به گزارش مشرق، «سمیر قنطار» قدیمیترین اسیر لبنانی دربند رژیم صهیونیستی بود که 20 جولای 1962 (29 تیر 1341 هجری شمسی) در روستای دروزینشین «عیبه» از توابع استان «جبل» لبنان به دنیا آمد. وی در سال 1978 میلادی طی یک عملیات ضدصهیونیستی در شهر صهیونیستنشین «نهاریا» به اسارت در آمد و در لبنان «سردار اسرا» لقب گرفت.
سمیر قنطار در سال 2008 میلادی بعد از سپری کردن بیش از 20 سال اسارت در جریان تبادل اسرای لبنانی با رژیم صهیونیستی آزاد شد. جنگندههای رژیم صهیونیستی نیمههای شب 29 آذر سال 94 یک ساختمان در شهر «جرمانا» در حومه جنوبی دمشق را بمباران کردند که در پی آن سمیر قنطار آزاده لبنانی و شماری از شهروندان سوری به شهادت رسیدند.
بیشتر بخوانید:
پیشگویی «سمیر قنطار» از نتایج جنگ آتی اسرائیل
عکس/ شهید زهرالدین در کنار سمیر قنطار
سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان ششم دی ماه 94 به مناسبت هفتمین سالروز شهادت سمیر قنطار در سخنرانی خود به 7 ویژگی شهید قنطار و مکتب او اشاره کرد. در ادامه این ویژگیها را که توسط سایت مقاومت اسلامی لبنان به زبان فارسی ترجمه شده است را میخوانید:
«اول:جوان با جدیت، مسئولیتپذیر و باورمند، دغدغهمند و مبارز برای یک آرمان. این اولین ویژگی است که مردم سمیر قنطار را با آن شناختند. سمیر میتوانست در جوانی و در آن سن مانند بسیاری از جوانان جهان عرب و اسلاممان «برای همیشه به زمین بگراید (اعراف/176)»، در روستا و حومهای که در آن زندگی میکرد میان خانوادهاش بماند و به دنبال هر کار دیگری برود ولی از نوجوانی راه مقاومت را برگزید.
او مشخصا نمود بسیاری از جوانان لبنانی و عرب است که در آن سالها به گروهها و سازمانهای مبارز مقاومت فلسطین پیوستند. همگی، بسیاری از جوانان سوری، عراقی، تونسی، الجزایری، یمنی و تعداد زیادی از کشورهای عربی را به یاد میآوریم که در آن برهه به لبنان آمدند و به این سازمانها پیوستند. سمیر نمود آن جوانان با جدیت، مسئولیتپذیر و هشیاری است که به فلسطین ایمان آوردند، در راه آن جنگیدند و بسیاری از آنان در خاک فلسطین به شهادت رسیدند.
بنده به یاد دارم در برخی روندهای تبادل، ما پیکرها یا باقیماندهی پیکر این شهیدان عرب را باز میگرداندیم و به کشورها و خانوادههایشان تحویل میدادیم. این موضوع مسئولیتی را به همراه دارد. ما میدانیم دهها سال است برنامهی بزرگ و گستردهی فرهنگی، رسانهای و تربیتی با عنوان به اصطلاح جنگ نرم وجود دارد تا جوانان ملتها و امت ما را از آرمانهای عظیم، مسئولیتهای واقعی و رفتارهای جدی دور کند و آنان را درگیر مسائل، غمها و دغدغههایی نماید و به عرصههایی منحرف کند که هیچ آیندهای حتی برای شخص خودشان در پی ندارد. شما معنای این صحبت را میدانید و دلیلی برای بیان مثالهایش وجود دارد. ما به این روحیهی مسئولیتپذیر و با جدیت که سمیر قنطار از هنگام آغازش در صف مقاومت فلسطین و حضورش در خاک فلسطین و تا شهادتش در صف مقاومت اسلامی در خاک سوریه، نمود آن بود نیاز داریم.
دوم:آمادگی فداکاری بیمحاسبه و بیحد و مرز. سمیر اینگونه بود. عملیاتی که در ابتدا به آن دست زد از آن نوع عملیاتهایی بود که یا منجر به شهادت میشوند و یا به اسارت. ما آن عملیاتهایی را که در خاک فلسطین رخ میداد و مجریان آن از لبنان یا کشورهای دیگر یا داخل فلسطین بودند، به یاد داریم و این که اکثرا منجر به شهادت یا اسارت میشدند.
