به گزارش مشرق، عملیات کمان 99 یا سایه البرز، اولین عملیات هوایی گستردهای بود که توسط نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از حمله عراق به ایران انجام گرفت. در اول مهر1359، 140 فروند هواپیمای نیروی هوایی از مرزهای کشور عبور کردند و اهداف نظامی را در عمق خاک عراق از جمله: فرودگاهها، آشیانههای هواپیما، مخازن سوخت ، پلهای راهبردی، نیروگاههای برق و پالایشگاهها در مناطق کرکوک، موصل، بغداد، حبانیه، ناصریه، شعیبیه، کوت و المثنی مورد هدف قرار دادند. کمان ۹۹ بزرگترین عملیات تاریخ نیروی هوایی ایران و عملیاتی موفق بود و باعث برتری هوایی ارتش ایران در ماههای آغازین جنگ شد. به مناسبت هفته دفاع مقدس درباره این عملیات با سرهنگ معلم خلبان حسین شاهیننژاد، نایبرئیس کانون خلبانان ایران (NGO) به گفتوگو نشستیم.
درخصوص عملیات 140 فروند نیروی هوایی ارتش میخواهیم قدری وارد جزئیات شویم و از کلیاتی که در رسانهها عنوان میشود، عبور کنیم. با اینکه اوایل انقلاب بود و ارتش جمهوری اسلامی به لحاظ ساختاری دستخوش تحولات بسیاری خصوصا در بعد مدیریتی شده بود، این میزان آمادگی از کجا نشأت میگرفت؟
ابتدا لازم است قدری به عقب برگردم. ماه محرمالحرام است و لازم است عرض کنم انقلاب ما انقلابی است که از محرم و عاشورا نشأت گرفته است و امامخمینی(ره) هم مکرر به این مساله تاکید داشتند که خون بر شمشیر پیروز است، میخواهم پیام عاشورا را به این صورت از دید خود مطرح کنم، همان صحبتی که در آخرین لحظات سیدالشهدا(ع) داشتند. ایشان در لحظهای که در گودال قتلگاه بودند مقابل درخواستی که یزیدیان از ایشان کردند که تسلیم شوند و جان خود و خانوادهشان را نجات دهند، فرمودند: «إن کان دینُ محمّدٍ لم یستقم إلّا بقتلی، فیا سیوف خذینی» و به تعبیر ما این شعر زیبا است که «بزرگ فلسفه مرگ شاهد دین، این است/ که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است»
ایشان در آن شرایط مرگ سرخ را انتخاب کردند و به راهی رفتند که امروز بعد از 1400 سال ما هم همان راه را ادامه میدهیم. مساله دیگری که لازم است اشاره کنم، این است که امام(ره) که در سال 42 توسط ساواک دستگیر شدند و آن زمان پاکروان، رئیس ساواک بود. وقتی ایشان را به تهران آوردند، پاکروان ضمن ملاقات با آیتالله خمینی به ایشان گفت: با چه عدهوعُدهای در مقابل اعلیحضرت ایستادهاید و با شاه مخالفت میکنید؟
ایشان فرمودند: «سربازان من در گهوارهها هستند». این جملهای است که با سادگی بیان کردند ولی بنده معتقدم تحلیلگران و پژوهشگران باید روی این کار کنند.
بعد از سال 42 تا امروز شاهد هستیم فرزندان امام همه جا حضور دارند. در جبهههای سوریه، در عراق و در هر جایی که لازم باشد از این انقلاب دفاع میکنند. اگر چه ما در دوران انقلاب اسلامی خسارتهای زیادی در عرصههای مختلف دیدیم. دستهایی در کار بود اعم از تودهایها، چریکهای فدایی و کسانی که در ارتش نفوذ کرده بودند، ارتش را تضعیف کردند، تجزیه کردند و باعث شدند توازن قوایی که بین ما و عراق برای سالها وجود داشت و عراق به خود اجازه نمیداد و جرات نمیکرد به ایران نگاه چپ کند، به هم خورد و درنهایت صدام به ما حمله کرد.
