کد خبر 922904
تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۳۹۷ - ۱۵:۲۴

اگر فرهنگ خادمی مردم در جامعه و در بین مسوولان جا بیفتد، قطعاً دیگر کسی به خودش اجازه نمی‌دهد در مقام ریاست، خودش را از دیگران بالاتر ببیند و حب جاه و مقام و ریاست باعث شود که به دیگران توهین کند.

به گزارش مشرق، یکی از تفاوت‌هایی که اسلام نسبت‌به سایر ادیان دارد این است که جایگاه رییس و مرئوس در آن با جایگاه رییس و مرئوس در سایر سیستم‌ها تفاوت می‌کند. در واقع آن چیزی که در سیستم اجتماعی اسلام درباره آن صحبت شده، جایگاه خدمتگزاری است. آن چیزی که سفارش شده این است که اگر کسی می‌خواهد رییس مردم شود باید خود را خدمتگزار آن‌ها بداند و هر چه این مسوولیت بیشتر و بالاتر باشد، درجه و مرتبه خدمتگزاری او هم بالاتر خواهد بود.

بیشتر بخوانید:

در یکی از آخرین درس‌های خارج مقام معظم رهبری (مدظله) که ابتدای درس را به شرح یک حدیث اخلاقی می‌پردازند، ایشان به همین موضوع پرداختند: «و عَن النَّبیّ ؟ص؟  أَنَّهُ قال سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم»[1] روایت شده است از پیامبر گرامی اسلام ؟ص؟ که حضرت فرمودند پیشوا و رییس هر گروهی، خادم آن گروه است. این حدیث یا به این معناست که هر کسی بیشتر خدمت کند، این شخص اولای به سیادت است؛ بنابراین برای اینکه بفهمیم سید قوم کیست، سراغ حسب و نسب و اسم و عنوان نرویم بلکه برویم سراغ اینکه ببینیم چه کسی بیشتر به این قوم خدمت می‌کند، او سید قوم است؛ یا به این معناست حدیث؛ یا به این معناست که بگوییم آن کسی که سید قوم است و به هر جهتی و به هر دلیلی به او سیادت و ریاست داده شده است در این جمعیت، این شخص باید خادم این قوم باشد.»[2]

پس در واقع سیادت و آقایی باید باعث خادمی و نوکری بیشتر مردم شود و اگر چیزی جز این باشد در واقع سیادت نیست. در واقع او باید برای مردم بیشتر از خودش دلسوز باشد. در روایتی از پیامبر ؟ص؟ آمده است: «کسی که متولی کاری از کارهای امت من شود و همان‌طور که برای خود دل می‌سوزاند برای امت من دل نسوزاند و خیرخواهانه و با تلاش برای آنان قدم بر ندارد، خداوند در قیامت او را با صورت در آتش می‌اندازد.»[3]

اگر فرهنگ خادمی و نوکری مردم در جامعه و در بین مسوولان جا بیفتد، قطعاً دیگر کسی به خودش اجازه نمی‌دهد در مقام ریاست، خودش را از دیگران بالاتر ببیند و حب جاه و مقام و ریاست باعث شود که به دیگران توهین یا بی‌احترامی کند. متأسفانه در میان برخی از مسوولین اسبق و سابق و لاحق این موضوع وجود داشته که به مردم فقط در زمانی که نیاز به رای‌شان دارند، احترام می‌گذارند و درباره شأنیت آن‌ها سخن‌ها سر می‌دهند و همین که به پست یا منصب مورد نظر رسیدند، دیگر هیچ احترامی برای همان مردمی که به آن‌ها رأی دادند هم قائل نیستند. مقام معظم رهبری در درس اخلاق‌شان به این موضوع هم اشاره داشتند و فرمودند: «اینکه گاهی تعبیر می‌شود که «مسوولان نوکر مردم هستند»، بعضی ایراد می‌کنند که آقا این کلمه «نوکر» را نگویید. خب این کلمه پیغمبر است دیگر، خادم یعنی نوکر. این کلام علاوه‌بر اینکه اهمیت و ارزش خدمت به مردم را نشان می‌دهد که از نظر شارع مقدس اسلام و پیامبر مکرم، چقدر «خدمت به مردم»، «برای مردم کار کردن»، «برای مردم زحمت کشیدن»، «به مردم سود رساندن» اهمیت دارد، چقدر اهمیت دارد؛ علاوه بر این، درهم شکستن آن پندار غلط و انگاره غلطی است که من و شما از ریاست و سیادت خودمان در ذهن‌مان نقش می‌بندد. وقتی من و شما در فلان اداره، در فلان جمعیت رییس شدیم، یک انگاره‌ای در ذهن ما به وجود می‌آید از وجود خودمان، از شخصیت خودمان، که گویی یک حاشیه امنی باید داشته باشیم، یک اعتبار فوق متعارفی باید داشته باشیم؛ نه، روایت می‌گوید شما اگر چنانچه به هر دلیلی ریاست این جمعیت، ریاست این قوم، ریاست این ملت را در هر حدی بر عهده گرفتید، فوراً وظیفه‌ای به گردن شما می‌آید و آن خدمت به این‌هاست.»[4] 