دقیقا مانند عملیاتهایی که پسران و دختران جوان فلسطینی این روزها با چاقو انجام میدهند. اکثرا منجر به شهادت یا اسارت میشوند. مجریان چنین عملیاتهایی شبیهترین افراد به کسانی هستند که عملیات استشهادی انجام میدهند. یعنی تا دورترین افقها رفتهاند. بیانگر بالاترین آمادگی برای فداکاری است. قدرت مقاومت اینجاست. جوهرهی مقاومت، این روحیه است. مقاومتْ بدون فداکاری، آمادگی برای فداکاری و جانفشانی بیحد و مرز بیمعناست.
بعضیها حقانیت و حقیقت ایدهی مقاومت را میپذیرند اما آمادهی فداکردن جان، مال، عزیز و حتی آبرو نیستند و تحمل یک موضعگیری سخت، دشوار یا توهین را ندارند. تا آنجا که برخی از کسانی که آمادگی فداکاری ندارند با وجود این که از حقانیت مقاومت باخبرند وانمود میکنند آن را به رسمیت نمیشناسند ولی در واقع فقط در حال گریز از مسئولیتپذیری و جانفشانی هستند. در سالگرد سمیر قنطار میگوییم ما به بازیابی روحیهی فداکاری و آمادگی برای بذل نیازمندیم زیرا این شرط اصلی قیامت یک ملت، تداوم مقاومت، آزادسازی سرزمین، آیندهسازی و عزت یک امت است.
سوم:سی سال پایمردی در زندان. هر کسی میتواند کمی با خود فکر کند. قاعدتا برادران و خواهرانی که چند سال را در زندانها و بازداشتگاههای انصار، خیام، زندانهای مختلف اسرائیل داخل فلسطین اشغالی و… گذراندهاند میدانند این که انسان زندانی، اسیر و در غل و زنجیر شود یعنی چه. سی سال اسارت یعنی چه؟! گفتنش راحت است. این بیانگر یک عمر صبر، همآوردطلبی، قدرت و تحمل است.
ویژگی سمیر این است؛ کسی که سی سال را در اسارت گذرانده بود اما در چهره و ارادهاش چیزی جز ایستادگی، تحمل و صبر دیده نمیشد. در برابر زندانبانان و سالهای طولانی محکومیتش هیچگونه عقبگرد، تزلزل، سازش، خضوع و ضعفی از خود نشان نمیدهد، وارد معامله نمیشود و مأیوس نمیشوند. این چیزی است که مهم است. در مورد امید صحبت خواهم کرد. مهم این است که مأیوس نمیشود.
او کسی است که به حبس ابد، به صدها سال زندان، محکوم میشود اما همچنان بسیار به آزادی از این اسارت امید دارد. این بسیار مهم است. تا آنجا که به حق به فرمانده اسیران لبنانی و عرب در زندانهای اسرائیل تبدیل میشود. هر کدام از ما میتواند حساب کند چند اسیر فلسطینی، لبنانی، عرب و… وارد زندان شدند و سپس آزاد یا مبادله شدند اما سمیر همچنان باقی ماند. همچنین میتوانیم احساسات آن فرد باقیمانده، آن کوه عظمت، صبر و ایستادگی را فرض، احساس یا تصور کنیم. این اتفاق که یک بار وقوعش برای نابود کردن اراده، اعصاب، قلب و عاطفهی انسان کافی است، شاید دهها بار افتاد ولی در مواجهه با سمیر قنطار عاجز شد. پس: ایستادگی، صبر و تحمل.
