به گزارش مشرق، ۲۵ اسفند سالروز شهادت مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا است. از این رو زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهیدانی همچون مهدی باکری، کوچکترین رسالتی است که بر دوش ماست.
بیشتر بخوانید
تعابیر خواندنی شهدا از ولایت فقیه
ماجرای فرار «مهدی باکری» از پادگان
از سویی این روز بهانه خوبی جهت، تکریم و بزرگداشت ایثارگریها و جانبازیهایی مردان و زنان از خود گذشته ای است، که برای عزت و سرافرازی این خطه مقدس لحظهای تردید نکردند، نمونه بارز این شهدای شاخص، شهید مهدی باکری، فرمانده رشید لشکر ۳۱ عاشوراست که این بسیجی شهید به عنوان تبلور عزت و غیرت آذربایجان و نماد هویت ایرانی - اسلامی و انقلابی مطرح است و ما همیشه به چنین اسوه بینظیری افتخار میکنیم.
در وصف مقام و فضائل شهید باکری، این بسیجی واقعی بهترین جمله را فقط میتوان از منظر مقام معظم رهبری بیان کرد که ایشان در مورد این شهید سرفراز اسلام میگویند «شهید مهدی باکری، عزیزی که کمتر وقتی است که یاد گرامی او از خاطر من برود و چهره مومن او و دل خاضع و خاشع و روح سرشار از ایمان او و از کلماتی که از این روح بر میخواست فراموش بکنم». در این راستا همچنین حضرت امام خمینی (ره) بعد از شهادت این شهید راه اسلام فرموده است: «خداوند شهید اسلام (مهدی باکری) را رحمت کند».
در کنار موارد بیان شده، بسیجی واقعی، مهندسی دقیق، فرماندهی فداکار و ایثارگر، دلاوری بی نظیر، پاسداری نمونه، سرداری عاشورایی، رزمنده ای نجیب، برادری صبور، رفیقی ایثارگر و پارسای بی ادعا، مخلص و عاشق حضرت امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی و … را می توان از جمله ویژگی های اخلاقی و فکری این شهید غیور را اسلام برشمرد.
شهیدی که از خدا خواست پاکیزه بپذیردش
از سوی دیگر، «خدایا مرا پاکیزه بپذیر» این جمله قشنگ و عارفانه آخرین سخن از وصیتنامه شهید باکری، سردار فاتح میدانهای جهاد و پایداری و فرمانده لشگر ۳۱ عاشورا است که همیشه و در همه حال در یاد و خاطره دوستداران این شهید سرافراز اسلام بوده و هست.
شهید باکری به مانند تمامی فرماندهان هشت سال دفاع مقدس خصوصیاتی داشت که، هیچ گاه فرماندهان دفاع مقدس، رزمندگان و حتی دیگران آنها را فراموش نمی کنند.
شهید مهدی باکری در عملیاتهای مختلف هشت سال دفاع مقدس نقش مهم و تعیین کننده ای داشته اند، به طوریکه در عملیات فتحالمبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف حاضر میشود که در این عملیات یکی از گردانها در محاصره قرار گرفته بود که این شهید به همراه تعدادی رزمندگان، با شجاعت و تدبیر، آنان را از محاصره بیرون می آورند که در این عملیات در منطقه «رقابیه» از ناحیه چشم مجروح میشود و به فاصله کمتر از یک ماه هم در عملیات بیتالمقدس شرکت می کند، در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس نیز از ناحیه کمر زخمی می شود.
در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد میرود و این بار نیز مجروح می شود، با این وجود مصدومیتها، در عملیات مسلم بن عقیل نیز با فرماندهی بر لشکر عاشورا چند منطقه استراتژیک خاک کشورمان آزاد میشود.
این شهید سرفراز اسلام همچنین در عملیاتهای والفجر مقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشکر عاشورا به میدان میرود و فداکارهای زیادی را به همراه رزمندگان اسلام برای حفظ و آزادسازی بخشی از خاک کشورمان انجام میدهند و در عملیات خیبر و زمانی که برادرش حمید، به شهات میرسد، همچنان در جبههها و عملیات ها شرکت میکند.
