اگرچه آمریکا سعی دارد خود را از حادثه تروریستی اهواز مبرا جلوه دهد، اما نقش دولت ترامپ در این حادثه به اندازه ای پررنگ است که حتی نزدیکان وی نیز قدرت توجیه خود را در قبال این فاجعه از دست داده اند.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

*********

نقشه راهِ می‌شود و می‌توانیم

«محمد ایمانی» در «کیهان» نوشت:

تلاقی سالگرد آغاز «جنگ تحمیلی هشت ساله» با «جنگ اقتصادی دشمن»، مجال پرداختن به پرسشی مهم است. اینکه چگونه توانستیم از عهده آن جنگ نابرابر برآییم؟ درس‌های آن روز برای امروز چیست؟ و چالش امروز از کجا ریشه می‌گیرد؟


۱- دفاع مقدس، از زمان جنگ‌های تحمیلی روسیه و انگلیس (حدفاصل سال‌های ۱۸۰۵ تا ۱۸۵۶ میلادی) تنها جنگ در طول ۲۰۰ سال گذشته است که ایران از آن سربلند بیرون آمد و همان دفاع جانانه به هزیمت دشمن و گسترش نفوذ معنوی در منطقه ختم شد. ارتش رضاخانی شهریور ۱۳۲۰، تنها ۳ روز در مقابل متفقین مقاومت کرد و کشور به ‌اشغال درآمد. اواخر دوره محمدرضا پهلوی نیز در مقابل تهدید و تشر انگلیس و آمریکا، بحرین را واگذار کردند.


۲- وقتی حمله صدام با حمایت مالی، نظامی، اطلاعاتی و سیاسی ۴۰ کشور آغاز شد، موازنه قدرت طرفین اصلا قابل مقایسه نبود. سرلشگر وفیق السامرایی رئیس دستگاه اطلاعاتی رژیم صدام که بعدها مغضوب وی واقع شد و به لندن رفت، در کتاب ویرانی دروازه شرقی می‌نویسد «وقتی ۱۹۲ هواپیمای جنگنده به طرف اهداف‌ در خاک ایران به پرواز درآمدند، عدنان خیرالله وزیر دفاع به صدام گفت «سرور من! جوان‌ها ۲۰ دقیقه قبل پرواز کردند.» و او پاسخ داد: نیم ساعت بعد کمر ایران را خواهند شکست... من هفته‌ای ۳بار و گاه تمام روزهای هفته به سفارت آمریکا در بغداد می رفتم و از آنها پاکت‌های سیاه رنگی می‌گرفتم که حاوی اطلاعات ماهواره‌ای از آخرین تحولات جبهه ایران بود. این عکس‌ها و اطلاعات به گونه‌ای بود که ما به راحتی می‌توانستیم تصاویر سربازانی را که در پادگان‌های ایران در حال آموزش هستند ببینیم. حتی کسانی که در رژه، دست و پایشان را اشتباه حرکت می‌دادند، معلوم بودند. ما کارخانه‌های سیمان ایران را می‌دیدیم و حتی مقدار کیسه‌هایی که روی کامیون‌ها قرار داشت، قابل شمارش بود. ماهواره‌های آمریکا نتایج حملات هوایی و موشکی ما را گزارش می‌کردند».


۳- رهبر انقلاب مرداد ۱۳۸۸ با یادآوری آن روزها فرمودند «در روزهای سوم چهارم جنگ بود، توی اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛ مسئولین کشور؛ رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر- آن وقت رئیس‌جمهور بنی‌صدر بود- داشتیم بحث می‌کردیم، یکی از نظامی‌ها آمد کنار من، گفت دوستان توی اتاق دیگر، کار خصوصی با شما دارند. من پا شدم رفتم پیش آنها... گفتند ببینید آقا! هواپیماهای ما اینهاست؛ مثلاً اف۵، اف۴، سی‌۱۳۰؛ مثلاً ما ده تا آماده به کار داریم که تا فلان روز آمادگی‌اش تمام می‌شود. اینها قطعه‌های زودتعویض دارند، ما این قطعه‌ها را نداریم. بنابراین دیگر کانه نداریم.

بیشترینش سی‌۱۳۰ بود. حدود ۳۰ روز یا ۳۱ روز گفتند که برای اینها امکان پرواز وجود دارد. یعنی جمهوری اسلامی بعد از ۳۱ روز، مطلقاً وسیله پرنده هوایی- چه نظامی جنگی، چه نظامی پشتیبانی و ترابری- دیگر نخواهد داشت؛ خلاص! گفتند آقا! وضع این است؛ شما بروید به امام بگوئید...

کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام... امام نگاهی کردند، گفتند این حرف‌ها چیست؛ شما بگوئید بروند بجنگند، خدا می‌رساند، درست می‌کند، هیچ طور نمی‌شود...همان هواپیماهایی که قرار بود بعد از پنج شش روز به کلی از کار بیفتد، هنوز دارد کار می‌کند! البته توی جنگ بعضی‌شان از رده خارج شدند، اما از این طرف هم در قبال این ریزش، رویش وجود داشت؛ مهندسین ما در دستگاه‌های ذی‌ربط توانستند قطعات درست کنند، خلأها را پر کنند. علاوه‌بر اینها، از آنها یاد بگیرند و هواپیمای جنگی بسازند».


