هر چه به گذشته بازمی‌گردیم، میزان ممیزی‌ها در حوزه فیلم و سریال کمتر بود. شاید آثاری که در دهه شصت (اوایل دهه شصت) را هم حتی نتوانیم امروز بسازیم و پخش کنیم.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - «مهدی فرجی» بی‌تردید یکی از چهره‌های مهم تلویزیون در دو دهه اخیر است. اگر تاریخ سیما را در حوزه برنامه‌سازی، سریال‌سازی تورق کنیم، «مهدی فرجی» و «بهروز مفید» بدون هیچ تردیدی بر روند برنامه‌سازی و سریال سازی مدرن و بومی سیما، تأثیر شاخصی داشته‌اند.

«فرجی» در سال ۱۳۹۳ در دورانی که در مقام مدیر، روزهای پر تلاش و کوششی را در مجموعه صدا و سیما پشت سر می‌گذاشت (در دوران مدیریت محمدسرافراز) به صورت ناگهانی از مجموعه سازمان صدا و سیما کنار گذاشته شد، بدون آنکه معاون وقت سیما، علی‌اصغر پورمحمدی، استدلال مشخصی برای این حذف ارائه کند.

به هر حال فرجی کارنامه پرباری در حوزه مدیریت دارد. او همچنان به این حذف معترض نبوده و نیست و چندان هم تمایل نداشت که درباره‌اش گفت‌وگو کند. با وجود این اتفاقات، تنها پاسخی که حین گفت‌وگو و پس از آن درباره حواشی مرتبط با حذفش از چرخه مدیریتی مطرح کرد یک جمله قابل تأمل بود، او می‌گفت: " من هدفم خوشحال کردن مردم در غالب برنامه سازی است و حواشی برایم اهمیت چندانی ندارد ". به هر حال سریال «نون خ» در ایام نوروز از شاخص‌ترین تولیدات سیماست که با وجود روزهای سختی که کشور پشت سر می‌گذاشت، موجب یک شادمانی عمومی بود. به هر حال گفت‌وگوی صریح و شفاف کردن با مدیران فعلی و قبلی سازمان صدا و سیما، امری محال و نشدنی است و کسوت و دوره جدید فعالیت‌های آقای فرجی این فرصت را فراهم کرد که به تفصیل درباره رویدادهایی که به ایشان و کارنامه‌اش مرتبط است، گفت‌وگو کنیم.

مهدی فرجی مدیر سابق شبکه‌های یک و دو سیما و تهیه کننده سریال نون خ

* شما هدایت و رهبری بسیاری از سریال‌های شاخص تلویزیونی را طی دو دهه در مقام مدیر در سازمان صدا و سیما بر عهده داشتید، چه اتفاقاتی افتاد که در مقام یک مدیر، به شکل حرفه‌ای وارد حیطه سریال سازی شدید؟ با این سوال در واقع تلاش می‌کنیم به یک تاریخ‌نگاری از روند تولیدات سازمان برسیم.

بسم الله الرحمن الرحیم. من در سال ۱۳۷۱ وارد بخش برنامه سازی سازمان صدا و سیما شدم. قبل از آن پنج الی شش سالی در حوزه‌های اداری سازمان صدا و سیما کار کرده بودم و از حدود سال ۱۳۷۱ با ورودم به سیما، به تدریج وارد بخش برنامه‌سازی شدم. بخشی در «سیما فیلم» به نام "برنامه‌سازی سریال‌های مشرکتی" راه‌اندازی شده بود و من دبیر طرح و برنامه این بخش بودم و به تدریج وارد بخش فیلم و سریال شدم.

خیلی از کسانی که امروز از فیلمسازان و کارگردانان بزرگ کشورمان هستند هنوز نخستین تجربیاتشان را پشت سر نگذاشته بودند و در این شورا طرح‌های مختلفی می‌آوردند. من یکی دوسالی در آنجا مشغول بودم و عضو شورای طرح و برنامه "حماسه و دفاع" در شبکه یک سیما شدم. آنزمان دپارتمان حماسه و دفاع کارهای نمایشی هم می‌ساخت و کارهای داستانی هم انجام می‌داد. از این مقطع پیوند من با فیلم و سریال سازی جدی‌تر شد تا اینکه در سال ۱۳۷۳، آقای «سید مجید میرمیران»، استاد عزیزمن، که مدیر گروه فیلم و سریال شبکه یک بودند، با حضور ایشان، من به شورای طرح و برنامه سریال‌ها راه پیدا کردم و نظارت کیفی یکی دو اثر نمایشی را بر عهده گرفتم.

