به گزارش مشرق، چند ماهی است که شنیده میشود مقامات چین، روسیه و ترکیه به شکلی کاملاً غیر رسمی به برخی مقامات جمهوری اسلامی گفته اند که برای امکانپذیر شدن ادامه مراودات بانکی و تجاری به اجرای برنامه اقدام گروه ویژه اقدام مالی FATF پرداخته و کنوانسیونهای پالرمو و مبارزه با تامین مالی تروریسم CFT را به تصویب رساند. این سخن اما تعجب بسیاری را برانگیخته است زیرا سابقه روابط جمهوری اسلامی با این کشورها و شرایطی که با پذیرش این کنوانسیونها در روابط دو طرف پدید خواهد آمد نشان میدهد که علاوه بر آسیب شدید به منافع جمهوری اسلامی، چنین اقدامی در تضاد کامل با منافع این کشورها نیز میباشد.
حال فارغ از غیر مستند بودن این شنیده ها، در مطلب ذیل به بررسی موضوع فوق و در نهایت به تحلیل این سوال کلیدی و حیاتی خواهیم پرداخت که هدف این کشورها از انتقال چنین پیامی چه میتوانسته باشد. گفتنی است در باره موضع چین و روسیه نقل دقیقی مطرح نشده است و البته نقل قول های متعدد و متفاوتی بیان گردیده است. بعنوان مثال، گفته میشود که روسها بیان داشته اند: "اگر ایران به لیست سیاه بازگردد، کار کردن با این کشور دشوار (نه غیر ممکن) خواهد شد."
*چین و روسیه هیچگاه حضور ایران در لیست سیاه را مانعی برای تعاملات تجاری خود ندیده اند
۱- به لحاظ سابقه تاریخی عملکرد این کشورها باید بیان داشت که تجربه همکاری با چین و روسیه در سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۶ (۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵) که ایران در لیست سیاه (و نه حتی حالت تعلیق کنونی) قرار داشت نشان میدهد که این کشورها نگرانی از این بابت نداشته و آن را بههیچ عنوان پایه و مبنای همکاری با ایران قرار نداده بودند. تجارت قابل توجه چین با ایران عامل بازدارنده ای است که اجازه قطع روابط با ایران حتی در چنین حالتی (یعنی بازگشت ایران به لیست سیاه که البته خیلی هم محتمل نیست) را به پکن نمیدهد. در واقع، چین و روسیه در تمامی یک دهه اخیر که بیشترین کمک را در دور زدن تحریمها به ایران میکرده اند، هیچگاه قرار گرفتن نام ایران در لیست سیاه را مانعی برای تعاملات تجاری خود ندیده اند.
* مشکل اصلی مراودات بانکی ایران، تحریم های ثانویه آمریکاست
۲- پیش از هر چیز باید توجه داشت که اصولاً مشکل اصلی مراودات بانکی و تجاری کشور تاثیر تحریم های ثانویه آمریکاست و بشکلی کاملاً واضح حتی اگر تمامی اقدامات مورد درخواست کارگروه ویژه اقدام مالی از سوی جمهوری اسلامی صورت پذیرد، باز هیچ تغییری در موضع تجاری آندسته از کشورهایی که به پیروی از سیاستهای واشنگتن میپردازند صورت نخواهد پذیرفت. این حقیقت چنان آشکار است که حتی دیوید لوئیس دبیراجرایی FATF نیز در مصاحبه با بی بی سی قادر به پنهان سازی آن نگردیده و در نهایت ایشان نیز اعتراف کرد که انجام الزامات درخواستی این نهاد از ایران، نه تنها نمیتواند بهمعنی از سرگرفته شدن تعاملات تجاری و بانکی با جمهوری اسلامی باشد، چرا که مشکل اصلی تحریمهای ثانویه آمریکاست و نهاد مزبور از قدرت ملغی کردن این تحریمها و یا اجبار اعضا به از سرگرفتن روابط با ایران برخوردار نیست، بلکه حتی به معنی خارج ساختن تهران از حالت تعلیق و خروج قطعی از لیست سیاه نخواهد بود. دلیل این امر آنست که رای گیری – آنهم بصورت اجماعی – در مجمع مشکل اصلی مراودات بانکی و تجاری کشور تاثیر تحریم های ثانویه آمریکاست سرنوشت ایران را در این خصوص تعیین خواهد کرد و حتی به فرض محال که همه به خروج کشور از لیست سیاه رای دهند، کافی است که آمریکا و رژیم صهیونیستی (که اخیراً از عضو ناظر به عضو مجمع این نهاد پذیرفته شده است) در مقابل چنین تصمیمی قد علم کنند تا همه چیز ملغی شود. بعلاوه، اجرای برنامه اقدام FATF توسط ایران به رای گیری منتهی نخواهد شد، چرا که مقامات این نهاد از پیش بیان داشته اند که با تکمیل این طرح، الزامات بیشتری در انتظار ایران خواهد بود. به عبارت دیگر، انجام کامل الزامات کنونی و آتی تضمین خروج از لیست سیاه FATF نیست و حتی اگر چنین امری هم رخ دهد، باز هیچ گشایشی برای ما پدید نخواهد آورد، چرا که اصل مشکل تحریمهای ثانویه آمریکاست.