۴- استاد ارجمند آقای رحیم‌پورازغدی نقل می‌کند شب عملیات والفجر ۸ که نیروها باید به دل امواج خروشان اروند می‌زدند، شهید مزرجی به شهید شوشتری گفت «امشب اگر عراقی‌ها ما را نزنند، توی آب کوسه‌ها می‌زنند. اگر هیچ کدام نزنند، ما لای سیم خاردار و تله‌های انفجاری گیر می‌کنیم. با محاسبات مادی، امشب ما نمی‌توانیم از آب رد بشویم. من امشب فقط وارد آب می‌شوم تا امام که در جماران است، به ایشان خبر بدهند که آقا! بچه‌ها به عشق تو زدند به خط. دیگر برای من مهم نیست که آن طرف خط برسیم یا نرسیم. گفت؛ آنی که وظیفه ماست وارد آب شدن است، از این آب بیرون آمدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ آن‌اش با خداست. بعد گفت که خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف اروند قلبش آرام است، آن طرف می‌ترسد، توحیدش مشکل دارد». این روحیه شجاعت و یقین رزمندگی چه قدر در دیوانسالاری ما جاری است؟ آیا دلمشغولی برخی مدیران همان دغدغه شهید چیت‌سازیان است که گفت «اگر می‌خواهی از سیم خاردار رد بشوی، اول باید از سیم خاردار نفست عبور کنی»؟


۵- امیر مومنان (ع) به مالک‌اشتر فرمود «مهربانی و محبت به مردم را پوشش و شعار قلب خود قرار بده. و با آنها جانور درنده‌ای نباش که بلعیدن آنان را غنیمت شمارد؛ که مردم دو گروهند، یا برادر دینی تو هستند و یا مانند تو در آفرینش». داستان عیادت حاج احمد متوسلیان از یک جوان رزمنده مجروح در مریوان که مورد رسیدگی کافی قرار نگرفته بود، معروف است. قبلش با مسئول بیمارستان طی کرده بود «اگر کسی به مجروح نرسد و نیروها شهید شوند، سقف بیمارستان را روی سرت خراب می‌کنم، اگر مردش هستی، بایست». مسئول بیمارستان برای گرفتن عروسی به شهر خود می‌رود اما هنگام بازگشت، با توبیخ شدید مواجه می‌شود؛ تا حدی که نزدیک بوده کتک حسابی بخورد و فرار می‌کند و چنگالی که دم دست حاج احمد بوده، حواله او می‌شود. تاریخ،‌ گریه از سر مسئولیت‌شناسی و شرمندگی فرمانده را ثبت کرده است. این را مقایسه کنید با فلان مدیر هزار میلیاردی که ناتوانی پیرمرد نانوا در پرداخت هزینه فیزیوتراپی را می‌شنود اما به‌جای دلجویی و عذرخواهی می‌گوید «خودت بمال خوب»! او پارسال هم خطاب به فرماندار «بدره» که مشکلات مردم را بازگو کرده بود، گفت «بی‌شعور اگر گذاشتم یک روز دیگر سر کارت بمانی. تو نماینده دولتی یا مردم؟»!


۶- نسخه طیف‌های ناباور به راهگشایی نسخه انقلاب، نرمش یکطرفه در مقابل دشمن و اجرای سیاست‌های اقتصادی لیبرال بود که آثار تلخ آن را در زندگی مردم می‌بینیم. این نسخه به بن‌بست رسید؛ چون ظرفیت‌های بزرگ و کم نظیر ملی و منطقه‌ای را انکار نمود و مقابل غرب، گردن کج کرد. اکنون که سوء‌مدیریت این طیف، عرصه را بر آقای روحانی تنگ کرده، به جای جبران، نسخه استعفا می‌پیچند. دبیرکل یکی از همین احزاب‌اشرافی اخیرا با لحنی آمیخته به توهین، خواستار استعفای روحانی شد؛ حال آنکه چیدمان دولت و رویکرد آن، دستپخت همین‌هاست. آنها پارسال روحانی را تا عرش بردند و حالا او را «بدتر از چوب خشک» می‌خوانند. در مقابل، نهادها و نیروهای دلسوز انقلابی با وجود همه پیش‌بینی‌ها و شنیدن طعنه و ناسزا، آماده کمک به دولت برای عبور از چالش خطیر فعلی هستند؛ چرا که فارغ از همه اختلافات، دولت را دولت جمهوری اسلامی می‌دانند و موفقیت دولت در تقویت ثبات و رونق اقتصادی را موفقیت نظام می‌شمارند. این برعکس نگرش افراطیون مدعی اصلاح‌طلبی است که از قفل شدن امور و ناکارآمدی یا به بن‌بست رسیدن دولت استقبال می‌کنند.


۷- سزاوار است دولت از ظرفیت نیروهای انقلابی استفاده کند. در فضای سیاسی موجود، این تصور به محال نزدیک است اما ‌ای‌کاش آقای روحانی باشکستن مرزبندی‌های موهوم، از توانمندی مثلا وزیر راه و شهرسازی دولت قبل از خود استفاده می‌کرد و با رونق بخشیدن به ساخت‌وساز انبوه مسکن با قیمت بالنسبه مناسب‌تر، هم از مشکل مسکن چند میلیون خانواده می‌کاست، هم نقدینگی ویرانگرتر از تحریمها را سروسامان می‌داد و هم، چرخ ۲۵۰ صنعت زیر مجموعه تولید مسکن را به حرکت درمی‌آورد که مقدمه ایجاد چند میلیون شغل و رونق اقتصاد است. صرف نظر از شخص؛ می‌شد -و می‌شود- تجربه مسکن مهر با همه موفقیت‌ها و نواقصش را پله‌ای برای برنامه‌ریزی بهتر (با رفع ایراداتش) قرار داد نه اینکه به کل آن تجربه ذی قیمت پشت پا زد و با بی‌عملی، پنج سال فرصت تولید و ‌اشتغال و رفع مشکل مردم را تباه کرد. راستی تولید در حوزه مسکن چه دخلی به برجام و تحریم داشت؟


