سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
ترامپ، بنبست تهدید ایران
سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
سخنان اخیر «دونالد ترامپ» درباره ایران، واکنش تند مقامات عراقی را در پی داشته است. رئیسجمهور آمریکا چند روز پیش با نادیده گرفتن توانایی آمریکا در اقدامی که از آن سخن میگوید و نیز با نادیده گرفتن حاکمیت ملی عراق گفت «نیروهای نظامی کشورش برای زیرنظر داشتن ایران در عراق میمانند.
تمام آن چیزی که من میخواهم این است که نظارت کنم. ما یک پایگاه غیرقابل باور و گران قیمت در عراق ساختهایم. این پایگاه به خوبی برای کنترل و نظارت بر نقاط مختلف منطقه پر از مشکل خاورمیانه تعبیه شده است. ایران کشوری شرور است که افراد زیادی را میکشد. میخواهیم حواسمان به ایران باشد چون ایران مشکل واقعی است بنابراین در عراق میمانیم تا آنها را زیرنظر داشته باشیم».
واکنش فوری و پرحجمی که طی دو روز گذشته از سوی مقامات، احزاب و شخصیتهای عراقی به این سخنان ابراز شد، به تنهایی از میزان قدرتی که ترامپ از آن سخن میگوید پرده برداشت و در ضمن نشان داد که مخاطب تهدید آمریکا یعنی ایران از چه ظرفیت واکنشی در درون حاکمیت و ملت عراق برخوردار است.
در عین حال این سخنان یک بار دیگر بلاهت مقامات ارشد آمریکا را برملا کرد. اما درباره چرایی این اظهارات و وضع آینده حضور نظامی آمریکا در عراق و وضعیتی که نیروهای نظامی آمریکا در حد فاصل امروز تا آینده طی خواهند کرد، نکاتی وجود دارد:
۱- با مرور پرونده یک سال اخیر آمریکا در عراق، میتوانیم جنبههای مختلف شکست آنان را نشان دهیم؛ شکست اطلاعاتی به دلیل اینکه نتوانستند تحولات شمال و سرانجام تغییرات سیاسی دولت عراق را پیشبینی کنند، شکست سیاسی به دلیل اینکه نتوانستند حرکت مهمترین معارضشان یعنی جمهوری اسلامی در عراق را مهار نمایند، شکست استراتژیک به دلیل اینکه در این دو سال اخیر نتوانستند وضع داخلی عراق را به نفع خود دگرگون نمایند و شکست نظامی به این دلیل که علیرغم تلاش فراوان، نتوانستند نتیجهای امنیتی از حضور نظامیان خود در عراق بگیرند.
آمریکا در عراق در حدود ۳۳ نقطه حضور لکهای، متوسط و پررنگ دارد و جمعاً از حدود ده هزار نیروی نظامی برخوردار است. پایگاه «عینالاسد» واقع در استان الانبار بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در عراق به حساب میآید که بین ۳ تا ۴ هزار نیروی نظامی این کشور را در خود جای داده است.
بعد از آن پایگاه «قیاره» واقع در جنوب غربی استان صلاحالدین قرار دارد که یکی از مراکز اصلی هدایت عملیاتهای نظامی آمریکا در عراق و سوریه است. علاوه بر آن آمریکاییها در این استان، پایگاه «تاجی» را هم در اختیار دارد. پایگاه بعدی آمریکاییها (پایگاه K1) در استان کرکوک است آمریکا در مناطق کردی و بخصوص در استان اربیل نیز چند پایگاه نظامی دارد که پایگاه «سبیران» با حدود ۴۰۰ نیروی نظامی و «حریر» با همین حدود از جمله این پایگاهها به حساب میآیند.
آمریکا در بقیه استانهای عراق هم بطور پراکنده نیروی نظامی دارد که عدد نیروهای مستقر در آن بین ۱۰ تا ۵۰ نفر در نوسان هستند. براین اساس میتوان گفت از ۳۳ نقطهای که نظامیان آمریکایی در آن قرار دارند، کمتر از ده نقطه قابلیت عملیاتی دارند.
چند روز پیش از اظهارات اخیر دونالد ترامپ، مقامات آمریکایی درباره یافتن یک موشک عمل نکرده ایرانی در نزدیکی پایگاه آمریکایی عینالاسد داستان سرایی کردند و این در حالی است که اگر قرار بود موشکی به پایگاه عینالاسد شلیک شود، بزرگی این پادگان مانع به مقصد نرسیدن آن میشد کما اینکه در جریان حمله موشکی ایران به یک موقعیت داعش در استان دیرالزور سوریه، موشکی خارج از نقطه هدف فرود نیامد.
آمریکاییها با جنجال اخیر درصدد برآمدند به طرف ایرانی بگویند اوضاع را کاملاً زیر نظر دارند تا ایران سیاست آمریکا مبنی بر گسترش بیشتر نظامیان خود در عراق را نادیده بگیرد. این در حالی است که آمریکا باید پیش از آنکه از ایران و مهار آن سخن بگوید فکری برای دهها گروه مسلح ضد آمریکایی عراق در دو طیف سنی و شیعه این کشور بکند و این احمقانه است که آمریکا تهدید نزدیکتر را که مشکل اصلی اوست، نادیده گرفته و آدرس تهدیدات ایرانی میدهد.
۲- اظهارات دونالدترامپ علیه نیروهای ایرانی در عراق از یک سو نقض حاکمیت عراق بود چرا که او کشوری مستقل را با یکی از ایالتهای آمریکا اشتباه گرفت و از سوی دیگر نقض توافقنامه امنیتی است که ۱۲ سال پیش بین بغداد و واشنگتن امضا شده است. ماده سوم این توافقنامه ذیل عنوان «احترام به قوانین» میگوید آمریکا باید تمام تدابیر لازم را بکار گیرد تا نیروهای نظامی و غیر نظامی آن عرف و قوانین داخلی عراق را محترم بشمرند».
دونالد ترامپ در مورد عراق دچار سوءتفاهم است! او گمان میکند دولت عراق توسط نظامیان این کشور سر کار آمدهاند و هم اینک عراق بطور غیر رسمی تحت قیمومت آمریکا است! از این رو ادبیات ترامپ در مورد عراق به ضرر او تمام شد چرا که عراقیها این را تحقیری علیه خود ارزیابی کردند.