چهارم:نشاط و زایایی حتی در سالهای زندان. بعضی افرادْ خسته، ملول و افسرده میشوند و روزهایشان را از سر ناچاری در زندان میگذرانند اما سمیر در زمینهی علمآموزی و تحصیل، یک مکتب بود. خب، یک زندانی محکوم به حبس ابد تحصیل، مدرک، تلاش، روحیه دادن به اسیران و مشارکت میخواهد چه کار؟! بیشترین کاری که یک اسیر مانند سمیر قنطار میتواند در زندانش انجام دهد این است که برای فلسطینیها، لبنانیها، ملتها، مقاومان و مجاهدان سخنرانی و آنان را تحریک و بسیج و از جایگاه یک صبور، پایمرد و مقاوم سازشناپذیر آنان را به صبر، پایمردی، ادامهی راه و سازشناپذیری دعوت کند. و این همان کاری است که در طول آن سالها و مخصوصا سالهای آخر از طریق بیانیهها، نامهها، سخنان و ارتباطاتش به انجام رساند. امت، ملتها، مقاومان، اسیران، زندانیها و همهی کسانی که در میدان نبرد و رویارویی حضور دارند نیازمند ادبیات پایداری، انگیزش، توانمندی، پاسداری و بیداری هستند چون در طرف مقابل ما شاهد صدها ماهوارهی عربی و غیر عربی و صدها و بلکه هزارها تریبون رسانهای هستیم که تنها هدفشان فرونشاندن عزمها، از میان بردن همتها، سست کردن ارادهها و دچار کردن تمام محیطهای پرورانندهی مقاومت و جهاد به عقبگرد، عقبماندگی و شانهخالی کردن از مسئولیتهاست. سمیر این نقش را در زندان و زیر یوغ زندانبانها ایفا میکرد، نبض زندگانی، تلاش و فعالیت بود و دچار رنجوری و خستگی نگشت و آرام نشد.
پنجم:یکی از مهمترین ویژگیهای مجاهدان که سمیر قنطار نیز از آن برخوردار بود ایثار است. هنگامی که خودمحوری به یک مقاومت راه بیابد و شخص و منافع، سلامت، عنوان و نام شخص در صدر اولویت، رتبهبندی و برنامهی خودش قرار بگیرد یعنی آن فرد و آن مقاومتی که به آن تعلق دارد در معرض خطر، خطر روحی، اخلاقی و فکری و در نتیجه خطر وجودی قرار گرفتهاند. یکی از اصول مقاومان آن است که همدیگر را به خود ترجیح میدهند، از یک دیگر محافظت میکنند، برای حفظ برادرانی که پشت سر میآیند جلو میروند، در خط مقدمْ مسئولیت میپذیرند و به سوی خط مقدم پیشروی میکنند، «یُؤْثِرُونَ عَلَیٰ أَنفُسِهِمْ- دیگران را بر خود مقدم میشمارند. (حشر/9)» آن هم نه فقط در پول بلکه آزادی دیگران را نیز بر خود مقدم میدارند. سمیر اینگونه بود.
قاعدتا بنده پس از آزادیاش، با او آشنا شدم ولی در کمال صراحت میگویم: مهمترین موضعگیری در سالهای گذشته که تأثیر معنوی و اخلاقی شدیدی بر بنده و برادرانم گذاشت، موضع سمیر قنطار در طول مذاکراتمان پس از سال 2000 دربارهی اسیران و بازداشتیان بود.
میدانید مقاومت اسلامی پس از سال 2000 سه سرباز را از منطقهی مزارع شبعا اسیر کرد، پس از مدتی افسر [حنان] تاننباوم اسیر شد و وارد مذاکراتی پردامنه شدیم. معضل حقیقی از روز اول تا آخرین روز مذاکرات، سمیر قنطار بود. اسرائیل به میانجی آلمانی میگفت آزادی سمیر قنطار محال است، امکان ندارد. خب، مدت زیادی مذاکره کردیم. نتیجه این شد که یا این روند به نتیجه میرسد و تعداد بالایی از برادران، مخصوصا برادران لبنانی از جمله کسانی که شما میشناسید مانند حضرت شیخ عبدالکریم عبید، برادر حاج ابوعلی دیرانی و دیگران که در شرایط دشوار و بعضا سالهای سال در زندان بودند، آزاد میشوند یا روند همینجا متوقف میشود.
ما تعهد داشتیم همهی اسیران لبنانی و هر مقدار ممکن از اسیران فلسطینی و عرب را آزاد کنیم. خب، باید چه میکردیم؟ در آن موقعیت با یک معضل اخلاقی و از طرف دیگر عملی و خارجی مواجه شدیم. عملیات متوقف شده بود زیرا اسرائیلیان میگفتند [آزادی قنطار] محال است. یا باید سمیر را در زندان رها میکردیم، آن وقت با تعهد عظیم و علنی اخلاقیمان چه میکردیم؟ یا باید میگفتیم نه، ما نمیپذیریم و بگذارید همهی بچهها در زندان بمانند.
