کد خبر 922416
تاریخ انتشار: ۳ دی ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۱

باتوجه به معیارهای تاریخی که در یک آن شکل می‌گیرند، آینده دموکراسی، رونق اقتصادی و صلح در اروپا، با عدم قطعیت روبرو شده است.

به گزارش مشرق، کانال تلگرامی نگاه جهان ، یادداشت ریچارد هاس، رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا را منتشر کرد که در ادامه می‌آید.

مدت چندان زیادی که نه، همین چند سال پیش، به‌گونه‌ای که باورش سخت است اتحادیه اروپا بخشی از جهانی باشد که فرانسیس فوکویاما در پایان جنگ سرد از آن به‌عنوان پایان تاریخ یاد کرد، دموکراسی، رونق و شکوفایی و صلح همگی به‌طور قطعی تثبیت شده به‌نظرمی‌رسیدند.

اما دیگر چنین نیست؛ بخش‌هایی از پاریس در حال سوختن است، بریتانیا با برگزیت چنددسته شده است، ایتالیا توسط ائتلاف چپ و راست که در برابر قانون مالی اتحادیه اروپا ایستادگی می‌کنند رهبری می‌شود. آلمان در حال مواجهه با صف‌بندی سیاسی جدید و در مرحله ابتدایی گذار در رهبری قرار دارد. مجارستان و لهستان پذیرای سیاست غیرلیبرالیستی هستند که در بیشتر نقاط جهان وجود دارد. اسپانیا با مسئله ملی‌گرایی کاتالونیا روبروست و روسیه در حال انجام اقدامات تهاجمی جدید علیه اوکراین.

بیشتر بخوانید:

اقتصاد و سیاست سکندری

جلیقه‌زردها: به اینجابازگشته و طوفان می‌کنیم

ماکرون بر ضرورت برقراری آرامش در فرانسه تاکید کرد

باتوجه به معیارهای تاریخی که در یک آن شکل می‌گیرند، آینده دموکراسی، رونق و شکوفایی و صلح در اروپا، با عدم قطعیت روبرو شده است. بسیاری از مواردی که تصور می‌شد به‌زودی حل می‌شوند حل نشد؛ به حالت صلح درآوردن سریع نیروهای ناتو پس از جنگ سرد پیش از موعد و نابهنگام و شتابزده به‌نظر می‌رسد.

توضیح واحدی برای این تحولات وجود ندارد، آنچه در فرانسه شاهد آن هستیم جلوه‌ای از پوپولیسم چپ‌گرا و نتیجه وضعیت مردمی است که در شرایط سخت به‌سر می‌برند، نیازشان تامین نمی‌شود و مالیات‌های جدید را نمی‌پذیرند. این با آنچه سبب ظهور راست افراطی در اروپا شد، متفاوت است: دفاع فرهنگی در میان چالش‌های محلی و جهانی که مهاجرت ورای آن است.

اتحادیه اروپا به‌سهم خود، به‌تدریج جایگاهش را در تصور عمومی از دست داده. این اتحادیه برای مدت طولانی بسیار بوروکراتیک و بسیار نخبه‌مدارانه بوده است. در همین حال، روسیه حملات خود را به اوکراین از سر گرفته که به‌سادگی می‌تواند بازتاب دهنده قضاوت ولادیمیر پوتین درباره این مسئله باشد که سرمایه‌گذاری پیشین وی در اوکراین و سوریه هراس اندکی برای از دست دادن چیزی ایجاد می‌کند.

طبقه سیاسی اروپا در آشفتگی فزاینده آن سهمی دارد؛ اتحادیه اروپا واحد پولی مشترکی را بدون اتحادیه مالی و بانکی معرفی کرد و اجرای سیاست اقتصادی منسجم را تقریبا غیرممکن. تصمیم برای ادامه عضویت بریتانیا در اتحایه اروپا با رای‌گیری عمومی، در عین حال دادن اجازه تصمیم‌گیری در این‌باره به کاملا گمراه‌کننده بود.

همچنین گشایش مرزهای آلمان روی سیل مهاجران هرچند انگیزه‌های آنگلا مرکل نخست‌وزیر خالصانه باشد، قطعا موجب واکنش شدید می‌شود. اخیراً، رئیس‌جمهور فرانسه، امانوئل مکرون با کوتاه آمدن در برابر معترضان «جلیقه زرد» هیچ کمکی به خودش نکرد. پیشنهاد سازش به‌نظر می‌رسد بر گستره تظاهرات بیفزاید و مشکل بودجه کشور را تشدید می‌کند.