خاطرم هست برای اولین بار «قصه شب» راه افتاد که گروه فیلم و سریال شبکه یک همان سال‌ها بانی‌اش بود. قصه‌ای بود که شنبه شروع می‌شد و در شش قسمت، پنجشنبه به اتمام می‌رسید. کارگردانان زیادی این سریال را کارکردند و امروز از فیلمسازان بزرگ کشورمان هستند، اما در این مجموعه نخستین کار نمایشی‌اشان را تجربه می‌کردند، آقای سعید سلطانی نخستین تجربه‌اش را در این پروژه پشت سر گذاشت یا آقای حمید نعمت‌اله در این مجموعه نخستین کار نمایشی‌شان را با یکی از همین قصه‌های شش قسمتی «قصه شب» تجربه کردند و این دوستان وارد عرصه کارگردانی شدند.

من برخی دیگر از این دوستان را فراموش کردم ولی این دو تا عزیز دل، نخستین تجربه نمایشی‌اشان را با این مجموعه پشت سر گذاشتند. به این ترتیب با کار نمایش در سیما بیشتر پیوند خوردم. نخستین مسئولیت رسمی‌ام را در معاونت سیما در مقام مدیر پشتیبانی تولید سیما را عهده دار شدم. مدیر تولید سیما مشاغلی مثل مدیر صحنه، تدوین، تصویربردار، گریم، طراح صحنه و … زیرمجموعه پشتیبانی تولید بود و عملاً با بخش برنامه‌سازی بیشتر پیوند خوردم، اما علاقه‌ام متمرکز در حوزه فیلم و سریال بود. نشست‌های فراوانی با فیلمسازان و مؤلفان برگزار می‌کردم و خاطرم هست وقتی مدیر کل تولید سیما شدم و بعضی از این همکارانم را می‌دیدم، خودم خجالت می‌کشیدم که به عنوان مدیر آن‌ها فعالیت می‌کردم. دوستانی مثل عبداله اسکندری، مهرزاد مینویی فقید که خدا رحتمشان کند.

* مهرزاد مینویی را خدا در همین ابتدای سال جدید خیلی رحمت کند. واقعاً برای سینمای انقلاب سنگ تمام گذاشت، و بقیه....؟

حسن حسندوست، مصطفی خرفه‌پوش، اصغر شاهوردی (که خدا ایشان را سلامت بدارد) بهروز معاونیان و … که امروز وزنه‌های بسیار بزرگی در سینمای ما هستند، آنزمان از کارمندان تلویزیون بودند. آشنایی من با این دوستان بزرگ، هم افتخاری برای من بود هم در من شعفی ایجاد می‌کرد که به حوزه نمایش بیشتر و جدی‌تر فکر کنم. بر اساس آشنایی که با حوزه نمایش، طرح و برنامه و فیلمنامه‌نویسی پیدا کردم، در سال ۱۳۷۹ به عنوان مدیر گروه فیلم و سریال شبکه یک سیما، در زمانی که جناب آقای مهندس محمدرضا جعفری جلوه، ریاست شبکه را بر عهده داشتند، بنده منصوب و مشغول به کار شدم.

سریال کیف انگلیسی

بیشتر بخوانید:

ضیاالدین دری: سفارت بریتانیا در سطح عالی نگران سرنوشت سریال کیف انگلیسی بود

ناگفته‌های ضیاء‌الدین دری از «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی»

* ورود شما چه نسبت زمانی با تولید و پخش سریال «کیف انگلیسی» داشت؟

«کیف انگلیسی» در واقع آخرین مراحل تولیدش را پشت سرمی‌گذاشت و آنزمان که کیف انگلیسی کلید خورد مدیر گروه فیلم و سریال شبکه یک سیما جناب آقای سید حسین موسوی (از دوستان خوب من) بود که زحمات فراوانی کشیده بود و ایشان قبل‌تر مدیر گروه اجتماعی شبکه یک سیما بود. کیف انگلیسی در دوره ایشان کلید خورد و یک کار مهم در حوزه فیلم و سریال در تاریخ تلویزیون ما عملاً شکل گرفت.