البته اطلاعاتی که داشتند بخشی درست و بخشی نادرست بود. آنها ملت ایران را به درستی نشناخته بودند، فقط به صدام گفته بودند که ارتش تضعیف شده و نیروی هوایی بعد از کودتای نقاب، تعداد زیادی از خلبانان مجرب خود را از دست داده است. الان هم زمانی است که میتوانید حمله کنید و انتقام قرارداد 1975 را که شاه به شما تحمیل کرده بود، بگیرید.
درواقع صدام را فریب دادند و او هم به خاطر اینکه در سال 48 در اروندرود از ما تودهنی خورده بود و در مسائل میمک در سال 52 و درگیریای که با نیروی نظامی ایران داشت، شکست خورده بود، بنابراین فرصت را مغتنم دانست و دست به این حماقت زد.
البته از بعد دیگری لازم است اشاره کنم وقتی انقلاب اسلامی ما پیروز شد، یکی از استراتژیستهای اروپا به نام فرانسوا میتران که دو دوره هم رئیسجمهور فرانسه بود، در جلسه محرمانهای که در جزیره گوادالوپ انجام شد، تاکید کرد باید با این انقلاب مقابله شود. او این نظر را داشت که اگر امروز با این انقلاب مقابله نکنیم، در آینده نزدیک احتمالا شمال آفریقا و اکثر کشورهای اسلامی دچار مسائل مختلف میشوند.
بنابراین راهبردهای مختلفی را برای مواجهه با انقلاب نوپای ملت ایران انتخاب کردند و یکبهیک انجام دادند. از حمله نظامی به طبس گرفته تا ایجاد آشوب و درگیری بین قومیتهای مختلف و به وسیله نفوذیهایی که داخل ایران داشتند اقوام را به جان هم انداختند و کارهایی که میتوانستند انجام دهند، همه را یکبهیک انجام دادند اما مقابل وحدت و هوشمندی مردم ایران کاری از پیش نبردند و تیرشان به سنگ خورد. درنهایت تصمیم گرفتند با توجه به بلندپروازیهایی که صدام داشت و عامل خودشان بود، به ایران حمله نظامی کنند.
همانطور که اطلاع دارید در 31 شهریور عراق ناجوانمردانه و ناگهانی با 192 فروند هواپیما به 10 پایگاه نظامی و فرودگاه ما حمله کرد. آنها فکر میکردند ما نمیتوانیم پاسخی به آنها بدهیم. البته دو ساعت بعد از آن حمله، ما اولین پاسخ را در قالب عملیات «انتقام» به آنها دادیم.
بهطور دقیق چهار فروند هواپیما از پایگاه سوم شکاری همدان و چهار فروند از پایگاه شکاری بوشهر به عراق حمله کردند و پایگاه الرشید و پایگاه شعیبیه را بمباران کردند اما عملیات اصلی کمان 99 بود. نمیدانم تا چه حدی اطلاع دارید، معمولا کشورها در زمان صلح اطلاعات لازم را از کشورهای هدف جمعآوری میکنند و اینها را به صورت طرحهای عملیاتی درمیآوردند و در دفاتر ویژه نیروهای مختلف نگهداری میکنند.
البته این اطلاعات مرتب بهروز میشود. با توجه به تغییراتی که در قدرت نظامی کشور هدف ایجاد میشود، لازم است این اطلاعات را بهروز کنیم که همواره قابل استفاده باشد. در رژیم گذشته هم این اتفاق رخ داده بود و ما طرحهای متنوعی درباره کشور عراق داشتیم که یکی از آن طرحها، معروف به سایه البرز بود. سایه البرز را زمانی که عراق حمله کرد شهید سرهنگ جواد فکوری، فرمانده نیروی هوایی بلافاصله به دفتر ویژه دستور دادند که طرحهای عملیاتی مربوط به عراق را مطالعه کنند و همان شب تصمیم گرفته شد طرح سایه البرز را اجرایی کنند.
چون در داستانهای شاهنامه آمده است که پس از پیروزی بر کشور توران، آرش کمانگیر با پرتاب تیر مرزهای ایران را مشخص کرد؛ بنابراین نام کمان را برای آن انتخاب کردند و چون اوراق طرح 99 صفحه بود، لذا نام کمان 99 را برای طرح سایه البرز انتخاب کردند.
