سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
آمریکا علیه دلار؟!
محمدحسین محترم در کیهان نوشت:
شاید تیتر این مطلب تعجببرانگیز باشد اما واقعیت است:
1-رهبر معظم انقلاب در دیدار هفته گذشته ولادیمیر پوتین«تحریمهای آمریکا را یک نقطه اشتراک بسیار قوی برای انجام مبادلات و معاملات اقتصادی خارج از چارچوب دلار» دانستند. ایشان همکاری ایران و روسیه در سوریه را یک نمونه از«مهار آمریکا» برشمردند و تاکید کردند «همین ایستادگی و موفقیتهای جمهوری اسلامی یک نمونه موفق دیگر مهار آمریکاست و همکاریهای ایران و روسیه در مسائل جهانی میتواند آمریکا را مهار کند». با تبیین و تحلیل این سخنان رهبری در مییابیم که مواضع ایشان ناظر بر واقعیتهای منطقه و صحنه بینالمللی و بیانگر «عمق نگاه راهبردی» ایشان به مسائل آینده جهان و منطقه است.
2-آمریکاییها در موقعیت دشواری قرار گرفتهاند و مجبورند علیرغم هزینههای دیپلماتیک زیاد، از اجرای «سیاست به صفر رساندن صادرات نفت ایران» عقب نشینی کنند چرا که میدانند زمانی در اجرای این سیاست موفق خواهند شد که بتوانند خبر بستن شدن تنگه هرمز را در روزنامه های صبح بخوانند، بدون آنکه نگران افزایش بهای سوخت خودروهای خود در بعدازظهر باشند!، تا جاییکه باب وودوارد نویسنده آمریکایی کتابِ «ترس» اذعان میکند «شکست و عصبانیت ویژگی این روزهای کاخ سفید است». به دلیل همین آمریکا اعلام کرد راهکارهای لازم برای معافیت کشورها از مجازاتها را در پیش میگیرد!.
3- تجربه موفق ایران در مقاومت و دور زدن تحریم های قبلی، مخالفت کشورهای مختلف با تحریمهای جدید، تحریم دیگر کشورها از سوی آمریکا... و نهایتا به وجود آمدن«عزم لازم برای ایستادگی در برابر سیاستهای تحریمی آمریکا در جهان»، موجب شده تا تیغ «سلاح تحریم آمریکا» کندتر از هر زمان دیگری شود. اندیشکدههای آمریکایی شورای آتلانتیک، هریتیج و مرکز مطالعات راهبردی و بین الملل در گزارشهای جداگانهای اعلام کردهاند «ملاحظات پیچیده اقتصادی و ژئوپلیتیکی پیش بینی درباره اثر بخش بودن تحریمها را به شدت دشوار کرده و توئیتهای ترامپ درباره شدیدترین تحریمهای تاریخ علیه ایران فقط یک جنگ روانی است». دیوید فریدمن سفیر آمریکا در تلآویو هم در پاسخ به سؤال خبرگزاری اسرائیل هیوم میگوید «من پیغمبر نیستم که آینده تحریمها را پیشبینی کنم»! لذا استفاده بیش از حد امریکا از تحریمها علیه بیش از بیست کشور جهان سبب شده تا این کشورها به فکر تشکیل«بلوک اقتصادی–سیاسی» جدیدی بیفتند که میتواند در روابط بینالملل سرآغازی بر سقوط نظام سلطه باشد.کما اینکه شواهد حرکت به این سمت آشکار شده است.کارشناسان بینالمللی هشدار دادهاند«تحریمهای آمریکا سبب ایجاد «اکوسیستمی از بازیگران تحت تحریم» شده که میتوانند براساس«سیاستهای مستقل» و«منافع مشترک» تحریمها را ناکارآمد کنند».روسیه الیوم هم مینویسد «در آینده نزدیک کشورهای تحریم شده در نخستین و سریعترین اقدام با جایگزین کردن پول ملی در تعاملات تجاری خود، دلار را کنار خواهند گذاشت».
4-نکته مهم این است که در بلوک اقتصادی جدید از کشوری شیعه مثل ایران تا کشورهای سنی مثل ترکیه و تا دیگر کشورهای غیرمسلمان مثل چین و روسیه حضور دارند و دیگر فضاسازیهای رسانهای به آمریکا این اجازه را نمیدهد تا جمهوری اسلامی را به تشکیل هلال شیعه متهم کند و ناتو عربی تشکیل دهد!. موضوعی که موجب ناخرسندی آمریکا شده این است که پاکستان در دوره نخستوزیری عمران خان به مخالف آمریکا تبدیل و به همراه مالزی و اندونزی از اردوگاه عربستان خارج و در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفته است.
5-هرچند امریکاییها با اشاره به قدمت صدساله دلار درصدد القاء خطرناک بودن کنار گذاشتن دلار هستند اما اولا ارزش فعلی دلار، خود مبالغهآمیز است و از پشتوانه مالی شناخته شدهای مثل طلا یا دیگر فلزات گرانبها برخوردار نیست. ثانیا باتوجه به باز بودن درهای تجارت جهانی، با گسترده شدن دایره جبهه«جنگ علیه دلار»، قربانی اصلی خود دلار است. ثالثا مخالفت با سیاست تحریمی در داخل خود امریکا نیز به چالشی اساسی برای دلار تبدیل شده است. از یکسو فدرال رزور امریکا در گزارش خود هشدار داده «شرکتهای جهان به خاطر پیشبینی تنشهای تجاری بینالمللی ناشی از تحریمهای امریکا، سرمایهگذاری در این کشور را کاهش دادهاند» و ازسوی دیگر بیش از شصت اتحادیه صنعتی–تجاری امریکا از تشکیل ائتلافی برای مقابله با سیاست تحریمی امریکا خبر دادند». قبلا نیز یکی از دستیاران ارشد ترامپ از تشکیل هسته مقاومت در مقابل سیاستهای رئیسجمهور امریکا خبر داده بود. لذا زمان تغییر نظامهای دیگر بوسیله تحریم و دلار سپری شده، به طوری که آمریکا پس از هفت سال مداخله نظامی خونین در سوریه و هزینه میلیاردها دلار نتوانست در سیاست براندازی نظام سوریه موفق شود و اکنون دست از پا درازتر در حال ترک نه تنها سوریه بلکه منطقه است.