واقعا تصمیمگیری برای ما بسیار سخت بود. کسی که موقعیت را دگرگون کرد، خود سمیر قنطار و ایثار، روحیه، صداقت، آمادگی فداکاری و مسئولیتپذیریاش بود. او بود که ما را از این تعهد اخلاقی معاف کرد. البته ما در مرحلهی بعد خودمان را معاف نکردیم. ولی در مورد این روند پیام داد و با صراحت گفت: برادران، خدا خیرتان دهد، تلاشتان را کردید، مدت زیادی است در حال مذاکره هستید اما اگر مشکل فقط من هستم، من با ماندن مشکلی ندارم. برادران آزاد شوند، بعد از آن خدا بزرگ است. من به شما، وعدهتان و… اطمینان دارم. ایثار این است.
در حالی که هر کس غیر از سمیر قنطار اگر بیست و چهار یا بیست و پنج سال زندانی بود حق خود میدانست که بگوید مگر من با بقیه چه فرقی دارم؟ آنچه شامل حال آنها میشود باید شامل حال من هم بشود. هنوز صبر کنید، فشار بیاورید، مذاکره کنید، وقت بگذارید، چرا میخواهید من را رها کنید؟ و پس از موفقیت روند میتوانست بیانیه بدهد و به شما حمله و توهین کند. ولی سمیر این کار را نکرد. از ابتدا با احترام، شرافت و سطح بالایی از اخلاق رفتار کرد و حتی پس از خروج برادران از زندان، به آنها تبریک گفت، بیانیه داد که بیانگر این روحیه بود. به نظر خودم در میان همهی آنچه بیان کردم این یکی از مهمترین عناوین و ویژگیهایی بود که باید در چنین مناسبتی به آن توجه کنیم.
ششم: اصرار بر ادامهی مسیر. بنده قبلتر به این مسئله اشاره کردم. سمیر قنطار میتوانست پس از آزادی از زندان بگوید من در نوجوانی رفتم، جنگیدم، به اندازهی کافی حبس کشیدم، 30سال زندانی بودم و وظیفهام را به انجام رساندم و تمام. هیچ کس سرزنشش نمیکرد، هیچ کس نمیگفت تو از نبرد گریختهای یا از آرمان چشمپوشیدهای. میتوانست بیاید در محیط خانه، روستا، خانواده و دوستانش به زندگی معمولی بپردازد. حتی بیش از این، میتوانست در این مسیر بماند اما وارد بخش نظامی که او را مستقیما در معرض خطر میگذاشت، نشود. تا حد مشخصی نماد بود، در لبنان و جهان عرب و اسلام آوازهی بلندی داشت و میتوانست در سرتاسر جهان عرب و اسلام به گردهماییها و کنفرانسها دعوت شود.
میتوانست باقی عمرش را از این کنفرانس به آن کنفرانس و از این گردهمایی به آن گردهمایی و از این سالگرد به آن سالگرد برود. ادبیات و فرهنگ میدانست، مدرک بالای آکادمیک داشت، درکش بالا بود، بیانش خوب بود و هیچ چیز کم نداشت. میتوانست از این طریق در دل پروژهی مقاومت بماند اما در این بخشش. این یکی از ایدههایی بود که خود بنده به او پیشنهاد دادم. گفتم تو امروز یک نماد هستی و این هم مجانی به دست نیامده است. هزینهاش 30سال زندان بوده. اگر همهی جهان عرب را بگردیم چنین ویژگیای نمییابیم. تو میتوانی با سخنرانیها، جملات، بیان، مشارکت و حضورت نقش بیدارگری بسیار عظیمی بازی کنی. گفت مانعی نیست، اگر بتوانم انجام میدهم اما من میخواهم در این مقاومت یک رزمنده، مقاوم و نظامی باشم و آن جملهی معروفش را گفت که: من از فلسطین آمدهام تا به آن بازگردم. گفت نه، من میخواهم نه فقط با کلمات بلکه با کار میدانی، با اشغالگران بجنگم. به همین خاطر در برخی تصاویری که برای اولین بار منتشر میشدند و دیدید به درخواست خودش به دورههای نظامی پیوست تا تواناییهایش را افزایش دهد و واقعا در بسیاری از دورهها شرکت کرد.