اینکه در ارتش برای عملیاتها نامهای اسطورهای انتخاب میکنند، درست است؟
این بستگی به سلیقه فرماندهان و شرایط روز جامعه دارد. در آن برهه مسائل ملی و میهنی باعث شد از نام آرش کمانگیر استفاده کنند و نام کمان 99 انتخاب شد. لذا به تمام پایگاههای عملیاتی دستور داده شد که طرح سایه البرز با نام جدید کمان 99 را اجرایی کنند و سریعا توسط پیکهای ویژه دستورات لازم شبانه به پایگاهها داده شد و از همان لحظه تیمهای نگهداری ما، بارگیری مهمات را در هواپیماهای مختلف شروع کردند و لازم به ذکر است چنین کار بزرگی تنها از پرسنل ورزیده و آموزشدیده بر میآید و در منطقه ما نیروی هوایی ایران بدونشک بیرقیب بود.
باید عرض کنم در آن روز یکم مهرماه 59، بیش از 280 یا شاید نزدیک به 300 فروند هواپیما به پرواز درآمد که از این تعداد، 140 فروند از مرز عبور کردند و 15 پایگاه مهم عراق را مقابل ده پایگاه ما که بمباران کرده بودند، بمباران کردند. اگر بخواهم وارد جزئیات آن شوم، تا جایی که در اسناد دیدم 48 فروند هواپیمای اف-5 از پایگاه دوم شکاری تبریز بلند شدند و پایگاه هوایی موصل را درهم کوبیدند.
40 فروند هواپیمای اف-5 از پایگاه چهارم شکاری دزفول، پایگاه ناصریه را بمباران کردند و مخازن سوخت آنها و باند پروازی و آشیانههای هواپیما را منهدم کردند. 16 فروند هواپیمای فانتوم اف-4 از پایگاه سوم شکاری شهید نوژه همدان، پایگاه کوت را ساقط کردند. 16 فروند از بوشهر به پایگاه شعیبیه حمله کردند و آنجا را از دور عملیاتی خارج کردند.
12 فروند هواپیمای اف-4 از مهرآباد به سوی بغداد رفتند. میدانید بزرگترین پایگاه هوایی عراق در بغداد به نام پایگاه الرشید است که صدام روی آن حساب ویژهای باز کرده بود. این هواپیماها رفتند و پایگاه الرشید بغداد را بمباران کردند و پالایشگاه الدوره را که نزدیک بغداد بود هم بمباران کردند.
بعد از این عملیات البته هشت فروند از همدان دوباره رفتند و پایگاه حبانیه بغداد را بمباران کردند و در این عملیات بیش از 400 خلبان به پرواز درآمدند و 140 فروند از مرز عبور کردند. اطلاعاتی که ما بعدا به دست آوردیم، نیروی هوایی عراق بعد از این عملیات 55 تا 60 درصد از توان رزمی خود را از دست داد و همانطور که گفتم مهمترین پایگاه عراق یعنی پایگاه الرشید تا 69 روز بعد از عملیات کمان 99، قدرت عملیاتی نداشت یعنی هیچ پرواز عملیاتی از پایگاه الرشید انجام نشد.
در عملیات کمان 99 یا سایه البرز بیشتر منابع عراق شامل پایگاههای هوایی، فرودگاهها، مخازن سوخت، انبار مهمات، آشیانهها، پالایشگاهها، ایستگاههای راداری که به سمت ایران بود و هواپیماهای ما را رهگیری میکرد، مراکز مخابراتی و پایگاههای مختلف از بین رفتند و برای آنها باورکردنی نبود که بتوانیم ۱۰ ساعت بعد از حمله ناجوانمردانه آنها اینگونه به آنها پاسخ دهیم.
