به گزارش مشرق، هشت سال جنگ تحمیلی و دفاع تمامقد رزمندگان ایرانی از کیان جمهوری اسلامی، همانطور که درسهای فراوانی برای تاریخ معاصر این مرز و بوم داشته است، فرصتی برای برخی از دشمنان نظام ایجاد کرد تا به برهههای مختلف تاریخی در طول عملیاتهای هشت سال دفاع مقدس و نحوه عملکرد فرماندهان جنگ، شبهههای فراوانی وارد و به این وسیله تلاش کنند تا جانفشانیهای رزمندگان را ناچیز جلوه دهند. این شبههها که در مسیر نادیده گرفتن پیروزیهای بزرگ ایران در قبال امکانات همهجانبه رژیم بعث و پشتیبانی جهانی از صدام بوده و تا زیر سؤال بردن برخی از تصمیمگیریهای سرنوشتساز در عملیاتهای مختلف را شامل میشود، همچنان بخشی از دغدغه نسلی را میسازد که سلحشوریهای رزمندگان را بهچشم ندیدهاند و امروز تحت تأثیر رسانههای مختلف دنیا، نیاز دارند تا جوابی برای سؤالهای بیشمارشان داشته باشند.
یکی از سوالاتی که در افکار عمومی مطرح میشود، علت سقوط خرمشهر در روزهای آغازین جنگ است. سردار احمد حقطلب، رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه و بسیج است به این سوال پاسخ داده است.
دلایل سقوط خرمشهر
سقوط خرمشهر دلایل بسیاری دارد که به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن زمان، یعنی تقریباً شروع جنگ برمیگردد. عدم آمادگی کامل نیروهای مسلح که عمدتاً ارتش جمهوری اسلامی است، یکی از عوامل است. آن زمان سپاه هم در بُعد نظامیگری بهویژه مرزداری و جنگ، وظیفهای بهعهده نداشت و عمدتاً وقت نیروهایش صرف حفاظت داخلی یعنی مبارزه با گروهکهای ضدانقلاب میشد و بعد هم حرکتهای تجزیهطلبی که در بعضی از شهرهای مرزی مثل کردستان یا مازندران و در برخی موارد ترکمنصحرا و سیستان و بلوچستان بود. یعنی توان نظامی نیروی سپاه که در آن زمان یک نیروی جوان و کمتجربه است و هنوز مجهز به سلاح و تجهیزات لازم و پیشرفته نشده صرف مبارزه با همین گروهکها و تجزیهطلبیها شده بود و وقتی جنگ آغاز شد طبیعتاً این نگرانی و درگیری در مرزها و تجزیه طلبیها وجود داشت.
بخش قابل توجهی از سپاه در آنجا درگیر بود و فقط بخشهایی از آن به جنوب آمد چون در آن زمان واحدهای سپاه عموماً در شهرها تقسیم شده بود، مثل سپاه هشتم که در خوزستان بود و در آن زمان درگیر دفاع مقدس بود. هر روزی که از جنگ گذشت، این توان ساماندهیتر و تقویت شد و قاعدتاً به جایی رسید که توانست خرمشهر را پس بگیرد. اما در مجموع توان نظامی ایران برای دفاع از خرمشهر مناسب نبود.
وضعیت سیاسی هم که خوب نبود. بنیصدر عهدهدار مسئولیت ریاست جمهوری بود. وی با مسائل آشنایی نداشت و اطلاعات دقیقی در مسائل دفاعی و نظامی نداشت. عمدتاً سرنوشت کار را به دست مشاورانی داده بود که نه آدمهای کاردانی بودند، نه خیلی دلسوز بودند و نه به یک مقاومت مردمی و همهجانبه و ایستادگی مقابل دشمن اعتقاد داشتند. دشمن با توان بالا از اصل غافلگیری استفاده کرد و وارد خاک ما شد. محور اصلی خوزستان بود.
چند ماه قبل از ۳۱ شهریور ۵۹ و آغاز رسمی جنگ، عراق بهطور غیررسمی جنگ را آغاز کرده بود و در استانها و مناطق میانی یعنی در منطقه ایلام و کرمانشاه، درست در مناطقی که مقابل بغداد در مرز غربی خاک جمهوری اسلامی قرار دارد، در ارتفاعات و نقاط سرکوبی که احتمال میداد اگر جنگ شروع شود، ایران از آنجا بغداد را تهدید میکند، ایجاد آشوب کرده بود. فاصله بین بغداد تا مرزهای ایران حدود ۱۳۰ کیلومتر است و در واقع عراق پیشدستی کرده و این مناطق را اشغال کرده بود و بعد جنگ را رسماً آغاز کرد، خصوصاً از جنوب برای تجزیه خوزستان آمد. با توان بالا و غافلگیری تا نزدیکی اهواز پیشروی کرد و طبیعی بود که در چنین شرایطی ما آمادگی مقابله نداشتیم.