شهید باکری در مرحله مقدمات عملیات بدر، رزمندگان را برای نبردی مردانه و عارفانه دعوت میکند این شهید در شب عملیات وضو میگیرد و همه گردانها را یک یک از زیر قرآن عبور میدهد و توصیه میکند: «برادران! خدا را از یاد نبرید نام امام زمان (عج) را زمزمه کنید. دعا کنید که کار ما برای خدا باشد. از پشت بیسیم نیز همه را به ذکر «لاحول و لاقوه الا بالله» تشویق میکند».
در اولین شب عملیات بدر موفق به شکستن خط دشمن میشود، در مرحله دوم عملیات هم خسارات و شکست سنگینی به دشمن بعثی وارد میکنند.
با این حال، این شهید محبوب دلها بود و همه بسیجیان نیز به نوعی از وی درس زندگی آموختند و دلیل اینکه شهید باکری یک بسیجی تمام عیار بود و به بسیجیان و بسیجی بودن خویش هم عشق میورزید، فقط کافی است نیم نگاهی به بیانات و وصیتنامه این شهید توجه داشته باشیم که معتقد بود: «وقتی با بسیجیها راه میروم، حال و هوای دیگری پیدا میکنم، هرگاه خسته میشوم پیش بسیجیها می روم تا از آنها روحیه بگیرم و خستگی ام برطرف شود. همه ما در برابر جان این بسیجیها مسئولیم، برای حفظ جان آنها اگر متحمل یک میلیون تومان هزینه – برای ساختن یک سنگر که حافظ جان آنها باشد – بشویم، یک موی بسیجی، صد برابرش ارزش دارد».
باکری، تبلور غیرت آذربایجانیها
با این وجود، آنچه در این راستا مهم به نظر میرسد، ۱۵ روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف میشود و سپس خدمت حضرت امام خمینی (ره) و حضرت آیتالله خامنهای میرسد و با گریه و اصرار و التماس درخواست میکند که برای شهادتش دعا کنند. این فرمانده دلاور در روز ۲۵ اسفند سال ۱۳۶۳ و طی عملیات بدر در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر دشمن به دیدار معشوق میشتابد و در لقای او رستگار میشود.
در بخشی از وصیتنامه سردار شهید اسلام مهندس مهدی باکری فرمانده لشکر ٣١ عاشورا آمده است: «… خدایا چگونه وصیتنامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانیام. گرچه از رحمت و بخشش تو نا امید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم...
ای عاشقان اباعبدالله بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونهها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم.
وصیت به مادرم وخواهران و برادرانم و اهل فامیل که بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید، پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید، اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همان گونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابولفضل برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیدهاند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد».
با این حال از این حیث، از خود می پرسیم، چرا این شهدای هشت سال دفاع مقدس و به ویژه شهید مهدی باکری از تمام دار و ندار خویش گذشتند که بر همین اساس در مورد شهید باکری همرزمان و یاران او در وصف آن می گویند.
باکری؛ شهید محبوب دلها
همسر شهید باکری در مورد ویژگی های بارز اخلاقی او میگوید.«… در محبت و رأفت، و خروش و خشم، مصداق آیه بودند. به قول شهید محلاتی، وی نمونه و مظهر غضب خدا در برابر دشمنان خدا و اسلام بود و خشم و خروشش فقط و فقط برای دشمنان بود؛ وی به عنوان فرمانده نمونه و با تقوا، الگوی رأفت و محبت در برخورد با زیردستان بود. از خود نمی گفت و میترسید که اگر از خود بگوید شاید تمام اجرهایش را غروری آنی نابود سازد.
حتی نزدیکترین افراد لشکر هم نمیدانستند که او مهندس است و همیشه خود را به کم کاری و کوتاهی، شماتت میکرد. به آتش جهنم و عذاب الهی آن چنان باور داشت که گویی شعلههای سرکش آتش را حس میکرد و همین، موجب می شد تا هرگز از بیتالمال استفاده شخصی نکند.