* چه میزان از این سریال در زمان پخش با ممیزی مواجه شد؟

خیلی با سانسور مواجه نشد. آقای جعفری جلوه و آقای رضابالا (مجید) که مدیر طرح و برنامه شبکه یک سیما بود، خیلی از از این سریال حمایت کردند و شرایط را برای پخش این سریال فراهم کردند. کیف انگلیسی در مقطع زمانی خودش، به نظر می‌رسید خط‌شکنی کرده است و از برخی خط‌قرمزها به لحاظ پوشش عبور کرده است اما با حمایت آقای جعفری جلوه در آن دوران کیف انگلیسی پخش شد. واقعاً کمترین میزان ممیزی در مورد سریال اعمال شد.

هر چه به گذشته بازمی‌گردیم، میزان ممیزی‌ها در حوزه فیلم و سریال کمتر بود. شاید آثاری که در دهه شصت (اوایل دهه شصت) را هم حتی نتوانیم امروز بسازیم و پخش کنیم. * چون ما اینقدر به سریال علاقه‌مند شدیم که نوارهای VHS سریال را تهیه کردیم و در آرشیو آثاری که به آنها علاقه مند بودیم نگاه می‌داشتیم اما سوال مهم این است که در آخرین بازپخش سریال، نسبت به نسخه اولیه و نوار VHS آنرا همچنان دارم، خیلی کوتاه‌تر شده است.

به عنوان کسی که یکی از مهمترین مدیران تأثیرگذار و عملگرای چهار دهه اخیر بودید، این میزان ممیزی بر سریال در شرایط فعلی، بسیار شائبه برانگیز است. خیلی از همنسلان من با این سریال، شاهکار مرحوم «سید ضیاالدین دری» خاطره دارند، چرا خاطرات خوب ما از تلویزیون ملی ایران سانسور می‌شود؟ این سانسور دیگر ممیزی یک سریال نیست، ممیزی خاطرات مهم ماست.

من منکر این نیستم. هر چه به گذشته بازمی‌گردیم، میزان ممیزی‌ها در حوزه فیلم و سریال کمتر بود. شاید آثاری که در دهه شصت (اوایل دهه شصت) را هم حتی نتوانیم امروز بسازیم و پخش کنیم. این مسئله را من قبول دارم، اما پخش نخست کیف انگلیسی با حداقل ممیزی انجام شد و تقریباً ممیزی جدی در موردش صورت نگرفت. علت هم این بود که مضمون و محتوای سریال، یک محتوای عالی بود و خیلی در راستای سیاست‌ها و اولویت‌های فرهنگی کشور....

* چرا می‌فرمایید در راستای سیاست‌های فرهنگی، چرا نمی‌فرمایید که یک درام فوق العاده سرگرم کننده بود.

بله…، کیف انگلیسی یک داستان جذاب و شگفت‌انگیز داشت، در نوع خودش هم پس از انقلاب، کار اولی بود که در این فضا ساخته می‌شد و قصه بسیار گیرا و جذابی داشت که ببینده را پای تلویزیون می‌نشاند. این سریال سیزده قسمت بیشتر نبود و شخصیت‌های جمع و جوری داشت و یک داستان یک خطی سر راست و گیرا داشت. از طرفی آنزمان تلویزیون رقیبان جدی نداشت، مردم سریال‌های تلویزیون را می‌دیدند، سریال‌های به صورت هفتگی پخش می‌شد.

* آقای فرجی ما آنزمان از نت فیلیکس جلوتر بودیم. در آنزمان با چنین سریال‌هایی، سینما به درون قاب تلویزیون آمد. خیلی تاریخ آن دوره تلویزیون حیرت‌انگیز است، شما همان نخ را گرفتید و این روش را در تلویزیون توسعه دادید. درباره این بخش بیشتر دوست دارم انگیزه‌های خودتان را از احیای این روش سینما در سیما بفرمائید.

