کاری که در اینستاگرام انجام می‌شود را نمی‌توان از منبر انتظار داشت. حتی خود آقای صدرالساداتی اگر منبر برود مثل اینستاگرام صحبت نمی‌کند. به‌طور کلی عدالتخواهی تا الان متمرکز روی مبانی بوده است و...

به گزارش مشرق، مخاطب هیات، همان کسی است که در زندگی‌اش با هزار مشکل ریز و درشت سیاسی و اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کند. با این فرض می‌توانیم بپرسیم آیا هیات می‌تواند ملجأ و پناهگاهی برای دغدغه‌های این مخاطب باشد؟ اساساً منبر و هیات چه نسبتی با سیاست و اجتماع باید برقرار کند و چه سهمی در بسط عدالت در جامعه دارد؟ این‌ها مسایلی است که در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام سید محمد انجوی‌نژاد به بحث گذاشتیم. او مؤسس و مدیر بزرگ‌ترین کانون فرهنگی-مذهبی استان فارس به‌نام «رهپویان وصال» است و مربی نوجوانان و جوانان بسیاری در این استان بوده است.

منبر چه نسبتی با سیاست و اجتماع باید برقرار کند که از طرفی دچار سیاسی‌کاری و جناح‌بازی نشود و از طرف دیگر در دام سکولاریسم نیفتد؟
اول باید خود سیاست تعریف شود که مقصود ما از این مفهوم چیست. مردم به منظور آگاهی به منبر گوش می‌کنند. اما دوست دارند که آگاهی از جانب کسی داده شود که برای او سود دنیایی نداشته باشد. اگر مثلاً شخصی درباره شرایط کاندیدای اصلح صحبت کند و مردم بدانند که او قرار است خودش کاندیدا شود، ما به این می‌گوییم سیاسی‌کاری. همین سخن را اگر کسی بگوید که دخیل در ماجراهای سیاسی نباشد، این همان آگاه‌سازی است. بحث ما اینجا این نیست که سخنران چه چیزی می‌گوید. بحث این است که باید از جانب کسی سخن گفته شود که تأثیر مطلوب بگذارد. بنابراین اگر کسی در مسائل سیاسی ذی‌نفع باشد، حتی اگر صادقانه هم حرفی بزند اثر عکس دارد. مطلب دوم این است که اصلاً نمی‌توان سخن غیرسیاسی گفت. هر صحبتی، پشتش یک سیاست خاصی است. کلمه سیاست را ما بد فهمیده‌ایم. اگر کسی بگوید من طرفدار سکولاریسم هستم، این خودش یک حرف سیاسی است. سیاستش این است که باید دین و سیاست از هم جدا باشد. لذا همه منبرها سیاسی هستند. موضوع این است که ما به این سیاست قائل هستیم که دین برای دنیا و زندگی ما برنامه دارد و باید دخالت کند ما هیچ منبر غیرسیاسی نداریم. بنابراین کسانی که می‌گویند سیاسی صحبت نکنید خودشان دارند سیاسی صحبت می‌کنند.

ما در معارف دینی و تاریخی کلیاتی داریم که سخنران‌ها آن را بازگو می‌کنند. به نظر شما این مدل مطلوب است که فقط کلیات و مبانی را بگوییم و وارد مصادیق نشویم؟ یا اینکه مثلاً اگر کسی می‌گوید اختلاس و رشوه‌خواری حرام است، می‌تواند روی منبر به موارد و مصادیق هم اشاره کند و بگوید فلان شخصیت یا جریان سیاسی یا فلان‌شخص از وابستگان شخصیت‌های سیاسی، ‌کار حرامی انجام داده است؟
این بستگی به مخاطب دارد. گاهی مخاطب عموم مردم هستند و توقع‌شان این است که وقتی پای منبری می‌نشینند به نظرات و آرای سیاسی‌شان احترام گذاشته شود. در این حالت منبر اگر یک‌طرفه باشد و دائماً یک جناح را بکوبد، مقصودی که جلسه اهل‌بیت دارد، حاصل نمی‌شود. اگر در مواردی به مصادیق هم اشاره می‌شود باید منصفانه باشد. اینکه از اول تا آخر یک جریان را بزنیم، تأثیر مطلوبی ندارد و منبر اساساً به‌دنبال اثر است. البته گاهی مستمع با ما هم‌عقیده است و حرف‌هایی را که دوست دارد می‌زنیم و او هم خوشش می‌آید؛ اما اگر منبر به‌دنبال اصلاح باشد، آن‌هایی که دنبال اصلاح‌شان هستیم و با ما هم‌عقیده نیستند جذب نمی‌شوند. گاهی اگر ما مبانی را اصلاح کنیم، خود مخاطب متوجه مصادیق می‌شود. اما اگر ما وارد مصادیق شویم احساس می‌کند که ما داریم او را می‌کوبیم. در مجلس امام حسین در دهه محرم، به نظر من تبیین مبانی بهتر از ورود به مصادیق است.