رفتن و سرزدن به خانواده شهدا را سفارش میکرد و اگر مقدور بود بعد از هر عملیاتی به دیدن خانواده شهدا میرفت. عشق به شهادت و پرواز به ملکوت، لحظهای روح او را آسوده نمی گذاشت. می خواست پر بگشاید و تا عرش الهی پرواز کند و در جوار رحمت حق مسکن گزیند».
از این رو، همچنین شهید احمد کاظمی در خصوص عروج شهید باکری می گفت.«… در شرایطی که مهدی باکری در جزایر مجنون در محاطره و زیر آتش شدید دشمن است و علی رغم اصرار شدید قرار گاه، به مهدی مبنی براینکه تو فرمانده هستی و برگرد به عقب او همچنان میگوید بچههایم را رها نمیکنم برگردم.... شهید مهدی باکری را بعد از اصابت گلوله به پیشانیش، در قایقی گذاشتند و قایق به سمت عقبه خودی حرکت کرد. اما یک گلوله سرگردان آر پی جی به قایق اصابت کرده و مهدی برای همیشه به دریا پیوست و طبق وصیتش پیکرش وجبی از خاک زمین را اشغال نکرد».
محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در سال های دفاع مقدس هم با اشاره به ویژگیهای اخلاقی این شهید بزرگوار میگوید.«… فهمیدم میخواسته برود به ابدیتی برسد که خیلی از عرفا حسرتش را دارند. برای همین چیزهاست که معتقدم مهدی گمنامترین شهید این جنگ است. بارها شده که شبها برای مهدی و بچههای دیگر گریه کردهام. نمیتوانم فراموششان کنم. علاقه من به مهدی، حمید، بروجردی، باقری، خرازی، زینالدین و… قابل مقایسه با تعلقم به خانوادهام نیست. در یک جمله بگویم که " مهدی روح منست و این روح از کالبد من جدا نمیشود"».
به همین اعتبار، سایر شهدای هشت سال دفاع مقدس کشورمان نیز با تبعیت از منش و سیره شهدا از جمله شهید باکری با نثار جان خود و با الگوگیری از مکتب عاشورا و قیام امام حسین (ع)، موجب حفظ و احیای فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص) شدند، به طوری که عزت و اقتدار امروز ملت ایران در عرصه های مختلف به خاطر ثمره خون این شهدا است. بدینسان، شهدای هشت سال دفاع مقدس به عنوان نماد ایثار، شهامت، شجاعت، آزادی، استقلال، صداقت، معنویت، افتخار و پایمردی ملت ایران، باید همیشه و در همه حال در فضای جامعه ما زنده باشند و از این رو، زنده نگه داشتن یاد و نام این شهدا، گام نهادن در مسیر حرکت و راه آنهاست و با برگزاری آیینها و یادوارههای مختلف از جمله بر پایی هر چه با شکوهتر مراسم هفته دفاع مقدس، قدمی هر چند کوچک برای معرفی و شناساندن راه و آرمان های شهدا برای آشنایی نسل جوان برداشت.
حال از خود میپرسیم، چرا شهدا رفتند و جاودانه شدند؟! چرا دوران دفاع مقدس ما، مقدس شد؟! علی رغم آنچه گفته شد، سوالهای بیشماری در این زمینه مطرح است؛ از جمله اینکه رسالت و وظیفه نسل امروز در قبال شهدای هشت سال جنگ تحمیلی و در درجه نخست خانواده های معزز آنان چیست؟
آنچه در این راستا مهم به نظر میرسد، تحقق راه، منش و اندیشههای این شهدا، معمار بزرگ انقلاب اسلامی و رهنمودهای مقام معظم رهبری در خصوص توسعه فرهنگ مقاومت، ایثار، گذشت، عزت، استقلال و آزادی و … در جامعه است که پیش از این، شهدای دفاع مقدس اینها را به ما آموختند.
از سوی دیگر برای عمل به این فرامین؛ در وصیتنامه سردار شهید مهدی باکری تاکید شده که آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم. خطر وسوسههای درونی و دنیا فریبی را شناخته و برحذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل تنها چاره ساز ماست. ای عاشقان ابا عبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونهها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل نمائیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکرگزاری بجا آورده باشیم.
روح شهدا شاد و راهشان پر رهرو باد: همین...