در این سال‌های اتفاقات خوبی در تلویزیون پایه‌گذاری شد. از آن سال به بعد به اعتقاد من، مسیر سریال‌سازی شکل دیگری به خودش گرفت. سال‌هایی که کیف انگلیسی، شب دهم، در چشم باد، مدار صفر درجه، یوسف پیامبر (ع)، مختار، … و کارهایی از این جنس، در این قد و قواره‌ها ساخته شد.

* شما در ساخت تمامی این آثار به نوعی مشارکت مدیریتی داشتید.

بخشی از آن‌ها تولید سیما فیلم بود و ما در پخش آن‌ها مشارکت داشتیم. پخش مختار و در چشم باد در زمانی اتفاق افتاد که من مدیر شبکه یک سیما بودم ومسئولیت داشتم و از نزدیک هم با جریان ساختشان ارتباط داشتم. تلویزیون فضای سریال‌سازی را باز کرد، آغوش خودش را به سوی بسیاری از فیلمسازان کشور باز کرد. هنوز فیلمسازی در سینمای ما شکل امروزی را نداشت که تولیدات سینمایی ما فراوان باشد. امروز شبکه نمایش خانگی در کنار سینما فعالیت جدی‌تری دارد، VOD وجود دارد و… .

آنزمان سرمایه‌گذاری و تولیدات بخش نمایش بسیار محدود بود. تلویزیون هم تولیداتش در حوزه سریال را هفتگی پخش می‌کرد تا اینکه در دوره آقای ضرغامی که ریاست سازمان را پذیرفت، یک تحول در برنامه‌سازی چه در خود تولیدات و چه در پخش آن‌ها شکل گرفت. سریال سازی بسیار گسترش پیدا کرد و از سوی دیگر اغلب شبکه‌های تلویزیون وارد فاز تولید شدند. پخش سریال‌ها به صورت شبانه شد و از حالت هفتگی خارج شد. در همان سال‌ها رقبای فراوانی برای رسانه ملی هم از طریق ماهواره، سینما، شبکه نمایش خانگی ذره ذره شکل گرفت.

هر وقت تلویزیون برنامه خوبی ساخت (در قضاوت به حوزه نمایش هم اکتفا نکنم)، مثل عصر جدید دورهمی، خندوانه،، برنده باش و …، رقبای خارج از کشور را بی‌اثر کردیم. * شبکه‌های ماهواره‌ای نسل اول که اغلب در لس‌آنجلس بودند، حتی در سال ۱۳۸۸ سریال رستگاران را با یک قسمت تأخیر پخش می‌کردند. در واقع سریال‌های تولیدات سیما خوراک اصلی شبکه‌های ماهواره‌ای بود و با قوت سریال‌های ایرانی رقبا با پخش این سریال‌ها رسماً شکست نامحسوس خود را اعلام کردند.

در این سال‌ها بشدت شبکه‌های ماهواره‌ای توسعه پیدا می‌کرد و برای مردم برای تازگی داشت اما جذابیتی نداشت. یک پدیده نو بود و برای مردم تازگی داشت، اما رسانه ملی در حوزه سرگرمی گوی سبقت را از این شبکه‌ها ربوده بود و مردم پای فیلم‌ها و سریال‌های تولید سیما می‌نشستند و آمار عجیب و غریب بینندگان از مرز ۸۶ درصد هم عبور می‌کرد. خیلی این عدد رویایی است. هرگاه ما یک سریال خوب ساختیم مردم در هر شرایطی دیده‌اند. حتی امروز که تلویزیون رقبای داخلی قوی و بسیار جدی دارد. «پایتخت ۵» که در سال ۱۳۹۷ پخش شد، با این میزان رقیبان جدی، داخلی و خارجی، ولی ۶/‏۷۶‬ ‏ درصد بینده داشت. این عدد بسیار بزرگی است. هر وقت تلویزیون برنامه خوبی ساخت (در قضاوت به حوزه نمایش هم اکتفا نکنم)، مثل عصر جدید دورهمی، خندوانه،، برنده باش و …، رقبای خارج از کشور را بی‌اثر کردیم.