اظهارات ضدایرانی و ضدعراقی ترامپ سبب تضعیف ارتباطاتی شد که آمریکاییها و عوامل آن طی سه چهار سال گذشته با بعضی از احزاب شیعی برقرار کرده بودند. پیش از این، این گروههای شیعی با این داعیه که نباید به آمریکا و نباید به ایران وابسته بود، مواضع نادرست خود را مخفی میکردند اما با اظهارات اخیر ترامپ آنان از یک سو مایوس و از سوی دیگر مورد سرزنش هواداران حزبی خود نیز واقع شدند.
پیش از این سیاست باراک اوباما در مورد عراق، تقویت ملیگرایی و قرار دادن آن در مقابل اسلامگرایی بود بعضی از اتفاقات یک سال گذشته داخل طیف شیعی عراق ناشی از این سیاست بود. ملیگرایی میتواند وجوه مثبتی هم در پی داشته باشد اما آنچه که آمریکاییها و عوامل عربی آن در عراق دنبال کردند دور کردن احزاب شیعی از علایق شیعیشان و به عبارتی دور کردن آنان از فضاهای بینالمللی بود اظهارات تند دونالد ترامپ در واقع یک تلنگر به این دسته از گروههای شیعی بود و از این رو از قضا آن دسته از احزاب شیعی که در دو سال گذشته در مواردی ملعبه آمریکاییها واقع شده بودند، بیش و تندتر از دیگران به سخنان ترامپ واکنش نشان دادند.
۳. برخلاف ظاهر اظهارات ترامپ، بیان او آکنده از نگرانی از جمهوری اسلامی بود. حدود دو هفته پیش از این، رئیسجمهور آمریکا در توئیتی در واکنش به اظهارات چند مقام اطلاعاتی آمریکا، گفته بود ایران نفوذ روزافزونی در خاورمیانه پیدا کرده و سیاستهای آمریکا در مهار آن پاسخ نداده است.
اظهارات ترامپ که یکی دو هفته پس از پاسخ صریح منفی مقامات عراقی به درخواست او برای پیوستن به اعمال محدودیتهای تجاری آمریکا علیه ایران صورت گرفته است، به نوعی تهدید عراق و حکومت آن نیز به حساب میآید. اما واقعیت این است که آمریکا با یک عراق یکپارچه مواجه نیست که پیام یکپارچهای برای آن ارسال مینماید.
عراق از نظر طیفبندیهای داخلی حتی در بین شیعیان از تنوع زیادی برخوردار است و این چیزی است که سیاست آمریکا در عراق را با دشواری زیاد مواجه میکند. تلاش شکستخورده آمریکا در هتل بابل بغداد در جریان انتخاب روسای قوای عراق نشان داد که گاهی ساعتها وقت واشنگتن صرف رسیدن به توافق با یک گروه میشود و حال آنکه در همان زمان یک گروه دیگر در حال گفتوگو با چند گروه دیگر برای همراهی بیشتر با ایران هستند.
۴- برخلاف ظاهر قضیه، آمریکا ارادهای برای مهار نظامی ایران ندارد چرا که براساس تجربه حضور در «تنف» و «شمال رقه»، ایران در دفاع قاطع از خود تردیدی ندارد و به سرعت عمل میکند. واقعیت این است که ایران نیازی به استفاده از حتی همه نیروهای هوادار خود در عراق ندارد و با بخشی از آن هم میتواند نیروهای کمشمار آمریکا را در ۳۳ نقطه عراق در زمانی کمتر از یک ماه وادار به خروج از عراق کند.
اما به فرض اینکه ایران ناگزیر به استفاده از نیروها و امکانات خود باشد این کار برای او سخت نیست همین اظهارات ترامپ به ما کمک میکند که به نام حفظ امنیت خود به پایگاههای آمریکایی در کشوری که رسماً قرار است سکوی مهار و تضعیف امنیتی ایران باشد، حمله کنیم بدون آنکه آنان به دلیل ترس از آسیبهای بزرگتر در منطقه خلیج فارس و اقیانوس هند و دریای سرخ، جرأت حمله به نقطهای دیگر داشته باشند.
بنابراین اظهارات ترامپ در واقع مصرف ایرانی ندارد و از قضا به محکمتر شدن موضع ایران منجر میشود. ترامپ برای مصرف طرف عراقی از ادبیات تهدید علیه ایران استفاده کرد تا طرف عراقی از ترس افتادن در باتلاق جدید امنیتی، روابط با ایران به خصوص در حوزه امنیتی را کاهش دهد که این شدنی نیست چرا که امنیت امروز عراق همین اقدام ایران و آینده امنیتی آن نیز با امنیت ایران گره خورده است.
بازگشت به اندیشه امام (ره) در ۴۰ سالگی انقلاب
رضا صالحیامیری در ایران نوشت:
هر پدیدهای برای بازتولید و تداوم حیات، نیازمند رجعت به اصل و ریشههای خود است. انقلاب اسلامی نیز از این قاعده اساسی مستثنا نیست. انقلاب اسلامی بدون هیچ تردیدی، مولود اندیشه، نگرش، نظریه و گفتمان حضرت امام خمینی (ره) است؛ گفتمانی فراگیر که همه اندیشهها و نحلههای فکری را در زیر چتر بزرگ خود سامان میدهد چنانکه تمامی گفتمانهای پس از انقلاب یعنی گفتمان ارزشها، سازندگی، اصلاحات، عدالت و اعتدال در ذیل فراگفتمان انقلاب اسلامی تفسیر و تحلیل میشود.
بنابراین تداوم حیات انقلاب در گرو تداوم گفتمان امام در عین درک واقعیتهای جامعه امروز ایران، منطقه و جهان میباشد. عناصر «زمان» و «مکان» بهعنوان دو عنصر اساسی تعیینکننده در تحلیل و تبیین اندیشه فقهی امام حائز اهمیت فراوان است و «اجتهاد پویا» از درون همین گفتمان رویش مییابد.
گفتمان غالب امام (ره) فرهنگی بود و در نظریه فرهنگی ایشان، ساخت انسان فرهنگی مقدم بر سایر حوزههاست و توسعه در اندیشه امام به مفهوم توسعه فرهنگی است. این گفتمان، گفتمانی پویا و حیاتبخش است و در تداوم زمان و مکان در مسیر تکاملی قرار میگیرد.