به سلاحهای ضدزرهی بسیار علاقه داشت زیرا معتقد بود و به ما هم گفته بود که این سلاح در جنگ 33روزه بسیار تأثیر داشت. گفتم: خب، برادر سمیر میخواهی کجا مشغول شوی. گفت: برادر، اگر ممکن است میخواهم در جبهه باشم. اگر عملیاتی هست، حاضرم مشارکت کنم. اگر هر درگیری، جنگ و نبردی باشد من در جبهه هستم و حاضرم در خط مقدم باشم. حتی بنده در مورد حضور در خط مقدم با او بحث کردم و گفتم زدن تو یک دستاورد معنوی برای اسرائیل است. تو چند روز بیشتر نیست که از زندان آزاد شدهای. یعنی حتی در مورد این جزئیات با او بحث میکردم. گفت: خیلی خب برادر، من هر کاری بتوانم در مورد داخل فلسطین انجام دهم، برایم در اولویت است.
تا این که تحولات سوریه رخ داد و افق و فرصتی برای آغاز مقاومتی مردمی ایجاد شد. سمیر به این نتیجه رسید که به واسطهی چند ویژگی مشخص، میتواند آنجا کمک و خدمت خاصی بکند که شاید دیگران نمیتوانند. گفت: لطفا اجازه دهید به آن برادران مقاوم سوریه بپیوندم و با آنها کار کنم تا ببینیم میتوانیم به کجا برسیم.
اجازه دهید اینجا و پیش از اینکه به آخرین ویژگی سمیر قنطار بپردازم پرانتزی مهم در زمینهی درگیری با دشمن باز کنم که همان موضوع جولان است. از اولین لحظاتی که جناب رئیس جمهور بشار اسد در یکی از سخنرانیها به ایدهی مقاومتی مردمی در جولان یا مرزهای سوریه اشاره کرد و از آغازین لحظات چنین جنبش مردمیای، اسرائیل نسبت به این پروژه یعنی آغاز، بنیانگذاری یا جنبش مقاومت مردمی سوریه در مرزهای سوریه و داخل جولان، حساسیت بسیار شدیدی نشان داد.
بنده و برادران واکنشها و پیگیریهای امنیتی، سیاسی، رسانهای و میدانی جزء به جزء و مداوم اسرائیل در مورد هر چیزی مرتبط با آن جبهه را از همان زمان دنبال میکردیم. همچنین شاهد بودیم اسرائیل به هر کار سادهای که در آن جبهه صورت میگرفت واکنش نشان میداد. اگر یک خمپاره یا مثلا موشک 107 یا گلولهی توپی در منطقهای خالی میافتاد یا در مرز تیراندازی میشد حتی اگر منجر به خسارت جانی نمیشد اسرائیل با نگرانی بسیار شدید با مسئله برخورد میکرد و پاسخی بیتناسب میداد. زیرا میخواهد این مقاومت سوری و این پروژهی تازهی مقاومت را در نطفه خفه کند. میخواهد اجازهی رشد و زندگی به آن ندهد زیرا میداند پروژهی مقاومت مردمی سوریه در کلیت نبرد موجود با دشمن اسرائیلی نشاندهندهی چیست. به همین دلیل همهی افراد مرتبط با این مقاومت را حتی اگر عملیاتی نکرده بودند و فقط با این تشکیلات مرتبط بودند تعقیب میکرد و آنان را بمباران هوایی میکرد، میکشت و تصفیه یا زندانی مینمود. این نشاندهندهی حساسیت دشمن اسرائیلی در این زمینه است.
قاعدتا اسرائیل مدام میکوشد به موضوعات ابعاد خارجی بدهد. وقتی از مقاومت جولان یا مقاومت در مرزهای سوریه با جولان صحبت میکند میکوشد لباس ایرانی به آن بپوشاند. مدام از عبارات ایران، جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب و… استفاده میکند. چون دشمن اسرائیلی اصولا چیزی به نام مقاومت ملی را به رسمیت نمیشناسد؛ نه در فلسطین، نه در لبنان، نه در سوریه و نه در هیچ جای دیگر.