6- بلوک اقتصادی–سیاسی جدید میتواند اولا روابط تجاری کشورهای عضو را با حذف کامل دلار تسریع و نقش دلار را در اقتصاد جهانی به چالش بکشاند. ثانیا کشورهای عضو میتوانند در اقدامی هماهنگ تمام داراییهای خود را از بانکهای آمریکا و غرب خارج و در کشورهای خود و یکدیگر سرمایهگذاری کنند که در اولین اقدام روسیه در حال خارج کردن ذخایر طلای خود از آمریکاست.این اقدام علاوه بر تاثیرات شگفتی که بر اقتصاد کشورهای عضو میگذارد، میتواند با ایجاد چالش در اقتصاد آمریکا و کشورهای غربی مانع از آن شود تا این کشورها با بلوکه کردن اموال دیگر کشورها، اعمال تحریم و فشار کنند. ثالثا در چنین وضعیتی میتوان اروپاییها را نیز مجبور به معاملات تجاری با خود حداقل با یورو کرد که به سقوط تسلط دلار نیز کمک فراوانی خواهد کرد. رابعا این بلوک جدید میتواند با پیمانهای دوجانبه و چندجانبه پولی به حذف کامل دلار از تجارت بین کشورهای عضو کمک کند. خامسا بلوک اقتصادی–سیاسی جدید میتواند با گسترش سازمانهایی مثل همکاریهای شانگهای تشکیل شود و یا میتواند به کمک آنها مقابل دلار بایستد.
7-جمهوری اسلامی با تجربه ایجاد بلوک دفاعی-نظامی در منطقه با محوریت جریان مقاومت و شکست تروریستهای آمریکایی، میتواند در تشکیل بلوک اقتصادی–سیاسی جدید نقش محوری و اساسی ایفا کند، به شرط اینکه دولت با کنار گذاشتن سیاست انفعال، سیاست مقاومت را در مقابل آمریکا در پیش گیرد و با ناامیدی از اروپاییها و فعال کردن تمام ظرفیتهای دیپلماتیک خود، درک کند «تعامل با جهان» فقط به معنی رابطه با آمریکا و چند کشور اروپایی نیست!. متاسفانه باتوجه به اینکه حذف دلار به عنوان ارز واسط، تکلیف برنامه ششم بوده است و60 درصد تجارت ما با کشورهای دیگر میتواند با پیمان دوجانبه پولی شکل بگیرد، ایران هنوز بطور عملی با هیچ کشوری پیمان دوجانبه پولی ندارد!؟ درحالی که چین و روسیه اکنون با حدود35 کشور جهان موافقتنامه پولی دوجانبه دارند و در دیدار چندروز قبل شیجین پینگ با پوتین در مسکو دو طرف اعلام کردند در معاملات با همه کشورهای خاورمیانه، آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین از پول ملی استفاده خواهند کرد. برخلاف ادعای آقای ظریف که معتقد است «دنیا آمادگی ندارد مقابل سیاستهای آمریکا بایستد» باید گفت این واقعیت صحنه بینالمللی است که «آمریکا علیه جهان و جهان علیه دلار» قیام کرده است و «اجماعسازی علیه آمریکا و دلار» میتواند مانع مهم و پایداری در مسیر «اجماعسازی علیه جمهوری اسلامی» باشد. متاسفانه دولت و وزارت خارجه به جای پیگیری این موضوع مهم، به دنبال تصویب FATF هستند که بر خلاف فضاسازیها، موجب خواهد شد علاوهبر اروپا، دیگر کشورها هم نتوانند با ایران داد و ستد کنند!. آنگونه که رهبرمعظم انقلاب هشدار دادند«پیوستن به کنوانسیونهایی که ما از عمق آنها بی اطلاع هستیم ضرورت ندارد».
8-همانگونه که با پیروزی انقلاب اسلامی هیبت ابرقدرتی آمریکا در جهان فرو ریخت، اکنون میتوانیم شاهد فرو ریختن«سلطه دلار» باشیم.این یک ادعای خوشبینانه نیست بلکه یک واقعیت است زیرا تنفر از سیاستهای آمریکا به شدت نه تنها در منطقه غرب آسیا و کشورهای اسلامی بلکه در سراسر جهان در حال تشدید شدن است و قبل از بروز هرگونه تغییری در کشور دیگری، طوفان خشم جهانی علیه دلار شاید منجر به تغییر در نظام خود آمریکا شود. حتی بسیاری از سیاستمداران اروپایی هم علیرغم مقاومت سرانشان در مقابل ائتلافهای ضدآمریکایی، به این نتیجه رسیدند که منافع کشورهایشان مقاومت در برابر تحریمهای آمریکاست. ولفگانگ ایشینگر دیپلمات کهنهکار آلمانی و سفیرسابق این کشور در آمریکا که ریاست کنفرانس امنیتی مونیخ را برعهده دارد در آستانه انتشار کتابش باعنوان‹‹جهان در خطر» در مصاحبه با رویترز تاکید کرد«با سیاستهای آمریکا، ضرورت فاصله گرفتن از آمریکا بیشتر احساس میشود و قدرت گرفتن هرچه بیشتر ائتلافهای ضدآمریکایی و سوق یافتن کشورها به سوی ائتلاف ایران، روسیه و چین بیشتر شده است». وزیر کشور و معاون نخستوزیر ایتالیا هم با هشدار درباره زیانهای تحریمها، در شبکه آرتی اعلام کرد «تحریمها فاقد منطق است و برای تغییر این سیاست به تلاشهای خود ادامه میدهم». این همان سخن رهبری در نوشهر است که فرمودند «تحلیلگران سیاسی و هوشمندان عالم از اینکه ایران قدرتهای جهانی را ناکام گذاشته، شگفت زدهاند و به این واقعیت اذعان میکنند» لذا باید«سیاست نخست آمریکا» را شکست خورده تلقی کرد و باور داشت نه تنها جهان بلکه خود آمریکا هم ناخواسته علیه دلار قیام کرده و زمان «مهار آمریکا» با «سقوط دلار» فرا رسیده است!
