز از موسیقی" سهوا یا عمدا راکد و مات ماند. فهم نادرست از قدرت موسیقی برای ترویج ارزشهای انقلاب، ممنوعیت نمایش ساز در صداوسیما بجای بهره برداری از قدرت موسیقی، نفوذ افراطی ها و تفریطی ها در عرصه های هنری، باعث شده پژواک انقلاب، تصویرسازی مثبت از انقلاب و اسلام در بین آهنگها و ترانه های ما گم شود و یا حداکثر به اسم "ایران" و نه "انقلاب" خوانده شود. حتی موسیقی مذهبی گاه با شرم و لفافه تداوم داشته است به نحوی که برخی خوانندگان ترانه ای برای اهلبیت میخوانند اما از ذکر نام مقدس آن امام در شعر خود خجالت میکشند! همان فضای قبح یا شرم از "وابسته به نظام بودن" ، از "مسلمان بودن"، از "شیعه بودن" که درست در سینما هم وجود دارد و یک بار با فریاد انقلابی ابراهیم حاتمی کیا، شکسته و خرد شد. صدای قلم در جای خود اما تبریک چهل سالگی انقلاب، انقلابی بر دستهای مردم باید با هنر و صدای موسیقی الهی زمزمه شود. پاسخ آهنگ، آهنگ است، پاسخ هنر، هنر. پاسخ نخبه هنری منفی را باید نخبه هنری مثبت دهد و این یعنی منتظر حرکت آهنگساز و خواننده و ترانه سرای انقلابی هستیم. بیش از پیش. هنرمندانه تر و پرشهامت تر. صدالبته سیمای جمهوری اسلامی بجای بایکوت کردن نمایش موسیقی، بجای تاسیس شبکه ی تلویزیونی خنثایی همچون شبکه شما، لازم است به فکر تاسیس شبکه تلویزیونی موسیقی باشد، پیش از آنکه مافیاهای براندازی همچون مافیای نظامی نادری -امیرقاسمی و دیگر گروه های برانداز و اپوزیسیون و خارج نشین به پشتوانه پول های سرقت شده و صدقه های عربستان سعودی و اسراییل و آمریکا فضا را به جایی ببرند که دیگر نتوان مخاطب خاکستری موسیقی در ایران را حتی جذب کرد.