۸- مدیران طلبکار و مغرور اما ناکارآمد، سنگ بسته به پای دولت هستند. ریشه این ناکارآمدی کجاست؟ سید رضا اکرمی (رئیس‌شورای فرهنگی نهاد ریاست‌جمهوری) ۱۶ مرداد ۹۵ در گفت‌وگو با ایرنا، ضمن انتقاد از مشی برخی دولتمردان، گفت «سوئیسی حرف می‌زنیم، آفریقایی عمل می‌کنیم».‌]در ماجرای حقوق‌های نجومی[ خداوند ان‌شاءالله نوبخت و صفدر حسینی را به موزه بسپارد. اگر صفدر حسینی آن گونه که نوبخت می‌گوید ذخیره و امانتدار کشور بود، پس چرا او را از ریاست صندوق توسعه ملی برداشتید؟!». بُعد دیگر ماجرا، عقبگردی است که عباس عبدی ۲۴ خرداد ۹۵ در مجله صدا نوشت؛ «باید قبول کرد بخشی از اصلاح‌طلبان، توجه گذشته به طبقات ضعیف را فراموش کردند یا کنار گذاشتند.

علت اول، شکستی بود که در دفاع از سوسیالیسم دولتی متحمل شدند. علت دوم، زندگی شخصی آنان است که به طور ملموس با گذشته فاصله گرفته بود و بسیاری از مدیران آن، زندگی متفاوتی را تجربه می‌کردند. یک بار به دوستان گفتم اگر آدرس محل سکونت کسانی که در رویدادهای ۸۸ به زندان رفته‌اند را بنویسید، معلوم می‌شود بخش قابل توجهی از آنان در مناطق شمالی شهر هستند». در این آسیب‌شناسی، گمانه دیگری هم وجود دارد؛ که تاج گردون رئیس ‌کمیسیون برنامه و بودجه مجلس (معاون سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی در دولت اصلاحات) می‌گوید «شک ندارم بانک مرکزی و سیستم بانکی و برخی ارکان دولت تعمدا ماموریت خراب‌تر شدن اوضاع و اذیت کردن مردم را دارند». با چنین عناصری که برخی از آنها در تراز رئیس‌ حراست و معاون بانک مرکزی و... تحت تعقیب قرار گرفته‌اند، چه معامله‌ای باید کرد؟ خرابکاران و تروریست‌های اقتصادی-رسانه‌ای هماهنگ با آمریکا که پای آقای روحانی به نیویورک نرسیده، بی‌هیچ بهانه‌ای دو هزار تومان روی قیمت دلار کشیدند، اولویت مبارزه با تروریسم هستند.


۹- یک درس مهم دفاع مقدس این است که هرگاه در موقعیت تهاجم قرار گرفتیم، دشمن - ولو منافقانه- خواستار آتش‌بس شد اما آنگاه که با پیشنهاد آتش‌بس موافقت کردیم، حملات گسترده‌ای را در مرداد ۶۷ ترتیب داد. در حوزه دیپلماسی نیز همین است. در دوره‌ای که قرار بود مثلا ماه عسل برخی طیف‌های خوش‌خیال با غرب باشد، تهدیدهای تروریستی از مبدأ پایتخت‌های اروپایی (لندن، پاریس، آمستردام، کپنهاگ و...) چند برابر شده است. وقاحت به حدی رسیده که دولت فرانسه با دستاویز قرار دادن سازمان تروریستی منافقین می‌گوید سفیر جدید به تهران معرفی نمی‌کند و سفارت در سطح کاردار اداره خواهد شد. به یاد بیاورید امتیازاتی را که با وجود کارشکنی فرانسه در مذاکرات برجام، به آنها داده شد. وقتی موازنه به هم بخورد و منطق قدرتمند شدن و عزتمندی، جای خود را به انفعال بدهد، باید منتظر گستاخی بی‌سرو پاها بود. خاطرات تنش‌زدایی یکطرفه در دولت‌های سازندگی و اصلاحات - از جمله صدور حکم جلب برای مرحوم هاشمی رئیس‌جمهور وقت در سال ۱۳۷۵ توسط دادگاه میکونوس- عبرت‌هایی خارج از مجال این یادداشت است.

«صلح  کسالت آور است»!

امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:

 گام اول: بدون جنگ آزادی نیست!

خون بی گناهان همیشه به دلیل سیاست ها و نقشه های کسانی بر زمین می ریزد که آگاهانه برای این خون ریزی، ادبیات سازی می کنند، تصمیم می گیرند و تصمیم های شان را اجرا می کنند. کسانی که هزاران مایل دورتر از کانون ناامنی در اتاق های اندیشکده های آمریکایی یا کاخ های عربی پشت تریبون می ایستند، لبخند می زنند و لزوم کشاندن جنگ به داخل ایران را تئوریزه می کنند. به این عبارت ها دقت کنید: «...جنگ باعث شروع بهتر شدن زندگی ها و جوامع بوده است... برای خیلی ها بدون جنگ این امکان نیست که به کرامت انسانی برسند... صلح کسالت آور است...» این عبارت ها را نه بن سلمان ولیعهد جنگ طلب سعودی، بلکه یک زن ایرانی در اندیشکده آمریکایی به زبان آورده است، یک چهره بسیار نزدیک به خانواده پهلوی و جریان های برانداز خارج نشین؛ مریم معمارصادقی که از مدیران مرکز  به اصطلاح مدنی تواناست و به صراحت به دریافت بودجه از وزارت خارجه آمریکا اذعان دارد . بازنشر  این جملات به معنای مهم بودن این شخص نیست بلکه برای نشان دادن چگونگی تئوریزه کردن ایجاد ناامنی در ایران است که در کمترین اثر خود منابع مالی را به سمت گروه های تروریستی سوق می دهد. کسی که معتقد است «جنگ ضروری است و آزادی به همراه دارد» و همین چند هفته پیش در اندیشکده هادسون آمریکا هم  گفته بود: «وقتی با مردم داخل ایران حرف می‌زنم میگن خدا رو شکر اوضاع خیلی خرابه و خدا رو شکر که در فروپاشی اقتصادی هستیم»!