اقتصاد پاک، جامعه پاک
محسن زنگنه در خراسان نوشت:
طلوع خورشید دهم محرم سال 61 هجری، آغاز ماندگارترین ثانیه های تاریخ بشریت است. ثانیه هایی که با تابش اشعه های خورشید گرم عراق آغاز شد و با غروب آن پایان یافت اما همین 12 ساعت زمان کافی بود تا مسیر تاریخ را تغییر دهد و آبستن عظیم ترین حوادث عمر بشر شود.عاشورا، در زمان محدود نمی شود و لحظاتش، وسعتی به عمر عالم خاکی دارد. «کل یوم عاشورا» و محور و قطب این زمان گرانسنگ، شخصیتی بی بدیل و امامی معصوم همچون وجود مبارک اباعبدا... است. کسی که حق مطلق است. «والحق معکم و فیکم و منکم» و در دیگر سوی، جبهه باطل. سرسپردگان زر و سیم و تشنگان قدرت و مقام. دنیاپرستان حریص و فریب خوردگان و اسیران نفس. شیطان صفتانی که مردانگی و مروت و اخلاق را قی کرده اند. نه از علم و حکمت بهره ای جسته و نه حتی به تاریخ و پیشینه خویش وفادار مانده اند.عاشورا و کربلا فقط زمین رزم نیست بلکه آوردگاه اندیشیدن است. امام پیش از آن که، شمشیر از نیام برکشد، ایشان را به درنگ و تفکر و اندیشه برمی خواند:
«...حال رأی خود و همدستان خود را روی هم گرد آورید! و مجتمعاً فکر کنید و تصمیم بگیرید...آن گاه پس از این تفکر، بدون شتاب زدگی، بر من حمله ور شوید و بدونِ هیچ مُهلتی کار مرا تمام کنید!...».امام در این روز حساس که ثانیه هایش، به وسعت قرن هاست، بارها زبان به سخن می گشاید و حقایق نابی را بیان می کند. قطعا امام می داند که عاشورا محصور به زمان و کربلا محدود به این جمعیت چندهزار نفری نیست پس باید کلامی بگوید که جاودانه باشد و آیندگان را چراغ راه.امام در یکی از مقاطع عاشورا که بنا به گفته مورخان، به زمان شهادتش نزدیک تر بود، با هلهله و هیاهوی کوفیان مواجه شد. فریاد می زدند و بر طبل ها می کوفتند تا سخن امام به گوش شان نرسد. امام فریاد زد: «وَیلَکُم مَا عَلَیکُم أن تَنصِتُوا إلَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی» وای بر شما! چرا ساکت نمیشوید که حرفهای مرا گوش کنید؟! نه این که حرف امام را شنیدند و رای به بطلانش دادند بلکه حتی تاب شنیدن سخن حق را نیز نداشتند. جامعه کوفی، چنان به انحطاط رسیده بود که حتی حاضر به شنیدن و تامل هم نبود. ترجیح می داد تا تفکر و اندیشه خویش را بر اساس شایعات و اباطیل ترویج شده از سوی جبهه باطل بنا سازد. زر و سیم و وعده های مادی دنیوی در کنار سفسطه بازی های فلسفی خواص کوفه و شام، راه را بر شنیدن منطق استوار و حکیمانه امام مسدود کرده بود.
علت چه بود ؟
امام(ع) چون اصرار کوفیان را بر هلهله و جار و جنجال می بیند، در سخنی حکیمانه، علت این رفتار را چنین بیان می کند: «إِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَی سَبیلِ الرَّشَاد فَمَنْ أَطَاعَنِی کَانَ مِنَ الْمُرْشَدینَ وَ مَنْ عَصَانِی کَانَ مِنَ الْمُهْلَکِینَ وَ کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبعَ عَلَی قُلُوبکُمْ وَیْلَکُمْ أَ لَا تُنْصِتُونَ أَ لَا تَسْمَعُون؛ همانا من شما را به راه کمال دعوت میکنم. پس کسی که از من اطاعت کند از سعادتمندان و کسی که از من نافرمانی کند از هلاک شدگان است. همه شما از سفارش من سرپیچی میکنید و کلام مرا گوش نمیدهید زیرا شکمهای شما از حرام انباشته شده و قلبهای شما مُهر خورده است. وای بر شما آیا ساکت نمی شوید و به من گوش نمیدهید؟» (بحارالانوار،ج 45،ص8)
امام علیه السلام تحصیل مال حرام و باطل را منشأ تمکین نکردن جامعه از امر حکیم می داند. دو نکته دقیق در این جمله امام نهفته است. اول آن که یک اقتصاد و نظام معیشت ناپاک نه تنها باعث خروج جامعه از مسیر حق می شود بلکه اصولا این جامعه ظرفیت و حوصله شنیدن حرف حق را هم نخواهد داشت. جامعه ای که نظام اقتصادی آن، ناصواب باشد و از حلیت و پاکی برخوردار نباشد به تدریج بر فرهنگ، رفتار و سبک فکری و زندگی افراد جامعه اثر می گذارد و ایشان را از حق بیزار و در برابر آن ناشکیب می سازد. افراد این جامعه، به سان اهالی قبیله ای می شوند که منافع مادی و زر و سیم و سکه و پول، تمام دنیایشان می شود و رسیدن به مطامع بیشتر، هر عملی را برایشان مباح می سازد.پس اقتصاد پاک، زمینه پذیرش حق را در جامعه هموارتر می سازد و جامعه را در برابر تهاجمات فرهنگی و شبیخون های عقیدتی مصون تر می سازد. اهتمام و توجه به کسب مال حلال، در هر رسته و صنفی و در هر مقام و مرتبه ای، شرط لازم برای تحقق حق است.نکته دیگر، اسباب تحصیل مال حرام در یک جامعه چیست؟ چه چیزی باعث شده بود که جمعیت مسلمان کوفه که فاصله چندانی با حکومت پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) نداشتند، دچار چنین آسیبی شوند که حتی از شنیدن سخن امام طفره روند؟
یک دلیل بنا به فرموده های امام، دست درازی به ناحق در بیت المال مسلمین بود. فساد و رانت جویی و قبیله گرایی، موجب شده بود تا عده ای بر بیت المال تسلط یابند و از آن برای پیشبرد اهداف سیاسی خود بهره برند. شیوخ و سران قبایل کوفه که در جبهه مقابل امام صف آرایی کردند، کسانی بودند که دست شان تا آرنج در بیت المال مسلمین بود و جیب هایشان از سکه و دینارهای بیت المال لبالب بود.و عده ای دیگر نیز کسانی بودند که کمتر سر در خزانه بیت المال داشتند اما تحصیل مال را به بهای معاملات ربوی یا غش در معامله، کم فروشی یا تدلیس در تولید، دروغ و فریب و خلاصه زیر پا گذاشتن هر حکم اخلاقی، بر خود روا می داشتند.جامعه ای که خواص و عوام آن بر تحصیل مال حلال اهتمام نورزند و نظام اقتصادی آن، مبتنی بر حلال بنا نشده باشد، گریزان از حق می شود و آن می شود که در کربلا شد.اقتصاد، در جامعه اسلامی هدف نیست اما شرطی لازم برای تحقق اهداف، سعادت، کمال دنیوی و اخروی انسان است. اقتصاد پاک، جامعه پاک را رقم خواهد زد و سیاست حاکم وحاکمان این جامعه نیز پاک خواهد بود.عاشورا فرصت خوبی است تا همه ما اعم از مدیران، کارگزاران ، قانون گذاران ، ناظران و صیانت کنندگان از بیت المال یا تولید کنندگان، بازرگانان، اصناف و کارمندان و کارگران، اصحاب قلم و فکر و حتی دانشجویان و دانش آموزان و زنان، همه و همه، اندکی درنگ و در اقتصاد و معیشت خویش و زیردستان و رعیت خویش تامل کنیم و رفتار و اخلاق اقتصادی خویش را در مسیر رضایت امام خویش قرار دهیم.