در همین راستا، یکی از عناصر کلیدی منظومه فکری امام (ره) اخلاق است. تجربه چهاردهه گذشته نشان میدهد که گمشده انقلاب اسلامی، اخلاق است و اخلاق نیاز اساسی امروز و فردای جامعه ایران است. یکی از دقایق گفتمانی امام، اصالت قدرت مردم است. از نگاه امام، منشأ قدرت، وحی و خداوند تبارک و تعالی است ولی مرجع قدرت مردم هستند. این گفتمان باور دارد که «میزان رأی، ملت است» و این یک شعار نیست: «ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هرطور رأی داد، ما هم از آنها تبعیت میکنیم، ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان چیزی را تحمیل کنیم.» (صحیفه امام، جلد ۱۱، صفحه ۳۴)
دیگر عنصر اساسی گفتمان حضرت امام، تحجرستیزی، مبارزه با جهل و خرافهگرایی، تأکید بر عقلانیت، شفافیت و روشنگری است: «اگر چهره اسلام با آن جمال جمیل که قرآن و سنت درهمه ابعاد به آن دعوت کرده از زیر نقاب مخالفان اسلام و کجفهمیهای دوستان خودنمایی نماید، اسلام جهانگیر خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همهجا به اهتزاز درخواهد آمد.» (وصیتنامه سیاسی – الهی). «مبارزه با متحجرین واپسگرا قربانی میخواهد و دعا کنید من اولین قربانی آن باشم.» (صحیفه امام، جلد ۲۱، ص ۲۷۸)
پاسخگویی یکی دیگر از نقاط کانونی گفتمان حضرت امام به حساب میآید. باور درونی و عمیق ایشان به نظارت مردمی و غیرقابل انتقاد نبودن حاکمان چنان در اندیشه ایشان جلوه دارد که در برخی موارد باورنکردنی به نظر میرسد: «اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟» (صحیفه امام، جلد ۸، ص ۴۸۷)
حساسیت فوقالعاده امام به مقوله انسجام، وفاق، همگرایی ملی، قومی و مذهبی و پرهیز ازاختلافافکنی، از دیگر عناصر گفتمانی ایشان محسوب میشود. حضرت امام (ره) به صلح، مدارا و گفتوگو، باوری عمیق و درونی داشتند و از این منظر، در عین صلابت و ثباتقدم، منافع ملی و مصالح جهان اسلام را هیچگاه از نظر دور نمیداشتند؛ نمونه اعلای چنین دیدگاه و رویکردی را میتوان در جریان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل بازجست؛ کاری که به گواهی صاحبنظران و آگاهان، هیچکس جز امام شهامت و توان انجام آن را نداشت. ا
کنون رسالت اصلی نخبگان، روشنفکران و حوزههای علمیه، تلاش حداکثری برای نوسازی گفتمان امام منطبق با نیازهای زمان و مکان است. نباید اصل رویش و زایش انقلاب را در جامعه خصوصاً در مورد نسل جوان به فراموشی بسپاریم.
باید جامعه و نسل جوان را باور داشته باشیم و اندیشه متعالی و فراگیر امام را در ظرف زمان و مکان برای آنان تفسیر و تبیین نماییم و همگان به این گفتمان وفادار بمانیم چراکه تداوم حیات انقلاب اسلامی مرهون تداوم گفتمان امام و رهبری است.
۴ لایه آشفتگی در ارائه خدمات دولتی و رفاهی
محمد حقگو در خراسان نوشت:
آشفتگی توزیع گوشت یارانه ای در روزهای اخیر نشان داد که کُمیت خدمات دولتی و رفاهی به مردم همچنان از بعد کیفی و سیاست گذاری مناسب لنگ می زند. هر چند گفته می شود که راه چاره در این گونه موارد، پیاده سازی دولت الکترونیک است و برای آن هم صدها یا شاید هزاران میلیارد منابع لازم است اما به نظر می رسد در این زمینه، کارهای نکرده و تدابیر مغفولی که بودجه زیادی را طلب نکرده و در عین حال می تواند موجب ارتقای رضایتمندی مردم از خدمات دولتی شود، روی زمین مانده است.
در اولین سطح موضوع، باید به کم توجهی دولت به فناوری اطلاعات به عنوان ضمیمه سیاست های حمایتی اشاره کردکه نمونه آن را در توزیع گوشت شاهد بودیم. به طوری که دیروز و پس از انتشار تصاویر زشت صف های طولانی در جلوی فروشگاه ها، مسئولان وزارت جهاد از راه اندازی سیستم فروش اینترنتی برای توزیع گوشت و محدود کردن آن به دهک های پایین خبر دادند.
پیشتر و هنگام توزیع بسته حمایتی نیز مسئولان سازمان تامین اجتماعی در واکنش به انتقادات از سامانه های ناکارای ستاره- مربعی اعلام شده برای اعتراض، از آماده نبودن این سازمان در هنگام اجرای بسته حمایتی خبر دادند! پیش از آن و هنگام توزیع بسته های کالایی در زمان وزارت ربیعی وزیر سابق رفاه نیز شاهد صف های طولانی بودیم که می شد با شناسایی مخاطبان و استفاده از سازوکارهای فناوری اطلاعات در اطلاع رسانی و زمان بندی این صف ها را به حداقل رساند.
اما در دومین سطح موضوع، می توان به عقیم ماندن برخی تجربیات موفق در تسری به دیگر سیاست های حمایتی اشاره کرد که نمونه آن، در هفته های گذشته، پیاده سازی کارت سوخت در کارت های بانکی بود. هر چند این سیستم هنوز به اجرا در نیامده است اما با فرض صحت کارکرد، باید گفت که منجر به صرفه جویی قابل توجهی در هزینه های عمومی و دولت برای تامین کارت های سوخت المثنی شد.
سوال اصلی این جاست حال که می توان سازوکار سهمیه بندی کارت سوخت را در کارت های بانکی پیاده سازی کرد، چرا دولت برای تخصیص انواع و اقسام کالاهای حمایتی از این امکانات استفاده نمی کند؟ می توان متصور بود که با این ابزار، ضمن شکسته شدن صف های خرید کالای حمایتی، به راحتی دست دلالان و واسطه ها از آن کوتاه می شود و می توان تا حد زیادی از تامین کالاها به میزان نیاز مردم اطمینان حاصل کرد.
در لایه سوم باید به شناسایی دقیق مخاطبان طرح های حمایتی اشاره کرد. جایی که پرهیز از مراجعه به اطلاعات دقیق مانند حساب های بانکی مردم، به انحراف طرح های حمایتی و گسترش احساس تبعیض و ناکارآمدی دولت در بین مردم منجر می شود.
اما اگر از حوزه سیاست های حمایتی کمی فاصله بگیریم و به لایه های عمیق تر خدمات دولتی سربزنیم، باید از بی توجهی به برخی مقدمات فناوری اطلاعات یاد کنیم که در عین کم هزینه بودن، در صورت تحقق می تواند رضایتمندی مردم را از ارائه خدمات دولتی افزایش دهد. باید توجه داشت که گام اول استقرار دولت الکترونیک، شفافیت فرایندهای ارائه خدمات از جمله فرایندهای اداری است.