بیایید در یک نگاه کلی عوامل بروز حادثه تروریستی اهواز را مرور کنیم. شاید برخی یکی از این عوامل را مسائل اقتصادی و اجتماعی خوزستان بیان کنند، مسائل و مشکلاتی که آشکارا وجود دارند و زندگی مردم را تحت فشار قرار داده اند. با این حال به سادگی می توان درک کرد که هیچ کشتار تروریستی، هرگز نمی تواند به بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی منجر شود-راهی که گروهک تروریستی ریگی هم در سیستان و بلوچستان رفت  و نا امنی،سرمایه گریزی و مشکلات بیشتری را برای این استان محروم  ایجاد کرد - بنابراین در این موارد باید به دنبال عاملان و پشتیبانان جنایت بود یا آن گونه که  دو روز پیش «نادر انتصار» استاد علوم سیاسی دانشگاه آلابامای جنوبی مطرح کرد: «بررسی مسائل اجتماعی و ... را تاریخ دان ها انجام خواهند داد و نویسندگان خواهند نوشت اما الان باید تمرکز روی شناسایی عوامل و پشتیبانان این اتفاقات باشد.»

بدون تردید یکی از عاملان اصلی بروز این حرکت های خشن و تروریستی ، کسانی هستند که ورود ناامنی به ایران را تئوریزه می کنند و خط و ربط های این اتفاق را به کانون های ایجاد ناامنی در ایران می رسانند. در این زمینه اتاق های فکر غربی و عربی را باید نام برد که در ماه های اخیر، به ویژه در سه سال گذشته- بعد از برجام-تمرکز خود را بر ناامن سازی ایران گذاشته اند، هدفی که حتی بن سلمان ولیعهد سعودی آن را سال گذشته به صراحت بر زبان آورد و چند روز بعد هم حادثه تروریستی مجلس و حرم امام (ره) رخ داد.

- گام دوم: پیاده کردن تئوری ها روی زمین

با این حال عملیاتی شدن تئوری ها نیاز به گروه های واسط دارد، گروهک های تجزیه طلب و تروریستی که سبقه فعالیت در ایران و مرزهای ایران را دارند به ویژه گروهک تروریستی منافقین، اصلی ترین گروه است. برای این ادعا اسناد متقن نیز وجود دارد؛ از جمله این که ماه گذشته، وزارت دادگستری آمریکا سندهای مالی را منتشر کرد که نشان می داد «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی کاخ سفید و «رودی جولیانی»، وکیل «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور آمریکا از زمان تحلیف او در ژانویه 2017 دست‌کم پنج بار بدون سر و صدا با اعضای گروهک تروریستی منافقین دیدار کرده‌اند. سه ماه پیش نیز شبکه «ان. بی. سی» آمریکا گزارش مفصلی از مقر منافقین در آلبانی پخش کرد و در آن به روابط میان این تروریست ها و دولت آمریکا پرداخت و به نقل از «جوان استوکر» دبیر نشریه «دیفنس پست» که سال‌هاست بر فعالیت‌های این گروه متمرکز است، گزارش داد که بولتون تاکنون بیش از ۱۸۰ هزار دلار از این گروهک پول دریافت کرده است.  دو روز پیش نیز جولیانی برای چندمین بار در جمع منافقین در نیویورک سخنرانی کرد و از این گروهک تروریستی به عنوان یک گروه «پرنفوذ در ایران»! یاد کرد. منافقین فقط از سوی آمریکا حمایت نمی شوند، هفته گذشته گزارشی منتشر شد که نشان می داد عربستان سعودی سه تن طلا به این گروهک داده است. گروهکی که تا همین شش سال پیش از نظر آمریکا یک گروه تروریستی بود و در دوره وزارت خارجه هیلاری کلینتون از فهرست گروه های تروریستی در آمریکا خارج شد! با این حال فقط گروهک تروریستی منافقین نیست که واسط اجرای تئوری های ناامنی در ایران است. در سه سال اخیر برخی گروهک های تروریستی تجزیه طلب، بارها بر مقابله مسلحانه با ایران و ایجاد ناامنی در کشورمان تاکید کرده اند. گروهک هایی نظیر «الاحوازیه» که ارتباطات آن با برخی کشورهای عربی خلیج فارس نظیر عربستان و امارات از گذشته آشکار بوده و نیز گروهک حزب دموکرات کردستان که سال هاست در مرزهای غربی ایران ایجاد ناامنی می کند. در یک اعلام جنگ آشکار، مصطفی هجری، سرکرده گروهک دموکرات کردستان شهریور سال 95به بی‌بی‌سی فارسی گفت که عوامل او با نیروهای ایران «وارد جنگ مسلحانه شده‌اند» تا «مرحله نوینی» از مبارزه علیه ایران را آغاز کنند. این گروهک همان گروهی است که به تازگی سپاه پاسداران مقر آن را در خاک کردستان عراق با هفت موشک بالستیک هدف قرار داد. بنابراین مشاهده می کنیم  که پس از تئوریزه کردن لزوم کشاندن ناامنی به مرزها و شهرهای ایران، گروهک هایی که باید این تئوری ها را پیاده کنند، شناسایی شده و با کمک های مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی توسط کشورهای معاند، زمینه برای انجام اقدامات تروریستی در ایران فراهم می شود.