روزگار قریبی است!
محمدرضا کردلو در وطن امروز نوشت:
1- «در زمان کدام پادشاه، بحرین از خاک ایران جدا شد؟»؛ کسی که مراحل اولیه شرکت در یک مسابقه تلویزیونی را گذرانده و احتمالا از پس آزمونهایی هم برآمده، جواب این سوال را نمیداند. یکی از گزینههای فرآیند پاسخ به سوالات در مسابقه «برنده باش» شبکه 3، این است که حاضران در استودیو برنامه پاسخهای خودشان را اعلام کنند. شرکتکننده میتواند نظر آنها را بپذیرد یا نپذیرد. نیمی از حاضران در استودیو هم پاسخ این سوال را نمیدانند. گزینهها اینهاست: «مظفرالدین شاه، شاه اسماعیل، محمدرضاپهلوی، ناصرالدین شاه». تنها 52 درصد حاضران پاسخ سوال را میدانند؛ پاسخ «محمدرضا پهلوی» است.
2- «هر کاری که بتواند اراده مردم بحرین را به نحوی که نزد همه جهانیان به رسمیت شناخته شود نشان دهد، خوب است». این جملات محمدرضا پهلوی است وقتی از مذاکره با عربستانیها فارغ شده بود. با قطعی شدن و تسلیم شدن شاه در مساله حاکمیت ایران بر بحرین، این موضوع در صحن علنی مجلس به رای گذاشته میشود. به گواهی تاریخ 190 نماینده مجلس شورا از این جدایی رضایت دارند. تنها یک نماینده مخالفت میکند. هویدا بعدها مصاحبهای میکند: بحرین دختری بود که باید شوهر میدادیم! «مثال» تلختر از «حادثه» است. بیانیه اعلام استقلال بحرین در تاریخ 14آگوست 1971/ 23مرداد 1350منتشر شد. پیش از اعلام استقلال، مجلس سنای شاهنشاهی با 187رای موافق و تنها 4 رای مخالف، حمایت خود از این اقدام دولت وقت ایران را علنی کرده بود. مخالفتهایی نیز در ایران و بحرین رخ داده بود که بشدت از سوی ساواک در ایران و حاکم جزیره بحرین سرکوب شده بود. دولت ایران نیز تنها یک ساعت پس از استقلال بحرین، آن را به رسمیت شناخت!
3- مرداد امسال، چهلوهفتمین سالگرد جدایی بحرین از ایران بود، که گذشت. یعنی عمر این واقعه به 50 سال نرسیده است اما 50 درصد از یک نمونه جمعیتی که احتمالا از جماعت بیسوادی نیز گزینش نشدهاند، پاسخ این سوال را نمیدانند: «در زمان کدام پادشاه، بحرین از خاک ایران جدا شد؟» چرا؟
4- چندی پیش در مراسم تشییع ضیاءالدین دری حضور پیدا کردم. یکی از سخنرانان مراسم وداع با «درّی» خانم مریلا زارعی بود. او از آنچه «اینستاگرامی شدن تاریخ» میخواند، انتقاد کرد و در پاسداشت «دری» گفت: «به احترام کسی که تاریخ را همانطور که بود روایت کرد کلاه از سر برمیداریم». به این جمله که میرسم مطمئن میشوم ما حتی تاریخ را همانطور که بود، روایت نکردیم، یا کم روایت کردیم، یا روایت کردیم و شنیده نشد، یا صدای بوقچیهای «تاریخ اینستاگرامی» آنقدر بلند بود که اجازه نداد «روایت تاریخ» به گوش ایرانیان برسد. آنقدر که حتی محمدجواد ظریف در «حالا خورشید» بر سر ماجرای «تقسیم خزر» به مخاطبی که احتمالا تحت تاثیر ترکه پهلوی قرار گرفته نهیب میزند کدام تقسیم خزر؟: «آیا خزر یک دایره است که یک خط وسط آن نصب کنیم. در دوران شاه به خاطر عدم خودباوری آن حکومت، بهرغم وابستگی شدید به غرب، دولت شوروی اجازه نمیداد از خط موهومی که از آستارا به حسینقلی نصب میشد و موهوم بود، رد شوند که میشد 11 و خردهای درصد و اجازه نمیدادند حتی کشتیهای ما عبور کند. در همان زمان در باکو برای 70 سال نفت استخراج میشد، در سواحل قزاقستان برای 70 سال نفت استخراج میشد، آیا یک قطره به ایران دادند که برخی ادعا میکنند خزر مشاع بوده و باید منابعش مشاع تقسیم میشده است» و البته همه اینها تاریخ است. آگاهی تاریخی است. که اینستاگرامی نیست. که مجازی نیست. که ساخته و پرداخته صفحههای منتسب به سعودی نیست. که کسی برای درست کردنشان پول نگرفته است. و مگر میشود «حقیقت» را و «تاریخ» را با پول درست کرد؟
5- چند روز پیش یک گفتوگو در شبکهای ماهوارهای در ایران سر و صدا کرد و حرف مهمی در آن زده شد: «تعداد زنانی که قبل از انقلاب فقط سواد خواندن و نوشتن داشتند، 32 درصد بود اما امروز 30درصد زنان ایران تحصیلات دانشگاهی دارند».