موضوعی که در ادارات دولتی مغفول است. به تبع این نقصان هم اینک مردم، از حقوق خود و وظایف ارائه کنندگان خدمات دولتی آگاهی ندارند یا بعضاً مشاهده می شود که بعد از انتظار طولانی متوجه می شوند که چه مدارکی را باید برای دریافت خدمات همراه داشته باشند. نمونه این موضوع را می توان در اطلاع رسانی برخی بیمه ها به بیمه گذاران برای دریافت خدمات بیمه تکمیلی مشاهده کرد.
به طوری که گویا بیمه گذار باید یک بار حتماً چوب نقص اطلاعات و مدارک و نیز موضوع مضحک کم رنگ بودن نسخه پزشک و … را بخورد. در حالی که با الکترونیکی شدن دفترچه ها واطلاع رسانی درست حقوق بیمه گذار و وظایف بیمه گر، می شد از خیلی از نارضایتی های مردم در این زمینه کاست. در وهله بعدی نیز اهمیت دادن به رضایت سنجی مردم در خصوص تک تک فرایندهای اداری و دخالت دادن آن در تامین بودجه دستگاه ها، می تواند تحرک بهتری در دستگاه ها برای رضایتمندی مردم ایجاد کند.
در مجموع و با گذشت چهار دهه از انقلاب، به نظر می رسد دولت باید انقلابی نیز در نظام دیوان سالارانه خود برای بهبود خدمت رسانی به مردم صورت دهد. این مهم نه با سیاست کورکورانه تعدیل نیرو، بلکه در ابتدا با کارهای نرم افزاری نظیر آنچه در بالا گفته شد و نیز تدابیر خرد برای توسعه به کارگیری فناوری اطلاعات میسر می شود. اقداماتی که کمترین رابطه را با تنگناهای بودجه ای دولت و نیز فشارهای تحریمی دارند.
رمزگشایی از بازی «کینگکنگ» در کاراکاس
رضا دوستی در وطنامروز نوشت:
رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا صراحتاً از کودتاگران در کاراکاس حمایت میکند! «دونالد ترامپ» رئیسجمهور و «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا از «خوان گوایدو» به عنوان رئیسجمهور ونزوئلا یاد میکنند و صراحتاً از شهروندان ونزوئلایی خواستهاند «نیکلاس مادورو» را سرنگون کنند! شاید هضم بازی ایالاتمتحده در کاراکاس برای کسانی که این بازی را بهمثابه یک «پدیده مستقل» در نظام بینالملل مورد ارزیابی و تحلیل قرار میدهند، صعب و دشوار باشد! با این حال اگر این بازی را مانند قطعهای از پازل رفتاری- راهبردی ترامپ و مقامات آمریکایی در جهان امروز مورد رصد قرار دهیم، صورتبندی ماجرا و متعاقباً تحلیل آن آسان خواهد شد.
با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶، تئوری مرد دیوانه [Madman Theory] به یک «چارچوب رفتاری» در کاخ سفید تبدیل شد. اگرچه این تئوری در دوران جنگ سرد و به صورت مشخص در دوران «ریچارد نیکسون» جنبه اجرایی پیدا کرده بود اما ترامپ ترجیح داد در دوران فعلی آن را احیا کند.
در دوران نیکسون، وی در صدد انتقال پیامهایی کاملاً «تردیدزا» و «غیرقابل پیشبینی» به مقامات شوروی سابق بود. نیکسون درصدد آن بود تا پیام مشخصی را به کاخ کرملین مخابره کند؛ اینکه رفتارهای آمریکا بشدت غیرمنطقی و متغیر خواهد بود! از این رو کشور شوراها باید قدرت ریسکپذیری خود در مقابل واشنگتن را کاهش داده و دست به تحریک واشنگتن نزند!
حامیان فعلی این تئوری معتقدند در صورت پیادهسازی آن، دیگر بازیگران نظام بینالملل از واهمه مواجهه با آثار و تبعات رفتارهای غیرقابل پیشبینی آمریکا، به سمت کاخ سفید و همراهی مطلق با آن گرایش پیدا خواهند کرد. ترامپ در ۲ سال ابتدایی حضور خود در کاخ سفید تابع و مجری همین تئوری بود.
«نیکی هیلی» نماینده مستعفی ایالاتمتحده آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد در اینباره میگوید: «من همواره ترامپ را به عنوان فردی تندمزاج، و در مذاکرات غیرقابل پیشبینی به تصویر میکشیدم تا موجب ترس طرف دیگر شوم. این کار من در چارچوب سیاست و تئوری «مرد دیوانه در دیپلماسی» انجام میشد. این تئوری را قبلاً «ریچارد نیکسون» تعریف کرده است».
با گذشت ۲ سال از حضور ترامپ در کاخ سفید، رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا نسبت به ناکارآمدی این تئوری در قیاس با دوران ریاستجمهوری نیکسون آگاه شده است. روزنامه واشنگتنپست در اینباره مینویسد: «زمانی به نظر میرسید ترامپ میتواند تئوری مرد دیوانه ریچارد نیکسون را حتی موفقتر از خود او در روابط بینالملل اجرا کرده و با هراساندن سایر کشورها باعث شود آنها نرمش نشان دهند اما رویکرد ترامپ با کرهشمالی شکست خورد و هیچ دلیلی وجود ندارد که بتوان تصور کرد درباره ایران کارساز شود».
متعاقب برگزاری انتخابات میاندورهای کنگره و شکست جمهوریخواهان در انتخابات مجلس نمایندگان (در عین حفظ اکثریت آنها در مجلس سنا)، ترامپ تصمیم گرفت از تئوری مرد دیوانه فاصله بگیرد و در صدد افزایش اقبال مردمی نسبت به خود برآید.
ترامپ به صورت مشخص از شکست جمهوریخواهان در انتخابات میاندورهای سنا در ایالات میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین- که کسب آرای الکترال این ۳ ایالت نقش مهمی در پیروزی سال ۲۰۱۶ وی ایفا کرد- احساس واهمه کرد.
او تصمیم گرفت با «خلق بحرانهای بینالمللی» در راستای «ایجاد احساس نیاز کاذب امنیتی در داخل آمریکا»، رفتار سیاسی- انتخاباتی شهروندان آمریکایی را در سال ۲۰۲۰ هدایت و مدیریت کند. از این رو بخش مهمی از بحرانسازی ترامپ در ونزوئلا، ریشه در خواستهها و نیازهای داخلی وی و حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاستجمهوری آتی دارد.