- گام سوم: بُکش و هورا بکِش!

با این حال ایجاد ناامنی یک نیاز دیگر هم دارد؛ رسانه. در حقیقت این رسانه ها هستند که «حس ناامنی» را که بسیار خطرناک تر از خود ناامنی است ایجاد می کنند. چند روزپیش  احمد شیرزاد فعال سیاسی اصلاح طلب در گفت وگویی با بی بی سی، این رسانه را به باد انتقاد گرفت که «در همین رسانه خودشما فیلم های ناآرامی کامیون داران و اصفهان را پخش می کردید که برخی تظاهرکنندگان به پلیس حمله ور شدند و توهین کردند...همین هورا کشیدن برای ناآرامی هایی که بوی خشونت می داد و حمله به پاسگاه نیروی انتظامی نتیجه اش این می شود که یک عده تجزیه طلب فکر می کنند خبری است و نتیجه اش کشته شدن بی گناهان است.» نکته ظریفی که دراین مسئله وجود دارد، در حقیقت قدرت موثر رسانه برای ترویج «حس ناامنی» و «اقدام علیه قانون» در جامعه است. این اولین بار نیست که رسانه سلطنتی انگلیس به کمک ایجاد ناامنی و اقدام علیه مردم ایران می آید؛ 65 سال پیش در تابستان داغ سال 1332، بی بی سی فارسی پیمانکار براندازی دولت مردمی دکتر مصدق در کودتا بود. «یرواند آبراهامیان» در کتاب «کودتا» (۲۸ مرداد، سازمان سیا و ریشه‌های روابط ایران و آمریکا در عصر مدرن) که سال 1394 در ایران ترجمه و منتشر شد، به بخش هایی از اقدامات بازوی رسانه ای کودتای 28 مرداد پرداخته است: «به محض فوران بحران، سفارت بریتانیا در تهران از بی بی سی در لندن خواست تا مدت برنامه فارسی خود را دو برابر کند و خبرنگار تهرانش را هم که گرایشی به همکاری نداشت، با فردی دیگر جایگزین کند.» به نوشته «آبراهامیان»، «بی بی سی با راه انداختن جنگی تبلیغاتی  با اشتیاق به طرح این مسئله پرداخت که چگونه ملی شدن نفت به شکل گریزناپذیری باعث فقیر شدن کشور می شود». البته رسانه های دیگر نیز در آن دوران نقش به سزایی در اقدام علیه دکتر مصدق داشتند و به تصریح «آبراهامیان» در نقشه کودتا آمده بود که «رسانه ها به ویژه روزنامه های غربی باید بر خطر کمونیسم تاکید واز بابت «تساهل مصدق در خصوص حزب توده» اعلام نگرانی کنند.»  

حرف و مستند در این باره بسیار است؛ بله! می توان گوشه ای نشست و پا روی پا انداخت و زمزمه کرد که این ها، حرف های تکراری و کلیشه ای درباره ریشه های ناامنی و اتفاقات تروریستی در ایران است، اما چه پا روی پا بیندازیم و ساده انگارانه از کنار این گام های ایجاد ناامنی در ایران بگذریم و چه آن را باور کنیم، از واقعیت چیزی کم نخواهد شد؛ بازهم «مریم معمارصادقی» یا کسی شبیه او پشت تریبون خواهد ایستاد و خواهد گفت: «صلح کسالت آور است و ... جنگ ضروری است و آزادی به همراه دارد» و بازهم یک وزیر خارجه آمریکا پس از یک جنایت دیگر، مانند «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه اسبق این کشور که درباره کشتار کودکان عراقی و آمار بالاتر آن نسبت به جنایت اتمی آمریکا در هیروشیما ابراز عقیده می کرد، با خونسردی خواهد گفت: «انتخاب سختی بود ولی ارزش اش را داشت». آن ها راه خود را می روند، این ماییم که باید مقتدرانه روی پای خود بایستیم چرا که از هیچ اتاق فکر غربی و عربی  برای مردم ایران شاخه زیتون نخواهد رویید. 

امنیت پایدار؛ محصول همکاری دسته جمعی و قطع مداخله هژمونیک

بهرام قاسمی سخنگوی وزارت خارجه در ایران نوشت:

روزهای پایانی هفته جاری، تهران میزبان نخستین نشست سطح عالی میان دبیران و مشاوران امنیت ملی شش کشور روسیه، چین، هند، پاکستان و افغانستان به ریاست دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است. اجلاسی که هم به لحاظ زمانی و مکانی، هم از نظر سطح نشست و کیفیت موضوعات مطروحه و هم از منظر ترکیب کشورهای حاضر درآن؛ از اهمیت خاصی برخوردار بوده و می‌تواند سرآغاز زنجیره‌ای از تعاملات و همکاری‌های عالیه سیاسی – امنیتی میان این قدرت‌های بزرگ و کنشگران منطقه‌ای باشد.