در نگاه اسرائیل هر کس با او میجنگد مزدور ایران است. نباید به این توصیفها و تقسیمبندیهای اسرائیلی تن داد. هر چه از روز اول رخ داد و آنچه امروز رخ میدهد، اراده سوریه و سوریهاست. نقش سمیر و برخی برادران مانند آنها که یک سال قبل در منطقهی قنیطره به شهادت رسیدند، پشتیبانی، کمک، انتقال تجربیات و ایستادن در کنار این مقاومت نوپای سوری بود؛ مقاومتی که به آن امید هست و دشمن به شدت از آن میترسد. به همین خاطر میبینیم وقتی نوبت به آن مقاومت میرسد اسرائیل در سطح بسیار بالایی، از سوی نتانیاهو، یعلون و… زبان به تهدید میگشاید.
چرا با این حساسیت با جولان برخورد میکنند؟ زیرا نمیخواهند چنین بابی گشوده شود. نه فقط به دلیل جلوگیری از آزادسازی جولان بلکه حد اقل به دلیل جلوگیری از بازگشت جولان اشغالی به نقشهی سیاسی، رسانهای، ملی و ذهنی. همهی ما دنبال کردیم و میدانیم نتانیاهو چگونه در سالهای گذشته و تا امروز تلاش میکند سردمداران آمریکا و دولتهای غربی، پیوستن جولان به حکومت اشغالگر اسرائیل را به بهانهی فروپاشی و نا امنی سوریه رسمیت بشناسند. نتانیاهو میخواهد از همهی شرایط داخلی سوریه برای دستیابی به اذعانی بین المللی در جهت انضمام همیشگی جولان به رژیم دشمن استفاده کند. کسی که در مورد جولان به دنبال چنین چیزی است، چنین افکاری برای انضمام آن در سر دارد و با توجه به ارزش راهبردی نظامی آن منطقه، اهمیتش از لحاظ منابع آب و سخنان تازهای که در مورد انرژیها، نفت یا… که ممکن است در آن وجود داشته باشد یا کشف شود گفته میشود قطعا نمیپذیرد حتی در این مورد صحبت شود، حتی نمیپذیرد شعار مقاومت سوری در جولان و در مرز جولان داده شود. جرم و گناه سمیر قنطار آنچنان بزرگ بود که دشمن اسرائیلی همهی قوانین را نقض و به اصطلاح از قواعد درگیری عبور میکند و یک ساختمان مسکونی در جرمانا در حومهی دمشق را بمباران مینماید تا سمیر و برادران همراهش را بکشد و فکر میکند این سطح از ماجراجویی ارزشش را دارد زیرا موضوع بسیار پراهمیت است.
به نظر اسرائیل چنین ماجراجوییهایی ارزشش را دارد که سمیر و امثال سمیر که در این پروژه یعنی پروژهی مقاومت مردمی سوریه در جولان و مرزهای جولان مسئولیتهای اصلی دارند زنده نمانند. بنده در پایان سخنانم به مسئلهی پاسخ، پاسخ احتمالی و… باز میگردم. بعضی میگویند شاید ارزیابی اسرائیل اشتباه بوده و فکر نمیکرده است حزب الله مسئولیت سمیر قنطار را تا این حد بر عهده بگیرد و ماجرا را تا این اندازه جدی کند و شاید فکر میکرده است ماجرا با دیگر شهیدان تفاوت میکند. در وصیتنامهی سمیر دیدید که میگوید: خونهای ما همسنگند. اسرائیل ماجرا را اینگونه نمیفهمد، منطق اسرائیل به گونهای دیگر است و منطق، اخلاق و خاستگاه ما را نمیفهمد. در هر صورت برخی میگویند ارزیابی اسرائیل اشتباه بوده است. به نظر بنده اشتباه بوده یا نبوده، با این پرونده همچون یک پروندهی غیر قابل مسامحه رفتار کرده است.
