کد خبر 911421
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۵

زنجیره آموزش رسانه‌ای ما نقص دارد، در این زنجیره اول از همه خانواده دچار نقص است چون والدین معمولاً نقش خودشان را به سیستم آموزشی و جامعه محول می‌کنند.

به گزارش مشرق، رسالت در مصاحبه با محمد لسانی کارشناس سایبر و مدرس سواد رسانه‌ای به موضوع ناهنجاری در فضای مجازی پرداخته که بخش‌های مهم آن را برای شما مخاطبان عزیز گزینش کرده‌ایم.

در میان اندیشمندان روانشناسی سایبر  »یونگ» به اعتیاد اینترنتی می‌پردازد و جزء اولین نفراتی است که سال ۹۶ میلادی مسئله اعتیاد اینترنتی را مطرح کرد، یکی دیگر از مطالعاتش راجع به بداخلاقی‌ها، هرزه نگاری‌ها و کژکارکردهای فضای مجازی بوده. او معتقد است سه ویژگی در اینترنت نهفته است که باعث کژکاردهای این فناوری می‌شود.

بحث اول گمنامی است و افراد به خاطر اینکه نامی از آنها نیست و می‌توانند هویت‌های جعلی بسازند، معمولاً زننده‌تر برخورد می‌کنند در حالی که اگر هویت شخصی و خانوادگی و تصویر آنها وجود داشته باشد، عملاً با محافظه کاری و رعایت ادب بیشتری رفتار می‌کنند و نکته دیگری که وجود دارد، موضوع سهولت است، یعنی فضای مجازی ارتباط را خیلی راحت کرده و این راحتی باعث می‌شود که افراد در موقعیت‌های مختلف به فضای مجازی وارد شوند و گاه بدون مقدمه و رعایت ظرایف و لطایف رفتار می‌کنند.

سومین عاملی که یونگ مطرح می‌کند، بحث گریز یا فرار است، یعنی اگر افراد در زندگی واقعی و روزانه خودشان خلأ و درد و تالمی داشته باشند، سعی می‌کنند قفس مجازی داشته باشند تا در آن قفس از چارچوب‌ها گذر کرده و خط قرمزها را زیرپا بگذارند و در تقیدات زندگی روزمره قرار نگیرند.

باید این محیط را بشناسیم و مقتضیات آن را بدانیم و سعی کنیم با مهارت‌هایی که از طریق سواد رسانه‌ای قابل احصاء است و با تکیه بر سواد رسانه‌ای از محدودیت‌هایی ذاتی فضای مجازی عبور کرده و برای این چارچوب‌ها برنامه ریزی و سیاست گذاری انجام دهیم.  

به نظر می‌رسد، زنجیره آموزش رسانه‌ای ما نقص دارد، در این زنجیره اول از همه خانواده دچار نقص است چون والدین معمولاً نقش خودشان را به سیستم آموزشی و جامعه محول می‌کنند. به عبارت دیگر بزرگترین خطا را والدینی مرتکب می‌شوند که نقش آموزشی، تربیتی و رسانه‌ای خودشان را نادیده می‌گیرند. البته سیستم آموزشی هم نقص دارد.

این سیستم به زندگی و زیست رسانه‌ای همپای زیست واقعی اهمیت نداده و این امر باعث شده که  افراد دچار پدیده «دو شخصیتی» شوند یعنی در زیست واقعی خود به چارچوب‌ها پایبندند اما در زیست رسانه‌ای دچار نوعی ولنگاری و رویگردانی از ارزش‌ها و اخلاق زیست واقعی خود هستند. بعد از این مسئله نقش دستگاه‌های فرهنگی نیز اهمیت دارد و پس از آن نقش جامعه نیز مهم است. جامعه باید بستری برای تقویت رفتارهای هنجارشکن نباشد. هرچند نقش فرد را هم نباید نادیده گرفت زیرا فرد می‌تواند خودش به تنهایی عامل کنترل رفتار و افکارش باشد و مستثنی کردن خود فرد از این مسئله به معنای پاک کردن صورت مسئله است و دیگر اینکه بزرگترین اشتباه ما این است که دستگاه‌های دولتی و فرهنگی را در اولویت قرار داده‌ایم و از نقش خانواده‌ها غافل شده‌ایم.

همیشه به دنبال این هستیم که دستگاه‌ها مشکلات را حل کنند و در واقع همیشه، سازمانی و اداری فکر کرده‌ایم. ما دچار کژکارکرد در حوزه سازمانی هستیم و اغلب همه نگاه‌ها معطوف به تحول سازمانی برای کنترل و تغییر رفتار اجتماعی است در عین اینکه مبدأ را درست انتخاب نکرده‌ایم در حالی که اگر تحول را همپای تحولات سازمانی در تحولات اجتماعی دنبال کنیم شاید بتوانیم این گسست دیجیتال را در جامعه چاره کنیم، والدین ما با فضای دیجیتالی و مجازی آشنا نیستند و فرزندان آنان از نسل دیجیتالی هستند.

فرزندان به دلیل همین ناآگاهی والدین آنها را دور می‌زنند. این اتفاق یک مانع برای داشتن فضای مجازی پاک است. فضای مجازی پاک با فیلترینگ محقق نمی‌شود با اخلاق و تعهد اجتماعی و نظارت سیستمی اتفاق می‌افتد. در چرخه ارزش گذاری باید سهمی کمتر از یک سوم را به فیلترینگ اختصاص داد. در عین اینکه به نقش آفرینی و وجودش اعتقاد داریم اما تمرکز اصلی بر حوزه فیلترینگ باعث اختلال می‌شود.

 امروز ما با دوگانگی‌هایی روبه رو هستیم که این مسئله انتخاب راهکار را برای ما سخت کرده است.