چگونه می‌توان شاخص‌های عدالتخواهی را در منبر وارد کرد؟ آیا می‌توان از منبر کارکرد امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر مسوولان نظام را توقع داشت؟ چیزی شبیه مدلی که آقای صدرالساداتی در اینستاگرام راه انداخته‌اند.
کاری که در اینستاگرام انجام می‌شود را نمی‌توان از منبر انتظار داشت. حتی خود آقای صدرالساداتی اگر منبر برود مثل اینستاگرام صحبت نمی‌کند. به‌طور کلی عدالتخواهی تا الان متمرکز روی مبانی بوده است و رهبر انقلاب و دیگران هم بارها گفته‌اند اما جواب مطلوبی نگرفته‌ایم. باید امروز سراغ مصادیق برویم. حتی اگر امثال صدرالساداتی اشتباه و تندروی کنند، نباید باب ورود به مصادیق را ببندیم. اگر اینگونه عمل نکنیم جواب نمی‌گیریم. از وقتی سراغ مصادیق رفتیم اثرگذارتر بوده‌ایم. البته این در فضای مجازی، جواب می‌دهد حتی اگر گاهی اشتباهی هم صورت بگیرد؛ اما در فضای منبر این‌گونه عمل کردن جواب نمی‌دهدمنبر ،اینستاگرام نیست.

40سال از انقلاب گذشته است و در شرایط ویژه تاریخی و اجتماعی به سر می‌بریم. طبیعتاً موضوعاتی که اوایل انقلاب، قبل از انقلاب و هزار سال پیش مطرح می‌شده الان باید تغییر کند. با توجه به شرایط امروز از نگاه مکتب اسلام ناب و تفکر حضرت امام؟ره؟ به نظر شما چه موضوعاتی برای منبر در اولویت قرار دارد؟
به طور کلی امروز مساله اصلی ما «کارکرد دین در اداره جامعه» است. این بحث فقط به حاکمیت برنمی‌گردد. کارکرد دین در روابط شخصی و خانوادگی و اجتماعی و نظم شهری و ... مورد پرسش قرار گرفته است. الان بعد از 40سال که ما گفته‌ایم با سکولاریسم مخالفیم، عملکرد دین در بطن جامعه به‌طور جدی محل سؤال واقع شده است. وقتی مخاطب دانش‌آموز است، بحث «علم و دین» می‌تواند مطرح شود، اگر مخاطب خانواده‌ها باشند، کارکرد دین در حوزه خانواده می‌تواند مطرح شود. ما مساله اصلی‌مان این است که بتوانیم اثبات کنیم که دین کارایی لازم را برای اداره جامعه دارد. البته نباید با همین تیتر بحث مطرح شود.