​امنیت پایدار، حلقه مفقوده و ضرورت غیرقابل انکار جهان امروز ماست. امنیت، مقوله‌ای کثیرالوجوه و چند بعدی است و نیازمند تعامل فعال و همکاری سازنده کنشگران ذی مدخل در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی است. یکی از معضلات جدی و چالش‌های اصلی کشورها در تحقق امنیت پایدار، نبود وفاق و همگرایی و هم‌افزایی کافی و وافی میان این کشورهاست. تجاری شدن امنیت و واردات امنیت از سوی برخی کشورهای ضعیف و وابسته و ورود جابرانه قدرت‌های هژمون و سلطه گر به عرصه؛ از عمده‌ترین موانع شکل‌گیری امنیت پایدار در جهان است. متأسفانه وجود برخی کشورهای مرعوب و زبون در منطقه ما که به‌عنوان جاده صاف کن قدرت‌های فرامنطقه‌ای بیشترین آسیب را به ثبات و امنیت منطقه وارد کرده و می‌کنند، از عوامل اصلی و کلیدی عدم تحقق امنیت پایدار در این منطقه محسوب می‌شود.

​در دستورکار جامع و فراگیر این نشست از جمله مبارزه مشترک و هماهنگ با معضل تروریسم و گروه‌های تروریستی قرار دارد. گروه‌های دهشت آفرین و مرگ آور از جمله داعش و القاعده و دیگر گروه‌های تروریستی – تکفیری که با برنامه‌ریزی و هدایت اطلاعاتی امریکا و پشتیبانی نظامی و عملیاتی رژیم صهیونیستی و با حمایت مالی و لجستیکی مرتجعین منطقه از جمله رژیم سعودی؛ رشد و نمو یافته‌اند و اینک پس از شکست و هزیمت از عراق، سوریه و لبنان، راه افغانستان و شبه قاره و جنوب آسیا و آسیای مرکزی و قفقاز را در پیش گرفته‌اند. چنین است که مقابله با بلیه خانمانسوز و طاعون تروریسم تکفیری – وهابی، نیازمند همکاری نزدیک اطلاعاتی و امنیتی کشورهای واقع در این مناطق یعنی ایران ، پاکستان و افغانستان و هند و روسیه و چین است. بدون تردید در سایه همکاری نزدیک‌تر این کشورها، ثبات و آرامش و امنیت پایدار در این حوزه حساس، بیش از پیش میسر خواهد شد. نشست تهران می‌تواند آغازی بر پایان تروریسم و افراطی گری در قاره آسیا و دیگر مناطق همجوار باشد. مبارزه با تروریسم، علاوه بر مبارزه با عوامل و مزدوران تروریستی، نیازمند هماهنگی و همگرایی همه کشورهای مستقل برای مقابله با ریشه‌های تروریسم و حامیان و بانیان اصلی آن است. بدون تردید، تجربه جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان بزرگ‌ترین قربانی تروریسم ظرف چهل سال گذشته و باتوجه به نقش بی‌بدیل و غیرقابل انکار کشورمان در مبارزه فراگیر و قاطع با تروریسم؛ می‌تواند کمک بسیار مؤثر و تعیین‌کننده‌ای در این مبارزه باشد. نشست امنیتی تهران، هشداری جدی برای بانیان و حامیان اصلی تروریسم یعنی مثلث امریکا ، رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی است و امید می‌رود این ابتکار بدیع با همراهی و مشارکت سایر کشورهای آزادی خواه و مستقل منطقه، فراگیر شده و گسترش یابد تا تروریسم و حامیان جنایتکاران در انزوای جهانی قرار گیرند.

امروزه دیگر این حقیقت مسلم بر همگان آشکار شده که مبارزه جدی و بنیادین با چالش‌های جهانی از جمله بلیه تروریسم، افراطی گری، قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان به‌عنوان یکی از منابع اصلی تغذیه تروریسم، جنایات سازمان یافته و چالش‌های زیست محیطی که بتدریج درحال تبدیل به چالش‌های بزرگ امنیتی است؛ جز از طریق ائتلاف‌سازی و مجموعه‌گرایی امنیتی و همگرایی سیاسی و همکاری اقتصادی کشورها امکان پذیر نیست. بر این مجموعه بایستی سیاست‌های شوم و ضدانسانی تحریم از سوی قدرت‌های سلطه گر از جمله امریکا را نیز افزود که از تجارت و اقتصاد و مبادلات پولی و تبادلات بین‌المللی به‌عنوان اسلحه‌ای در برابر ملت‌های مستقل و آزاده استفاده می‌کنند. بدون تردید، همکاری و ائتلاف میان کشورهای مستقل از جمله کشورهای حاضر در نشست تهران، می‌تواند نقش بسیار مؤثری در مقابله با سیاست‌های تحریمی و تحمیلی امریکا ایفا کند. ​کلام آخراینکه، زمانی امنیت کالایی بود که منحصراً دراختیار قدرت‌های امپراطوری، کشورهای استعماری و قدرت‌های امپریالیستی قرار داشت و کشورهای دیگر برای تأمین امنیت خود ناچار به مبادله امنیت در برابر استقلال و آزادی و عزت خود بودند. بایستی به قدرت‌های مداخله جوی سلطه گر مانند امریکا یادآور شد که عصر استعمار در قرن 16 و 17 و عصر امپراطوری‌های بزرگ در قرن 18 و 19 و دوران امپرالیسم در قرن بیستم به پایان رسیده است. امروز در قرن بیست و یکم، جز معدودی کشورهای خودفروخته و ضعیف النفس درمنطقه و رژیم جنایتکار و کودک کش صهیونیستی که امنیت خویش را به قدرت هژمون و سلطه گر پیوند زده اند؛ غالب کشورهای مستقل و آزاده بخصوص درجهان شرق، می‌خواهند خود مقدرات‌شان از جمله امنیت وجودی و امنیت هویتی خویش را تأمین کنند و در این راه منتظر کسب اجازه از هیچ قدرتی نمی‌مانند. اجلاس تهران می‌تواند آغازی مناسب برای همگرایی و همکاری امنیتی کشورهای مستقل و قدرت‌های غیرهژمون دنیای شرق باشد.

