به گزارش مشرق، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در نخستین روزهای جنگ ضربات سنگین و مهلکی به ارتش بعث عراق وارد کرد. صدام که خیال میکرد ارتش ایران انسجام و توان لازم را برای دفاع و مقابله ندارد، با عملیات بزرگ «کمان ۹۹» در دومین روز جنگ شوک بزرگی را متقبل شد و بخشی از توان نظامیاش را از دست داد. در این عملیات پایگاههای نظامی و مناطق استراتژیک عراق مورد حمله نظامی قرار گرفت و از بین رفت. یک سال بعد، عملیات «اچ ۳» که یکی از بزرگترین عملیات هوایی دنیا بود انجام شد و دورترین پایگاههای هوایی دشمن را مورد حمله قرار داد. محمد عتیقهچی از خلبانان باتجربه و پیشکسوت نیروی هوایی ارتش در این عملیاتها حضور داشت و خاطرات ناب و زیادی از آن روزها دارد. عتیقهچی در طول هشت سال دفاع مقدس ۸۵ سورتی پرواز عملیاتی در عمق خاک عراق و نزدیک به ۱۴۰۰ ساعت پرواز جنگی داشت. او در گفتوگو با «جوان» از عملیاتهای غرورآفرین نیروی هوایی ارتش و جنگ هوایی ایران با ارتش بعث میگوید.
خلبانهای دوران جنگ بسیار شجاع، کوشا و متبحر بودند و افتخارات زیادی به یادگار گذاشتند. این شجاعت و دلیری از کجا میآمد؟
آن زمان همه ملت ایران اینطور بودند. بحث برسر حیثیت ملی بود و همه پای کار آمده بودند. با وجود تمام سختیها با شروع جنگ همه وارد میدان شدند و غیرتشان را نشان دادند. الان هم نباید فکر کرد که آن غیرت مرده، بلکه آن غیرت هنوز در میان مردم ایران وجود دارد و اگر روزی خدایی نکرده تجاوزی به این کشور صورت بگیرد همه با غیرت مقابل دشمنان خواهند ایستاد. زمانی که جنگ شروع شد ما بهترین هواپیماهای روز دنیا با بهترین خلبانها را داشتیم. در روزهای نخستین جنگ صدام فکر میکرد ارتش ایران کارایی زیادی ندارد و به همین خاطر موفق خواهد شد. با وجود شرایط سختی که وجود داشت همه یک شبه تمام مشکلات را فراموش کردند و مقابل دشمن ایستادند. امام خمینی هم در نطقهایشان حواسشان به ارتش بود و جلوی برخی که دنبال انحلال ارتش بودند را گرفت.
آن زمان آمادگی مقابله با دشمن خارجی در نیروهای هوایی ارتش وجود داشت؟
آن زمان آمادگیمان به روز بود. بچهها برای دیدن دورهها به امریکا و پاکستان میرفتند و استادانمان جنگ دیده بودند و تمام فنون پرواز را به ما یاد میدادند. تمام چیزهایی که میخواهید در روز مبادا یاد بگیرید مثل پرواز شب و بمبارانها را به ما یاد دادند و همگی آمادگی کامل داشتیم. وقتی جنگ شروع شد ساعت دو بعدازظهر بود و من در بندرعباس بودم. به ما گفتند جایی نروید انگار اتفاقی افتاده است. بعد گفتند جنگ شروع شده است. هیچ کس تا آن زمان جنگ را ندیده بود و تجربه چگونه عمل کردن را نداشت. گفتند کسی کاری نکند و فقط به خانه بروید، ناهاری بخورید و دوباره به گردان برگردید تا به شما بگوییم چه کار کنیم. وقتی دوباره برگشتیم گفتند از بندرعباس تیمی به دزفول، بوشهر و همدان برود تا کمکشان باشد. فردای همان روز هم عملیات موفقیتآمیز «کمان ۹۹» انجام شد که قدرت هوایی ایران را به رخ صدام کشید.
