باید از آقای ظریف پرسید به لحاظ محتوایی، چه تفاوت چشمگیری میان اتهام‌زنی‌های همتای ضدایرانی ایشان در دولت ترامپ و وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران وجود دارد؟

سرویس سیاست مشرق- درست در معرکه‌ای که به واسطه‌ی نقشه‌های جنون‌آمیز محمد بن سلمان (که جلوه بارز آن روش حیرت‌آور قتل و امحای جنازه جمال خاشقجی در استانبول بود)، سرخط همه رسانه‌های بین‌المللی متوجه نظام عقب‌مانده آل سعود است و درست همزمان با انتشار یک مقاله مهم در روزنامه نیویورک تایمز درباره طرح ترور مخالفان رژیم سعودی با محوریت بن سلمان، که این حکومت را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین حامیان تروریسم دولتی، انگشت‌نما کرده است، ناگهان سخنان شگفت‌آور دیپلمات ارشد جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر توجهات را به سمت کشورمان می گرداند.

محمدجواد ظریف، در گفتگو با سایت «خبرآنلاین» (متعلق به حسین انتظامی، از نزدیکان علی لاریجانی) در ۲۲ آبان، چنین اظهاراتی کرد:

" پشت برخی از این فضاسازی‌ها نگرانی هم منافع اقتصادی هست. پولشویی یک واقعیت در ایران است و از آن خیلی‌ها منفعت می‌برند.

نمی خواهم این پولشویی را نسبت بدهم به هیچ کجا. ولی آن‌جاهایی که هزاران میلیارد پولشویی انجام می‌دهند، حتما آنقدر توان مالی دارند که ده‌ها میلیارد یا ۱۰۰ها میلیارد هزینه تبلیغات و فضاسازی بکنند.

وزارت خارجه‌ای که مجموع بودجه‌اش هزار و ۱۰۰ میلیارد تومان است؛ یعنی کمتر از بودجه برخی دستگاه‌های فرهنگی که ارتباط دارند به برخی ارگان‌های قدرتمند کشور.

ما که نمی‌توانیم با این فضاسازی مقابله کنیم. یک فضاهایی درست کردند کسانی که در یک قلم معامله‌شان ممکن است ۳۰ هزار میلیارد منافع جابه‌جا بشود.

من نمی‌خواهم دستگاهی را متهم بکنم ولی افرادی پشت القای این تصورات هستند.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4

بدیهی بود که رسانه‌های خارجی و رسانه‌های ضدانقلاب چنین ادعاهایی را، از زبان بالاترین مقام دیپلماتیک جمهوری اسلامی، روی هوا بقاپند و آن را تیتر اول خود کنند. لازم به توضیح نیست که چه شور و شوقی در دل زمامداران ریاض و تل‌آویو از این «خودزنی» آشکار و باورنکردنی (که با هیچ منطقی قابل توجیه نیست) افتاد، و این اظهارات را به عنوان پشتوانه اتهامات و ادعاهای همیشگی خود علیه کشورمان (که بخش مهمی از بهانه‌های تحریم علیه ماست) بر تارک رسانه های خود کوبیدند. بگذریم از این که وقتی پای تخریب، تهمت و جنگ روانی در میان باشد، ظاهرا هر چه ارقام به کار رفته تخیلی‌تر، حیرت‌آورتر و باورناپذیرتر باشد (منفعت۳۰ هزار میلیاردی فقط در یک قلم!)، بهتر گوینده را به مقصود می رساند!

سعودی‌ها به طور خاص باید هم از خوشحالی سر از پا نشناسند، چرا که درست در موقعیتی که طناب افکار عمومی و رسانه‌های دنیا (به طور خاص به خاطر پرونده قتل خاشقجی و وضعیت فاجعه‌بار جنگ یمن) دور گردن بن سلمان تنگ‌تر می شود، به ناگاه وزیر خارجه ایران چنین پاس گلی به آن‌ها می دهد تا نفسی تازه نمایند و با برگشتن توجهات به سوی ایران، خود را بازیابی کنند.

