کد خبر 903659
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۹۷ - ۲۳:۲۷

ممکن است حتی بن‌سلمان هم در همین سمت حفظ شود اما حالا دیگر همه حتی آمریکایی‌ها پذیرفته‌اند، اوضاع عربستان هر آن ممکن است طوفانی شود.

به گزارش مشرق، سعدالله زارعی کارشناس مسائل منطقه در سرمقاله کیهان نوشت:

در حالی که علی‌رغم حملات سنگین به مناطق شمالی یمن، ماه‌هاست ماشین جنگی ائتلاف عربی غربی پشت شهر الحدیده متوقف مانده و صحنه کارزار بطور معکوس نیروهای سعودی اماراتی را در معرض تلفات پی‌درپی قرار داده است، جنوب یمن به سمت درگیری شدید با نیروهای متجاوز پیش رفته است. براین اساس اوائل هفته گذشته رئیس شورای عالی سیاسی یمن- مهدی مشاط- طی بیانیه‌ای از رهبران و نیروهای جنوب خواست به طرح آشتی ملی انصارالله بپیوندند. او آمادگی کامل نیروهای شمال برای کمک به مهم‌ترین خواسته‌ «برادران جنوب» که اخراج اشغالگران از این مناطق است را گوشزد کرد.

عملکرد نیروهای اماراتی- سعودی در یمن و بخصوص در مناطق جنوبی از دو عنصر «اشغال سرزمین» و «آزار مردم» تبعیت می‌کند بعنوان نمونه، هفته گذشته یک یگان اماراتی در شهر مرکزی مأرب به یک قبیله یمنی که صدها نفر از اعضای آن در طول این سال‌ها به امارات و عربستان در جنگ علیه شمال کمک کرده بودند، حمله کرده و چند نفر از آنان را کشتند. پس از آن رئیس این قبیله توافق قبلی با امارات را فسخ کرد و از این کشور به‌عنوان کشوری که برای تصرف دائمی جنوب یمن نقشه کشیده و مشغول گسترش نیروهای خود است یاد کرد. یک روز بعد افراد این قبیله در شهر مأرب که از حدود ۳ سال پیش در تصرف حزب سعودی- اخوانی «اصلاح» می‌باشد، تظاهراتی بر علیه امارات برپا کردند.

تظاهرات روزانه و درگیری میان مردم و نیروهای متجاوز از عدن تا المهره هر روز گسترش بیشتری پیدا کرده است. اقدامات سعودی در تصرف بنادر استان المهره و اقدامات امارات در تصرف بنادر استان حضرموت و افزایش دائمی شمار نظامیان سعودی و اماراتی در جنوب، مردم و رهبران را به این جمعبندی رسانده است که سعودی مابه‌ازای شکست از نیروهای عبدالملک بدرالدین الحوثی را اشغال جنوب یمن قرار داده است. این در حالی است که به دلیل سابقه سیاسی سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۷۰ و حکومت چپ‌گراها بر «یمن جنوبی»، جنوب بیش از شمال نسبت به گسترش عملیاتی سعودی- امارات در جنوب حساسیت دارند. مشکل جنوب طی حدود ۱۰ سال اخیر عدم وحدت و تقسیم شدن به دستکم چهار گروه است که یک گروه قدرتمندتر آن به رهبری «حسن باووم» با یک محاسبه اشتباه به امید کمک عربستان و امارات به استقلال جنوب به کمک نیروهای ائتلاف متجاوز پیوستند که این توافق هم اینک منسوخ گردیده و این نیروها از مهره تا عدن را به صحنه مخالفت با سعودی‌ها و اماراتی‌ها تبدیل کرده‌اند.

