من یک هیأت مشاوران علمی دارم که شامل آقایان علیرضا کمری، مرتضی سرهنگی و دکتر سنگری هستند و به‌صورت مدام با آن‌ها مشورت می‌کنم.

به گزارش مشرق، حسین قرایی از جمله افرادی است که فعالیت زیادی در حوزه فرهنگ خصوصاً ادبیات معاصر انجام داده است. او در سال‌های اخیر تمرکز ویژه‌ای در معرفی و تقدیر از شاعران و نویسندگان ادبیات انقلاب اسلامی داشته است. او مبتکر برنامه‌هایی چون «شب شاعر» و «عصرانه ادبی خبرگزاری فارس» بوده است که در این برنامه بیش از ۱۵۰ نفر از اهل فرهنگ انقلاب را تقدیر کرده است. قرایی در چند سال اخیر به تدوین تاریخ شفاهی نویسندگان و شاعران انقلاب اسلامی همت گماشته و تاکنون آثاری نیز منتشر کرده است. در این گفت‌وگو با وی درباره این کار گپ و گفت کرده‌ایم.

شما در چند سال گذشته تمرکز ویژه‌ای به تدوین تاریخ شفاهی ادبیات انقلاب اسلامی داشتید. ما می‌دانیم که تاریخ شفاهی یک حوزه مهم است. طی دهه‌های گذشته روشنفکران کتاب‌های متعددی در این زمینه منتشر کرده‌اند، اما در حوزه ادبیات انقلاب این اتفاق کمتر است. دلیل ورود شما به این جریان چه بود؟
چرایی این جریان بستگی به ضرورت دارد که اگر ضرورت را احساس کنیم می‌بینیم یک خلأ جدی داریم. من در دیدارهایی که با مرحومان قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی و گلابدره‌ای و مشفق کاشانی داشتم، می‌دیدم که بیشترین دغدغه این افراد خلأ تذکره‌نویسی و معرفی شاعران است. به همین جهت به این فکر افتادم تاریخ شفاهی شاعران و نویسندگان انقلاب اسلامی را تدوین کنم و حدود هشت جلد کتاب در این دو سال منتشر شده است و قرار است به جلد ۱۰۰ برسد. من هم‌اکنون در کنار سایر فعالیت‌ها چهار ساعت در روز به این کار می‌پردازم و به نظرم این خلأ به راحتی می‌تواند پر شود و باید کمی کار را جدی‌تر گرفت و علمی‌تر نگاه کرد. یک جاهایی مثل دانشگاه باید به این کار بیشتر توجه کند و متأسفانه تاریخ شفاهی را جدی نگرفته است. به نظرم دانشگاه را می‌توانیم سرخط کنیم؛ چون رشته‌ای به نام ادبیات پایداری داریم و از ظرفیت آن استفاده کنیم. جالب است بدانید حتی در مقطع دکترا هم خیلی از شاعران معاصر مثل سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور را نمی‌شناسند و عموماً از نیمایوشیج به این طرف نیامده‌اند؛ در حالی که بیشترین اتفاق در بازه زمانی ۱۳۰۰ به بعد بوده است.

برای شروع به کار یک تاریخ شفاهی چگونه نویسندگان و شاعران را انتخاب می‌کنید؟
من یک هیأت مشاوران علمی دارم که شامل آقایان علیرضا کمری، مرتضی سرهنگی و دکتر سنگری هستند و به‌صورت مدام با آن‌ها مشورت می‌کنم. گاهی با آقای کمری صحبت می‌کنم که خیلی دوست دارند این تاریخ شفاهی تا صد عنوان برود و بسیار تشویق می‌کنند. البته من فکر نمی‌کردم این کار با استقبال مواجه شود؛ مثلاً کتاب «از مشهد تا ژوهانسبورگ» من که راجع به سیدعبدالله حسینی است کمتر از سه ماه به چاپ دوم رسید. برای من جالب بود که تاریخ شفاهی ژانر ادبیات انقلاب اسلامی آنقدر طرفدار داشته باشد یا کتاب دکتر سنگری بعد از پنج ماه به چاپ دوم رسید و این تشویق مردم است، اما به نظرم وقتی که این خلأ را شناختیم و مهندسی فرهنگی کردیم باید خیلی قوی‌تر این کار را جلو ببریم. خیلی وقت‌ها با این مسأله که در این حوزه تنها هستم مواجه می‌شوم و به سختی کار را انجام می‌دهم، اما وقتی که کار بیرون می‌آید باز هم یک امیدی به ادامه آن پیدا می‌کنم.
 