* شما چند سال در سمت مدیر گروه فیلم و سریال بودید و در چه سالی مدیر شبکه شدید؟ در این سال‌ها، بانی ساخت سریال‌های فراوانی بودم که برای تلویزیون جنجال آفرین بود و حتی ما را به جلسات چند ساعته مجلس کشاند.

من تقریباً از اواخر ۷۹ تا سال ۱۳۸۵ مدیر گروه فیلم و سریال شبکه یک بودم و در این سال‌ها، بانی ساخت سریال‌های فراوانی بودم که برای تلویزیون جنجال آفرین بود و حتی ما را به جلسات چند ساعته مجلس کشاند. سال ۱۳۸۳ بود که ما برای اولین بار سریالی در حوزه آسیب‌های اجتماعی به نام «ساعت شنی» (بهرام بهرامیان) تصویب کردیم که وقتی این سریال پخش می‌شد، من مدیر شبکه دو بودم، اما سریال از شبکه اول سیما پخش می‌شد. سال ۱۳۸۴ تولید شد و زمان پخش آن سریال، سال ۱۳۸۶ بود.

زمانی که پخش می‌شد، آقای مهندس ضرغامی مسئولیت نظارت و اصلاحات را به من سپرد، چون یک حساسیت‌های بوجود آمده بود که من و آقای بهرامیان هر شب باهم می‌نشستیم پای میز تدوین و سعی می‌کردیم کار را پالایش کنیم و حساسیت‌ها را به حداقل برسانیم و در نهایت هم در اواسط پخش کار، من و جناب آقای میرباقری به همراه مهندس ضرغامی به کمیسیون فرهنگی مجلس رفتیم و جناب آقای ضرغامی گزارشی را از آسیب‌های اجتماعی به این کمیسیون ارائه کردند. جالب بود وقتی این گزارش تمام شد نمایندگان عزیزی که از ما توضیح می‌خواستند، در پایان کاملاً قانع شدند و حق را به ما دادند و حتی توصیه می‌کردند سریال‌هایی از این جنس تولید بشود و گسترش پیدا کند.

سریال مدار صفر درجه

* خیلی جالب است که کیف انگلیسی، دوران سرکشی، ساعت شنی و بسیاری از سریال‌های سیما یا پخش مجدد ندارند، یا اگر دارند با کلی ممیزی مواجه می‌شوند؟

خیلی سریال خوش کیفیت و خوش ساخت داریم و برای من هم عجیب است که تکرار نمی‌شود. اما در آن سال‌هایی که مدیر گروه بودم سریال‌هایی ساخته شد که در کارنامه من باقی ماند. سریال‌هایی مثل مدار صفر درجه، زیر تیغ، صاحبدلان، ساعت شنی و … کارهایی بود که در شبکه یک سیما ساخته شد و الی ماشااله سریال‌های دیگری در مسئولیت مدیرگروه فیلم و سریال. من اواخر سال ۱۳۸۵ مدیر شبکه دوم سیما شدم.

* شبکه دو پس از اوشین (سال‌ها، دور از خانه)، در پناه تو و خانه سبز همواره درجه ۲ باقی ماند، تا اینکه شما وارد سیستم این شبکه شدید. بازهم تغییر در قابل دوره مدیریت شما بسیار قابل اعتناست. شاید به جرأت بتوان گفت بهترین دوران شبکه دوم سیما بود.

علاقه مردم ما به حوزه نمایش بسیار فراگیر است و شاید قابل مقایسه با سایر برنامه‌ها نباشد، یک کار نمایشی جذاب وقتی ساخته می‌شود در کشور موج ایجاد می‌کند. م پس از خانه سبز و در پناه تو شبکه دو در حوزه نمایشی دچار رخوتی شده بود و همانطور که فرمودید میزان بیننده این شبکه کاهش پیدا کرد. من وقتی رفتم شبکه دو، احساس پیدا کردم که باید حوزه نمایش را فعال‌تر کنم. به همین دلیل از کارگردان‌های سرشناسی که می‌شناختم دعوت کردم که برای اینکه بیایند، برای ما کار بسازنند. در همین بدو امر آقای فخیم‌زاده تشریف آوردند و برای ما یکی دو کار پلیسی ساختند، آقای جیرانی «مرگ تدریجی یک رؤیا» را ساختند و حسن فتحی میوه ممنوعه را ساخت و در سالی که میوه ممنوعه در ماه مبارک رمضان، پخش شد، تبدیل شد به مهمترین سریال آن سال شد. ماه مبارک سال ۱۳۸۶ برای تلویزیون سال عجیبی بود، شبکه یک اغما، شبکه دو میوه ممنوعه و شبکه سوم سیما، کاری از آقای عطاران را پخش می‌کرد. بسیار سال‌ِ، جذاب و نفسگیری برای مردم بود.

