به گزارش مشرق، «محمدجواد اخوان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
از آغازین روزهای پیروزی انقلاب، نگاه امام راحل عظیمالشأن (ره) بر حضور همه نیروهای مبارز مذهبی در حرکت انقلاب بود و بر همین اساس بود که در شکلگیری دولت موقت، به نخستوزیر موقت توصیه کردند که بدون در نظر گرفتن گرایشهای حزبی و جناحی، ترکیب کابینه را معرفی کند. هرچند بازرگان به این توصیه عمل نکرد، اما امام (ره) تا زمانی که خود وی استعفا نکرد، به او فرصت کار داد و تنها زمانی که از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد، عرصه را به شورای انقلاب سپرد. پسازآن در ماجرای اولین رئیسجمهور نیز حضرت امام (ره) به بنیصدر حداکثر اختیارات ممکن را تفویض کردند تا مسائل اساسی کشور همچون جنگ در مسیری صحیح بهپیش رود.
بیشتر بخوانید:
نهان سازی تغییر ایدئولوژیک!
شکاف «اصلاحات بر حاکمیت» با «اصلاحات در حاکمیت»
با وجود خودسریها و یکهتازیهای بنیصدر، امام وجود او را در ساختار رسمی کشور تحمل کرده و تنها پسازآنکه مجلس به عدمکفایت سیاسی وی رأی داد، او را عزل نمودند. همچنین در قضیه عبرتآموز قائممقام رهبری نیز امام (ره) بهرغم مخالفت باطنی با منتظری به رأی خبرگان احترام گذارده و بیش از پنج سال به او میدان عمل داده و حتی در برخی از امور از اختیارات خود به وی تفویض نمودند. اگر مصلحت اصل نظام و اساس ولایتفقیه در میان نبود، چهبسا ایشان مستقیماً به عزل او اقدام نمیکردند، اما در نگاه آن عزیز سفرکرده «حفظ نظام» کالای ارزشمندی بود که هیچ متاعی قابل معامله با آن نبود.
در همان سالهای پایانی عمر شریفش، هنگامیکه انشقاق در جبهه نیروهای انقلابی را مشاهده کردند، برای حفظ حداکثری این جبهه، بهرغم میل اولیهاش با انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز موافقت کردند تا کسی از کشتی نجاتبخش نظام بیرون نیفتد. پس از ارتحال امام (ره)، خلف صالحش رهبر معظم انقلاباسلامی نیز همین مشی و ممشای امام را دنبال کرد و اگر نگاهی به انتصابات ایشان در مناصب مختلف نظام در طی این سه دهه بیفکنیم، بهروشنی استفاده از سلایق مختلف سیاسی را در مسئولیتهای تصمیمگیری و اجرایی مشاهده میکنیم. این مسئله به انتصابات نهادهای زیرمجموعه رهبری منتهی نشده و حتی در نزدیکترین حوزه مدیریتی به ایشان یعنی دفتر رهبری، نیز افراد شایسته با سلایق سیاسی مختلف را در مسئولیتهای مدیریتی و کارشناسی میتوان دید.
هرچند طی قریب به سه دهه از دوره ولایت معظمله، مشی مدیریتی راهبردی ایشان بر جمعکردن همه نیروهای انقلاب -حتی با اغماض در خصوص ضعفهای جزئی – بوده است، اما در عمل برخی از جریانات و نخبگان سیاسی در مقاطعی نخواسته و نتوانستهاند از این فرصت پرارزشی که نظام برای سلایق گوناگون فراهم آورده استفاده کنند و عملاً راه جدایی از کشتی نجاتبخش نظام را طی کردهاند. ماجرای تلخ کژرویهای برخی مدیران اجرایی در دولتهای گذشته و نیز فتنه تلخ ۸۸ بهخوبی نشان داد که رهبری انقلاب، آغوش نظام را برای همه آنهایی که به کشور و نظام دلبستگی دارند، باز گذارده است، اما این خود برخی از نخبگان سیاسی هستند که از راه انقلاب و مردم فاصله گرفته و مسیرهای اعوجاجگونه را برمیگزینند.
معظمله در همان سال ۸۸ فرمودند: «حضرت نوح نبیاللّه (ع) به فرزندش فرمود: «یا بنی ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین». نظام اسلامی هم تأسیاً به حضرت نوح، به همه میگوید: بیایید با ما باشید، بیایید وارد این کشتی نجات شوید، «و لا تکن مع الکافرین». هدف و مبنا این است. ما هیچکس را از نظام بیرون نمیکنیم؛ اما کسانی هستند که خودشان، خودشان را از نظام بیرون میکنند؛ خودشان را از نظام خارج میکنند.»