این هیأت علمی برای انتخاب افراد چه ویژگی‌هایی را در نظر می‌گیرند؟
نخستین ویژگی این است که سن شاعر یا نویسنده بالای ۵۰ باشد؛ یعنی وقتی که می‌خواهید تاریخ را روایت کنید نخستین گام سن است و اگر به سراغ افراد کم‌سن برویم فکر نمی‌کنم کار فاخری شود. اتفاقاً چند روز پیش آقای سنگری را متقاعد می‌کردم که راجع به شاعر ۳۰ ساله تاریخ شفاهی بنویسم که آقای سنگری گفتند اجازه بدهیم به مرحله پختگی برسد و بعد تاریخ شفاهی‌اش را بنویسیم. پس اولین گام این است که پنج دهه از عمرش بگذرد. دوم اینکه جریان‌ساز باشد؛ این تأثیرگذاری را من در آدم‌هایی مثل مصطفی خراسانی می‌بینم. آقای مصطفی خراسانی در سال‌هایی اردوهای دانش‌آموزی را در خراسان برگزار می‌کرده است و به‌عنوان یک جریان خلاف عادت بوده است. ضمن اینکه کلاس‌هایش در دهه ۶۰ و ۷۰ جریان‌ساز بوده است. ویژگی سوم این است که شعر شاخصی داشته باشد یعنی اگر مرحوم قیصر امین‌پور زنده بود باید تاریخ شفاهی او را می‌نوشتیم؛ ولی حالا که از دست رفته است می‌توانیم از اطرافیانش و کسانی که قیصر امین‌پور را می‌شناسند اطلاعات بگیریم. این سه مؤلفه را ما در کارها مورد توجه قرار می‌دهیم.
به نظرم این باغ پُربار ادبیات فارسی را باید قدر دانست. اگر کسی باشد که استقلال ما را به رسمیت بشناسد و بودجه بدهد ما می‌توانیم کار تاریخ شفاهی را خیلی بهتر انجام دهیم. کار تاریخی کردن هم وجدان تاریخی می‌خواهد نه موضع‌گیری. اگر از کسی خوشم نیاید اسمش را از کتاب حذف نمی‌کنم. من همیشه ناراحتم که چرا نمی‌توانم بیشتر از ۱۵ ساعت کار کنم؛ اگر این‌طور بود حتماً راجع به مشفق کاشانی، محمود شاهرخی و خیلی از کسانی که نیستند می‌نوشتم و این حسرت را دارم.

تاکنون از کدام نویسندگان و شاعران بحث تاریخ شفاهی را به سرانجام رسانده‌اید؟
کتاب مصطفی محدثی‌خراسانی، سیدعبدالله حسینی، گلعلی بابایی، حسین اسرافیلی و محمدرضا سنگری منتشر شده است. یک گفت‌وگوی مفصل با پنج شاعر با عنوان «از صدای سخن شعر» منتشر شده است و پنج اثر دیگر زیر چاپ دارم؛ راجع به آقایان حمید حسام، جواد محقق، مرتضی امیری اسفندقه، محمدحسین جعفریان و جعفر ابراهیمی (شاهد). حدود ۲۰ نفر هم منتظریم تا وقت بدهند و کار را شروع کنیم. کتاب عبدالجبار کاکایی را تا نیمه رفتیم. من الان حدود ۸ هزارصفحه تاریخ شفاهی در خانه دارم.


سختی‌های تدوین تاریخ شفاهی انقلاب‌اسلامی از کجا شروع می‌شود؟
شما برای گرفتن تاریخ شفاهی باید روابط عمومی بالایی داشته باشید؛ اگر نتوانید آن نویسنده یا شاعر را متقاعد کنید نمی‌توانید دوربین را روشن کنید. تا الآن غیر از یک نفر بقیه افراد گفت‌وگو با من را پذیرفته‌اند که برای آن یک نفر هم مراحلی برای متقاعد کردن وجود دارد.

وقتی که شما می‌خواهید تاریخ شفاهی یک شخص مشهور را بنویسید باید به جزئیات زندگی ادبی و هنری و حتی شخصی آن فرد مسلط باشید. چقدر برای شناخت این افراد وقت می‌گذارید؟
من توان زیادی به آن معنا ندارم. این کار سختی زیادی دارد؛ مثلاً سید عبدالله حسینی شاعری است که در دهه ۶۰ بیشتر جدی بوده است. شما باید درباره او بخوانید و ممکن است خودش دوست داشته باشد که به بخش‌هایی از زندگی‌اش ورود کنید. عبدالله حسینی بعد از دهه ‌۶۰ دیگر خیلی شعر نگفته است؛ اما جریان‌ساز بوده است، این پازل را باید کنار هم قرار دهید که خواننده به یک برداشت کلی برسد. مثلاً جلسات شعری که در نزد رهبری که در آن زمان رییس‌جمهور بوده‌اند برگزار می‌شد، حلقه وصلش سید عبدالله حسینی بوده است. این‌ها موضوعاتی است که گره می‌زند و اگر بخواهید ایشان را بشناسید باید تاریخ دهه ‌۶۰ را بخوانید و زمانی که می‌خواهید بشناسانید باید بیشتر ورود کنید. مثلاً چند سال طول کشید تا من پنج سؤال از او بپرسم و هر چیزی را باید خواند تا برای سؤال پرسیدن دست پر داشته باشید و یکی از مشکلات من همین است.



الآن دوست دارید زندگی کدام شاعر یا نویسنده را در طرح تاریخ شفاهی تدوین کنید؟
سیدعلی‌موسوی گرمارودی را دوست دارم. گرمارودی واقعاً خیلی باصفاست و البته زندگی پرخطری دارد. من هنوز نتوانستم قانعش کنم تا خاطراتش را بگوید. دلیلش این است که بعضی از خاطراتش طوری بود که ممکن بود آبروی کسی برود و وقتی این‌ها را برای من می‌گفت تأکید داشت این‌ها امانت نزد توست. همچنین محمدحسین جعفریان که خیلی دور از دسترس است، ولی بالاخره راضی شده است. همچنین چندین بار خدمت علی معلم دامغانی رسیدم، اما سخت می‌شود به خاطراتش نفوذ کرد.

می دانم که شما با قیصر امین‌پور حشر و نشر داشته‌اید. حسرت چه کسی را می‌خورید که نتوانسته‌اید خاطراتش را تدوین کنید؟
ما حسرتی نداریم، ولی دوست داشتم قیصر امین‌پور زنده بود و کارهایی را که می‌کردم می‌دید، در حال تدوین یک کتابی درباره او هستم. دوست دارم راجع به نادر ابراهیمی، سیدحسن حسینی و محمدرضا آقاسی کارهایی در حوزه تاریخ شفاهی انجام دهم.

*صبح نو