کد خبر 901268
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۷ - ۰۰:۲۰

آنچه مهم می‌نماید این مسئله است که غربی‌ها و رسانه‌های پرشمار آن‌ها از مرحله «استتار قدرت ایران» عبور کرده اند.

به گزارش مشرق، اعتراف به قدرت روزافزون جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا و به ویژه در حوزه‌های دفاعی، نظامی، علمی و سیاسی جزء لاینفک موضع‌گیری مقامات ارشد دولت‌های غربی و یکی از ثابت‌ترین تیترهای رسانه‌های معتبر بین‌المللی است.


این اعتراف گاه با ادبیات یا کلماتی از سوی غربی‌ها بیان می‌شود تا آینده‌ای ناامیدکننده و تیره از آینده انقلاب اسلامی ترسیم و جامعه ایرانی دچار سرخوردگی شود.


دونالد ترامپ در آخرین موضع‌گیری خود می‌گوید: «به ایران نگاه کنید، قبل از اینکه من (به ریاست جمهوری) برسم، ایران می‌توانست ظرف ۱۲دقیقه کل خاورمیانه را تحت کنترل بگیرد، اما حالا در تلاش برای بقا هستند و در تک تک شهرهایشان شورش وجود دارد.» به‌رغم آنکه ترامپ تلاش می‌کند با ابراز چنین عباراتی دولت خود را بسیار قدرتمند و موفق در نبرد با جمهوری اسلامی ایران ذکر کند و با دادن اطلاعات غلط تلاش می‌کند برخی اعتراضات مردمی را در حد شورش‌های اجتماعی و تظاهرات خیابانی در کشور نشان دهد، اما محور اصلی و تکیه کلام وی را باید در آن بخشی دانست که مربوط به اعتراف نسبت به قدرت جمهوری اسلامی است؛ اینکه دونالد ترامپ همانند بسیاری از رؤسای جمهور امریکا تلاش کرده روحیه خودکم بینی را بین جامعه ایران تسری داده و حتی بارها کشورمان را تهدید به حمله نظامی کرده به ناچار و برای تخریب جناح دموکرات ها، ناچار دست به اعتراف زده و این عبارت را بیان می‌کند: «ایران می‌توانست ظرف ۱۲دقیقه کل خاورمیانه را تحت کنترل بگیرد.»


اعتراف ترامپ درباره ایران


به بیان بهتر کل عبارت گفته شده توسط دونالد ترامپ دو بخش دارد: بخش نخست، حقیقی و بخش دوم مجازی یا تبلیغاتی. ترامپ در بخش اول اعتراف به قدرت ایران می‌کند؛ قدرتی که توانسته است بسیاری از اهداف راهبردی امریکا را در منطقه غرب آسیا به بن‌بست برساند و به عنوان نمونه با حضور مستشاری در کشورهایی مانند سوریه و عراق، اجازه ندهد تا امریکا دولت‌های دست نشانده در این کشورها روی کار بیاورد. دومین بخش از عبارت گفته شده بخش تبلیغاتی است که با هدف ناتوان نشان دادن سیاست‌های خارجه دولت باراک اوباما و در عین حال موفقیت‌آمیز القا کردن سیاست‌های دولت خود در عرصه بین‌المللی صورت گرفته است.


تلاش برای تخریب یک الگو


همه جامعه ایران با شنیدن بخش دوم سخنان دونالد ترامپ درباره اینکه شورش و اغتشاش تمام شهرهای کشور را فراگرفته است، درک می‌کنند که ترامپ از یکسو تلاش دارد به جامعه ایرانی القا کند که فروپاشی نظام از درون حتمی و غیرقابل انکار است و از سوی دیگر این پیام را به افکارعمومی دنیا مخابره کند که ایران به عنوان نماد و الگوی مقاومت در برابر نظام سلطه، نتوانسته در برابر محدودیت‌های امریکا دوام بیاورد و مردم کشورش بر اساس سیاست‌های ناشی از گفتمان انقلاب اسلامی، دچار مشکلات مفرط معیشتی هستند. امریکایی‌ها یکی از دستاوردهای توافق هسته‌ای را نیز مخدوش شدن گفتمان انقلاب اسلامی در مختصات جهانی می‌دانستند و تلاش می‌کردند مردم کشورهایی که گفتمان انقلاب را برای رهایی از مشکلات خود به سیاستمداران کشورشان پیشنهاد می‌دادند، تغییر باور داده و به این نتیجه برسند که خروجی ایستادگی در برابر امریکا، پای میز نشستن در حالت عجز و ناتوانی است. اینکه باراک اوباما و سایر مقامات دولت قبلی امریکا، جامعه ایرانی و سایر جوامع را مورد خطاب قرار می‌دادند که شعار مرگ بر امریکا تولید شغل نمی‌کند و گره معیشتی را باز نمی‌کند، دقیقاً به همین دلیل بود.