اعتراضات رو به گسترش جنوب و بیانیه «مهدی مشاط» نگرانی زیادی را برای سعودی‌ها و اماراتی‌ها در پی داشت. از این رو، آنان با هدف انحراف در موضوع و انتقال آن به موضوعی قابل مدیریت، به اعتراضات جنوب رنگ معیشتی زده و وانمود کردند که مردم فقط از سوء مدیریت اقتصادی به تنگ آمده‌اند. بر این اساس «احمد عبید بن دغر» را از سمت خیالی خود- نخست‌وزیری یمن- عزل کردند و به جای او «معین عبدالملک» را که پیش از این وزیر خیالی «خدمات عمومی» در کابینه خیالی بن دغر بود، منصوب کردند. در این میان منصور هادی بن دغر و کابینه او را متهم کرد که در «توقف اوضاع بد اقتصادی» کارایی نداشته و سبب هدر رفت مالی یمن شده است. این در حالی است که از یک سو در این نزدیک به چهار سال، دولتی در جنوب وجود نداشته و بن دغر اساساً با هدف ایجاد شکاف در ائتلاف موتمر و انصارالله به این سمت خیالی منصوب شده و اعضای کابینه خیالی او، هیچگاه در عدن مستقر نشده و در پایتخت‌های این کشور و آن کشور سرگردان بوده‌اند از سوی دیگر به فرض که مشکل مردم جنوب نه اشغال کشورشان از سوی عربستان و امارات بلکه اوضاع بد اقتصادی است، در این صورت آنان اگر می‌خواستند و یا می‌توانستند کاری ‌کنند از طریق همین بن دغر انجام داده بودند اما واقعیت این است که عربستان و امارات با سیاست اضمحلال جنوب و اشغال قدم به قدم سرزمین جنوبی‌ها، شرایط اقتصادی را به گونه‌ای پیش بردندکه به گفته «حسن باووم» هم‌پیمان پیشین‌شان با فقر، مردم را از علاقه به استقلال سرزمین‌شان دور نمایند.

اما انتصاب « معین عبدالملک» هم مانند انتصاب احمد عبید بن دغر جنبه سیاسی دارد و قرار نیست دولتی یمنی در جنوب شکل بگیرد. این موضوع از چند بعد قابل بررسی می‌باشد زمانی که بن دغر به نخست‌وزیری خیالی یمن منصوب گردید، حزب قدیمی مؤتمر در توافق با انصارالله و نقطه مقابل اشغالگران عربی- غربی قرار داشت. سعودی با هدف ایجاد شکاف در موتمر، بن دغر که در زمان حکومت علی‌عبدالله صالح معاون او بود را عنوان نخست‌وزیری دادند اما این پروژه حتی پس از خیانت و کشته شدن علی‌عبدالله صالح، به جایی نرسید و موتمر کماکان با انصارالله ماند. امروز دیگر ادامه این موضوع معنا ندارد و عربستان باید فکری برای مشکل اصلی جنوب یعنی اعتراضات رو به گسترش مردم نماید از این رو آنان یک جوان اهل شهر جنوبی «تعز» و فردی که به عنوان صاحب  تجربه در حوزه خدمات عمومی شناخته می‌شود را به نخست‌وزیری خیالی انتخاب کرده‌اند تا از یک طرف بگویند دولت جنوب، جنوبی است و از سوی دیگر وانمود کنند با آمدن او مشکلات اقتصادی حل می‌شود.
حتما می‌دانید که سازمان ملل دستکم ۸/۵ میلیون نفر از شهروندان یمنی را در معرض بیماری و قحطی شدید معرفی کرده است که بخش اعظم این جمعیت در منطقه جنوب به رغم آنکه در تصرف سعودی- اماراتی‌هاست، قرار دارد. این ترفند طبعا به نتیجه نمی‌رسد چرا که با این انتصاب در سیاست اصلی سعودی- اماراتی در مورد یمن و به خصوص یمن جنوبی تغییری پدید نمی‌آید. سعودی‌ها نمی‌خواهند مشکل اقتصادی جنوب حل شود چرا که از نظر آنان فقر مفرط مردم، مهمترین ابزار جذب آنان در روندهای تحت کنترل سعودی است. آنان در این شرایط با یک «مرهم» سعی کرده‌اند از فریادهای مردم بکاهند کما اینکه پیش از این وقتی که مردم مهره و حضرموت علیه سیاست توسعه حضور نظامی نیروهای سعودی- اماراتی در مناطق کلیدی این دو استان - بنادر و گذرگاه‌ها- دست به تظاهرات زدند، عربستان سعودی برای مدتی کوتاه نیروهای خود را محدود و آنان را از چشم‌ها پنهان کرد ولی این سیاست چند هفته‌ای بیشتر ادامه نداشت و از یک سال پیش دوباره روند افزایش نیروهای سعودی استمرار پیدا کرد.