و از سعودی‌ها خوشحال‌تر، وزیر خارجه ایالات متحده، مایک پمپئو، است که کینه و نفرت عجیب او از ایران، چنان ذهنش را انباشته که در هر سخنرانی نوک تیز حملات خود را به سوی کشور ما می گیرد و کیفرخواستی از اتهامات تکراری را ارایه می دهد و کیست که نداند که یکی از مهم‌ترین بندهای این کیفرخواست، اتهام «پولشویی» جمهوری اسلامی ایران و «تامین مالی تروریسم» است. کافی است نطق او در جمع به موسوم به "ایرانی‌های مقیم آمریکا" را در کتابخانه رونالد ریگان شمال لس انجلس(۱ مرداد ۹۷) به یاد آورید. همان نطقی که در آن کیفرخواستی از سنخ «آمدنیوز» و «من و تو» و «ایران اینترنشنال» علیه برخی ارکان، مقامات ارشد و حتی مراجع دینی کشورمان مطرح کرد. پمپئو در آن سخنرانی، با نام بردن از آیت‌الله آملی لاریجانی، آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی، آیت‌الله امامی کاشانی، صادق محصولی و نهادهایی چون سپاه پاسداران و ستاداجرایی فرمان امام ایشان را به اندوختن ثروت‌های میلیارد دلاری از طریق پولشویی و تجارت غیرقانونی متهم کرد. [۱]

مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا

حال باید پرسید به لحاظ محتوایی، چه تفاوت چشمگیری میان این نوع اتهام‌زنی‌های همتای ضدایرانی ظریف در دولت ترامپ به نام «مایک پومپئو» و وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران وجود دارد؟ آیا باید جدال کلامی ظریف با پمپئو را در شبکه‌های اجتماعی باور کنیم یا این همصدایی آشکار را در اتهام‌زنی؟

این اظهارات ظریف حتی اگر بهره‌هایی از حقیقت هم داشت، نباید در شرایط تحمیل فشارهای سنگین همه‌جانبه سیاسی و اقتصادی از سوی نظام سلطه بر کشورمان، به این شکل مطرح می شد تا بهانه و توجیه به دست جنایتکارانی چون ترامپ، پمپئو و بولتون بدهد. اما خود ظریف به خوبی می داند که این اتهامات چه اندازه ناجوانمردانه و جفاکارانه است. بگذارید مثالی بزنیم:

حسن روحانی و شماری دیگر از مقامات دولتی بارها از این صحبت کرده‌اند که در شرایط تحریمی و محاصره اقتصادی، ارز خارجی با دشواری بسیار و با «چمدان» و «گونی» وارد مملکت می شود. فقط یک قلم از مصرف این ارز که با خون دل وارد کشور می شود، صرف پرداخت حقوق‌ و مزایای کارمندان دستگاه کم‌بازده و منفعل دیپلماسی ایران می شود. دست اندرکاران امور کشور (از جمله وزیر محترم امور خارجه) به خوبی می داند که بخش زیادی از عملیات فرامرزی برای به داخل کشور آوردن ارز حاصل از صادرات نفتی و غیرنفتی، توسط نهادهای نظام به هزار و یک ترفند و مشقت انجام می گیرد و اگر نبود ساز و کارهای منحصربه فرد این نهادها در طول سال‌ها تحریم‌های غیرانسانی و نامشروع آمریکا و متحدان آن، کار محاصره کامل و بستن همه مبادی انتقال ارز به کشور توسط آمریکا و متحدانش، خیلی وقت پیش (شاید همان سال ۹۱) انجام شده بود.

بیشتر بخوانید:

خروجی «نجومی بگیران» وزارت خارجه چیست؟ / چرا «ارز چمدانی» باید خرج انفعال دستگاه دیپلماسی شود؟ +تصاویر

گِرای «ظریف» برای تحریم‌ بیشتر ایران/ مطهری: اگر عربستان با ما بود آمریکا نمی‌توانست اینطور تحقیرمان کند!

کارشناسان دلسوز  کشور بدون اغراض سیاسی، نیک می دانند که علت اصلی متوجه بودن نوک پیکان تحریم‌های نامشروع آمریکا به سمت نهادهایی از نظام است از قضاء به خاطر توان بالای این نهاد در جنگ نامتقارن اقتصادی و مقابله با شرایط تحریمی و بازنگه داشتن روزنه‌های کشور زیر فشار مهلک اقتصادی و تحریم است. همین جنجال و فضاسازی سنگینی که بر سر تصویب CFT از سوی غربی‌ها از خارج از کشور و توسط ظریف و همفکرانش از داخل ایجاد شده، در نهایت یک خروجی روشن دارد: شناسایی کامل نقشه دور زدن تحریم‌ها توسط جمهوری اسلامی ایران و به طور خاص نهادهایی که این وظیفه را بر عهده دارند و آقای ظریف نیز از آن به خوبی آگاه است.