این هم البته بخشی از تاریخ است که یا روایت نکردیم، یا کم روایت کردیم، یا روایت کردیم و شنیده نشد، یا صدای بوقچیهای «تاریخ مجازی» آنقدر بلند بود که اجازه نداد «روایت تاریخ» به گوش ایرانیان برسد. که در همه فرمها و قالبها باید این کار صورت بگیرد. تلویزیون سریال بسازد، نویسنده کتاب بنویسد و ما مدام بگوییم «تاریخ»مان چیست! حداقل بگوییم تاریخ معاصرمان چیست؟ بگذار در کتابهای درسی دعوا سر این باشد که: آریاییها از سیبری آمدهاند یا خیر! حالا نمیدانم این چه مزیتی برای ایرانی زنده و مرده این خاک دارد که از «سیبری» آمده باشد؟! که ساکن اولیه این خاک پرگهر نباشد! این حربه رضاخانی بود که «تاریخ ایرانی» را از «جغرافیای ایرانی» تفکیک کرد و هنوز نظام آموزشی رسمی مملکت به آن وفادار است!
6- هر وقت از آگاهی تاریخی حرف میزنم، روایتهای سالم و وفادارانه به تاریخ که در قالب داستان، نمایش، سریال و فیلم سینمایی تولید شدهاند، از جلوی چشمانم میگذرد. مثلا «روزگار قریب»؛ وقتی زینب دارد برای دکتر محمد قریب تعریف میکند که چگونه مادرش به خاطر فقر، نداری و گرسنگی اول به او و برادرش علی به زور مرگ موش خورانده تا بمیرند و از این محنتکده خلاص شوند و بعد که همسایهها نجاتشان دادند، دست برنداشته و بار دیگر برای خودکشی و فرزندکشی، خود، زینب و علی را به چاهی انداخته است. در حالی که هیچ چیز برای خوردن نداشتهاند. دریغ از تکهای نان که نجاتشان دهد. از این معرکه بلا اما زینب جان سالم به در برده است و روایتگر دردهای خود و خانواده و در حقیقت دردهای یک ملت است. دکتر قریب به این دردها گوش میکند. حالا زینب از هوش رفته است. دکتر قریب به راهرو میآید تا از پرستاران پیگیر مداوای زینب شود اما آنها هنوز دارند جشنهای 2500 ساله را از تلویزیون تماشا میکنند و روایت اینجا تلختر میشود؛ جشنهای 800 میلیون دلاری (سال 50) 2500 ساله در حالی برگزار میشد که در همان تاریخ به استناد خاطرات حضرات حاضر در دربار شاهنشاهی، متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت زندگی میکردند.
7- حالا و در زمانهای که شاید حجم مشکلات اقتصادی و بعضی از تبعیضها ممکن است گویندگان، نویسندگان و گروههایی از مردم را از دایره انصاف خارج کند، باید از آگاهی تاریخی حرف زد. و اینکه فارغ از به رسمیت شناختن حق انتقاد و اعتراض برای عموم شهروندان، نباید چیزهایی را فراموش کرد که یکی از آنها گذشته سیاهی است که خان و خانزادهاش ساختند.
8- خلاصه، آگاهی تاریخی مهم است!
انسانیت، مخاطب نهضت عاشورا
اسماعیل علوی در ایران نوشت:
مبنای تئوریک رخداد عاشورا تفکر اصلاح است. تأکیدات چهره نورانی و برتر صحنه کربلای اباعبدالله الحسین(ع) از ابتدای نهضت نیز مؤید این مدعاست.امام حسین(ع) در آستانه هجرت عاشورایی ودر وصیتنامه خود، تصریح میفرماید: «من از روی هوس، سرکشی، تبهکاری و ستمگری قیام نکردهام و تنها به انگیزه اصلاح در امت جدم برخاستم. می خواهم به نیکیها فرمان دهم و از بدیها باز دارم و روش جدم و پدرم علی بن ابی طالب(ع) را دنبال کنم.»(فرازی از وصیتنامه امام، که در آغاز سفر در اختیار محمد حنفیه قرار گرفت) و ضمن خطابهای در منی باردیگر بر این مهم تأکید نموده ومی فرماید: «پروردگارا تو می دانی این حرکت ما نه به خاطر رقابت بر سر حکومت و قدرت و نه به منظور به دست آوردن مال دنیا، بلکه به خاطر آن است که نشانه های دین تو را به مردم بنمایانم و اصلاحات را در سرزمین اسلامی اجرا کنم، تا بندگان ستمدیدهات از چنگال ظالمان در امان باشند و واجبات و احکام و سنت های تعطیل شده تو دوباره اجرا گردد.».
پس از رحلت پیامبر اسلام(ص)بدعتهای بسیاری به باورهای دینی افزوده شده ونظام عقیدتی اسلام با باورهای سخیف و انحرافی درآمیخته بود. توحید که رکن شریعت اسلامی است در عمل جای خود را به شرک و فردپرستی داده و در حوزه اجتماعی نیز اشرافیت و تفرعن و ریا و دورویی رواج داشت.
در چنین شرایطی سیدالشهدا(ع) با عزم احیای سنن الهی، اصلاح جامعه و نقد حکومت را وجهه همت خود قرار داده و قدم در راه قیام میگذارد و حرکتی کانونی در تاریخ بشر پدید میآورد، امام حسین(ع) سالها قبل از نهضت در چارهجویی برای رخوت فکری و روحی مسلمانان، حرکت آگاهی بخش را آغاز کرده بود که حاصل فرجامین آن شکلگیری جنبش اصلاحطلبی درجمع نخبگان بود. به لحاظ روش شناسی نیز تفکر اصلاحطلبانه مقدمتاً بایستی از نخبگان آغاز میشد و از الهیات اسلام الهام میگرفت.