از بابت جنگ و درگیریهای احتمالی نگرانی نداشتید؟
اگر بگوییم نگرانی نداشتیم که واقعیت ندارد. شما وقتی وارد مهلکهای میشوید که خیلی با آن آشنایی ندارید و حتی دشمن و طرف مقابلتان را هم به خوبی نمیشناسید یک دلهره اولیه دارید ولی وقتی وارد عملیات میشوید و چَک اول را هم به گوش دشمنتان میزنید و میبینید صدایش در نمیآید دلهرههایتان تمام میشود. ما جنگ را ندیده بودیم، اما میدانستیم از نظر پروازی و قدرت نظامی از عراق بالاتر هستیم. جنگ یک شبه شروع نشد و آنها از شش ماه قبل جنگ را شروع کرده بودند. ۳۱ شهریور روزی بود که دشمن به صورت رسمی و علنی به کشور تجاوز کرد. هر چند قبل از جنگ ما اسیر داده بودیم. شهید لشکرینژاد قبل از شروع رسمی جنگ اسیر شد و ۱۸ سال در خاک دشمن اسیر ماند.
خودتان مشاهداتی از درگیریهای پیش از شروع رسمی جنگ داشتید؟
خودم چنین مشاهداتی نداشتم، چون آن زمان در بندرعباس بودم و از مرز فاصله داشتم، اما نیروهایی که در دزفول و همدان بودند بیشتر چنین مواردی را میدیدند. دشمن میآمد پادگانهای مرزی را میزد و میرفت و نیروهای ما هم برای تلافی و نشاندن دشمن سر جایش همین کار را با آنها میکردند. وقتی کودتای نوژه به ثمر نرسید و مسائلی در ارتش به وجود آمد صدام شرایط را برای حمله مناسب دید. صدام خیال میکرد شرایط روحی ارتشیها مساعد نیست و آنها به راحتی صحنه را خالی خواهند کرد و مشاورانش اطلاعات درستی به او نداده بودند. مشاورانش به او گفته بودند به خاطر اختلافات در ارتش ایران، شکست آنها حتمی خواهد بود ولی در عمل نیروهای ارتش غیرت به خرج دادند و تا انتهای جنگ به خوبی مقابل دشمن ایستادگی کردند.
شما که در عملیات «کمان ۹۹» بودید آیا آمادگی حضور در عملیاتها و شهادت را داشتید؟
در «کمان ۹۹» و «اچ ۳» و بیشتر پروازهای بدون بازگشت حاضر بودم. اگر بخواهید از روی زمین فکر مرگ را کنید نمیتوانید از مرز رد شوید. این اتفاق برای برخی میافتاد. هنگامی که چرخ هواپیما از روی زمین کنده میشد تمام مسائل دنیوی را فراموش میکردیم.
عملیات «کمان ۹۹» که یکی از بزرگترین و موفقیتآمیزترین عملیاتهای کشورمان در تاریخ جنگ بود تحت چه شرایطی انجام شد؟
ساعت ۳۰: ۱۴ سیویکم شهریور ۵۹ دشمن پایگاههای ما را زد. ساعت ۱۶ از همدان و بوشهر دو تا چهار فروند بلند شدند و چند نقطه از عراق را زدند. شبانه گفتند برای فردا که اول مهر میشد تمام هواپیماها را آماده کنید. ۱۴۰ فروند هواپیما این عملیات را در تمام خاک عراق انجام دادند. البته بگویم ۱۴۰ هواپیما با هم پرواز نکردند. مثلاً همدان ۲۰ فروند بلند کرد و پایگاههای دیگر پنج فروند که روی هم ۱۴۰ فروند شد. هرجایی که پایگاههایشان مثل ناصریه، بغداد، کوت و الرشید بود را زدند. در زمان شاه یک برنامه اطلس داشتیم که در اتاق جنگ بود و مشخص کرده بود اگر جنگ شروع شد و مثلاً من لیدر شوم سه فروندی که باید با خودم ببرم باید کدامها و به کدام اهداف باشد. ما هر ماه و حتی نمادین با هم درباره یک اهداف نظامی صحبت و نحوه عملیات را مرور میکردیم. بچهها آمادگیاش را داشتند. هر پایگاه طبق اطلسی که داشت کارش را انجام داد.
هماهنگ کردن ۱۴۰ فروند هواپیما در یک روز خیلی کار سختی است. آمادگیاش را داشتید؟
این ۱۴۰ فروند در یک شب هماهنگ شدند. ساعت ۹ شب گفتند و ساعت ۶ صبح هم شروع شد. از طلوع تا غروب آفتاب عملیات ادامه پیدا کرد.
عراقیها فکرش را میکردند که ما بتوانیم در مدت زمانی کوتاه چنین عملیاتی انجام دهیم؟
آنها اصلاً فکر نمیکردند که ایران بتواند آن تعداد هواپیما را بلند کند. خلبانها این عملیات بزرگ و مهم را انجام دادند ولی باید از بچههای گردان «نگهداری» هم تشکر کرد که ۲۴ ساعته کار میکردند. نیروهایی که هیچ وقت اسمی از آنها برده نمیشود. کسانی که تعمیرات و جابهجایی و بار زدن هواپیماها را انجام میدادند و نقش مهمی در عملیاتها داشتند.