اگر چه مطابق دکترین اعلامی «جرج بوش» کوچک، تقسیمبندی کشورها به ۲ دسته «بازیگران شر» و «بازیگران خیر» و تکیه بر فاکتورها و مولفههایی مانند «حفظ و تامین برتری نظامی آمریکا در جهان» اصالت و موضوعیت داشت اما در ماورای این دکترین اعلامی، وی به روشی به نام «خلق بحرانهای خارجی با هدف کسب اقبال داخلی» استناد میکرد.
هماکنون ترامپ در صدد است ضمن ایجاد تصاویر کاذب درباره آنچه در آمریکای مرکزی و جنوبی میگذرد، وجود مادورو و افراد دیگری مانند او و «اوو مورالس» رئیسجمهور بولیوی را مغایر تامین امنیت داخلی آمریکا جلوه دهد! از این رو ترامپ سعی دارد بحرانسازی در آمریکای لاتین (به عنوان منطقهای که بهخاطر نزدیکی جغرافیایی بیشتر در تیررس رصد شهروندان آمریکایی قرار دارد) را حداقل تا سال ۲۰۲۰ یعنی زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آتی ادامه دهد. از آنجا که مواجهه با چپگرایان آمریکای لاتین و در هم شکستن زنجیره سوسیالیستی تشکیل شده در این منطقه، از اهداف مشترک ۲ حزب دموکرات و جمهوریخواه محسوب میشود، رقبای انتخاباتی ترامپ نیز بهرغم آگاهی نسبت به چرایی رفتار ترامپ در قبال کاراکاس، موضعی در اینباره اتخاذ نمیکنند.
این قاعده درباره رسانههای آمریکایی که ادعای استقلال از دولت آمریکا را دارند نیز صدق میکند. در هر حال تحلیل رفتار ترامپ در قبال کاراکاس، در گرو چینش عوامل و رخدادهای داخلی و بینالمللی ایالات متحده در کنار یکدیگر خواهد بود، هر چند ترامپ تلاش میکند ضمن مشغول کردن ذهن شهروندان آمریکایی به تحولات روبنایی جاری در کاراکاس، مانع دستیابی آنها به ریشههای حقیقی رفتار خود در ونزوئلا و آمریکای لاتین شود.
تحقق افزایش سهم زنان در مصوبات کمیسیون تلفیق ٩٨ با پیشنهادات فراکسیون زنان
سیده فاطمه ذوالقدر در ابتکار نوشت:
بررسی لایحه بودجه سال آینده با تاکید بر شفافسازی، تنظیم عملکردی بودجه، توجه به اشتغال و توسعه عدالت از اواسط دی ماه در دستور کار کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی با عضویت ۴۵ نفر از نمایندگان کمیسیونهای تخصصی مجلس قرار گرفت و پس از سه هفته کار مستمر و پیوسته، گزارش کمیسیون تلفیق برای بررسی توسط نمایندگان و سپس ارائه در صحن علنی مجلس شورای اسلامی تدوین شد.
موضوع زنان و اعتبارات تخصیص یافته برای اجرای طرحهای مرتبط با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار و تقویت نهاد خانواده و رویکردهای حمایتی از زنان و فرزندان آنها از اولویتهای فراکسیون زنان و کمیسیون فرهنگی برای تخصیص اعتبارات لازم در بودجه ۹۸ بود و با توجه به تکلیفی که در مواد ۱۰۱، ۱۰۲ و ۱۰۳ قانون برنامه ششم توسعه سیاستهای تقویت نهاد خانواده و جایگاه بانوان و طرح توانمندسازی زنان سرپرست خانوار و رویکردهای حمایتی از زنان و فرزندان آنها مطرح است تخصیص اعتبارات و بودجه متناسب با رشد تورم و هزینههای اقتصادی موجود در جامعه و نیازهای زنان لازم و ضروری بود.
بر این اساس، با هدف افزایش بودجه و اعتبارات مرتبط با موضوعات زنان و زنان سرپرست خانوار و بیمه آنها و رویکردهای حمایتی و اشتغالزایی برای زنان سرپرست خانوار و همچنین بودجه بخش فرهنگی اقدامات و پیشنهاداتی از سوی فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی و کمیسیون فرهنگی بودجه مطرح شد که خوشبختانه اعتبارات قابل توجهی را برای این موضوعات به تصویب رساندیم.
در بخش ماده واحدههای لایحه بودجه ۹۸، یکی از موضوعات مطروحه تامین کسری اعتبارات دیه محکومان معسر جرائم غیرعمد ناشی از تصادفات بود که متاسفانه بخش قابلتوجهی از این محکومان را زنان و زنان سرپرست خانوار تشکیل میدهند که با هدف تقویت نهاد خانواده و حمایت هرچه بیشتر از زنان در تبصره ۱۱ بر اساس پیشنهاد کمیسیون فرهنگی و فراکسیون زنان مقرر شد زنان معسر سرپرست خانوار در اولویت برخورداری از اعتبارات این ردیف قرار بگیرند.
تبصره ۱۴ لایحه بودجه ۹۸ و جدول آن به طور کامل متمرکز بر روی اجرای قانون هدفمندکردن یارانه با هدف تحقق عدالت، کاهش فقر مطلق و توسعه بهداشت و سلامت مردم است و همچنین پرداخت یارانه به خانوارهای نیازمند را از اولویتهای هدفمندی یارانهها قرار داده است که در لایحه ارائه شده دولت مبلغ ۷۰,۰۰۰ میلیارد ریال برای موضوع کاهش فقر مطلق خانوارهای هدف از طریق افزایش پرداخت به خانوارهایی که درآمد آنها کمتر از خط حمایتی کمیته امداد امام خمینی (ره) و سازمان بهزیستی کشور است و بیمه زنان سرپرست خانوار و بدسرپرست تخصیص یافته بود که بر اساس پیشنهاد ارائه شده این اعتبار به میزان ۸۴,۰۰۰ میلیارد ریال افزایش یافت که انتظار میرود بتواند در راستای سیاست تعریف شده که همانا کاهش فقر و بیمه زنان سرپرست خانوار و بدسرپرست است آنگونه عمل کند که شاهد کاهش مشکلات این قشر باشیم.
همچنین علاوه بر ردیف ۲۰ جدول تبصره ۱۴ در ردیف ۲۱ جدول همین تبصره بخشی از اعتبار تخصیصی به میزان ۲۱,۱۶۵ میلیارد ریال به موضوع بیمه اقشار خاص نظیر قالیبافان و زنان سرپرست خانوار و اجرای قانون جامع حمایت از معلولان تخصیص یافت.