تغییر نگرش مردم کشورهایی مثل ایران در جهت غیرسودمند بودن مقاومت در برابر امریکا و پافشاری روی استقلال و توسعه درون‌زا، بزرگ‌ترین موفقیت می‌تواند باشد؛ تغییر نگرشی که می‌تواند حاکمیت و مسئولان ارشد یک کشور را به شدت مورد فشار قرار دهد تا در برابر خواسته‌های امریکا انعطاف به خرج داده و قطار کشور را به ریل سازش تغییر جهت دهند.


افرادی مثل دونالد ترامپ به این نتیجه رسیده‌اند که این کشور با ابزارهای مختلفی که در اختیار داشته است نتوانسته مانع از قدرت روزافزون جمهوری اسلامی در منطقه و گفتمان انقلاب اسلامی باشد و ناچار است ایران را دست کم به عنوان کشوری که بازیگردان محوری در تحولات است، مورد شناسایی قرار دهد.


این موضوع را نه تنها سیاستمداران و مقامات ارشد کشوری مثل امریکا بارها مورد اعتراف کرده‌اند بلکه مراکز تحقیقاتی و پژوهشی غربی نیز بارها نسبت به این مسئله تأکید کرده‌اند. به عنوان نمونه در گزارشی که چند اندیشکده مطرح بین‌المللی آن را گردآوری کرده‌اند ضمن تأکید بر اینکه «پایان هژمونی امریکا در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و ظهور قدرت منطقه‌ای به نام ایران» از لزوم برخورد مؤثرتر با جمهوری اسلامی ایران سخن به میان می‌آورد.


اندیشکده امریکایی شورای آتلانتیک با همکاری اندیشکده ایتالیایی مطالعات سیاسی بین‌الملل، تحولات و آینده منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را بر اساس دو ویژگی «تمرکززدایی» و «اسلام سیاسی» مورد مداقه قرار داده است؛ گزارشی که در سه سطح تنظیم شده است:


«۱- بررسی تأثیر تمرکززدایی بر حاکمیت مؤثر در مناطق تقسیم شده
۲- بررسی جلوه‌های مختلف اسلام سیاسی در پی تغییرات کشورهای منطقه بعد از خیزش‌های سال ۲۰۱۱،
۳- بررسی مسئله انرژی از جمله چالش‌ها و فرصت‌هایی که در شرایط سیاسی کنونی منطقه مِنا قابل ارائه است.»


اندیشکده‌های مورد اشاره در بخش‌هایی از این گزارش می‌آورند: «بحران‌های امروز منطقه مِنا باعث رشد فزاینده و ابراز وجود تازه‌ای از سوی رقبای جهانی امریکا به ویژه روسیه و چین شده است. همچنین آمده است که فروپاشی نظام بین‌الملل (هژمونی امریکا) مسبب ظهور قدرت‌های منطقه‌ای همچون ایران، عربستان و ترکیه شده است.»


اندیشکده امریکایی امریکن اینترپرایز نیز در بررسی اوضاع عراق و چگونگی کاهش نفوذ ایران در این کشور چند پیشنهاد را مطرح کرده است: «باید از مسئله بصره درس گرفت و متوجه بود که رویداد بصره به علت وابستگی بیش‌از حد این کشور به ایران در حوزه انرژی باعث شد تا نخست وزیر این کشور که از دوستان بسیار خوب امریکا بوده است و برای کاهش نفوذ ایران در عراق تلاش می‌کرده در افکار عمومی عراق تنزل جایگاه پیدا کند، این تنزل جایگاه به روی کار آمدن عادل عبدالمهدی کمک کرد. بر اساس این تجربه برای کاهش نفوذ ایران در عراق باید دو راهکار زیر را عملیاتی کنیم:


۱- کاهش وابستگی عراق به ایران در حوزه‌های مختلف انرژی از جمله گاز، برق و...


۲- تهییج و تحریک ملی‌گرایی در عراقی‌ها.»


آنچه مهم می‌نماید این مسئله است که غربی‌ها و رسانه‌های پرشمار آن‌ها از مرحله «استتار قدرت ایران» عبور کرده و قدرت‌گیری روزافزون جمهوری اسلامی ایران در عرصه منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای باعث شده آن‌ها به صراحت از لزوم به کارگیری اهرمی جهت ممانعت از توسعه قدرت ایران در حوزه‌های مختلف سخن به میان آورند؛ اعترافی که به لحاظ روانی و رسانه‌ای برای آن‌ها بسیار سنگین است و تکرار آن در تریبون‌های مختلف قطعاً به افزایش قدرت ایران خواهد انجامید.

منبع: روزنامه جوان