نسبت کاخ سفید و حمله تروریستی اهواز

حنیف غفاری در رسالت نوشت:

دیروز مردم خوزستان در تکریم و تعظیم شهدای حادثه تروریستی اهواز سنگ تمام گذاشتند.این حضور تاریخی پاسخی به شرارت دشمنان اسلام بود. شهادت مظلومانه عده ای از هموطنان ما در جریان حادثه تروریستی اهواز، دل همه ایرانیان را به درد آورده است. جنایتی که ایالات متحده آمریکا ،متحدان غربی و مهره های عربی آن در اهواز رقم زدند، از ابعاد و زوایای مختلفی قابل تحلیل و بررسی است. آنچه در این خصوص موضوعیت دارد، "مصدر یابی حادثه" و پیوند قطعات  پازلی است که از سوی ایالات متحده آمریکا و عمال آن چیده شده است. 

اگرچه ایالات متحده آمریکا سعی دارد خود را از حادثه تروریستی اهواز مبرا جلوه دهد، اما نقش دولت ترامپ در این حادثه به اندازه ای پررنگ است که حتی نزدیکان وی مانند جان بولتون و مایک پمپئو نیز قدرت شانتاژ و توجیه خود را در قبال این فاجعه از دست داده اند. در اینجا تفکیکی میان تروریسم مولد (آمریکا و متحدان آن  ) و تروریسم میدانی( گروه‌های عملیاتی وابسته به غرب و رژیم صهیونیستی ) وجود ندارد. یکی از مواردی  که ایالات متحده آمریکا در صدد القای آن در ذهن افراد است، تفکیک میان حامیان و مهره های تروریسم است. این در حالی است که نگاه شبکه ای و جامع نسبت به وقایع تروریستی مانع از این تفکیک و در نتیجه خطای محاسباتی ما خواهد شد. در نسبت سنجی میان تروریسم میدانی  و تروریسم دولتی باید این واقعیت را در نظر گرفت که مصدر و کارکرد هر دو یکسان است. به عبارت بهتر، ما در اینجا با شبکه واحدی مواجه هستیم که راس آن به آن ایالات متحده و سرانگشتان آن به گروه‌های تروریستی می رسد. 

نکته دیگری که در این خصوص باید مدنظر قرار گیرد،  تلاشهای خاص دولت ترامپ در حمایت از گروههای تروریستی و منفور ضد ایرانی ( طی دو سال اخیر) می باشد. رودی جولیانی سرپرست تیم حقوقی ترامپ و شهردار سابق نیویورک از جمله حامیان منافقین محسوب می شود . در جریان نشستی که اخیرا در نیویورک برگزار شده است نیز جولیانی و عده ای از اعضای دولت ترامپ حمایت خود را از مهره های نفاق اعلام کرده اند. بدیهی است که حمله تروریستی اهواز، "خروجی عملیاتی " همنشینی های پنهان و آشکار اعضای کاخ سفید و گروهک های تروریست ضد ایرانی محسوب می شود. ترامپ و دیگر مقامات آمریکایی اعم از جمهوری‌خواه و دموکرات، 4 دهه است که هدایت عملیاتی ، فکری و تسلیحاتی و مالی گروهک های تروریستی ضد ایرانی را بر عهده گرفته و از هیچ گونه تلاشی برای ایجاد یا القای بحران امنیت در ایران فروگذار نکرده اند. بنابراین در تمرکز بر فاجعه اهواز، نباید از منشا و مصدر اصلی حادثه غافل شده یا آن را به حاشیه راند.ما در اینجا نه با یک "گروهک تروریستی مستقل"، بلکه با یک "شبکه پیچیده و بزرگ" مواجه هستیم که میان هدایتگران اصلی( آمریکا ، انگلیس و رژیم صهیونیستی)، هدایتگرایان واسطه ( ارتجاع عرب) و مجریان عملیات ( اعضای گروهک های تروریستی) ارتباطی مستقیم و عمیق وجود دارد. 

بدیهی است که وزارت امور خارجه کشورمان نقش بسزایی در معرفی این شبکه و اتخاذ واکنش سخت سیاسی در قبال بازیگران اصلی و فرعی آن ایفا خواهد کرد. مسلما در این معادله، سرشاخه ها و دستور دهندگان اصلی از اهمیت بیشتری برخوردارند. بدون شک هزینه اقدام تروریستی اخیر در اهواز را نه تنها عوامل میدانی این حادثه، بلکه همه اعضا و اجزای این شبکه تروریستی خطرناک پرداخت خواهند کرد. موضوعی که از سوی مقامات امنیتی کشورمان نیز نسبت به آن تاکید شده است.

پیامدهای اقدام تروریستی

حمیدرضا جلایی‌پور در اعتماد نوشت:

روز شنبه ۳۱شهریور سال ۹۷ در مراسم رژه سالروز جنگ تحمیلی در اهواز بر اثر یک حمله تروریستی بیش از بیست‌وپنج نفر شهید و بیش از شصت نفر مجروح شدند و در همان ساعات‌ اولیه رسانه‌های ماهواره‌ای ذوق‌زده شدند و این رخداد را به عنوان یک جنایت تروریستی محکوم نکردند.