موضوع افزایش تسهیلات وام قرضالحسنه ازدواج برای حمایت از تشکیل خانواده که باتوجه به شرایط اقتصادی امروز جامعه، جوانان دارای مشکلات بسیاری در این زمینه هستند و همچنین تخصیص تسهیلات به بدهکاران مهریه که به دلیل نوسانات قیمت طلا مشکلات آنها در ماههای اخیر دوچندان شده است از دیگر موضوعات اولویتداری بود که افزایش تخصیص اعتبارات در آنها ضروری در نظر گرفته شد که کمیسیون فرهنگی مجلس پیشنهاد افزایش تسهیلات قرضالحسنه ازدواج به میزان ۳۰ میلیون تومان برای هریک از زوجین یعنی در مجموع ۶۰ میلیون تومان تسهیلات را داد که در کمیسیون تلفیق در بند الف تبصره ۱۶ مصوب شد.
همچنین در بند (ج) در لایحه ارائه شده دولت مبلغ هزار میلیارد ریال از منابع قرضالحسنه بانکها در اختیار ستاد مردمی رسیدگی به امور دیه قرار گیرد که کمیسیون فرهنگی و فراکسیون زنان پیشنهاد داد زندانیان نیازمند با اولویت زندانیان زن و زندانیان بدهکار مهریه از بودجه این ردیف استفاده کنند و همچنین پیشنهاد افزایش اعتبارات این ردیف به دو هزار میلیارد ریال داده شد که به تصویب کمیسیون تلفیق رسید.
در بخش اشتغالزایی نیز در بند (ب) تبصره ۱۶ در راستای توانمندسازی هرچه بیشتر مددجویان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) و بهزیستی وامهای اشتغال مددجویی به میزان ۲۰ هزار میلیارد تخصیص یافته که ۱۴ هزار میلیارد برای مددجویان کمیته امداد و ۶ هزار میلیارد آن به مددجویان بهزیستی تخصیص یافته که به پیشنهاد فراکسیون زنان در اولویت قرار گرفتن زنان سرپرست خانوار و بدسرپرست برای بهرهمندی از این تسهیلات داده شد که به تصویب رسید.
همچنین در ردیفها و جداول پیوست لایحه بودجه ۹۸، برای تقویت نهاد خانواده و جایگاه بانوان در آن موضوع اجرای ماده ۱۰۱ قانون برنامه ششم توسعه مبلغ ۳۰,۰۰۰ میلیون ریال و برای اعتبارات طرح توانمندسازی زنان سرپرست خانوار موضوع ماده ۸۰ قانون برنامه ششم توسعه مبلغ ۱۳۵,۰۰۰ میلیون ریال تخصیص یافت و برای پرداخت مستمری به فرزندان و همسران بیمه شده متوفی و ۶۰ سال برای مردان و ۵۵ سال برای زنان که زیر ۱۰ سال سابقه پرداخت حق بیمه دارند نسبت به سنوات مستمری موضوع درآمد حاصل از اخذ یک در هزار قیمت منطقهای بابت حقالثبت اموال غیرمنقول مبلغ ۱,۳۵۰ میلیون ریال بودجه تخصیص یافت.
۴۰ سال عقلانیت انقلابی و تهدید زدایی
سیدعبدالله متولیان در جوان نوشت:
شاید بتوان گفت: دشمن شناسی و تهدید زدایی بر مبنای عقلانیت انقلابی مهمترین ویژگی نظام اسلامی است. اگر نظام سلطه بتواند حریف خود را عصبانی کند دومینوی تهدید به حرکت در آمده و سقوط و شکست آن کشور قطعی خواهد بود.
در آستانه برگزاری جشنهای ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی، دشمن زخمخورده، در بازی پسابرجامی خود، با سوار شدن بر موج مشکلات اقتصادی کشور و گرههای معیشتی مردم، گفتمانسازی «چالش پرهزینه» را برای واداشتن نظام اسلامی به تمکین از نسخههای مداخله جویانه غرب در خصوص FATF و CFT و پالرمو و… از طریق مطالبه ملی و خواست و اراده مردم ایران در دستور کار قرار داده و برای ایران شرط معین کرده و اجرایی کردن سامانه instex را موکول به قبول FATF و ملحقات آن، توقف فناوریهای موشکی ایران، عدم حمایت از محور مقاومت، عدم دخالت در امور منطقهای و… کردهاست.
بعد از خروج امریکا از برجام در تاریخ ۱۸ اردیبهشتماه ۹۷، اروپاییها (بهعنوان لبه دیگر قیچی نظام سلطه، در نقش پلیس خوب با هدف کنترل ایران و پیشگیری از خروج ایران از برجام) تمایل خود را برای حفظ برجام اعلام کرده و ایران نیز ضربالاجل دو سه هفتهای جهت ارائه تضامین لازم برای حفظ منافع ایران در برجام را به کشورهای اروپایی اعلام نمود.
اینک ۹ ماه از آن ضربالاجل گذشته و اروپاییها نهتنها به وعده خود عمل نکردهاند بلکه پا را از حریم برجام فراتر گذاشته و اجرای تعهدات خود را موکول به شروط متعدد کردهاند. و، اما نکته مهمتر اینکه طرف اروپایی با زیرکی و شیطنت موفق به دادن آدرس عوضی شده و تمام تعهدات و تضامین فرضی خود در حفظ برجام را منحصر در تبادل مالی کرده و عملاً سبب ایجاد غفلت طرف ایرانی از وظایف متعدد دیگر اروپا در برجام شده است.
باجخواهی آشکار و علنی و صدور بیانیه مداخلهجویانه دولتهای مستکبر اروپایی بهعنوان بخشی از نظام سلطه به این دلیل است که در «به صدا درآمدن ناقوس مرگ لیبرالیزم غربی»، «پایان هژمون غرب»، «انتقال کانونهای قدرت از غرب به شرق»، «وحشت از فروپاشی رژیم صهیونیستی» و… جمهوری اسلامی را مقصر اصلی میدانند.