در اسنادی که بعدها «حزب الدعوه» عراق پس از آنکه این کشور از یوغ آمریکا رها شد به ما تحویل داد، آمده است که صدام بعد از عملیات کمان 99، سفیر آمریکا را احضار کرد و با عصبانیت بر سر او فریاد کشید که شما به ما گفته بودید نیروی هوایی ایران از بین رفته است؛ پس اینها چه کسانی بودند که آمدند و پایگاهها و فرودگاههای ما را بمباران کردند. در کل عملیاتی که آن روز انجام شد، هواپیماهای 707 و 747 در مناطق ایستایی خود از شمال غرب تا جنوب غرب و در طول مرز مشترک ما با عراق، مشغول سوخترسانی برای جنگندههایی بودند که در عملیات صدمه دیدند و منابع سوخت آنها آسیب دیده بود و سوخت را از دست داده بودند، همچنین حدود 60 فروند هواپیمای فوق مدرن اف-14 فقط در اختیار نیروی هوایی ما و آمریکا بود و به خاطر تجهیزات و سیستمهای پیچیدهای که داشتند، آمریکاییها گفته بودند اگر ما از ایران برویم نیروی هوایی ایران هرگز قادر نیست هواپیماهای اف-14 را به پرواز درآورد. در آن روز خاص حدود 60 فروند اف-14 از پایگاههای هوایی شیراز و اصفهان بلند شدند و در تمام 1200 کیلومتر مرز مشترک ما چتر هوایی را گسترده بودند که اگر هواپیماهای رهگیر عراقی خواستند هواپیماهای ما را بعد از بمباران دنبال کنند و به آنها صدمه بزنند، وارد عمل شوند و مقابل آنها بایستند؛ چون بیشتر هواپیماهای ما که برای بمباران رفته بودند موشک و سلاح دفاعی با خود نبرده بودند و تا جایی که میتوانستند بمب لود کرده بودند که بتوانند هدفهای خود را کاملا بمباران کنند و از بین ببرند.
هواپیماهای سی-۱۳۰ که به خفاش معروف است و همانند آواکس عمل میکند، در منطقه پرواز میکرد و تمام حرکتهای عراق را شنود و رهگیری میکرد و بلافاصله به پستهای فرماندهی اطلاع میداد. این کل عملیات کمان 99 یا سایه البرز بود که من مختصر و مفید برای شما بازگو کردم.
اهمیت و جایگاه این عملیات ظاهرا از دو جهت است؛ اول اینکه میزان خسارات وارده به تجهیزات عراق زیاد بود، دوم آنکه در تحلیل نظامی و استراتژیک عراقیها تاثیر بسزایی داشت، در این مورد توضیح بفرمایید.
باید اشاره کنم ما در آن زمان دو ابرقدرت و دو پیمان نظامی ناتو و ورشو را در جهان داشتیم که این دو پیمان هرگز با هم در یک طرف قرار نمیگرفتند؛ یعنی اگر آمریکا وارد ویتنام میشد بلافاصله اتحاد جماهیرشوروی به ویتنام کمک میکرد که مقابل آمریکا بایستد.
اگر آمریکا برای کره شاخ و شانه میکشید، بلافاصله شوروی به کرهشمالی کمک میکرد تا آمریکا نتواند از آن جنگ پیروز خارج شود و زمانیکه روسها به افغانستان آمدند، آمریکا از هیچ تلاشی برای شکست روسها در آن کشور کوتاهی نکرد، اما تنها موردی که این دو کنار هم ایستادند در حمایت از صدام بود. حتی در آغاز عملیات و حمله به ایران، آقای دونالد رامسفلد شخصا به عراق رفت و به صدام اطمینان داد که ما کنار شماییم وبه لحاظ اطلاعاتی و عملیاتی و تسلیحاتی از شما حمایت میکنیم.
شیخنشینهای حاشیه خلیج فارس هم خود را کامل در اختیار صدام قرار داده بودند و با دلارهای نفتی از او حمایت میکردند. بنابراین آن نطقی که صدام قبل از حمله داشت و اعلام کرد جنگ قادسیه شروع شده و من سه روز دیگر در اهواز هستم و پنج روز دیگر در تهران، باور صدام بود.
بر مبنای اطلاعاتی که به صدام داده بودند او فکر میکرد ارتش ایران کامل از بین رفته و نیروهای ما کاملا تحلیل رفتهاند و او میتواند بهراحتی بیاید و کار خود را انجام دهد. خصوصا آن پیروزیهایی که در منطقه خوزستان به دست آورد یعنی نیروهای زرهی توانستند تا نزدیکی اهواز، خرمشهر و شوش نفوذ کنند امر را بر او مشتبه کرد. لشکر 92 زرهی که یکی از نیروهای استراتژیک ما بود، از بین رفته بود و فرمانده لشکر را دستگیر کرده بودند و حتی فرماندهی تیپهای زرهی این لشکر به یکی دو سرگرد مخابرات داده شده بود، یعنی آن لشکری که اسم آن عراقیها را به وحشت میانداخت از بین رفته بود.