پرواضح است که کشورهایی که از آمریکا پیروی میکنند، با خروج ایران از لیست سیاه FATF هیچ تغییر موضعی نخواهند داد چرا که عنصر اصلی بازدارنده تحریمهای آمریکاست که در نهایت باعث آسیب به منافع اقتصادی ایشان خواهد شد. در این میان، کشورهایی که در مقابل تحریمها حاضر به ایستادگی و کمک به ایران هستند و سابقه تاریخی آنها در دوران اوج تحریمها در زمان اوباما تا این لحظه نیز همین موضع را نشان میدهد، چرا باید درخواست نمایند که ایران الزامات اف ای تی اف از جمله تصویت پالرمو را بپذیرد.
*چرا ادعای درخواست چین و روسیه از ایران برای همکاری با FATF غیرواقعی است؟
اصولاً دور زدن تحریمها در فضایی غیرشفاف و غیر قابل رصد برای آمریکا و نهادهای زیر نفوذ و همکار با آن میسر است. آقای مارشال لیلینگزلی، دستیار معاون خزانه داری آمریکا در امور تامین مالی تروریسم و اطلاعات مالی، همزمان ریاست کارگروه ویژه اقدام مالی را نیز برعهده دارد و در سفر اخیر خود به کشورهای شرق آسیا بشدت به آنها هشدار داد تا با ملاحظه تحریمهای ثانویه آمریکا برعلیه جمهوری اسلامی، از هرگونه تعامل مالی و بانکی با این کشور بر حذر باشند. حال کشورهایی که حاضر به کمک به جمهوری اسلامی برای دور زدن تحریمها هستند، چرا باید خواستار پذیرش پالرمو و CFT که اولین الزامشان شفافیت کامل در نشان دادن هویت ذینفعان واقعی است باشند تا با مشخص شدن اقدمات ایشان در کمک به دور زدن تحریمها و تجارت با ایران، اقدامات شان کلاً بر ملا شده و مورد تنبیه آمریکا قرار گیرند؟ بهمین دلیل کاملاً واضح و آشکار است که چین و روسیه در تمام یک دهه گذشته که در حال کمک به ایران در دور زدن تحریمهای آمریکا بوده اند هیچگاه چنین درخواستی مبنی بر همکاری با FATF برای خروج از لیست سیاه از تهران نداشته اند. باز به همین دلیل است که در صورت پذیرش پالرمو از سوی ایران، با اظهار ذینفعان واقعی و شبکه مالی کشور در داخل و خارج، هویت و روابط بازیگران مورد رصد آمریکا قرار گرفته و تامین ارز به شکل اسکناس و وارد ساختن آن به کشور، و همچنین دور زدن تحریمها بشدت سخت – اگر نگوییم غیر ممکن – خواهد شد.
تعاملات بانکی و اقتصادی با ایران بر ضد تحریمها، سطح تجارت را برای این کشورها بشدت بالا برده و متضمن منافع بسیار برای آنهاست، به خصوص آنکه تهران برای انتخاب شرکای تجاری که حاضر به ایستادن در برابر آمریکا باشند با گزینه محدودی روبروست. همه بخوبی بیاد دارند که بسیاری از مقامات آمریکا و حتی در ایران انتظار داشتند تا پس از برجام مبالغ گزافی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیارد دلار به ایران بازگردد اما در کمال تعجب همگان، تنها یک-چهارم از مبالغ محاسبه شده درآمدهای عمدتاً حاصله از فروش نفت به چین، کره جنوبی، ژاپن و هند که در بانکهای خارج از کشور بلوکه شده بود، به کشور بازگشت، چرا که مابقی این درآمدها قبلاً از راه دور زدن تحریمها و به اشکال مختلف از تهاتر و مبادله ارزی تا سرمایه گذاری مشترک در پروژه های کشور به ایران بازگردانده شده بود و اگر برجام هم رخ نمیداد، بازهم درصد دیگری از مبالغ در حال بازگشت به کشور بود. اولاً براحتی میتوان محاسبه کرد که در صورت عدم تجارت و مشارکت با ایران در دور زدن تحریمها، چین خود را از چه حجم قابل توجهی از تعاملات بانکی و مالی محروم کرده بود. ثانیاً این روشهای دور زدن تحریم، یعنی تهاتر، مبادله ارزی و استفاده از ارزهای ملی، و سرمایه گذاری مشترک در ایران سود و منافع تجاری سرشاری را – از جمله در بخشهای تولید و خدمات و تقویت ارز ملی و یافتن بازارها و زمینه های عمده جدید برای شرکتهای چینی – برای این کشور به ارمغان داشته است. حال چرا چین بایستی بخواهد که با قابل رصد شدن روابط مالی و بانکی از چنین منافعی محروم شود؟ چرا عالیرتبه ترین مقامات ترکیه در مواضعی کاملاً شفاف، صریح و قاطع بایستی بشکلی عمومی به آمریکا اعلام دارند که به هیچ عنوان حاضر به همکاری و پیروی از تحریمهای آمریکا بر علیه جمهوری اسلامی نیستند و سپس از ایران بخواهند که با پیوستن به پالرمو راه انجام این همکاری ها را سد نماید و آنکارا را از منافع کلان حاصله از کمک به ایران محروم دارد؟ کمک به دور زدن تحریمهای واشنگتن بر علیه ایران یک بازی برد–برد است که با پیوستن جمهوری اسلامی به پالرمو به یک بازی باخت–باخت کامل تبدیل میشود.