اینکه غرب برای پوشاندن خشم و کینه خود از پیشرفتهای شگفتآور ایران، سناریوی فرار به جلو را انتخاب کرده و به رغم شکستهای هزارباره باز به باجخواهی رو آورده حداقل دو دلیل روشن دارد. غرب در وهله نخست به دنبال تصمیمسازی از طریق مرعوبکردن مسئولان ایرانی و به تسلیم کشاندن آنان هستند تا به این ترتیب مسیر را برای ادامه مذاکره و قبول شرایط ظالمانه و تحمیلی غرب در باره همه موضوعات مورد نظر آنان است و در وهله دوم هم در پی آن هستند با تعقیب استراتژی «چالش - مقاومت»، ضرورت تسلیم شدن در برابر خواستههای نامشروع و غیرقانونی و غیرحقوقی اروپا از راه تبدیل این استراتژی به مطالبه ملی و مردمی، به نظام تحمیل کنند.
برخی افراد (کوته اندیشان، خوش باوران، غربزدگان، مرعوبین و عیاشانِ سیاسی در کنار عناصر نفوذی و عوامل دشمن) عقلانیت را در این میدانند که چالش با دشمن و قدرتها هزینه دارد (البته) اشتباه میکنند، چالش هزینه دارد، اما سازش هم هزینه دارد (و هزینههای فراوان مادی و معنوی سازش به هیچ وجه با هزینه چالش قابل مقایسه نیست).
هزینهای که در چالش عقلانی و انقلابی برای دفاع از سه عنصر کلیدی شامل: ۱ - «حفظ منافع مالی و اقتصادی راهبردی بهعنوان منافع ملی استراتژیک»، ۲ - «غرور و عزت اسلامی و انسانی بهعنوان سرمایه ملی» و ۳ - «سابقه تاریخی و درخشان ایرانیان در مبارزه با استعمار بهعنوان هویت ملی» پرداخته میشود بسیار ناچیز و قابل تحمل است و در نقطه مقابل در سازش، منافع زودگذر که در واقع منفعتنما هستند دقیقاً «هویت ملی»، «منافع ملی استراتژیک» و «سرمایه ملی» هدفگیری و لگدمال شده و چه بسا که به نابودی یک ملت و یک فرهنگ بیانجامد.
کدام عقل سلیم، تحقیر و تسلیم در برابر زورگویی دشمن را به بهانه منافع زودگذر و نفت در برابر غذا تجویز میکند؟ ذلت پذیری و تسلیم زورگویی نظام سلطه شدن با کدام تجربه تاریخی سازگار است؟ ترجیح چرب و شیرین دشمن در قفس با کدامین سیره اهلبیت علیهمالسلام مطابقت دارد؟ بر باد دادن استقلال اقتصادی و فرهنگی و سیاسی یک کشور به بهانه حل معضلات مالی با کدام منطق عقلی سازگار است؟
بازگشت به دوران تفرعن شاهنشاهی و زیر پا گذاشتن عزت ملی و افتخارات تاریخی ایران با فرهنگ ناب محمدی، علوی، فاطمی، حسینی و مهدوی چه تناسبی دارد؟ چرا برخی از سستکمربندها و وادادگان سیاسی و دلدادگان به غرب بر شکستن روحیه مقاومت و ایستادگی ملت قهرمان ایران و تسلیم زورگویی دشمن شدن اصرار دارند؟ سادهلوحان و خوشباوران باید صریحاً به ملت پاسخ گویند که آورده تسلیم زورگویی دشمن چیست؟
مگر دیروز گفته نشد نتیجه گفتوگو و مذاکره با دشمن رفع همه تحریمها و چرخیدن چرخ اقتصاد و رونق معیشت مردم است آیا شد؟ مگر مروجان اشرافیت نمیبینند که اینک نظام سلطه گستاخی را به جایی رسانده که رسماً با صدور بیانیه در امور داخلی ما دخالت میکند و انجام وظایفش را به تسلیم شدن ایران و سازش در برابر نظام سلطه مقید کرده است؟ همه باید بدانند که کوچک نشان دادن قدرت درونی ملت و بزرگنمایی دشمن شکست خورده و رو به اضمحلال غرب هم حماقت است و هم خیانت به آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی.
فاز متمم انقلاب اسلامی
حامد حاجیحیدری در رسالت نوشت:
قضیه: از ژول ورن تاکنون، همواره بشر در گمان رخداد "چرخش تاریخی" قریب الوقوع بوده، و در هراس و هول، چشمی نگران داشته است تا با رویدادهای یکسره غیر قابل پیشبینی مواجه شود. در عین حال، اغلب انتظارات "چرخش تاریخی"، به عمل نپیوسته است؛ و پیچ و تاب تاریخ، آن قدر که نگارندگان داستانهای علمی-تخیلی ترسیم میکردند، پر بسامد نبوده است.
ولی تحلیلگران و ناظران مهم سیاسی و تاریخی جهان، وقوع "چرخش تاریخی" در پی وقوع انقلاب اسلامی ملت ما را تصدیق کردهاند. برای خود ما که در این برکه، غرقه در وفور "روح دنیای بیروح" بودهایم، همواره سؤال بوده است که چرا این تحلیلگران شاخص جهانی تا این اندازه بر اهمیت انقلاب اسلامی ملت ما اصرار میورزیدهاند؟
البته بر اهمیت انقلاب اسلامی برای ملت خودمان واقف بودهایم، ولی از ذوقزدگی این چهرههای جهانی "تا این حد"، مبهوت بودیم. ولی، حالا، میبینیم و باور میکنیم که انقلاب اسلامی، واقعاً دوران تازهای را در تاریخ جهان رقم زد، و ما در رستنگاه این روزگار نو هستیم.
این، یک چرخش کاملعیار تاریخ است؛ و البته، میدانیم که نمیدانیم ابعاد آتی این دگرگونی شگرف و "چرخش تاریخی" چه خواهد بود. همه چیز بستگی به مجاهده اهل حق دارد، زیرا اهل باطل نیز بیکار ننشستهاند.
درآمد تاریخی: آن طور که من میفهمم، از رویارویی سید جمال و میرزای شیرازی بزرگ با استعمار انگلیس، نحو منحصری از پسااستعمارگرایی در مقابل استعمارگرایی مدرنیست ظهور کرد، که در زیر آوار روشنفکری استعمارگرا، همچون افروزی، زیر خاکستر فرهنگ عامه مردم ماند.
مرحوم مدرس آن را دیگر بار بر افروخت، و آقا روح ا… خمینی که آن موقع طلبه جوانی بود، ریز عملکرد شهید مدرس را در مجلس شورای ملی زیر نظر داشت و مشغول کارآموزی سیاسی بود. اندکی بعد، قدری روشنفکری نیز بیدار شد، و خلیل ملکی و جلال آل احمد و علی شریعتی، سبکی خاص از پسااستعمارگرایی را که از تلفیق خلاقانه عناصر سنت انتقادی غرب و ملیگرایی و دین ساخته بودند، به بلوغ قابل ملاحظهای رساندند.
