سرهنگ برای رسیدن به بلندپروازی‌هایش دو توانمندی اساسی کم داشت: حمایت مردمی و قدرت دفاعی. اولی را نداشت چون خودمحور بود و دومی را از دست داد چون به غربیان اعتماد کرد.

سرویس جهان مشرق- داستان نه به سال‌های دور اما به وقایعی مربوط می‌شود که در ابتدا دور از ذهن بود. سرهنگ معمر قذافی رهبر کودتاچی و مدام‌العمر لیبی به دلیل اشتباه محاسباتی اسیر فریب بریتانیا و آمریکا شد و در حالی که بیش از همیشه به دلیل توافق سیاسی با آمریکا و پیمان امنیتی با بریتانیا به آنها نزدیک شده بود، توسط جنگنده‌های همان دو کشور بمباران شد.

شیشه عمر دیکتاتور لیبی زمانی زیر سنگ غربی‌ها قرار گرفت که سرهنگ به لوازم بلندپروازی‌هایش توجه نکرد. او یک نظامی بود که در کودتای ۱۹۶۹ روی کار آمد؛ بنابر این عجیب نیست که بیش از ارتباط با مردمش، خواهان رهبری منطقه بود و بیش از صنایع جدید، بر گذران امورات حکومت لیبی با استخراج نفت تأکید داشت. قهرمان او، جمال عبدالناصر در ۱۹۷۰ از دنیا رفت و او احساس می‌کرد باید جای ناصر را در رهبری جهان عرب بگیرد اما «انقلاب مردمی» او در سال ۱۹۷۳ که در پی ایجاد نوعی حکومت سوسیالیستی اما اقتدارگرا موجی از بازداشت مخالفان داخلی و نزدیکی به مسکو را در پی داشت و اتهاماتی که چند سال بعد پس از ناپدیدشدن امام موسی صدر متوجه او شد، جایگاهش را در افکار عمومی جهان اسلام به شدت تنزل داد.

رزمایش دریایی واشینگتن در اوایل دهه ۱۹۸۰ به اسقاط دو جنگنده لیبیایی انجامید و از سال ۱۹۸۲ به تدریج به دلیل تحریم نفتی از سوی آمریکا درآمد نفتی لیبی تا یک چهارم کاسته شد در حالی که چندین کشور آفریقایی نیز روابط دیپلماتیک خود را با طرابلس به حداقل رسانده بودند. واشنگتن از تلاش قذافی برای نزدیکی به شوروی، سفرهای مکررش به آن کشور و وعده پیوستن به پیمان ورشو بیم داشت.

با توجه به اینکه دولت قذافی رسماً مسئولیت حمله به هواپیمای آمریکایی در پرونده لاکربی را برعهده گرفت، هنوز هیچ کس نمی‌داند آیا واقعاً چنین حادثه‌ای در سال  ۱۹۸۸ کار او بوده و چنین اهرم فشاری را به دلیل ندانم‌کاری و افراط به دست غربی‌ها داده یا اینکه صرفاً یک پرونده‌سازی علیه او صورت گرفته تا حکومت او در ریلی قرار گیرد که در اکتبر ۲۰۱۱ میلادی به قتل خودش در ۶۹ سالگی انجامید.

دهه ۱۹۹۰ برای مردم لیبی دهه‌ای پرتلاطم بود. شوروی فروپاشیده بود، سیاست‌های دولت دائماً تغییر می‌کرد، کمیته‌های مردمی که پس از «انقلاب مردمی» تأسیس شده بود، به تدریج به نفع سیاست‌های شبه لیبرالی محدود و محدودتر می‌شد در حالی که گروه‌های شبه‌نظامی با مرام‌های مختلف در لیبی شکل می‌گرفت و تلاش‌های متعدد برای کودتا نافرجام می‌ماند.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4

طرح سرهنگ یعنی تأسیس یک واحد پول مشترک برای کشورهای آفریقایی که بر پایه ذخایر طلا در این کشورها قرار داشته باشد، یک طرح طلایی بود که با تغییر توجه قذافی از پان‌عربیسم به کشورهای آفریقایی در ابتدای قرن جدید مطرح شد اما با سبک حکومت‌داری تک‌نفره قذافی قابل دستیابی نبود. از آنجا که چنین طرحی به دلیل ذخایر عظیم طلا در آفریقا حاکمیت دلار را به خطر می‌انداخت، غربی‌ها را در ایجاد موج جدید علیه لیبی مصمم‌تر کرد.