1- این اقدام ضدبشری، ضداخلاقی و ضدایرانی که به‌وسیله چهار تروریست انجام شد توسط چه سازمانی انجام شد؟

هنوز پاسخ دقیق روشن نیست. هم «داعش» و هم «جبهه مقاومت اهواز» خود را مجری این جنایت دانسته‌اند. فعلا علائم و شواهد نشان می‌دهد این جنایت محصول یک کار ترکیبی از نیروی‌های داخلی و خارجی بوده است. افراد عامل این جنایت زمینه سلفی‌گری داشته‌اند و بعید نیست جزو سلول‌های افقی داعش باشند که بی‌ارتباط با قوم‌گرایان تجزیه‌طلب در خوزستان نیستند ولی «اطلاعات» و «برنامه‌های عملیاتی و تبلیغی» این جنایت کار سازمان‌های اطلاعاتی- رسانه‌ای خبره مثل موساد و سیا با همکاری عربستان و اقمار آن بوده است. از این‌رو برنامه این جنایت در توان چهار نفر طرفدار داعشی در کف جامعه نبود. فرضیه من این است که این جنایت محصول یک کار ترکیبی از داخل‌- خارج بود.

2- پیامدهای این جنایت برای خوزستان و ایران چیست؟ حداقل از پنج پیامد می‌توان صحبت کرد.

یکم اینکه به نظر می‌رسد هدف این جنایت در سالروز شروع جنگ تحمیلی ضربه امنیتی و حیثیتی به جمهوری اسلامی در جهت اهداف براندازانه و جدایی‌طلبانه قومی بوده است.

ولی این جنایت و حمله قدرت نظامی جمهوری اسلامی را تضعیف نمی‌کند بلکه با رفع نقاط ضعف امنیتی این جنایت باعث تقویت قدرت نظامی حکومت می‌شود.

دوم اینکه برخلاف نظر جدایی‌طلبان و براندازان مردم ایران به خاطر «مصالح امنیتی کشور» از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کشور بیشتر دفاع خواهند کرد.

سوم اینکه در روند توسعه مناطق عرب‌نشین خوزستان به خاطر امنیتی شدن فضا اخلال و کندی ایجاد می‌شود. به بیان دیگر برخلاف ادعای جدایی‌طلبان این مردم مظلوم عرب هستند که بیشترین آسیب را می‌بینند.

چهارم اینکه روابط ایران و عربستان بدتر شده و حل مساله کشور یمن بغرنج‌تر می‌شود.

پنجم اینکه این جنایت مقداری فضای کسب‌ وکار مردم را ناامن می‌کند ولی از طرف دیگر به روند همبستگی بیشتر مردم در برابر دشمن خارجی کمک می‌شود.

3- اما چرا این جنایت ترکیبی در اهواز رخ می‌دهد؟ چند علت دارد ولی به نظر من دو عامل بیش از سایر علل موثر است؟

عامل اول اینکه باید توطئه عملی و هماهنگی اطلاعاتی و رسانه‌ای ائتلاف ترامپ، نتانیاهو، بن‌سلمان با جدایی‌طلبان و سلول‌های سلفی‌ها در ضربه زدن به جمهوری اسلامی و ایران را جدی تلقی کرد. این ائتلاف ‌شیطانی یک سال بود که خبر انجام این جنایات را می‌داد.

عامل دوم زمینه‌های نارضایتی و تبعیض در مناطق عرب‌نشین خوزستان است که افراد «ناکام» تولید می‌کند. در این فضای نارضایتی، پیدا شدن چهار نفر داعشی یا سلفی یا جدایی‌طلب کار سختی نیست.

4- چه باید کرد؟

اول اینکه حاکمیت در ایران باید در فضای توطئه ائتلاف شیطانی علیه ایران نقاط ضعف امنیتی و اطلاعاتی خود را ترمیم کند چون جنایت اهواز نه اولین آن و نه آخرین آن است.

دوم اینکه شایسته است راهبرد اصلی حکمرانی در فضای این توطئه شیطانی به طرف توسعه پایدار و همه‌جانبه باشد و از گشایش سیاسی ‌نهادی و رسانه‌ای، دیپلماسی نرمال و مبتنی بر منافع ملی به جای دیپلماسی تقابلی و قوه قضایی عدالت‌پیشه دفاع کند. (متاسفانه پس از اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶ هنوز حاکمیت قدم‌های موثری در این زمینه‌های مذکور برنداشته‌ است.)

سوم اینکه هویت‌گرایی قومی و ملی هر دو پدیده‌هایی مدرن هستند. ما ملی‌گرایی دربرگیرنده و مدنی داریم و ملی‌گرایی تک‌بعدی و ناعادلانه که به قوم‌گرایی دامن می‌زند نیز داریم. شایسته است حاکمیت و نیروهای جامعه‌ مدنی و رسانه‌های عمومی از ملی‌گرایی انسانی، مدنی و عادلانه (و ایران برای همه ایرانیان) دفاع کنند.

چهارم‌ اینکه راهبرد درست فعالیت و بهبودخواهی در مناطق قومی فعالیت مبتنی بر حقوق برابر شهروندی است و فعالیت هویت‌طلبانه‌ جدایی‌طلبان ناامنی و درهای جهنم را بر مردم اهواز و ایران باز می‌کند.

برچسب‌ها