*چرا چین و روسیه از رفتار ایران در دوران پسا برجام نارضایتی آشکاری دارند؟
۳- حال این سوال مطرح میشود که پس در این صورت، چرا این کشورها چنین پیامی را به تهران داده اند؟
بنظر میرسد که هدف اصلی این کشورها بازار گرمی بوده است. کمک به دور زدن تحریمهای آمریکا اقدامی پرریسک است که در ازای منافع سرشار، مخاطرات و ضررهای هنگفتی را نیز میتواند در پی داشته باشد و در صورتیکه حجم تبادلات تجاری پایین باشد، محاسبه سود و هزینه نشان میدهد که چنین اقدامی به ریسک و مخاطرات آن نمی ارزد.
چین و روسیه از رفتار ایران در دوران پسا برجام نارضایتی آشکاری دارند چرا که معتقدند علیرغم کمکهای شایان به جمهوری اسلامی در دوران اوج تحریمها و قرار داشتن کشور در لیست سیاه FATF، به محض کلید خوردن توافق هسته ای، بلافاصله از کانون توجه ایران خارج و با غرب جایگزین شده اند. بدیگر معنا، آنها به این باور رسیده اند که ما از آنها تنها استفاده ابزاری و تاکتیکی میکنیم و بدنبال ایجاد روابط همه جانبه استراتژیک با ایشان نبوده و نیستیم. در این میان، حرکت ایران در راستای الزامات کار گروه ویژه اقدام مالی بیشتر به امید برقراری روابط تجاری غرب-محور و خروج از لیست عدم همکاری بویژه با اروپا در حال رقم خوردن است و چین و روسیه به این نتیجه رسیده اند که چرا ایشان بایستی برای حصول منافعی غیر استراتژیک که ثبات آن بستگی به روابط ایران با غرب دارد و با اندک بهبود این روابط، همین سطح محدود و حاشیه ای نیز ممکن است دستخوش تضعیف هر چه بیشتر شود، ضرر عمده ای را بجان بخرند. کسانی که با جامعه و حکومت چین آشنایی دارند، بخوبی میدانند که چینی ها در عین بلند پروازی و جاه طلبی، بسیار محافظه کارند و به هیچ عنوان اجازه سیاستها و اقدامات شعاری و مخاطره آمیزی که توجیه اقتصادی ندارند را نمیدهند. برای چین نفع اقتصادی در اولویت اول همه طرحها و استراتژی ها قرار دارد و تنها در صورت حضور منافع بزرگ حاضر به پذیرش ریسک میشوند. آنها با مشاهده حرکت ما در مسیر ریل گذاری شده FATF (تا بحال بسیاری از الزامات برنامه اقدام FATF را انجام داده ایم)، چنین پیامهایی را میفرستند تا خود را در جبهه جامعه جهانی (بخوانید جامعه غربی) قرار داده تا از مظان اتهام دور شده و بخاطر منافعی محدود و بی ثبات، خود را در معرض خسارات مالی خیلی بزرگتر قرار ندهند. وانگهی، مگر زمانیکه ما تصمیم به شروع انجام الزامات FATF گرفتیم، آنها چنین توصیه ای کرده بودند؟ وقتی کشور با سیاستها و اقدامات گوناگون – از جمله آنکه نزدیک به یکسال منتظر شروع اجرای آب باریکه ای از روابط مالی با غرب به نام SPV میماند اما در همان زمان نه تنها اقدامات جدی در ایجاد روابط استراتژیک با کشورهای دوست انجام نمیدهد بلکه حتی پست سفارت خود در چین را بمدتی طولانی خالی میگذارد – نگاه استراتژیک خود را نشان داده، و در واقع کشورهایی چون چین و روسیه را در موقعیت انجام شده قرار میدهد.