نیروی زمینی ما نمیتوانست در آن زمان کار موثری انجام دهد. سپاه هم هنوز به آن صورت تشکیل نشده بود و بچههای کمیته در کردستان و در برخی شهرها بودند که با ضدانقلاب میجنگیدند، لذا صدام عفلقی بر این باور بود که کار تمام است.
اما عملیات سایه البرز و کمان 99 تمام حسابهای آنها و برآوردهایشان را نقش بر آب کرد و غافلگیر شدند. صدام به خود جرات داد بر سر سفیر آمریکا فریاد بزند و بگوید شما به ما اطلاعات غلط دادید و اینکه آمریکاییهایی میگفتند ما از ایران برویم تمام اف- 14ها زمینگیر میشود و نیروی هوایی ایران قادر به پرواز دادن این جنگندههای مدرن و پیشرفته نمیشود و از سوی دیگر شورویها مدرنترین تجهیزات را در اختیار صدام قرار دادند که صدام ادعا میکرد پدافند هوایی بغداد مانند پدافند هوایی مسکو است و در دوران جنگ سرد همه دنیا معتقد بودند قویترین پدافند دنیا را مسکو دارد.
یعنی اتحاد جماهیر شوروی قویترین پدافند را دارد و صدام میگفت بغداد ما مانند مسکو است. وقتی هواپیماهای ما نه یک بار و نه دو بار، بلکه به صورت مداوم حمله و فرودگاه الرشید را زیرورو کردند و پالایشگاه بغداد را به آتش کشیدند و یکباره تمام پایگاههای عراق را که شامل 15 پایگاه عملیاتی بود از بین بردند، به لحاظ روحی و روانی کمر صدام شکست و در همان 10 روز اول جنگ دنبال یک نفر میگشت که با ایران سر میز مذاکره بنشیند و صلح کند. او در روز ششم جنگ حتی با طرح سازمان ملل برای آتشبس موافقت کرد.
این عملیات موفق از دیگر سو به نیروهای ما که نصفه و نیمه در مقابل عراق صفبندی کرده بودند روحیه داد و باعث شد با یک توان عملیاتی بیشتری در مقابل آنها بایستند و مهمتر از همه برتری هوایی عراق تقریبا در سه ماهه اول جنگ از بین رفت، چون عراق برتری هوایی کاملی نسبت به ایران داشت و با این عملیات 140 فروند، آن برتری هوایی از بین رفت و نیروی هوایی ما توانست از نیروهای زمینی که هنوز سنگرهای خود را آماده نکرده بودند و در مقابل نیروهای متجاوز عراق در مقابل 12 لشکر شاید دو تا سه لشکر نصفه و نیمه داشتیم، حمایت کند و زمان لازم را برای انتقال لشکرهای زاهدان، قزوین و لشکر پیروز خراسان به مناطق درگیری در اختیار فرماندهان نیروی زمینی قهرمانمان قرار دهد. اما نیروی هوایی با شجاعت و رشادت کاری را که یک نفر پیاده با آرپیجی 7 باید انجام دهد و تانک بزند با هواپیمای استراتژیک فانتوم اف-4 انجام میداد تا فشار روی نیروهای زمینی ما کمتر شود، این باعث شد در همان سه، چهار ماهه اول جنگ نزدیک 60 خلبان را از دست بدهیم.