همانگونه که روشن است، در چارچوب هندسه سیاسی و اجتماعی اسلام و نظام امام و امت، هیچگاه بنا و اصل بر ریزش افراد نیست و تلاش بر آن است که کشتی انقلاب و اسلام، که همانا کشتی هدایت و سبیل نجات است، ملجأ و پناهی برای همه یاران انقلاب باشد. ازاینرو، امام امت تا حد ممکن تلاش میکند از ایجاد انحراف در جامعه، که مقدمه ریزش خواهد بود، جلوگیری به عمل آورد.
در مرحله بعد و در زمانی که بهرغم هدایت امام، عدهای از یاران و خواص گرفتار انحرافات شوند نیز باز دست هدایت امام به دنبال بازگرداندن منحرفان به مسیر صحیح و صراط مستقیم است و ازاینرو، حتی از باب مؤلفهالقلوب و نیز نقش پدری امام و ولی برای آحاد امت، بارها عنایت ویژه و حمایتهای مکرر و تعابیر تشویقی از برخی خواص ـکه دچار برخی غفلتها شدهاندـ از امام شنیده میشود؛ به امید آنکه آنها به دامان انقلاب و نظام بازگردند. در اینجا حتی ممکن است امام از امت بخواهند برخی ضعفها و قصور برخی خواص را به دیده اغماض بنگرند تا بلکه از ریزش بیشتر جلوگیری شود.
بااینحال، با توجه سنتهای الهی و اختیاری که ودیعه نهادهشده در وجود انسان و مایه تکامل اوست، خواصی که در ورطه انحراف سقوط کردهاند، درصورتیکه به خود نیایند و تصمیم به بازگشت به صراط مستقیم و حبل متین ولایت نگیرند، متعاقب دستور الهی خواهند بود و از دامن اسلام، نظام و انقلاب طرد خواهند شد. حتی ممکن است بزرگانی که در تاریخ مصادیق فراوانی برای آنها میتوان یافت، در این زمره قرار گیرند.
ذکر این نکته ضروری است که در چارچوب نگاه نظام سیاسی اسلام و اندیشه امام راحل (ره)، حفظ اسلام و نظام اسلامی بر همهچیز مقدم است و هیچگاه و در هیچ شرایطی، نمیتوان به سبب اهمیت یا برجستگی یک فرد، نظام و انقلاب را فدای او کرد. بنابراین اگر هم در بادی امر، تأکید بر ریزش حداقلی است، نه از باب اهمیت یک فرد، بلکه از باب ضرورت بروز حداقل خدشه به ساحت نظام و نیز رأفت الهی و ایمانی امام امت است.
اما اگر تداوم حضور یک فرد در ساخت نظام موجبات خدشه بدان را به وجود آورد، ریزش نمودن و جایگزینی با رویشهای جدید انقلاب در اولویت است. در سیره راهبردی رهبر معظم انقلاب، نیز معظمله همواره تلاششان در حفظ برخی خواص در حال سقوط یا احیاناً منحرف بوده است و بههیچعنوان شگفتآور نیست که ایشان نقاط مثبت هرچند کوچک برخی از اینان را بازنمایی میکنند، بلکه سبب تضعیف نفسانیات درونی و جلوگیری از غلبهی وسوسههای شیطانی بر آنان گردد. حمایتهایی که معظمله از نهادها و دستگاههای مسئول نیز میکنند متعلق به یکزمان و مقطع خاص نیست و در طول دوره ولایت ایشان، به قوای سهگانه و دیگر دستگاههای مسئول، در مقاطع مختلف مدیریتی و سیاسی، تسری یافته است. دلیل آن نیز روشن است و آن تقویت ساختار نظام اسلامی و ارائه هر چه مناسبتر خدمات به ملت و الگوسازی از نظام در سطح خارجی است. تجربه سیره مدیریتی امامین انقلاب، نشان میدهد که برای همه نیروهای درون نظام فرصت کافی برای طی طریق در مسیر خدمت به مردم و منافع کشور هست و بههیچروی در میان طیفهای سیاسی تبعیضی در کار نیست. مشکل از آنجایی شروع میشود که برخی نخبگان سیاسی که از نردبان نظام اسلامی بالا میروند، چنان غرق در قدرتطلبی و آلودگیهای دنیوی میشوند که راه رفته را از یاد برده و کار را بهجایی میرسانند که قصد بر زمین زدن نردبانی را که خود روی آن ایستادهاند، میکنند. بدون شک نتیجه چنین خبط و خطاهای بزرگی، سقوط خود فرد است و نباید دیگران را برای آن شماتت کرد.