بر مبنای همهی این صحبتها، در طرف مقابل مسئولیتی پیش میآید که همه با پروندهی مقاومت مردمی سوریه به عنوان یک پروندهی حساس، خطیر و بسیار مهم رفتار کنند؛ پروندهای که حد اقل میتواند جولان را با قدرت در معادلهی سیاسی، رسانهای، مردمی و ذهنی جهان و منطقه مطرح کند، آن هم در حالی که دشمن صهیونیستی میخواهد این سرزمین فراموش شود و از همهی شرایط دشوار [منطقه] برای انضمام همیشگی آن به رژیم صهیونیستی بهره میبرد.
هفتم. ویژگیها به پایان نمیرسند اما من با این ویژگی به پایان میبرم: امید. امید به آزادی فلسطین. امید به بازگشت به فلسطین. اطمینان مطلق به نابودی اشغالگران و محو اسرائیل از صحنهی روزگار. برادران و خواهران، این یک بخش اصلی و حتی قلب و حقیقت نبرد است. در این عرصه نیز یک نبرد فرهنگی، معنوی و روانی سنگین میان جبههی ما، جبههی مقاومت و دنبالههای آن در تمام منطقه، با دشمن اسرائیلی در جریان است. دشمن از اولین روزهای غصب فلسطین و در طول 67 سال کوشیده است فلسطینیها و ملتهای منطقه هر امیدی برای نابودی اشغالگری و اسرائیل را از دست بدهند. اسرائیل آن را داغزدن آگاهیها مینامد. روی خودآگاه، ناخودآگاه، اراده، اندیشه، عقل، قلب، احساسات، عاطفه، عزم و… ما کار میکنند. جنگ روانی، فرهنگی، فکری و… نامش را هرچه بگذارید این است. زیرا اگر کسی امیدش را از دست داد همه چیز تمام شده است. اصولا در هر جبههای وقتی میخواهید یک گردان، تیپ، گروهان یا ارتش را شکست دهید نیازی ندارید همه را بکشید، همهی تانکها و خودروهای زرهیشان را بزنید و همه چیز را با خاک یکسان کنید؛ تنها کافی است ارادهی نبرد، امید پیروزی، اعتماد به نفس و توان ایستادگی و موفقیت را در آن ارتش از بین ببرید تا در مقابل چشمانتان فرو بپاشد. به همین خاطر است که ارتشهای بسیاری را دیدهایم که شکست خوردهاند و دهها هزار سرباز و افسرش اسیر شده، تانکهایشان به غنیمت گرفته شده، پادگانهایشان سقوط کردهاند و…. نبرد 67ساله اینجاست.
اسرائیل میخواهد فلسطینیها و همهی ما را به کجا برساند؟ میخواهد در نتیجهی همهی اطلاعات، تحولات، معادلات، حوادث و… ما به جایی برسیم که هیچ امیدی نداشته باشیم. میخواهد بگوید هیچ جای امیدی نیست. این رژیم مانا و ابدی است. به همین خاطر میبینید از عبارت پایتخت ابدی اسرائیل استفاده میکنند. گویی که اسرائیل ابدی است که برایش به دنبال پایتخت ابدی هستند. این کلمهای اتفاقی یا لغزشی زبانی نیست. کلمهای است که به خوبی بررسی و روی آن حساب شده است. میگویند این رژیم قدرتمند است، کلاهک هستهای دارد، دارای قدرتمندترین ارتش و نیروی هوایی منطقه است، از بزرگترین ارتشهای جهان است، از حمایت بینظیر بین المللی برخوردار است، ایالات متحدهی آمریکا پشت این رژیم است و حتی نمیپذیرد این رژیم در شورای امنیت به خاطر جنایتها و ترورهایش محکوم شود و…. پس هیچ جای امیدی برای شما نیست.