وقتی یک نفر خودسازی نکرده باشد مبتلا به این مشکل می‌شود که وقتی به پست و منصبی رسید، آن را برای رسیدن به امیال نفسانی خودش هزینه می‌کند. ماشین‌های آنچنانی، خانه‌های آنچنانی، محافظ و ... . بالاخره داشتن این چیزها لذت دارد، ولی کسی که خودسازی کرده است می‌داند که نباید ملاکش را این چیزها قرار دهد. «ببینید این کجا و آنچه که در فرهنگ‌های رایج دنیا، در فرهنگ‌های مادی مطرح است کجا! که به مجرد اینکه کسی وارد این اتاق ریاست شد و روی صندلی ریاست نشست، کأنه یک حصاری از اعتبارات و عناوین دور او کشیده می‌شود که دیگر کسی حق ندارد به او اندک تعرضی بکند؛ نه، شما رییسید، خیلی خب، موظفید به خدمت کردن.»[5]

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ما در دنیای امروز این است که مسوولان خود را از شنیدن موعظه دور می‌کنند و پیش خودشان خیال می‌کنند که شنیدن موعظه برای آن‌ها کسر شأن تلقی می‌شود؛ در حالی که برای همه ما لازم است که هر ‌از ‌گاهی به خودمان برخی مسائل را متذکر شویم. اگر ما به‌عنوان مسوول جایگاه خودمان را جایگاه خدمت به مردم و خدمتگزاری به مردم بدانیم آن موقع بهترین پاداش‌های الهی هم در دنیا و هم در آخرت در انتظار ما خواهد بود. 
در روایتی از امام حسن عسکری؟ع؟ آمده است که: «دو خصلت است که بالاتر و برتر از آن‌ها خصلتی نیست؛ ایمان به خداوند متعال و نفع رساندن به برادران دینی.»[6]

این تأکیدات تا جایی است که در روایتی خدمت به مردم برابر هزاران سال عبادت است: «هر فردی که در برآوردن نیاز برادر مؤمنش تلاش کند، گویا ‌9 هزار سال خداوند را عبادت کرده، در حالی که روزها را روزه‌دار و شب‌ها را شب‌زنده‌دار بوده است.»[7]

همه این‌ها حکایت از اهمیت موضوع خدمت به مردم و رسیدگی به آن‌ها دارد. آن قدر که در این زمینه روایت وجود دارد شاید در خیلی از ابواب دینی حدیث و مستند دینی نداشته باشیم. این جمله از مرحوم آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی؟ره؟ بسیار نقل شده است که به یکی از مسوولین فرمودند: «من 50‌سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم: واجباتت را انجام بده؛ به جای مستحبات، تا می‌توانی به کار مردم برس؛ کار مردم را راه بینداز. اگر قیامت کسی از تو سؤال کرد، بگو فاضل گفته بود.»[8]

تمام این‌ها را گفتیم؛ ولی یک نکته را هم باید در برابر این مسأله بگذاریم که به همان نسبت که به رسیدگی به امورات مردم و رتق‌وفتق آن دستور داده شده از بی‌تفاوتی به آن هم نهی‌های شدیدی صورت گرفته است؛ از پیامبر گرامی اسلام ؟ص؟ نقل شده است که فرمودند: «کسی که هر روز به امور مسلمانان همت نگمارد، مسلمان نیست.»[9]

مرحوم امام خمینی؟ره؟ در یکی از سخنرانی‌هایشان این موضوع را از جانب خود این طور تذکر داده‌اند تا برای سایر مسوولان هم الگو قرار گیرد: «من دعاگوی همه هستم و شما احتمال این را بدهید که اگر به من بگویند خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است. اسلام، ما را موظف کرده که خدمت بکنیم. خدمتگزاری مطرح است.»[10] خدا نکند که روزی در برابر آن پیر سفرکرده قرار بگیریم و چشم در چشمان ما نگاه کند و به ما بگوید که: «قرار ما این نبود!»

  منابع:

[1] الشافی، فیض کاشانی
[2] http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=25077 
[3] قال رسول‌الله ؟ص؟ : مَن وَلّی شَیئاً مِن اَمرِ اُمَّتی فَلَم ینصَح لَهُم وَ یجتَهِد لَهُم کَنَصیحَتِهِ لِنَفسِهِ کَبَّهُ اللهُ عَلی وَجهِهِ یومَ القِیامَه فِی النّارِ. (تاریخ بغداد، ج8، ص472)
[4] همان
[5] همان
[6] قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری ؟ع؟: خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَیءٌ: الاْیمانُ بِاللهِ، وَنَفْعُ الاْخْوانِ. (تحف العقول، ص. ۴۸۹)
[7] من سعی فی حاجه أخیهِ المـؤمن فکأنّما عبد الله تسعه آلاف سنه صائماً نهاره، قائماً لیله»؛(بحارالانوار، ج‌71، ص‌315، ح‌7)
[8] http://fna.ir/75BXST
[9] اصول کافی، ج2، ص163، ح1
[10] صحیفه امام؛ ج10، ص463

منبع: صبح نو