ارتباط این الگو با مردم کامل نبود تا فدائیان اسلام و موتفه اسلامی از یک سوی و مدرسه حقانی از سوی دیگر، تحت زعامت امام خمینی رحمت الله علیه، زمینهها را برای به ثمر رسیدن جنبشی که از پانزده خرداد ۱۳۴۲ آغاز شده بود، فراهم آوردند و انقلاب اسلامی نهایتاً پیروز شد.
ایده " استقلال" و رهایی از استعمار و مسدود ساختن مسیرهای خروج مازاد اقتصادی، آنقدر موجب حفظ منابع و منافع کشور شد که بهرغم وقوع جنگ تحمیلی هزار میلیارد دلاری، خیز توسعه ایران میسر شد و ایران از رده بیستوششم اقتصاد جهان، به رده هفدهم ارتقاء یافت؛ طوری که کشورهایی مانند مصر و عربستان و پاکستان که چهل سال قبل در منطقه موسوم به خاورمیانه، در شرایط مشابه ما قرار داشتند ولی ارتباطخود را با استعمار نگسسته و جنگی هم تجربه نکرده بودند، الان از همه جهات و شاخصهای توسعه انسانی از ما عقبتر هستند. ولی این تنها از مواهب عبور از استعمار و مناسبات استعماری بود. انقلاب در این سطح هم نماند.
بسی پیش از پیروزی انقلاب، امام خمینی (ره)، پوسته ملی و سنت انتقادی غرب را که در راه سوم جلال آل احمد و دکتر علی شریعتی ترسیم میشد را گشوده بود و پس از پیروزی انقلاب، آن را وارد فاز جهانی یک دیدگاه توحیدی کرد و همه چیز از آرمان "فلسطین" آغاز شد؛ امام خمینی (ره) به فراست دریافته بودند که عصر دولتهای ملی رو به انقضا دارد و هیچ طریقت و ملتی قادر به پیشبرد خویش نیست، مگر آنکه جهانی بیندیشد و جهانی عمل کند.
مهدویت، آرمان رهایی مستضعفان و پا برهنگان جهان و دیدگاه توحیدی، عناصر مهم انقلاب اسلامی را در افق جهانی پس از انقلاب ساختند. به این ترتیب، جنبشی که در ابتدا تنها میخواست در مقابل امپریالیسم اقتصادی و سیاسی غرب از مسیر توسعه و رشد خود دفاع کند، نه تنها مسیر پسااستعماری خاص خود را گشود، بلکه، یک گام جلوتر از یک دیدگاه توحیدی جهانی و یک جبهه جهانی مقاومت مستضعفان سخن میگفت و این سخن را به عمل درآورد.
وقتی انقلاب اسلامی به این بلوغ رسید، آن وقت، برای ما باورپذیر شد که واقعاً یک "چرخش تاریخی" اتفاق افتاده است. ما درحال انتقال به یک انقلاب فرهنگی جهانی مستضعفین و شکلگیری یک "ما" و "هویت" تازه و جدید در مقیاس جهانی هستیم.
ایده توحیدی انقلاب اسلامی در چهار گوشهجهان، بویژه با پیشوایی رهبر عالی، چشمان اصحاب دیدگاه توحیدی را به خود معطوف داشته است. بدون هزینههای عظیم اقتصادی و نظامی و سیاسی، یک امپراطوری فرهنگی پدید آمده است که تند و تیزتر از بسیاری از امپریالیسمهای حال حاضر جهان عمل میکند تا دیدگاه توحیدی و رهایی و مقاومت مستضعفان را بگسترد. فرهنگ و تدبیر کار خود را کرده است، و دامنهای از تمدن پدید آمده است.
فرجام کلام: چهلسال قبل، وقتی انقلاب کردیم، تصورمان حول این کار میکرد که در مرزهای ملی ما یک طاغوت حاکم است که بهعنوان پیروان انبیاء وظیفه داشتیم با صدارت طاغوتی و انحطاط فرهنگی و سیاسی و اقتصادی او بجنگیم. انقلاب کردیم و سرخوش بودیم که یک حکمرانی اسلامی و ملی داریم.
پس از دودهه و "ظهور جامعه شبکهای" متوجه شدیم که یک نظام فرهنگی جهانی میکوشد تا مرزهای ملی ما را بگشاید و به درون نظام فرهنگی ما رسوخ کند. کمکم اسیدپاشیها شروع و صفحه حوادث روزنامهها شلوغ شد. روسریها عقب رفت و اینستاگرام صحنه برهنگی به سبک مدلهای شبکهای شد و سینما صحنه ارتجاعی به دوران فیلمفارسی دهه ۱۳۴۰ گردید.
امروز، بسیاری از مسائل اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی که در اطراف خود میبینیم، باز میگردد به اینکه نیروهای جهانی طاغوت، مشغول کار هستند. حالا روشن شده است که چهل سال قبل یک شاهک سرنگون شد و اگر هدف طرد حکمرانی طاغوت و تحقق دیدگاه توحیدی است، باید طرح انقلاب را توسعه داد.
با ظهور تکنولوژی ارتباطی جدید، مرزهای ملی رنگ باخته و بسیاری از آسیبهایی که امروز دچار آن هستیم از یک طاغوت لوط و ثمودی جهانی بر میخیزد. بسیاری از رویدادها، از بحران ارزی گرفته تا آسیبهای اجتماعی و قتلهای ناموسی و بیعفتیها در این شبکه طاغوتی جهانمقیاس ریشه میگیرد.
تز عام "ولایت الهی و اجتناب از طاغوت"، دیگر در سر و شکل براندازی یک طاغوت شاهنشاهی ملی متوقف نمیماند، بلکه نیاز به براندازی یک طاغوت عالمگیر هست و خدای رحمت کند امام سید روح اللهموسوی خمینی (ره) را که صورتبندی این انقلاب جهانی توحیدی را از همان ابتدا ترسیم فرمود.
انقلاب ما که تاکنون برای ما و جهان مبارک بوده است، تنها با سرنگونی یک طاغوت کوچک، ناتمام خواهد بود و کامل نمیشود، مگر آنکه یک امپراطوری مقاوم فرهنگی جهان مقیاس را حول دیدگاه توحیدی ترسیم کنیم. فرجام این مسیر متمم، مطلقاً محتوم نیست و منوط است به مجاهده اهل حق، چراکه شیاطین و خصوصاً شیطان بزرگ، با تمام جدیت خویش در کار هستند.