نباید تصور کنیم وضعیت بهتر خواهد شد. این تنها مشکلی بود که پیش از آنکه راست افراطی فرانسه (پیشتر جبهه ملی خوانده می‌شد) و احزاب سیاسی در اروپا دریابند چگونه پوپولیسم سیاسی و اقتصادی را با هم درآمیزند و نظم سیاسی پس از جنگ دوم جهانی را تهدید کنند؛ حکومت ترکیبی پوپولیستی ایتالیا جلوه‌ای از آن‌ است.

نتیجه برگزیت هرچه باشد روابط بریتانیا با اتحادیه اروپا (یا کاهش رابطه‌اش) همچنان مسئله‌ساز خواهد بود. کاملا هم محتمل است که پس از برگزیت، بریتانیا برای استقلال ایرلند و اسکاتلند زیر فشار قرار گیرد. هیچ فرمولی برای قدرت‌رانی (تقسیم قدرت) میان بروکسل و پایتخت‌ها وجود ندارد که ازسوی هردوی آنها یعنی اتحادیه اروپا و حکومت‌های ملی قابل قبول باشد. در عین حال نمی‌توان با قطعیت گفت که پوتین از آنچه درباره اوکراین و حمله به آن انجام داده کاملاً راضی است.

علاوه‌براین، در جهان مملو از نابرابری و خشونت میان کشورها، تغییرات آب و هوایی فشاری که از سوی مهاجرت نمایان می‌شود به‌جای اینکه کمتر شود تشدید خواهد شد. جابجایی اقتصادی در در دنیای رقابت جهانی و فناوری‌های نوین که میلیون‌ها شغل را از بین خواهد برد بیشتر خواهد شد. چرا این مشکلات باید پدیدار شوند؟ اروپا همچنان یک چهارم اقتصاد جهان را در اختیار دارد و بزرگترین مجموعه از کشورهای دموکراتیک است. سده گذشته بیش از یکبار بهای از بین رفتن نظم را در این قاره نمایان ساخته است.

افسوس، اکنون تنها یک‌دلیل برای بیان آشفتگی فزاینده اروپا و همچنین تنها یک راه‌حل برای مسائل وجود ندارد. به‌طور دقیق‌تر، هیچ راهی برای هیچ مشکلی وجود ندارد. اگرچه مجموعه‌ای از سیاست‌ها وجود دارد که اگر به کار بسته شود به رهبران کمک می‌کند چالش‌ها را مدیریت کنند.

راهبرد جامع مهاجرت که میان امنیت، حقوق بشر و رقابت‌ اقتصادی توازن برقرار ‌کند نمونه‌ای از این سیاست‌هاست. سیاست دفاعی که به‌جای «هزینه‌ای که می‌شود» بر «هزینه‌ای که نیاز است» راه مهمی برای تثبیت امنیت اروپا خواهد بود. علاوه‌بر این، بازدارندگی از راه تقویت ناتو و مسلح‌سازی بیشتر اوکراین، قطع صادرات گاز طبیعی روسیه به اتحادیه اروپا مسئله مهمی است که به خط لوله نورداستریم2 که گاز روسیه را به آلمان منتقل می‌کند از دیگر سیاست‌های پیشنهادی است. برنامه‌های آموزشی بیشتر برای ساماندهی کارگرانی که شغلشان را زیر تاثیر جهانی‌شدن و اتوماسیون صنعت از دست دادند مورد نیاز است.

بیشتر این طرح‌ها می‌توانند از مشارکت و پشتیبانی آمریکا بهره‌مند شوند. این سیاست‌های می‌توانند کمک‌کننده باشند اگر آمریکا اتحادیه اروپا را به عنوان دشمن و متحدان ناتو را به عنوان سواری‌بگیران مفت نبیند. اروپا شامل کشورهایی می‌شود، که برای رویارویی با روسیه، ادغام چین در تجارت جهانی و چهارچوب سرمایه‌گذاری بر اساس منافع غربی، کاهش و در صورت لزوم سازگاری با اثرات تغییرات آب‌وهوایی و تنظیم قواعدی برای فضای مجازی، بالاترین آمادگی برای همکاری با آمریکا را دارند. اما افسوس که بعید است چنین رویکردی به این زودی‌ توسط دونالد ترامپ پیگیری شود. این امر برای اروپا هیچ گزینه‌ای، جز مقابله کردن به‌تنهایی با آشفتگی‌اش باقی نمی‌گذارد.