تز بی فایده زمین بدهیم و زمان بگیریم
بعضیها آنموقع بهاصطلاح یک تزی را به بنیصدر داده بودند که ما میتوانیم به دشمن زمین بدهیم و زمان از آنها بگیریم به این معنا و مفهوم که ما الآن آمادگی مقابله نداریم و اشکالی ندارد که اجازه بدهیم نیروهای نظامی عراق در خاک ما گسترش پیدا کنند تا ما آمادگی لازم را به دست بیاوریم و بعد نیروها را با یک توان بالا منهدم کنیم. در تاریخ هم آمده که مثلاً اشکانیان هم، در جنگهایشان زمین میدادند و زمان میگرفتند. یک استدلال تاریخی برای بنیصدر پیدا کرده بودند و با استناد به این استدلال تاریخی ذهن او را مشغول کرده بودند. بنیصدر با نیروهای انقلابی مثل سپاه میانه خوبی نداشت. سپاه و نیروهای مردمی را هم باور نداشت.
شاید این سؤال به ذهن برسد که اگر بنیصدر این تز را قبول داشت و به نیروهای مردمی اعتقاد نداشت، در رأس جمهوری اسلامی که امام حضور داشتند. با فرمان امام بود که سپاه و نیروهای مردمی وارد صحنه شدند، چرا ایشان نتوانستند کاری بکنند؟ پاسخ ان اینست که یک علت، توان پایین سپاه بود که نتوانسته بود نیروهای خودش را برای دفاع از مرزهای جمهوری اسلامی بسیج کند و دوم اینکه امکانات هم نداشت و زمانی که توانست بخشی از این مشکلات را یعنی حضور همهجانبه نیروهای سپاه در منطقه را رفع کند، هنوز مشکل دوم باقی بود و امکانات لازم را نداشت.
ارتش از بنیصدر دستور داشت سلاح به سپاه ندهد
نیروهای ارتش که همراه انقلاب بودند، آمادگی همکاری با سپاه را داشتند اما یک دستور صریحی از بنیصدر داشتند به عنوان فرمانده کل قوا که اجازه واگذاری سلاح و تجهیزات را از آنها میگرفت. البته به صورت پنهانی بعضی از فرماندهان ارتش تجهیزات و امکاناتی را در اختیار سپاه قرار میدادند. نیروهای عراقی حدوداً از مرز شلمچه وارد شدند، از کارون هم گذشتند و به سمت آبادان آمدند تا جاده آبادان و اهواز را هم گرفتند و در واقع یک حلقه محاصره برای آبادان و خرمشهر آماده کردند. نیروهای ما بهتعبیری ۳۵ روز و بهتعبیر دیگر ۴۵ روز در خرمشهر مقاومت کردند در حالی که هیچ مسیری برای کمکرسانی به آنها نبود و تجهیزات و امکانات هم همان تجهیزاتی بود که سپاه بهصورت انتظامی داشت.
سلاحهای سبک؛ یعنی اسلحههای ژ۳ و امیک قدیمی بدون پشتوانه مهمات و بدون عقبهای که بهعنوان آتش توپخانهای، آنها را حمایت بکند داشتههای ما بود. متأسفانه فریاد فرماندهان سپاه و مردم در خرمشهر هم به جایی نرسید. اینجا باید اشاره کنیم وقتی میگوییم سپاه فقط هم سپاه نبوده است. نیروهای متعهدی از ارتش، نیروهای دریایی و مردمی هم در خرمشهر کنار نیروهای سپاه و بسیج از شهر دفاع میکردند اما چون نقش عزیزان سپاه پررنگتر بود، بیشتر در ذهن متبادر میشود.
بنیصدر وعده کمک میداد اما امکانات تا روز سقوط خرمشهر فراهم نشد
نهایتاً در طول مدتی که از خرمشهر دفاع میکردند، پیغامهایی که برای درخواست کمک نیروهای زرهی، توپ و تانک و سلاحهای پیشرفته فرستاده بودند به جایی نرسید. بهطور مداوم فرماندهان میگفتند که یگانهای زرهی از فلان شهر مثلاً از قزوین یا همدان حرکت کرده و شما تحمل کنید ولی این امکانات تا روز سقوط خرمشهر فراهم نشد. خرمشهر بهتصرف نیروهای بعثی درآمد در حالی که عمده نیروهایی که داخل خرمشهر بودند در حال مقاومت به شهادت رسیدند و تعداد محدودی توانستند در آخرین لحظات، آنهم برای جلوگیری از پیشروی عراق بهسمت آبادان از طریق پل قدیم خرمشهر به آبادان برسند و زنده بمانند.