* افطار تا سحر با همین سریال‌های فوق العاده پر می‌شد. اینهمه شور و نشاط در سریال سازی ریشه مدیریتی باید داشته باشد. من زیباشناختی مهندس ضرغامی را فراتر از فیلم‌های بروسلی نمی‌بینم. تأمین سیما در آنزمان خاطرم هست، به یکی از کمپانی‌های بخش خصوصی شبکه نمایش خانگی که من با آنها ارتباط نزدیکی داشتم، می‌گفت: " فقط بروسلی برسان! " مهندس خیلی دوست دارد. به نظرم دایره زیبایی‌شناختی ضرغامی از بروسلی فراتر نمی‌رود.

با این برداشت مخالفم. رقابت برای ساختن سریال‌های جذاب به این دلیل بود که آقای مهندس ضرغامی برای بخش نمایش بسیار وقت می‌گذاشت و برایش بسیار مهم بود. عموم جلساتش با آقای دکتر میرباقری، معاون وقت سیما، با بخش‌های نمایشی سیما بود. در هر جلسه‌ای که مدیران شبکه‌ها حضور داشتند آقای مهندس ضرغامی در مورد آثار نمایشی از ما سوال می‌کرد و برنامه‌های آینده ما را می‌پرسید، جزئیات را یادداشت می‌کرد، گاهی اطلاعات بیشتری از ما می‌خواست. ما هم می‌دانستیم که آقای ضرغامی در حوزه نمایش بسیار حساس است. حتی درباهر فیلم‌های سینمای که شبکه‌ها به صورت هفتگی پخش می‌کردند، حساس بودند.

خیلی مواقع با مدیر شبکه تماس می‌گرفت و از مدیر شبکه می‌پرسید: "امشب چی پخش می‌کنید؟ " فیلم سینمایی که پخش می‌کنید چیست؟ موضوعش چیست؟ آیا جذاب است؟ برای مهندس ضرغامی برنامه‌های نمایشی بسیار جذاب بود. همه این حساسیت‌ها باعث می‌شد که مدیران شبکه‌ها روی حوزه نمایش وقت بگذارند، رقابتی ایجاد شده بود و هرمدیری سعی می‌کرد فیلمسازان توانمندتری را جذب بکند. من هم در شبکه ۲ فکر کردم اگر ما هم بتوانیم کارگردانانی که کارشان را خوب بلندند، فیلمنامه نویسانی که از آن‌های کارهای درخشان دیدیم، دعوت کنیم. به اعتقاد خودم، قدم اول را خوب برداشتیم. یعنی اگر شما یک تهیه کننده، کارگردان و نویسنده خوب داشته باشید، می‌تواند خیالتان راحت باشد که پنجاه درصد کار به درستی انجام شده است.

مهدی فرجی مدیر سابق شبکه‌های یک و دو سیما و تهیه کننده سریال نون خ

برای مثال آقای عفیفه (اسماعیل) به عنوان تهیه کننده، آقای فتحی (حسن) به عنوان کارگردان، آقای جیرانی، سامان مقدم، رامین عباسی‌زاده، آقای مهدی فخیم‌زاده و …، از نام‌های معتبر و بزرگی بودند که در حوزه سینما و تلویزیون کارمی‌کردند. در شبکه دوم سیما از این‌ها دعوت کردیم که باهم کار کنیم. خاطرم هست برای اولین بار که ما سریال طنز شبانه شمس‌العماره (سامان مقدم) را پخش در تیر ماه ۸۸ پخش می‌کردیم.