این اقدام ضمن مورد تردید قرار دادن مشروعیت خلیفه وقت - معاویه - تحرک زیادی به جنبش اصلاح طلبی بخشید و زمینه تجدید حیات دینی به پرچمداری امام حسین(ع) را هموار ساخت.شگفت آنکه مقاصد اصلاحطلبی امام حسین(ع) در حوزه اصول عقاید از سوی هیچ یک از افراد دستگاه اموی و سران نحلههای منحرف که از سوی دستگاه خلافت حمایت میشدند مورد تردید قرار نگرفت وجریان اصلاحطلبی در این عرصه غالباً بدون معارض بود. نهضت حسینی(ع) اما حداقل بخشی از جهان اسلام را درگیر مبارزهای قاطع با بدعتها نمود و کوشید رهبری خود را بر بنیاد حق طلبی استوار کند.
گرفتاری مهم امام حسین(ع) سست ایمانی نخبگان و رواج فساد در میان آنان بود که مداوای آن با گسترش آگاهی درمان نمیشد بلکه نیازمند اقدامی دیگر بود تامنجر به بیداری وجدان آنان شود. از اینرو آن حضرت(ع) در کنار پیش بردن اهداف اصلاحی در صدد بود تا با دمیدن روح معنوی حیات تازهای به جامعه ببخشد.نهضت عاشورا از آغاز تا انجام سرشار از نمونههایی است که اباعبدالله الحسین با مخاطب قرار دادن وجدانها سعی دارد تا روح افراد را بیدار نموده و آنان را به راه خیر وصلاح هدایت کند.
بر این اساس نهضت عاشورا فراخوانی است برای بالندگی و تربیت اخلاقی افراد.در همین جهت مهم ترین پیام اصلاحی امام حسین(ع) بعد تربیتی و خودآگاهی آن است. با این تأکید که تا انسان خود را نشناسد و ظرفیتها، نیازها وکمبودهای خود را نشناسد، مسئولیت خویش را درارتباط با هستی، اجتماع و تاریخ نمیتواند به انجام رساند. اصلاحات همه جانبه نهضت عاشورا در بعد تربیتی به انسان کمک می کند تا جایگاه خود را در کلیه زمینهها در نسبت با جامعه دریابد. از این رو اوج کارآیی اصلاحات حسینی(ع) دربعد انسان سازی آن است.
بزم محبت حسین (ع)
مسعود پیرهادی در رسالت نوشت:
محرم سال 61 هجری قمری واقعه ای شکل گرفت که همگان را قریب به 1400 سال و البته بعد از آن خط دهی می کند. حسینی یا یزیدی؛ خط دیگری هم نیست. تماشاگر و ممتنع، جایی در این ماجرا ندارد و عاقبت به خیری نصیبشان نمی شود چرا که هل من ناصر امام در عالم، طنین انداز شده است و کسی نمی تواند خود را بی تفاوت نشان دهد.
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
راضیان به این جنگ نیز در کیفر و عقاب بزیدیان، شریک هستند چه آنکه عرضه داشت لعن الله امة سمعت بذلک فرضیت به.
اگر ملتزم به لوازم امر خداوند حکیم باشیم نه تنها حق دوستی و سلطه پذیری نسبت به دشمنان نداریم بلکه وظیفه و مأموریت محاربه و جنگ تمام عیار با دشمنان خدا و رسول و اهل بیتش را خواهیم داشت.
زیارت عاشورا این قول و تعهد را از ما اینگونه اخذ کرده که «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم»
حسینی، همواره خود را در میدان رزم می بیند، هر شبش شب عاشوراست؛ بیعت هم برداشته شود، شب را مرکبی برای فرار از حسین نخواهد کرد؛ اتفاقا اگر بخواهد فرار کند به سوی حسین خواهد بود نه از حسین؛ که فرمود ففروا الی الحسین امروز قصه سخت تر هم شده چرا که بیعت برداشته نشده و اتفاقا منتظران، خودشان هر روز عهد می خوانند و می بندند تا آنها مانند زهیر که شب عاشورا عرضه داشت "یابن رسول الله! به خدا سوگند! دوست داشتم که در راه حمایت تو هزار بار کشته، باز زنده و دوباره کشته شوم و باز آرزو داشتم که با کشته شدن من، تو یا یکی از این جوانان بنیهاشم از مرگ نجات مییافتند." و مثل مسلم بن عوسجه که چنین گفت: "ما چگونه دست از یاری تو برداریم؟ در این صورت در پیشگاه خدا چه عذری خواهیم داشت؟ به خدا سوگند! من از تو جدا نمیشوم تا با نیزه خود سینه دشمنان تو را بشکافم و تا شمشیر در دست من است با آنان بجنگم. اگر هیچ سلاحی نداشتم با سنگ و کلوخ به جنگشان میروم تا جان به جانآفرین تسلیم کنم." آنها هم با مولای خود تجدید میثاق کنند.
اما آنانکه پیمان بستند و خط خود را حسینی اعلام کردند، وارد بزم محبت حسین علیه السلام می شوند و در این بزم، شاه و گدا و خوش سابقه و بد سابقه در کنار هم می ایستند.
عثمانی مسلک بوده باشی یا مثل حبیب، فقیه و حافظ قرآن در کنار هم قرار می گیری؛ راه را بر حسین و اهل بیتش بسته باشی یا مانند مسلم بن عوسجه که مامقانی در کتاب رجالش مینویسد: قلم از بیان جلالت قدر و عدالت و قوت ایمان و شدت تقوای مسلم بن عوسجه عاجز و زبان ناتوان است؛ در یک صف قرار خواهی گرفت.مهم آن است که در بزنگاه حسینی و یزیدی، غفلت نکنی تا وارد این بزم شوی.
