به گزارش مشرق، شهید «مرتضی تیموری» بنیانگذار و نخستین فرمانده تخریب لشکر ۱۴امام حسین (ع) است. مرتضی رضوی، اصغر شفیعیون و مرتضی علیخانی هم از پیشکسوتان تخریبچی دوران دفاع مقدس به شمار میآیند. هر یک از این رزمندگان خاطرهای از شیوه مدیریت و فرماندهی شهید مرتضی تیموری روایت کردهاند.
مرتضی رضوی روایت میکند: در عملیات طریقالقدس (بستان) تیموری در میدان مین مجروح شد و مسئولیت عملیات خنثی سازی میادین مین، بخصوص در جبهه «الله اکبر» که از پیچیدهترین و مشکل ترین میدانهای مین بود، به عهده من گذاشته شد و مسئولیت ایجاد هشت معبر برای حمله به دشمن را به عهده گرفتم. ۲۰ روز قبل از حمله بستان، دستور خنثی سازی میادین مین به ما ابلاغ شد و ما آغاز به کار کردیم. با توجه به موفقیتهایی که قبلا در خنثی سازی میادین مین به دست آورده بودیم، ارتش عراق میدانهای مین وسیعتری را احداث کرده بود، ولی با یاری خدا و شجاعت بینظیر بچهها، معبرها با موفقیت و بدون آنکه دشمن هوشیار شود، باز شدند.
خنثی سازی ۵۰۰۰ مین ضد تانک و ۹۰۰۰ مین ضد نفر
از طرف دیگر، چون احتمال میرفت که دشمن بعد از عملیات، از طرف «پل سابله» اقدام به پاتک کند، نیروهای گروه تخریب، علی رغم اینکه عراقیها، آن طرف پل، موضع گرفته بودند و با آتش شدید خود هر حرکتی را در اطراف «پل سابله» متوقف میکردند، اقدام به منهدم کردن پل سابله کردند و در این عملیات حدود ۵۰۰۰ مین ضد تانک و ۹۰۰۰ مین ضد نفر خنثی شد که این موفقیتها از الطاف خفیه الهی بود.
پیدا کردن مهر و فندک فرمانده در جیب اسیر عراقی
اصغر شفیعیون نیز روایت میکند: برای شناسایی به آن طرف کارون رفتیم و مسافتی را با موتور و سپس با پای پیاده و بعضی مواقع بدون کفش و لباس در آب حرکت میکردیم. مرتضی تیموری پیشتاز بود. هم برای کمک به نیروهای اطلاعات آمد و هم برای شناسایی میادین مین و موانع دشمن. در محورهای جبهه محمدیه باز هم برادر تیموری جلوی همه حرکت میکرد.
حتی شبی که دشمن رد پایی در نهر سلیمانیه، از کار پیدا کرده بود و قصد کمین ما را داشت،مرتضی تیموری و مهدی زیدی به میدان مین رفتند و موقع برگشت، برادر تیموری مهر و فندک خود را در میدان جا گذاشت و بعد که یکی از عراقیها را اسیر کردیم، آنها را در جیب او یافتیم. تیموری با تجربه و مهارتی که داشت، طرح به آتش کشیدن رودخانه کارون را اجرا کرد و مانع فرار دشمن به آن طرف رودخانه شد.
مأموریت در ۳۰ متری عراقیها
همچنین مرتضی علیخانی میگوید: قبل از عملیات فتحالمبین من و تیموری برای گشت و شناسایی به منطقهای که بعد از عملیات به «باغ اکبر جزی» معروف شد، رفتیم. خرازی و برادر حبیباللهی نیز همراه ما آمدند. مسئول گشت، تیموری بود. تا نزدیک دشمن رفتیم و راه را گم کردیم.
خرازی گفت: «من اینجا میمانم و شناسایی میکنم، شما به عقب برگردید.» تیموری از خرازی خواست که به عقب برگردد و به اصرار او همگی برگشتیم. صبح در دیدگاه متوجه شدیم که در ۳۰ متری عراقیها بودهایم.