اولین اصلی که باید به آن توجه داشته باشیم، همسانی قاعده‌های اخلاقی و رفتاری در فضای واقعی و مجازی است، به یک معنا نمی‌شود افراد در فضای واقعی به اخلاق پایبند باشند و وقتی به مرز دنیای مجازی می‌رسند، اخلاق را زیرپا بگذارند. این همسانی نیاز به آموزش دارد.

برای اصلاح روند موجود در حوزه نظام حقوقی و فضای مجازی به بحث قانون گذاری و رفع خلاهای قانونی نیاز داریم. اگر بخواهیم وارد مصادیق شویم باید بر این نکته تاکید کنیم که در زمینه قانون مطبوعات هنوز خلاء وجود دارد و قانون جامع رسانه‌ای هم در حوزه فضای مجازی کامل نیست اما همه چیز را نمی‌شود با قوانین اداره کرد به ویژه برخی از بداخلاقی‌هایی که در فضای مجازی می‌بینیم ریشه‌های تربیتی دارد و نوع برخورد با آن هم لزوماً نمی‌تواند قانونی باشد بنابراین باید به فکر احیای ارزش‌های اجتماعی در داخل جامعه باشیم تا این امر در فضای مجازی خودش را نشان دهد.

امروز در ایران با تزلزلی جدی در حوزه ارزش‌های اخلاقی مواجه ایم که فضای مجازی نمود و تجلی آن است برای همین باید به فکر احیای نظام ارزشی بود که ریشه‌های مختلفی را می‌تواند در حوزه خانواده محوری،
دین گرایی و وفاق و انسجام اجتماعی داشته باشد.

رهبر انقلاب در حکم اعضای شورای عالی فضای مجازی، وظایفی را برای این شورا در نظر گرفتند، یکی از این‌ها بالا بردن فرهنگ کاربری اینترنت است. این فرهنگ همان الزامات رفتاری- تعاملی است که در بستر فضای مجازی صورت می‌گیرد. ایشان بر ارتقاء سواد رسانه‌ای افراد جامعه تاکید داشته‌اند برهمین اساس هدف ارتقاء سواد را سواد دانشگاهی و علمی ندانسته‌اند و به صورت مشخص گفته‌اند که باید ارتقاء سواد رسانه‌ای افراد جامعه و نمود کارهای درون دستگاه‌های عریض و طویل فرهنگی را در استفاده از فضای مجازی شاهد باشیم.

در حال حاضر متوسط استفاده ایرانی‌ها از فضای مجازی بالای سه ساعت و در شهر تهران ۶ ساعت است، این مدت زمان نسبت به نرم‌ها و هنجارهای جهانی به معنای استفاده بی حد و حصر است چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی، استفاده‌ای که انجام می‌دهیم، باید معقولانه باشد. به نظرم ما باید به همان قانون گذاری بازگردیم که رهبر انقلاب در قالب احکام صادره برای شورای عالی فضای مجازی، مطرح و تبیین کردند.

احکامی که ایشان صادر کردند، پیوست‌هایی دارد که این پیوست‌ها علنی نشده، این پیوست‌ها را ایشان تشریح و نگاهشان را در حوزه‌های مختلف تشریح کردند. به نظرم میان خواست رهبر انقلاب با آنچه در واقعیت می‌بینیم، خلاء و گسست جدی حاصل شده. حوزه اجرایی و مدیریتی ما بازمانده است و این بازماندگی و واماندگی اول از همه به متولیان باز می‌گردد، متولیانی که از سطح کمی و کیفی خوبی برخوردار نیستند و دوم به ابزارهایی بازمی گردد که آنها به هر دلیلی در اختیار ندارند و یا پشتوانه‌هایی که برای متولیان ایجاد نشده. به عبارت دیگر حتی اگر ما متولیانی که کیفیت و کارآیی بالاتری دارند را در کشور و فضای مجازی درگیر کنیم به خاطر عدم فراهم کردن ابزارها و پشتیبانی‌های لازم مدیریتی به مشکل برخواهیم خورد.

ما مفهومی تحت عنوان نقاب یا ماسک مجازی و رسانه‌ای داریم و افراد یاد می‌گیرند دوشخصیتی و چند شخصیتی باشند، افراد یاد گرفته‌اند در هر شبکه اجتماعی رفتاری را از خود بروز بدهند و به یک گونه عمل کنند. مثلاً در توئیتر بزله گویی و مزاح می‌کنند، در تلگرام تقلید و خبرخوانی می‌کنند و در اینستاگرام خودنمایی می‌کنند.

شاید بهتر باشد بگوییم هر شبکه‌ای دارد یک هویتی را منعکس و تقویت می‌کند و استفاده بلندمدت و بدون آگاهی از آن می‌تواند ایجاد رفتار چندشخصیتی را تقویت کند. در رفتار حاکمیتی هم بعضاً به این دوگانگی‌های شخصیتی دامن زده‌ایم. وقتی مردم به صفحه ترامپ هجوم می‌برند و بیش از سه میلیون کامنت و هجو علیه او می‌گذارند، رسانه‌های رسمی از آن تقدیر می‌کنند.

بی تردید دفاع از چنین لشکرکشی‌هایی برای کامنت گذاری و شیوع این رخدادها یک خطای راهبردی است. نمی‌شود برای این مسئله استانداردهای دوگانه قائل شویم. باید یک چارچوب و روند مشخص داشته باشیم. رفتارهای فردی صحیح، رفتارهای جمعی صحیح را ایجاد می‌کند. اغلب رفتارهای فردی ما خطاست و جمع این رفتارها با لشکرکشی و جغرافیای ناسزا در فضای مجازی بروز و ظهور می‌یابد.