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
نسبت ما و عاشورا
سیدعلی میرفتاح در اعتماد نوشت:
ما مدیون عزاداریهای محرم هستیم. مراسم عزاداری خدمتهای بزرگی به فرهنگ و هنر این سرزمین کرده است. حتی آنها که مسلمان و شیعه نیستند و به هر دلیلی دل در گرو خاندان پیامبر ندارند، از محرم و صفر بهرههای فراوان بردهاند و میبرند. به اختصار تعدادی از این بهرهها را برمیشمرم. مراسم سوگواری سیدالشهدا بستر مناسبی بوده است تا موسیقی دستگاهی و مقامی ایران حفظ و حراست شود و به نسلهای بعدی انتقال یابد. در زمان قدیم موسیقی منحصر به دربارها و محافل اعیان و اشراف بوده اما مراسم محرم این موقعیت حیرتانگیز را ایجاد کرد تا موسیقی به میان مردم بیاید و با وجود تاکیدی که متشرعین بر حرمتش داشتند، حفظ و حراست شود. بلکه رونق بگیرد و بارورتر شود. همین الان هم اگر اسم گوشهها و پردهها را نگاه کنید، میبینید که اسمهای مرتبط با واقعه عاشورا در آن زیاد است. دراینباره بسیاری از اهل فن مقالات پژوهشی نوشتهاند و اهمیت عزاداری را در حفظ و حراست و غنای موسیقی یادآور شدهاند. صرفا اشارهوار میگویم و رد میشوم تا به حرف اصلیام برسم. در هنر نمایش هم تعزیه نقش پررنگی داشته است.
در واقع اگر محرم و صفر نبود ما نمیتوانستیم سنت نمایشی ایرانی را برای قرنها تداوم بخشیم و آن را به روزگار معاصر برسانیم. به عبارتی، عزاداریها کالبد مناسبی بودند تا روح و فرهنگ ملی/بومی را به نسلهای بعد منتقل کنند. حتی در نگهداری از فرم نمایش هم ما ممنون و مدیون تعزیهایم. همچنین عزاداریها به ادبیات هم خدمت بزرگی کردند. بهجهت همین بیاضهای کهنهای که عزاداران در دست گرفتند هم سواد خود را بالا بردند، هم ظرفیتهای زبان را گسترش دادند. بعید است فرهنگ و زبانی پیدا کنید که به اندازه فرهنگ و زبان فارسی در برانگیختن یا حتی ساکن کردن احساسات و عواطف و هیجانات توانایی داشته باشد. به انتقادهای سطحی گروهی تازه بهدورانرسیده اعتنا نکنید که میگویند ما ملت عزاییم و نافمان را با سوگ بریدهاند. آنها نمیدانند که ظرفیتهای زبانی درخصوص پدیده مرگ چه غنایی به کلیت زبان بلکه فرهنگ میبخشد.
هیچ شاعری به اندازه سعدی از مرگ نمیگوید. او حتی ریزههای عظامش را پس از مرگ به میان میآورد تا بر عاشقیاش گواهی دهند. معذلک هیچ شاعری هم به اندازه سعدی شاد و سرخوش و شنگول نیست و قدر زندگی را نمیداند. اتفاقا سوگ و سوگواری در فرهنگ ایران متفاوت است با سوگواری در مثلا یونان و روم. ما به جهت باورهای عمیقی که به عالم غیب و حیات پس از مرگ داریم، مواجههمان با این مقوله و توابعش مواجهه متفاوتی است. این مواجهه متفاوت به جهت نگاه توحیدی و عقیده به غیب است. پیش از اسلام هم ایرانیها به آخرت باور داشتند و مرگ را مرحلهای در حد عوض کردن مرکب میدانستند. نشنیدهاید که میگویند «سوار اسب چوبی شدن حق»؟ چون از بحثم بازمیمانم خیلی در این باب متوقف نمیشوم. همینقدر بگویم که ما به برکت همین تاسوعا و عاشورا و اربعین توانستیم ادبیات سوگواری را با شور زندگی درهم آمیزیم و حیات را تداوم بخشیم. گریه میکنیم، سینه میزنیم، دریغ میخوریم معذلک شور زندگی را نیز در خود تقویت میکنیم. خوب است به تقلید از استاد مطهری که خدمات متقابل اسلام و ایران را نوشت ما هم کار پژوهشی کنیم و کتابی بنویسیم تحت عنوان خدمات متقابل ایران و عاشورا.
اما باید اعتراف کنیم که ما یک از هزار هم نتوانستهایم و نمیتوانیم حق عاشورا را بپردازیم. عاشورا خدمتها و لطفهای بیشماری به ما کرده است که ما حتی از عهده فهرستش برنمیآییم. از جمله اینکه ما بسیاری از آموزههای عقیدتی و اخلاقی را از طریق مراسم نوحه و تعزیه منتشر کردیم و بر آنها صحه گذاشتیم. مفاهیمی چون عزت، مبارزه با ظلم، وفاداری، پافشاری بر حق، تلاش برای احقاق حق، اصلاح دین، گریز از ظاهرگرایی و از این قبیل معانی، چیزهایی بودند که عموم ایرانیها از مراسم عزاداری آموختند. نمیگویم در کتابها و فرهنگهای دیگر این معانی را کسی نپرورانده و بر رویش تاکید نکرده. حتما همه آزادگان جهان فارغ از دین و جغرافیایی که در آن پرورش یافتهاند آزادگی و وفای به عهد و برادری و راستی و ایثار را به عنوان اصول انسانی تبلیغ و ترویج کردهاند. به یک اعتبار تداوم حیات بسته به تداوم همین معانی است.
اما در فرهنگ شیعه، از طریق بازخوانی کربلا، این معانی تکرار شدهاند و به همراه شیر مادر وارد ذهن و ضمیر ما شدهاند. از زمان آلبویه، حتی قبلش، هر حرکت ضدظلمی که در این جغرافیا پا گرفته متصل به منبع لایزال کربلا بوده. پدران ما از سر هوشیاری یک واقعه تاریخی را به تمام تاریخ و جغرافیا تعمیم دادند و از آن یک مفهوم کلی یا صورت نوعی ساختند. هرکجا ظالمی خودرای و بیرحم و گستاخ قدعلم کند، بهرهای از یزید دارد و هرکجا مظلومی دست به قیام بزند زیر چتر امامحسین است. اینکه در معارف ما آمده «ما اعظم مصیبتها» به این معناست که آن حادثه سال شصت هجری تبدیل به صورت نوعی مصیبت و مبارزه شده است.حتی ما مرگهای ساده عزیزانمان را به آن کانتکس فراتاریخی میبریم تا قدری از صعوبت و جانکاهیاش کم کنیم. هرکس پسرش بمیرد دلش را با ذکر مصیبت علیاکبر آرام میکند. هرکس برادرش را از دست بدهد با یادآوری شهادت عباسبن علی به خودش تسلیت میگوید. هرکس شیرخوارهاش را نتواند حفظ کند یاد آن ظهر عاشورا میافتد که علیاصغر تشنه بود و امام او را سردست گرفت بلکه اشقیا او را آبی دهند.
