کد خبر 932238
تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۳۹۷ - ۲۳:۴۵

«نشست لهستان بیشتر یک نمایش کمدی در شرایط به هم ریختگی بی‌سابقه سیاست داخلی و خارجی آمریکاست.»

به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژه‌های خود نوشت:

داریوش سجادی ضمن انتشار این تحلیل نوشت: از اجلاس معروف «گوادلوپ» با حضور جیمی کارتر و جیمز کالاهان و ژیسکار دستن و هلموت اشمیت در دی ماه ۵۷ که در اوج بحران در ایران و به منظور مهار انقلاب اسلامی، در کارائیب تشکیل شد و خروجی‌اش توصیه و بلکه امریه به محمدرضا شاه جهت خروج از کشور و روی کارآمدن یک دولت نظامی بود، تا اجلاس ماه آینده لهستان که با خاصه خرجی واشنگتن و میزبانی ورشو قرار است برخورد با ایران را در دستور کار خود قرار دهد بین این دو اجلاس بیش از ۴۰ سال تأخری توأم با تفاوت قابل ملاحظه است.

بیشتر بخوانید:

شکست دیپلماتیک جدید آمریکا

چرا لهستان برای اجلاس ضد ایرانی انتخاب شد؟


به‌قول هگل تاریخ دوبار تکرار می‌شود بار نخست به‌صورت تراژدی و بار دوم بصورت کمدی! بر این منوال هر اندازه گوادلوپ توانست تراژدی سقوط پهلوی را تسریع کند اکنون و با «نگاه هگلی» اجلاس لهستان را نیز تنها می‌توان تکرار کمیک تاریخ محسوب کرد. کمیک بودن اجلاس لهستان ناظر بر این واقعیت است که برخلاف گوادلوپ که واشنگتن در آن تاریخ از رهبری بلامنازع جهان غرب در کنار متابعت ماکسیممی متحدینش برخوردار بود اکنون ترامپ در موقعیتی قرار است واریته لهستان را معرکه‌گردانی کند که بصورت فردی چه در عرصه بین‌المللی و چه در داخل ساختار قدرت ایالات متحده در انزوای کامل قرار گرفته و لکوموتیورانی را می‌ماند که بر روی ریل فاقد واگن مانده.


مشکل ترامپ آن است که سیاست خارجی‌اش تابع سیاست داخلی و آشفته‌اش شده و در حالی که در درون ساختار بوروکراتیک آمریکا بخصوص در وزارت خارجه و CIA از کمترین اقتدار و متابعت برخوردار است، ناگزیر عرصه سیاست خارجی آمریکا را به یک شووآف به‌منظور اخذ باج از رقبای داخلی‌اش مبدل کرده است. بر همین منوال اجلاس لهستان را می‌بایست قرینه‌ای از تصمیم خلق‌الساعه‌اش جهت بازگرداندن ارتش آمریکا از سوریه فهم و تلقی کرد که انگیزه هر دو پرخاشگری و واکنش در مقابل فشار ساختار نهادینه شده باندهای قدرت در کریدورهای بوروکراتیک داخل ایالات متحده اعم از وزارت خارجه و پنتاگون و CIA نسبت به تصمیمات ترامپ می‌باشد.


واریته لهستان یک کمدی سیاسی است که در دورترین نقطه قابل دسترس از وزارت خارجه آمریکا پیش‌بینی شده تا از آن طریق ترامپ از سویی دل‌نگرانی تل‌آویو و ریاض بابت خروج عجولانه‌اش از سوریه را تشفی دهد و از جانب دیگر باندهای قدرت متابعت ناپذیر در وزارت خارجه آمریکا و CIA را با این شیوه به چالش بکشد.


مشکل ترامپ آن است که ساختار قدرت نهادینه شده و بوروکراتیک گلوبالیست‌های آمریکایی، وی را طفلی ناخواسته و بلکه نامشروع در هرم قدرت محسوب می‌کنند. نگاهی که بصورت قهری ستیزندگی را به این «مرد تنهای شب» مشق کرده تا لج بازانه چالش سیاسی با رقیبانش در آمریکا را به‌منظور «روکم کنی» به بازی جنون‌آمیز مبدل کرده است!