در این عملیات توانستیم نیروی هوایی عراق را ساقط کنیم؟
ما پایگاههای هوایی که هواپیماهایش کشورمان را بمباران کرده بود بمباران کردیم و تعدادی از هواپیماهایشان نابود شد. با این حال روسیه سریع میگ ۲۵ و فرانسه میراژ اسپان را به عراق داد. ایتالیا هم هواپیماهایش را داد، در حالیکه هیچ کس به ما کمکی نمیکرد و تنها بودیم.
عملیات «اچ ۳» هم یکی دیگر از عملیاتهای غرورآفرینمان در دفاع مقدس است. کمی از این عملیات بگویید.
قرار بود عملیات «اچ ۳» دو ماه پس از شروع جنگ انجام شود که به دلایلی انجام نشد. بعد قرار شد ۱۵ بهمن همان سال انجام شود که به خاطر بدی هوا انجام نشد و در نهایت در ۱۵ فروردین سال ۶۰ این عملیات را انجام دادیم. دشمن به خاطر اینکه هواپیماهایش در دسترس ما نباشد آنها را به انتهای عراق منتقل کرده بود تا دور از ما باشد. روزی که ما حمله کردیم تعدادی را به اردن برده بودند و در طول این عملیات حدود ۷۰، ۸۰ هواپیمایش از بین رفت. عملیاتهای کم نظیر دیگری هم در دوران دفاع مقدس انجام شده است. کشتیهای عراقی در لوای مواد غذایی مهمات جابهجا میکردند و ما از این ماجرا مطلع شدیم و جناب براتپور به ما گفت: میتوانید این کشتیهای حامل مهمات را بزنید که ما هم قبول کردیم. زمانی که در عملیات «اچ ۳» عمل کردیم کامیونهای دشمن که بار مهمات داشتند و جلوی قهوهخانهای پارک کرده بودند را شناسایی کردیم و زدیم. وقتی فیلمش را گذاشتند ۹ کامیون صددرصد از بین رفته بود. در عملیاتهای مشترک مثل آزادسازی خرمشهر هم شرکت داشتیم.
در طول جنگ از قدرت نیروی هوایی کشورمان کاسته شد؟
صددرصد کاسته شد، چون ما نتوانستیم از جایی هواپیما بگیریم. طبق قانون بینالمللی اگر هواپیمایی سانحه بدهد و از رده خارج شود شما اجازه ندارید لامپی که سالم است را از آن هواپیما باز کنید و روی هواپیمای دیگری ببندید ولی ما مجبور بودیم در جنگ چنین کارهایی را انجام دهیم. از قطعات هواپیماهای سانحهدیده استفاده میکردیم. بچههای گردان نگهداری معجزه میکردند و شبانهروز در حال انجام وظیفه بودند. ما همیشه نسبت به عراق برتری هوایی داشتیم و در طول جنگ که تعدادی از هواپیماهایمان زمینگیر شد، در مقابل کشورهای دیگر به عراق هواپیما فروختند و آنها تقویت شدند.
با بزرگانی، چون شهید دوران و بابایی همدوره بودید؟
من با شهید عباس دوران و شهید علیرضا یاسینی همدوره بودم. شهید بابایی از من جدیدتر بود. ما استخدام سال ۱۳۴۷ بودیم و فکر کنم شهید بابایی استخدام ۱۳۵۳ بود. شهید دوران تنها کسی بود که میتوانم بگویم در وجودش چیزی به عنوان ترس وجود نداشت. هیچ وقت از هیچ چیزی نترسید. شهید یاسینی هم خیلی انسان سالم و درستی بود. ایشان بسیار منطقی، شجاع، بااستعداد و پر تلاش بود، به گونهای که به دلیل ساعات پروازی زیادی که داشت همراه شهید دوران ترفیع درجه گرفت. وی در کنار روحیات نظامی که داشت بسیار خانوادهدوست بود و مدتی که در شیراز بودیم با همدیگر رفتوآمد خانوادگی داشتیم. شهید بابایی هم یک مسلمان واقعی بود و در امریکا هم مسلمان بودنش را به خوبی نشان داد.
منبع: روزنامه جوان