 از آن طرف، همزمان با اعتراضات مردم جنوب علیه سیاست اشغال سرزمین‌شان، حملات انصارالله به مراکز تحت سیطره سعودی و امارات گسترش یافته است. بر این اساس نیروهای سعودی اماراتی بارها در بیضاء، مأرب، جوف، تعز و لحج طی هفته‌های اخیر، توسط نیروهای کمیته‌های مردمی یمن و حملات موشکی انصارالله، هدف قرار گرفته‌اند و سرجمع گفته می‌شود طی دو هفته اخیر دستکم ۱۰۰ نفر از نیروهای سعودی- اماراتی در این مناطق کشته شده‌اند. به‌هم پیوستن اعتراضات جنوب و افزایش حملات انصارالله به این مناطق شرایط را برای آل‌سعود و آل نهیان دشوار کرده است. جنایات جنگی سعودی‌ها طی این دوره و از جمله حمله به اتوبوس حامل آوارگان که دستکم به کشته و زخمی شدن ۵۰ نفر انجامید و نیز حمله دو هفته پیش هواپیماهای سعودی به بیمارستانی در شمال یمن نشان می‌دهد جنگ پس از بن‌بست از صحنه نظامی، هم‌اینک به میدانی برای جنایت بی‌هدف تبدیل شده است. این موضوع برخلاف آنچه سعودی‌ها تصور می‌کنند سبب به‌هم پیوستن نیروهای شمال و جنوب به یکدیگر می‌شود و شرایط ادامه حضور متجاوزین را دشوارتر می‌گرداند اما این تنها بدبیاری سعودی‌ها نیست. آنان درست در زمانی نیازمند نشان دادن اقتدار داخلی خود هستند که درگیر پرونده سنگین « جمال خاشقجی» شده‌اند.
خاشقجی و پدرش در طول حدود ۴۰ سال گذشته مسئول حساس‌ترین پرونده‌های امنیتی سعودی بوده و از جمله مدیریت ارتباط با القاعده، ارتباط با رژیم صهیونیستی و انتقال سلاح به گروه‌های تروریستی در طول این سال‌ها و تا پایان حیات ملک عبدالله را در دست داشته‌اند. تغییر در شرایط داخلی سعودی، خاشقجی را تبدیل به مخالف کرد و این مخالف‌خوانی می‌توانست به افشای بسیاری از نکات پرونده‌های حساس امنیتی آمریکا و رژیم سعودی و اسرائیل غاصب منجر شود. در این میان بن‌سلمان با پشت‌گرمی آمریکا و اسرائیل درصدد برآمد برای همیشه به «خطر درز» اطلاعات بسیار حساس پایان دهد و از این رو بدون ملاحظات خاص وارد عمل شد و بدترین راه را برای رسیدن به هدف برگزید.

حالا همه‌چیز علیه سعودی در داخل و خارج از روال عادی خارج شده و شدت گرفته است و این نگرانی شدید آمریکا را نیز در پی داشت. اعلام اطمینان ترامپ به آل‌سعود و سفر وزیر امور خارجه آمریکا به عربستان برای مهار این وضعیت خطرناک صورت گرفت اما آیا آمریکا از آنچنان اعتباری برخوردار است تا بتواند این روند را مهار کند؟
پاسخ این سؤال چندان دشوار نیست. وقتی همزمان با اعلام اعتماد آمریکا به سعودی و به خصوص بن‌سلمان که متهم اصلی بد شدن اوضاع عربستان سعودی در محیط داخلی و خارجی است، سخن از جابجایی ولیعهد به‌میان می‌آید، نشان‌دهنده وخامت اوضاع و تردید آمریکا در توانایی حل مسئله می‌باشد. ممکن است حتی بن‌سلمان هم در همین سمت حفظ شود اما حالا دیگر همه حتی آمریکایی‌ها پذیرفته‌اند، اوضاع عربستان هر آن ممکن است طوفانی شود.