بوش آمده بود تا راه ریگان را ادامه دهد بنابر این علی‌رغم لغو تحریم‌های بین‌المللی، تحریم‌های یکجانبه آمریکا علیه لیبی پابرجا ماند. حمله آمریکا به عراق در مارس ۲۰۰۳ میلادی آنچنان سرهنگ را ترسانده بود که تا پایان سال با تعطیل تأسیسات شیمیایی و هسته‌ای موافقت کرد اما منکر تسلیحات کشتار جمعی شد. در واقع او در حوزه دفاعی از ابتدا روی چیزی سرمایه‌گذاری کرده بود که دست‌کم بخشی از آن مخالف قوانین بین‌المللی بود و حاضر شده بود بخش دیگر را نیز نابود کند.

طی سال‌های بعد سفرهای قذافی به اروپا شروع شد، برلوسکونی به دلیل اشغال نظامی لیبی توسط نیروهای ایتالیایی در دوره استعمار عذرخواهی کرد، قرار شد ایتالیا در لیبی سرمایه‌گذاری کند و طرابلس نیز از مهاجرت گسترده آفریقاییان به اروپا پیشگیری کند.

قذافی که از لیست آمریکاییِ دولت‌های حامی تروریسم خارج شده بود، در نشستی چندجانبه در سال ۲۰۰۹ میلادی در ونزوئلا خواهان تأسیس یک نیروی نظامی مشترک میان کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین برای مقابله با غرب شد. ایجاد چنین نیرویی حق آن کشورها بود و با هیچ کنوانسیون بین‌المللی در تضاد نبود، اما با قدرت آمریکا در تضاد بود. بنابر این علی‌رغم همه مذاکرات گذشته و بهبود جایگاه قذافی در رسانه‌های غربی، همین که اوضاع لیبی همزمان با گسترش خیزش‌های مردمی در کشورهای عربی به هم ریخت، دولت‌های غربی نیز بر آتش آن دمیدند و جنگنده‌های آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی برای شرکت در این فتح به سمت طرابلس گسیل شدند. روایت‌های مختلف از وقوع کشتارهایی عظیم شبیه به نسل‌کشی در بخش‌هایی از لیبی توسط نیروهای تحت حمایت ناتو حکایت دارد.

سرهنگ بلندپروازی‌های جالبی داشت اما برای رسیدن به آنها دو توانمندی اساسی کم داشت: حمایت مردمی و قدرت دفاعی. اولی را نداشت چون خودمحور بود و دومی را از دست داد چون به غربیان اعتماد کرد. بعدها که خلأ دولت موجی از کشتار و جنگ داخلی را در لیبی رقم زد که تا کنون نیز ادامه یافته، اوباما به چند جمله اکتفا کرد و گفت دلیل مشارکتِ اشتباهش در بمباران لیبی این بوده که فکر می‌کرده لندن و پاریس برنامه مشخصی برای دورانِ پس از قذافی دارند در حالی که این‌گونه نبود. همین.

منابع

https://www.foreignpolicyjournal.com/2016/01/06/new-hillary-emails-reveal-true-motive-for-libya-intervention

https://www.quora.com/What-led-to-Gaddafis-death

https://www.presstv.com/DetailFr/2016/04/11/460277/Obama-describes-Libya-intervention-his-worst-mistake

https://en.wikipedia.org/wiki/Muammar_Gaddafi