برای حفظ برتری هوایی و پشتیبانی نزدیک از نیروهای زمینی که هنوز قدرت لازم را نداشتند تا در مقابل عراق بایستند، این تعداد هواپیما و خلبان را از دست دادیم. بنابراین نقطه قوت عملیات این بود که عراق سه، چهار ماه برتری هوایی را از دست داد و هواپیماها بهشدت آسیب دیدند و فرانسه، آمریکا و اتحادیه جماهیر شوروی مجبور شدند سریعا هواپیما و تجهیزات جدیدی را جایگزین کنند، خلبانهای عراقی نیز روحیه خود را از دست داده بودند، چون تعدادی از آنها در درگیری هوایی با مدافعان آسمان ایران اسلامی سرنگون شده بودند. من فکر میکنم این دو تا سه موردی که گفتم مهمترین نتایج عملیات کمان 99 بود. مضاف بر اینکه تعداد زیادی هواپیما و پرسنل عراق روی زمین از بین رفتند و خطوط مواصلاتی و پلهای بزرگی که روی دجله و فرات بود در این عملیات کمان 99 از بین رفت. نیروهای عراق نمیتوانستند به راحتی لشکرهای مکانیزه خود را به سمت مرزهای ایران بفرستند و از نیروهایی که در خط مقدم نبرد داشتند بهخوبی پشتیبانی و حمایت کنند.
با توجه به اینکه محدودیتهایی داشتیم و به ما تجهیزات و قطعات نمیدادند، موفقیتهای نیروی هوایی در طول جنگ تحمیلی چقدر ادامه داشت؟
علیرغم تمام مشکلاتی که به آن اشاره کردید اولا در همان سالهای ابتدایی جنگ دانشکدههای خلبانی راهاندازی شدند تا خلبانها جایگزین شوند. این طرح خیلی موفق بود و سعی کردیم هواپیماها را با امکانات داخلی که داشتیم تعمیر و بهروزرسانی کنیم.
بعد از کمان 99 یکی از عملیاتهای موفقی که من میتوانم نام ببرم، عملیات حمله به اچ- 3 و عملیات الولید بود. صدام و فرماندهان نیروی عراقی به خاطر اینکه هواپیماهای عملیاتی خود را از دسترس نیروهای ما در امان نگه دارند دستور دادند از پایگاههای اچ- 3 استفاده کنند. اچ- 3 سه پایگاهی است که در نزدیکی مرز اردن قرار دارد و به هیچ وجه هواپیماهای موجود ما قادر نبودند به آنجا صدمه بزنند و نیاز به بمبافکن راهبردی سنگین داشتند که حداقل بتوانند سه تا چهار ساعت پرواز کنند و این کار را انجام دهند، چون سه هزار کیلومتر با پایگاههای عملیاتی ما فاصله داشت.
با انجام عملیات الولید و حمله به اچ- 3 یک حماسهای آفریده شد که مانند کتاب «قانون» ابوعلیسینا که هنوز در بسیاری از دانشگاهها تدریس میشود من فکر میکنم عملیات اچ- 3 از آن نوع عملیاتهایی است که باید سالهای سال در دانشکدههای نظامی جهان تدریس شود. این که هشت فروند هواپیمای اف- 4 را سه هزار کیلومتر از روی خاک دشمن پرواز دهید و اینها سه بار سوختگیری کنند که یک بار موقع رفتن روی دریاچه ارومیه و در ارتفاع پایین که سوختگیری بسیار سخت است و نیاز به خلبانهای مجرب و متخصص دارد. سوختگیری بعدی در مرز ترکیه و عراق در بین کوههای شمال عراق و بسیار سخت است و هواپیماهای 747 و 707 ما با تمام مشکلاتی که متصور بود و بدون هیچ پوشش هوایی وارد خاک دشمن شدند و در آنجا نفوذ و در ارتفاع 500 پایی دوباره سوخترسانی کردند تا شکاریها بتوانند ماموریت خود را بهخوبی انجام دهند و آن سه پایگاه را منهدم کنند. تصور کنید اگر این اقدام متهورانه بچههای سوخترسان با شکست مواجه میشد، تمام 16 خلبان ما باید در آن مناطق صعبالعبور هواپیما را ترک میکردند و در نتیجه ما هشت هواپیما و 16 خلبان ورزیده را از دست میدادیم که ضربهای غیرقابل تحمل بود.