خرمشهر تنها با یک پل قدیمی به جزیره آبادان وصل میشد. آبادان بهنوعی یک جزیره است که یک طرف آن اروند و طرف دیگر کارون و طرف دیگر بهمنشیر است تا جایی که اروند و بهمنشیر در شمالغربی خلیج فارس بههم میپیوندند. ازاینرو آبادان نوعاً یک جزیره تلقی میشود که خرمشهر با یک پل به این جزیره وصل میشد و اگر از این پل حفاظت نمیشد و تخریب نمیشد قاعدتاً نیروهای عراقی با آن روحیهای که از تصرف خرمشهر بهدست آورده بودند و احساس قدرت و پیروزی میکردند، بهراحتی از پل عبور میکردند و وارد آبادان میشدند و آنجا را هم تصرف میکردند.
عراق در طول دفاع مقدس نشان داد که هرگز توان عبور از رودخانه را ندارد
نیروهای عراقی در طول سالهای دفاع مقدس نشان دادند که هرگز توان عبور از رودخانه را ندارند. البته عبور از رودخانه یک کار نظامی بسیار دشوار است. یعنی جزو عملیاتهای دشوار و پیچیده در نیروهای مسلح است. عراقیها با وجود اینکه آبادان، محاصره بود و مرز جنوبی ما با عراق در اروند، سراسر در منطقه فاو و خاک عراق بود، هرگز این قدرت و جرئت را به خود ندادند که بخواهند از رودخانه عبور کنند. بنابراین پل خرمشهر یک موقعیت کاملاً استراتژیکی بود.
در تاریخ ثبت شد که عراق با لشکر و تیپ زرهی برای تصرف یک شهر کوچک ۴۵ روز جنگید
خرمشهر بیش از یک ماه و نیم مقاومت کرد و نهایتاً به تصرف نیروهای بعثی درآمد. این در تاریخ هم ثبت است که نیرویی با آمادگی بالا و با لشکر و تیپ زرهی و مکانیزه با پشتوانه آتش هوایی بالا، برای تصرف یک شهر کوچک، مثل خرمشهر، ۴۵ روز نبرد میکند. در حالی که مدافعان شهر تعداد بسیار محدود نیروهایی هستند که شاید نتوان به آنها نیروهای نظامی هم گفت، بلکه شبهنظامی با امکانات محدود بودند. در روزهای ابتدایی که عراق خرمشهر را محاصره کرد، بنیصدر و بعضی از فرماندهان گفتند بر اساس اصل نظامی شهر سقوط کرده است. یعنی شهر محاصره شده را سقوط کرده تلقی میکردند و میگفتند بهتر این است که نیروها عقبنشینی کنند و جان خود را نجات داده شهر را تسلیم کنند.
مقاومت نیروها در خرمشهر سرعت پیشروی عراق را بهسمت اهواز و دزفول گرفت
شاید از نظر نظامی چنین ملاکی مطرح بود، اما مقاومت نیروها در خرمشهر سرعت پیشروی عراق را بهسمت اهواز و دزفول گرفت. یعنی این فداکاری که نیروها در خرمشهر کردند باعث شد ماشین جنگی حزب بعث و صدام ۴۵ روز درگیر این نقطه باشد. صدام گفته بود من ۳ روز دیگر در تهران با خبرنگاران مصاحبه میکنم و هدفش این بود که خوزستان را در یک هفته بگیرد. وقتی برای گرفتن یک شهر کوچک مثل خرمشهر که تقریباً محاصره بود و مرز خرمشهر با عراق است، فضای بیرونی گرفته میشود، دیگر ارتباط داخلی نیست. این هم روحیه و هم سرعت پیشروی را گرفت و هم به مردم و مسئولان کشور ما نشان داد که میتوانیم با روشهایی که خودمان برای دفاع و مقاومت ابداع میکنیم در مقابل متجاوز بایستیم.
بهطور خلاصه میتوان گفت بههم ریختگی اوضاع سیاسی و بنیصدر بهعنوان رئیس قوه مجریه، عدمآشنایی و باورش به نیروهای سپاه و مردمی، عدمآمادگی نیروهای مسلح و ارتش جمهوری اسلامی و از طرفی آمادگی و پیشبینی رژیم بعث عراق شاید عوامل عمدهای بود که به تصرف خرمشهر به دست نیروهای عراقی انجامید.