برای نمونه یکی از مواردی که با استفاده از آن میتوان چینی ها را به همکاری تمام عیار ترغیب کرد، طرح جاده جدید ابریشم است. جایگاه این طرح در پکن و حساسیت آنها به این پروژه همانند جایگاه و ارزش برنامه هسته ای برای ایران است، اما متاسفانه مقامات ما به هیچ عنوان توجه کافی را حتی در زمان حضور رییس جمهور چین در ایران به این پروژه معطوف نداشته اند. حال آنکه توجه جدی و عملی ما به این پروژه در چارچوب روابط دو جانبه میتوانست بعنوان حلقه ای غیرقابل حذف، روابط دو جانبه تجاری و سیاسی ما را پیچیده تر و مستحکم تر نموده و همچنین خود زمینه و ابزاری در مکانیسم بازگشت درآمدهای ما از چین گردد. یعنی، در حقیقت توجه و حضور جدی ما در پروژه جاده ابریشم منجر به آن میگردید که چین در بازی ما، و ما نیز در بازی چین به ایفای نقش بپردازیم: و این یعنی بازی برد–برد.
توجه به این نکته حائز اهمیت است که قطع همکاری بانکها در ماههای اخیر ارتباطی با الزامات FATF (از جمله پذیرش پالرمو) ندارد چرا که وضعیت ایران در لیست این نهاد تغییر نکرده و ایران همچنان در حالت تعلیق از لیست سیاه قرار دارد. در نتیجه عامل موثر بر مشکلات رخ داده در روابط برخی بانکهای چینی با ما، تحریمهای آمریکا بوده است؛ حال آنکه همین چین بشدت در مقابل درخواستهای آمریکا برای کاهش واردات نفت از ایران در آبانماه ایستادگی کرده و پیروی از تحریمهای آمریکا را نپذیرفت. این تناقض رفتاری در بخشهای مختلف چین در ارتباط با ایران، بخوبی نشان از آن دارد که بدلیل نبود یک توافق همکاری استراتژیک بین دو کشور، بشکلی تاکتیکی و بخش محور در رابطه با ایران عمل میکنند. روسیه نیز در ماههای اخیر قول همکاری همه جانبه و وسیع به ایران برای دور زدن تحریمها داده است تا حتی بیش از قبل به ایران کمک کند، حال آنکه موازنه تجاری ما با روسیه بخوبی نشان میدهد که روابط اقتصادی و تجاری ما به هیچ عنوان با روابط سیاسی و نظامی مان با این کشور همخوانی ندارد.
به عبارت دیگر، در پیامهایی که گفته میشود این کشورها در راستای پذیرش و انجام الزامات FATF به ایران داده اند (به قول یک سریال تلویزیونی چند سال پیش) از افعال معکوس استفاده شده است، بدین معنا که اگر میخواهید در دور زدن تحریمها به ایران کمک کنیم، شما میبایستی در سطحی استراتژیک همکاریها و مبادلات را گسترش دهید تا چنین اقدامی از سوی ما، هم در فرمول سود و هزینه معنا یابد و هم ما اطمینان حاصل نماییم که مجدداً با هر گونه تحولی در روابط شما و غرب، چین و روسیه به کنار گذاشته نمیشوند.
در یک ارزیابی کلی از وضعیت روابط ایران با چین و روسیه بخوبی میتوان دریافت که دستگاه دیپلماسی و تیم اقتصادی دولت، در ادراک و مهارتهای عملی در گسترش روابط با این دو کشور دچار نقصان است. مدت بسیار طولانی خالی ماندن پست سفیر جمهوری اسلامی در چین و هند، بعنوان دو کشور اصلی خریدار نفتی ایران، تا همین اواخر، به هیچ عنوان علامت خوبی در رابطه با نگاه و برنامه ما برای گسترش روابط به این کشورها، بویژه به چین، نمیدهد.
در مجموع، در یک جمله میتوان چنان بیان داشت که چین، روسیه و ترکیه با پیام خود به ایران گفته اند که اگر تصمیم دارید به مسیر فعلی خود که دور زدن تحریمها را بسیار سخت و غیر ممکن مینماید ادامه دهید، از ما توقع بیش از حد نداشته باشید و روی ریسک پذیری بالای ما برای به خطر انداختن منافعمان در قبال منافع تاکتیکی و غیرمطمئن نمیتوانید حساب کنید. اما اگر نگاه ابزاری خود به ما را کنار گذارده و منطق سود و هزینه را رعایت نمایید، بمانند سابق حاضریم در یک بازی برد–برد بازی کنیم. یا رومی رومی، یا زنگی زنگ.