البته که اشقیا شقیتر از آن بودند که دلشان به رحم آید اما امام در قامت پدری که باید فرزندش را نگه دارد رودرروی دشمن ایستاد و با ایشان اتمام حجت کرد که این بچه تشنه است... او آب خواست اما آنها نیزه زدند و... بیجهت که آن روز را اعظم مصیبتها نام ننهادهاند. گفت چونکه صد آمد نود هم پیش ماست. کربلا از حیث مظلومیت و مصیبت و رشادت و شهادت و جوانمردی صد است و همه آنها که مظلوم واقع میشوند و مصیبت میبینند و میخواهند که از خود رشادت نشان دهند و جوانمردی کنند و شهید شوند در ذیل این صد آسمانی قرار میگیرند. جالب اینکه جنس کربلا جور است و نمونه از هر طیفی دارد. پیرمرد دارد چون حبیب، تواب دارد چون حر، جوان رشید دارد چون علیاکبر، خواهر ستمدیده شجاع دارد چون زینب، بیمار دارد چون زینالعابدین، غلام آزاده دارد چون جون، خواجه بلندمرتبه دارد چون زهیر، تازهداماد دارد چون قاسم... وفادار باعاطفه و دریادل دارد چون عباس.. بیجهت نبوده که ما هر بار که خواستهایم با ظلم دربیفتیم به حسین تاسی کردهایم. ولکم فی رسول الله اسوه حسنه. این اسوه تداوم یافته و ائمه هدی را نیز شامل میشود. همین تاسی به حسین مانند نیروی محرکهای است که امت محمد را و شیعیان علی را جلو میبرد.آیا فکر میکنید اگر ما حسین نداشتیم میتوانستیم جنگ هشت ساله را تاب بیاوریم؟ کدام تشییع شهیدی بود که در آن داستان حسین و یارانش بازخوانی نشود؟ انقلاب هم همینطور. ما انقلاب را در سایه کربلا به پیروزی رساندیم. یکباره مفاهیم چهارده قرن پیش بازتولید شد و شاه که دستش به خون بیگناهان آلوده بود برجای یزید نشست و شهدای انقلاب ملحق شدند به شهدای کربلا. قبلتر هم در مشروطه باز همین اتفاق افتاد. همین عبدالمجید که شهید شد، انگیزهای شد که مردم از هر قشر به خیابان بیایند و علیه استبداد سینه سپر کنند. آیا اگر در کوی و برزن ذکر محرم و صفر نرفته بود، میشد چنین سریع مردم را بسیج کرد و به مبارزه علیه استبداد فراخواندشان؟
محرم و صفر اما سنت بهمعنای متعارف نیستند. مراسم نیستند که بشود در عداد دیگر مراسم قرارشان داد و فرمالیته با آنها برخورد کرد. از من بشنوید میگویم در اینجا ما نه با سنت که با موجود زنده و پربرکتی روبهروییم که متناسب با حال و روز ما وضع میگیرد. ما اگر خرافی و بدبخت و توسریخور باشیم این مراسم هم تبدیل میشود به بازسازی خرافه. مصلحان دینی از قبیل مرحوم مطهری و شریعتی وقتی دادشان درمیآمد که چرا این همه عاشورا را تحریف میکنید در اصل بر سر مردم خرافهپرستی داد میزدند که بدترین نسبت را با بهترین موجود زنده برقرار کرده بودند. امام علی میگفت سلونی قبل عن تفقدونی. بعد آن اعرابی بیفرهنگ میگفت تعداد ریشهای من چندتاست؟ در خطبه شقشقیه که امام نزدیک بود اسرار را برملا کند یکباره مردی بیفرهنگ سوالی کرد و رشته کلام را برید. ابنعباس میگوید در تمام عمرم بر چیزی چون این سخن نیمهتمام دریغ نخوردم.
اعتراف میکنم من هم وقتی میبینم که گاهی نسبت ما با عاشورا به اندازه همان بیفرهنگان اعرابی تقلیل پیدا میکند، دریغ میخورم. بیمبالغه میگویم که محرم میتواند تمام مشکلات سیاسی و اقتصادی ما را حل و فصل کند. ظرفیتهای این مراسم آنقدر بالاست که میتواند همه ما را با هر گرایشی، در برابر ترامپ و دمودستگاه ظلم و جورش متحد کند. ما در سایه تفضل سیدالشهدا میتوانیم هر تحریمی را تاب بیاوریم. میتوانیم خودمان را بسازیم و عقبماندگیهایمان را جبران کنیم. میتوانیم نسبتمان را با عالم عوض کنیم و این تکه از دنیا را به بهشت روی زمین تبدیل کنیم. شعار نمیدهم بلکه قسم میخورم در عاشورا ظرفیتهای کشفنشده بسیار هست. هنوز هزاران ظرفیت عاشورا بر ما پوشیده است و کافی است متواضعانه وضع درست بگیریم تا درهای رحمت کربلا به رویمان باز شود. اما متاسفانه گاهی از در خرافه و بیفرهنگی وارد میشویم و سوالاتی سطحی و سخیف میپرسیم.
شما کدام فرهنگ و دین و آیین و عقیدهای را میشناسید که در قرن بیستویکم بتواند این همه پیر و جوان را از خانه بیرون بیاورد و آنها را وادار به کار خیر و ثواب کند؟ در اربعین میگویند نزدیک بیست میلیون زائر به پابوس امام حسین میروند. بیست میلیون؟ میدانید معنی این حرف یعنی چی؟ یعنی اینکه وجود بابرکت امام حسین میتواند امنیت سیاسی و اجتماعی این منطقه ملتهب را تضمین کند. یعنی که میتواند همه گروههای تروریستی و تکفیری را فراری دهد. یعنی که میتواند موقعیت شیعیان را در جهان بالا ببرد. در همین عاشورا هم میتوان از برکت این وجود شریف بسیاری از مشکلات و معضلات را حل و فصل کرد. مهم این است که من و شما بتوانیم نسبت درست و معقول و مومنانه و متدینانه با آن واقعه برقرار کنیم و مثل پدرانمان در ذیل نام حسین در اصلاح فرهنگ و هنر و عقیده خود بکوشیم. انشاءالله.