چند مرحله از این هدف شوم، با برخی امتیازهای یکطرفه و نفوذهایی از جنس آنچه در تیم اقتصادی مذاکرات هسته‌ای رخ داد، تاکنون محقق شده، و تصویب CFT قدم بسیار مهم و اساسی برای تحقق این هدف (فلج کردن کامل اقتصاد ایران) است.

نکته قابل توجه این است که تجربه 40 سال گذشته ثابت کرده آنچه نظام بین الملل (متشکل از آمریکا و همپیمانانش) خوانده می‌شود، هیچ‌گاه حاضر به «عادی سازی» شرایط برای تجارت خارجی برای جمهوری اسلامی نیست، و اگر تا قبل از تجربه برجام، غربگرایان و غربزدگان داخلی، این را محصول «توهم توطئه» و ذهنیت «دلواپسان» معرفی می‌کردند، برجام و دادن آنی و «بالمره» امتیازات نقد و دستاورد «تقریبا هیچ»، نشان داد که غرب به هیچ وجه قصد ندارد که به ما اجازه عملیات اقتصادی عادی را در صحنه جهانی را، چرا که یکی از اصول سیاست خارجی آمریکا (در واقع صهیونیست‌ها) در قبال ایران، جلوگیری حداکثری از دستیابی ایران به منابع مالی است. کما این که، طبق گزارش نشریه آمریکایی «نیویورکر» ، خود ظریف در سخنرانی در نشست وزاری خارجه ایران و پنج به علاوه یک، در مهرماه ۹۶، در لیست گلایه‌ها از ایالات متحده (به خاطر عدم انتفاع واقعی ایران از برجام)، اذعان کرد "هنوز نتوانسته‌ایم یک حساب بانکی در انگلستان باز کنیم. " تقریبا یک سال قبل از ان هم، «ولی الله سیف» ، رییس کل وقت بانک مرکزی، در مصاحبه با شبکه آمریکایی بلومبرگ(۲۸ فروردین ۹۵) اعتراف کرده بود  که «تقریباً هیچ چیز» از این توافق که در روز ۱۶ ژانویه اجرایی شد، عاید ایران نشده است.

بدیهی است که در شرایطی که این چنین فضای فشار و تحریم در صحنه اقتصادی جهانی علیه ما تعریف شده، چاره‌ای جز این نداریم که دست به «مقاومت نامتقارن» بزنیم، که یکی از راه‌های آن دور زدن همه آن سازوکارهایی است که تحت عنوان «شبکه مالی جهانی» قصد تحریم کامل جمهوری اسلامی را دارند. همان‌طور که نیروهای مسلح ما در عرصه نظامی، با استراتژی «نبرد نامتقارن» ۴۰ سال است در برابر دشمنی همه‌جانبه نظام سلطه مقاومت کرده‌اند و شرایط موازنه را در معادله ۷۰۰ میلیارد دلار در برابر ۷ میلیارد دلار (بودجه نظامی سالانه آمریکا در برابر بودجه نظامی سالانه جمهوری اسلامی ایران) را تاکنون حفظ کرده‌اند، در اقتصاد هم نیازمند همین استراتژی «نبرد نامتقارن» هستیم. و در این میدان «جنگ نامتقارن» پس بی‌جهت نیست که نوک پیکان دشمنی وزارت خزانه‌داری آمریکا همواره متوجه یک نام است.

از دشمن (آن هم دشمن ایدئولوژیک) چیزی جز دشمنی انتظار نمی رود، اما این که یک مقام ارشد جمهوری اسلامی، رییس دستگاه دیپلماسی، خواسته یا ناخواسته، در پازلی بازی کند که دشمنان این آب و خاک طراحی کرده‌اند، و در شرایطی چنین خطیر، اظهاراتی به زبان بیاورد که با هر منطقی، جز یک «پاس گل» به دشمنان نیست، بسیار جای تامل دارد.

[۱] http://www.bbc.com/persian/iran-۴۴۹۱۹۷۲۲