هیچ امید، فرصت، روزنهی نور و رخنهای در این دیوار عظیم وجود ندارد. هیچ امکان و افقی نیست. اسرائیل میخواهد ما را به اینجا برساند و در حال کار کردن است. بعضی به اینجا رسیدهاند. به همین خاطر در همهی رفتارهای اسرائیل از همان اوایل، از هنگام باندهای تروریستی پیش از سال 48، تا 48، تا جنایتها، تا جنگها، تا تخریبها، تا طردها، تا زندانی کردن دهها هزار نفر و این عقیده که هر فلسطینی باید زندانی و آزاد شود و دوباره زندانی و آزاد شود و دوباره زندانی و آزاد شود که بخشی از روش اسرائیل است، تا محاصره، تا گرسنهسازی و تا تلاشهای سیاسی و رسانهای… همه میخواهند ما را به اینجا برسانند و به فلسطینیها بگویند امیدی وجود ندارد و شما باید نا امید شوید. گویی اسرائیل به فلسطینیها و همهی کسانی که موضوع فلسطین و نبرد با دشمن اسرائیلی برایشان مهم است میگوید: ای فلسطینیها، لبنانیها، سوریها و ملتهای دیگر منطقه که سرزمینهای اشغالشده دارید و این رژیم تهدیدتان میکند، برای خودتان و زنان و کودکانتان که در کرانهی باختری با مواد اشتعالزا سوزانده میشوند و اماکن مقدس در معرض تهدید هتک حرمت و مصادرهتان و ملتی که در داخل و خارج در سختترین شرایط بشری، سیاسی، معیشتی و امنیتی به سر میبرند منتظر شورای امنیت، جامعهی بین الملل، طوفان استواراندیشی و بازیابی امید عربها، ائتلاف نظامی کشورهای اسلامی و ائتلاف بین المللی مبارزه با تروریسم نباشید؛ چه این که خود اسرائیل در مبارزه با تروریسم سهیم است! و همهی جهان و برخی نظامهای عرب هم این مشارکت را به رسمیت شناختهاند. اسرائیل برای آنها تروریست دستهبندی نمیشود.
آنچه باید از جانب نظامهای عربی منتظرش باشید، همان چیزی است که در 67 سال گذشته شاهدش بودید: تثبیت نا امیدی و نه بازیابی امید و طوفانهای سستی، ضعف، بیمسئولیتی، عقبگرد و فروگذاری… همهی اینها به خاطر چیست؟ به خاطر این که نا امید شویم. اما مکتب مقاومت و سمیر قنطار اینجا میگوید: جایی برای نا امیدی مقاومان و ملت مقاومت وجود ندارد. وقتی به نمونهی شخص سمیر مینگریم میبینیم یک نفر با این که به چندین حبس ابد محکوم است و 30سال زندانی بوده و آزادیاش به لحاظ منطقی امکانناپذیر است، نا امید نمیشود. امروز ملت و دختران و پسران جوان فلسطینی نیز نمود این حقیقت هستند. بگذارید به موضوعات روانی نگاهی بیاندازیم.
بعد از 67سال جنگ، جنایت، ویرانی، آوارهسازی، پراکندهسازی، محاصره و ایجاد گرسنگی باید این نسلهای تازهی فلسطینی به گونهی دیگری فکر کنند. وقتی سراغ هر پسر یا دختر فلسطینی میروید باید چه آرزویی داشته باشد؟ مهاجرت به استرالیا، کانادا و آلمان. باب مهاجرت باز است. امروز اگر مردم فلسطینی ساکن داخل یا خارج خاک این کشور تصمیم بگیرند مهاجرت کنند و به هر جای جهان پناه ببرند جهان درهایش باز است و تسهیلات هم میدهد. اگر از هر پسر و دختر فلسطینی بپرسید نه فقط کارنامهی 67ساله بلکه همهی حوادث امروز منطقه از سوریه تا عراق، یمن، بحرین، لیبی، مصر و… باید برایشان مایهی یأس و در نتیجه چشمپوشی [از میهن و مسئولیتشان] باشد. اما پاسخ چیست؟ دو مثال تازه: دیروز در تلویزیون -البته بنده پیگیری نکردم دربارهی اسم مطمئن شوم و دوست ندارم اشتباه نام ببرم. چون معمولا عددها را اشتباه میگویم دیگر تلاش میکنم اسامی را اشتباه نگویم!- دختر فلسطینی کم سن و سالی را نشان میداد که زندانی بوده است و آزاد شده بود. یک دختر کوچک بدون خانوادهاش زندانی بوده. باید نا امید بیرون بیاید. بسیار طبیعی است. همین تروریسم روانی کافی است. این دختر باید نا امید، با تشویش خاطر، سست، ضعیف و پشیمان بیرون بیاید. اما دیروز با تلویزیون مصاحبه میکرد و روی پای خودش ایستاده بود و میگفت: روزی خواهد رسید که این صهیونیستها از کشور ما بیرون خواهند رفت. امید یعنی این.»