به نظر شما این بحثی تکراری نیست که بگوییم دین احکامی دارد که اگر به آن عمل کنیم مشکلات‌مان حل می‌شود و الان که گرفتار مشکلاتی هستیم به این دلیل است که به دین عمل نکرده‌ایم؟
من نمی‌گویم که این حرف را بزنیم. لازم نیست مدام بگوییم حرف دین این است. اگر یک عالم دینی حرف خوبی بزند و دیگران خوششان بیاید و کارکرد آن را حس کنند کافی است و این یعنی دین حرفی برای گفتن دارد. اشکال، گاهی این است که فکر می‌کنیم همه چیز را از متن دین یا نقل دربیاوریم در حالی‌که عقل و اجماع و تجربه را نادیده می‌گیریم. مثلاً در حوزه خانواده حرف‌های بسیار خوبی بیرون از آثار دینی وجود دارد که اگر عالم دینی به آن‌ها مسلط شود می‌تواند آن را تبدیل به «علم موحدانه» کند. من نظرم بر «علم اسلامی» نیست. به اعتقاد من علم یا الحادی است یا توحیدی. اگر علم توحیدی باشد الزاماً به این معنا نیست که در قرآن آمده باشد. مبانی وحدت و توحید را از قرآن می‌گیریم بعد به علم می‌پردازیم. یک زیست‌شناس می‌تواند نگاه داروینی و الحادی داشته باشد هم می‌تواند مؤمن و مسلمان باشد. یکی از کارکردهای دین این است که ما را به استفاده از عقل عملی و تجربی و اجماع و تفکر ارجاع می‌دهد. ‌من نمی‌گویم که باید وسایل‌الشیعه را در عرصه اجتماعی اثبات کنیم.

الان مذهبی‌ها و حزب‌اللهی‌ها نسبت به اوضاع کشور خیلی شاکی هستند. حتی بیشتر از مردم عادی و خاکستری جامعه. چون اینها به نظام و انقلاب احساس تعلق هم می‌کنند و دیدن برخی کاستی‌ها و خیانت‌ها برایشان بسیار سخت است و اذیت می‌شوند. این‌ها مجالی برای بروز دغدغه‌هایشان پیدا نمی‌کنند و خشم‌شان را فرو می‌خورند. همین‌ها به هیات می‌روند و روضه می‌شنوند و سخنرانی گوش می‌کنند و فاصله‌ای را بین این مجالس با واقعیت‌های جامعه احساس می‌کنند. به نظر شما آیا هیات‌ها می‌توانند به این انرژی و خشم فروخورده متدین‌ها طوری جهت بدهند که به سمت اصلاح کشور و خودشان حرکت کند؟
من خودم اول چند قدم با این تیپ از مخاطب‌ها راه می‌آیم. احساس می‌کنند که من هم مانند خودشان دلزده و ناامید هستم. احساس می‌کنند که همدرد دارند. بعد یواش‌یواش سعی می‌کنم بارقه‌هایی از امید به اصلاح را زنده کنم و راهکار بدهم. به نظرم اگر ما فقط سراغ راهکارها برویم و گله‌های مردم را حتی با ادبیات تندتر از خودشان بیان نکنیم، فایده‌ای ندارد. اول باید بگوییم ما هم اندازه شما و بیش از شما ناراحت هستیم. البته این را باید عملاً هم ببینند. نمی‌شود که من از خانه میلیاردی خارج شوم و ماشین چند صد میلیونی سوار شوم بعد فریاد عدالت‌طلبی بزنم. هیاتی موفق است که اول با مردم همدردی کند و بعد در مسیر به سمت اصلاح برود.

غیر از بیان مشکلات و امید دادن در مقام کلام، می‌توان از هیات‌ها توقع داشت که اصلاح عینی در اجتماع صورت بدهند؟
بله. الان همه به این نتیجه رسیده‌اند که هر دولتی با مبانی اسلامی ما اقدام کرد که بسیار خوب؛ اما اگر نکرد باید خودمان اقدام کنیم. هیات‌ها الان در فاز جهادی و سازندگی افتاده‌اند. بسیاری از هیات‌ها در کارهای اجتماعی فعال شده‌اند. چون تا الان نظام ما اسلامی بوده توقع داشته‌ایم که همه کارها را نظام انجام دهد و مردم نقشی ندارند و اگر هم ما بخواهیم کاری کنیم باید دولت هزینه‌اش را بدهد. اما الان به نظرم ‌به یک خودکفایی در خدمات اجتماعی می‌رسیم.

*صبح نو