در یک روز 48 فروند هواپیمای عراقی از بین رفت. این آمار کمی نیست. الان خیلی از نیروهای هوایی در دنیا هستند که تعداد هواپیمای جنگنده آنها حدود 60-50 فروند است. همه مثل برخی کشورهای خلیج فارس پولدار نیستند که بتوانند رقمهای زیاد و تعداد بالایی هواپیما داشته باشند. کشورهای آمریکای جنوبی و آفریقا شاید حدود 40-30 فروند هواپیمای عملیاتی داشته باشند. در یک روز و در یک عملیات 48 فروند هواپیمای عراق را روی زمین از بین بردیم. هواپیماهایی که بهروز و آماده بودند به پایگاههای عملیاتی بیایند و علیه ما عملیات کنند.
بنابراین عملیات حمله به اچ-3 را داشتیم که در دنیا بینظیر است. همه اعتراف کردند که این یک کار نشدنی بود حتی خلبانها و مسئولان رژیم اشغالی قدس این را اذعان کردند و من در جایی خواندم برای خلبانان ایرانی هورا کشیدند که این کار تخصصی بسیار قوی را انجام دادند، چون خود آنها یکی دو کار اینچنینی کرده و با کماندو به آفریقا رفته بودند و عدهای گروگان را نجات داده بودند، ولی چنین عملیاتی با این پیچیدگی حتی آنها که این میزان ادعا دارند هرگز انجام نداده بودند. بنابراین موفقیتهای نیروی هوایی تا روز آخر تداوم داشت، اگرچه هر روز نیروی هوایی ما تحلیل میرفت و حتی نمیتوانستیم کوچکترین وسیلهای را از کشورهای دیگر تهیه کنیم. میگ 29 و سوخوی 24 را بعد از پایان جنگ به ما دادند. حتی اتحادیه جماهیر شوروی هم حاضر نبود کوچکترین چیزی به ما بدهد و آمریکا هم با ما قطع رابطه کرده بود و هیچ امکاناتی نداشتیم که بتوانیم هواپیما را جایگزین کنیم و هواپیمای جدیدی بگیریم. میدانید که نیروی هوایی ما 100 سال سابقه دارد. کمتر کشوری را داریم که این سابقه را داشته باشد. این بچههای متخصص و اینهایی که سالها دوره در خارج از کشور دیده بودند هواپیماها را بهروز و آماده کردند و ما توانستیم تا آخر جنگ ادامه دهیم.
الان هم میبینید همان هواپیمای آمریکایی و اف- 14 که میگفتند اگر ما برویم ایرانیها نمیتوانند پرواز دهند، الان پرواز میکند و در پایگاههای بوشهر و چابهار از آسمان ایران و خلیج فارس حفاظت میکند. آن زمان که بنیانگذار و معمار کبیر انقلاب در مورد برکات جنگ صحبت میکرد شاید خیلیها تعجب کرده بودند، اما امروز میبینیم با نگاه به درون و قطع وابستگی با ابرقدرتها ما تبدیل به قدرتی با عمق راهبردی از مدیترانه تا خلیج عدن شدهایم و چون خاری در چشم دشمنان هستیم. ما خسارات زیادی دیدهایم، اما نگاه به درون که مقام معظم رهبری همیشه تاکید میکنند راهها را هموارکرده و ما توانستهایم روی پای خود بایستیم و الحمدلله تا آخر جنگ و تا لحظهای که دبیرکل سازمان ملل صدام را مقصر و شروعکننده جنگ اعلام کرد ما جنگ را ادامه دادهایم و نیروی هوایی عراق اگرچه روز اولی که عراق به ما حمله کرد هواپیماهای ما تقریبا با عراق برابر بود و در پایان جنگ یکچهارم عراق هواپیما داشتیم و عراق هواپیمای دوبرابری داشت و همه نو بودند، باز هم جرات و جسارت این را نداشت که بتواند آسیب جدی به ما بزند. در پایان میخواهم بگویم که اگر چه ما خلبانان بازنشسته هستیم و میخواهم تاکید کنم که هرگز خود را بازنشسته نمیدانیم. ما بازهای نشستهای هستیم که چشم ما به انگشت اشاره فرمانده معظم کل قواست. هرجا که انگشت ایشان روی کره خاکی به آن نشانه برود آن محل برای ما کربلاست و هر زمانی که ایشان ساعت صفر عملیات را اعلام کنند من قول میدهم ما چنان عاشورایی به پا خواهیم کرد که دنیا متحیر شود.
*فرهیختگان