ای کاش به همان اندازه که از دوره کودکی از اشعار نصیحت گونه پروین استفاده کردیم، قناعت می کردیم و او را نماد زن مسلمان ایرانی معرفی نمی کردیم.

مشرق--از زماني که جرمي بنتام انگليسي در دهه هاي پاياني قرن هجدهم پايه گذار يک مکتب اخلاقي که در آن تنها چيزي اخلاقي است که "سود ومنفعت من" در آن باشد؛ بيش از دو قرن مي گذرد اما همچنان جامعه روشنفکري در نقاط مختلف جهان خصوصا جهان سوم به آن اعتقاد دارند و بر اساس آن عمل مي کنند.
جالب اينجاست که بنتام حقوقدان بود و اين نظريه او در نظريات حقوقي اش رسوخ کرد. غير از بنتام نام ديگري نيز در نظريه اخلاق منفعت محور مطرح است؛ جيمز ميل ديگر بنيان گذار اين مکتب؛ پدر همان جان استوارت ميل معروف است که همواره به عنوان يکي از اعاظم نظريه پردازان ليبراليسم از او ياد مي کنند. شايد بتوان رابطه ليبراليسم با اين ديدگاه اخلاقي را که محور اخلاق را منفعت تعريف مي کند به خوبي تشخيص داد.
در ايران خودمان نيز اين مساله مسبوق به سابقه است. روشنفکري وطني دوره رضا خان نمونه تمام عيار رشد اين تفکر و تخلق به اخلاق بنتامي است. روشنفکري که ليبراليسم را به عنوان يکي از مقدس ترين ارکان تفکر سياسي مي داند براي حفظ حيات خود و از آن مهم تر پيشبرد منويات قطب غالب که البته قبله نيز هست؛ ليبراليسم را نيز قرباني مي کند و خود به سرباز جان فداي يکي از خشن ترين و مخوف ترين استبدادهاي تاريخ سياسي ايران تبديل مي شود.
نمونه ديگر اين مثال را بايد در يک امر مقدس ديگر منورالفکري ديد؛ تساهل، تسامح و گفت و گو؛اين ها واژه هايي است که روشنفکران همواره در مقابل قدرت هاي بزرگ تر از خود براي حفظ حاشيه امن و داشتن آزادي عمل استفاده کرده اند، اما درست در زماني که قدرت را در دست مي گيرند مخالفان از دايره اعمال اين ارزش ها به خارج رانده مي شوند. زماني که قرار مي شود تا تجدد طلبي فرهنگ، سنن، ارزشها و حتي دين مردم را با عنوان "کشف حجاب شخم"بزند، ديگر تساهل،تسامح،دموکراسي، حق اعتراض، تظاهرات آرام و ... کنار گذاشته مي شوند و مرد، زن، پير،جوان و کودک در صحن مسجد گوهرشاد به مسلسل بسته مي شوند و بعد هم مجروحان حادثه در کنار جنازه ها زنده به گور مي شوند و در آن سو روشنفکران عصر رضاخان که خيلي هايشان در دستگاه دموکراتيک رضاخاني منصب و مقام هم دارند براي کشف حجاب کف مي زنند و شاعرانشان که برخي هايشان اسطوره شعرهاي اخلاقي هم هستند در مدح تجدد و کشف حجاب و رضاخان شعر مي گويند که؛
«چشم و دل ر ا پـــرده مي‌بايست، امـا از عفاف
چــــــادر پـــــــوسيــــــده، بنياد مسلماني نبود
خسروا، دست تـــواناي تو آسان کــرد کــــــــار
ور نه در اين کـــــار سخت، اميــــــد آساني نبود
شه نمي‌شد گر در اين گمگشته کشتي ناخداي
ســـــاحلي پيـــدا از اين درياي طوفاني نبــــــود...»

اما درباره کشتار گوهرشاد؟ منافع چيز ديگري اقتضا مي کند و بنابراين اخلاق به سوي ديگر مي چرخد. دم خروس اخلاق بنتامي از قباي زربفت منورالفکري بارها و بارها بيرون زده است؛ فرياد جلال در "در خدمت و خيانت روشنفکران" از همين ماجرا در مي آيد که چرا روشنفکران دربرابر کشتار 15 خرداد دچار بيماري خفقان شده اند.
 
 
 

همه این مقدمات را گفتیم تا به شاعر این شعر درخشان برسیم، شاعری که این روزها به نام او جشنواره سینمایی برگزار می کنند و معاونت سینمایی ارشاد نیز در حمایت از او بیانیه ی ستایش آمیز منتشر می کند. روی سخن ما با رئیس دستگاه سینمایی کشور است.
جناب آقای شمقدری، نمی دانم هنوز از سبک این شعر متوجه امر شده اید یا نه، باید بگویم این شعر مربوط به همان خانم شاعره ای است که شما او را این چنین معرفی کردید: "پروین اعتصامی نماد زن مسلمان ایرانی است که در تنگنای روزگار خویش و در عصر هجمه دین‌زدایی هیچگاه روی از معنویت و باورهای انسانی و اسلامی برنتافت و چون دیگران تن به لباس تفکر غربی نپوشاند."
 
پروین اعتصامی، همانقدر به اخلاق اسلامی علاقمند است که برای او اخلاق با حمایت از یکی از خونخوارترین حکام تاریخ ایران قابل جمع است، البته او شاعر است و شاعران گاهی مجیزی نیز می گویند، نباید بر او چندان سخت گرفت، نصایح اخلاقی خوبی هم دارد که می شود شنید و به کودکان یاد داد، اما اگر قرار است کسی را به عنوان الگوی زن مسلمان به جامعه معرفی کنید، باید دقیق و حساب شده اظهار نظر بفرمایید.
با این همه جای ترحم است که آشنایان به ادبیات سر تکان می دهند و جماعت روشنفکر در خلوت و جلوت لبخند تمسخر می زنند و وقتی شما مداح رضاخان را بانوی عارفه و حکیمه می خوانید.
ای کاش به همان اندازه که از دوره کودکی از اشعار نصیحت گونه پروین استفاده کردیم، قناعت می کردیم و  او را نماد زن مسلمان ایرانی معرفی نمی کردیم.