* خیلی از این هنرمندان مثل خانم هانیه توسلی به واسطه کار در تلویزیون ستاره شدند. (میوه ممنوعه و شمس العماره) همان زمان در سال ۸۸ حین ممنوع الکاری توسلی در سینما پخش می‌شد.

من معتقدم که از یک جاهایی (خارج از رسانه ملی) حوزه فیلمسازی گسترش پیدا کرد. رسانه‌ها فعال‌تر شدند و جریان سازی در حوزه نمایش قوی‌تر شد. همه این‌ها باعث شد که در سینما سرمایه‌های کلانتری وارد شود، دستمزدهای کلان‌تر پرداخت کند و سالن‌های سینما در کشور بیشتر توسعه پیدا کرد و مردم بیشتر سینما رفتند. طبیعتاً به تدریج ما جوایز جهانی مهم کسب کردیم. همه این‌ها باعث شد که سینما یه کم به لحاظ حرفه‌ای فاصله بیشتری از تلویزیون بگیرد. به دلایل ذکر شده، فیلمسازانی ترجیج دادند که در یک دایره حرفه‌ای جدی‌تر کار کنند و کمتر به سمت تلویزیون بیاییند.

بالاخره در بحبوحه سال ۸۸ رسانه ملی تلاش خودش را می‌کرد که بحران سیاسی بوجود آمده را مدیریت کند و سعی می‌کرد که کشور را به آرامشی برساند. اما من معتقد بودم هر موقع ما کارگردانان خوب درجه یک و حرفه‌ای را جذب کنیم و بیاوریم همراه آنان عوامل حرفه‌ای دیگری در آثار مرتبط حضور خواهند داشت. من خودم فکر می‌کنم یک انتخاب درست در کارگردانیو تهیه‌کنندگی می‌تواند خیلی در این حوزه نقش داشته باشد. بالاخره در بحبوحه سال ۸۸ رسانه ملی تلاش خودش را می‌کرد که بحران سیاسی بوجود آمده را مدیریت کند و سعی می‌کرد که کشور را به آرامشی برساند. این مسئله گاهی منافات داشت با رفتارهایی که برخی سینماگران، حتی سینماگران باتجربه و طراز او. بالاخره عده‌ای هم مایل بودند که کشور روی آرامش به خودش نبیند. رویکرد تلویزیون در آن سال‌ها این بود که در ابتدا کشور به آرامشی برسد و از آن تلاطم فاصله بگیرد و بعد به تدریج مسائل سیاسی کشور، بتواند حل فصل شود.

* اما تولید سریال‌های بسیار با کیفیت در آن سال، در ایجاد نشاط اجتماعی و ایجاد آرامش خیلی مؤثر بود و من خاطرم هست که شما حداقل با انرژی بیشتری در این حوزه فعالیت می‌کردید؟

در آن سال‌ها ۸۸ – ۸۹ هم بخش تولیدات نمایشی سیما فعال‌تر شد و فیلمسازان بزرگی در همان سال‌ها با تلویزیون کار می‌کردند و همینطور در سایر بخش‌ها به اعتقاد من، بخش ورزش سیما در یک اوجی قرار داشت، برنامه‌های جنگ برنامه نوروزی فوق العاده شدند. شما برنامه‌های نوروزی سال ۱۳۸۹ را یکبار دیگر بررسی کنید، جذابیت عجیبی در شبکه‌های مختلف سیما، وجود دارد و چهره‌های بزرگی برنامه‌ها را اجراکردند و مهمانان خاصی به این برنامه‌های دعوت شدند. به اعتقاد من دلیل تمامی این رویدادها سرمایه‌گذاری بود که تلویزیون در این بخش‌ها کرد و به جذابیت برنامه‌ها بیشتر از هر زمان دیگری می‌اندیشید و نام‌های معتبر و بزرگ را به برنامه سازی دعوت کرد و آغوش خود را بیشتر از هر زمان دیگری باز کرد. اگرچه که از نظر سیاسی خودش را بست، به دلیل مصلحت‌هایی که در آن سال‌ها وجود داشت اما در بخش نمایش، جنگ‌های شاد، گفت‌وگو محور و ورزشی تلویزیون باز عمل کرد و شاید پایه گذاری بسیاری از برنامه‌هایی که امروز پخش می‌شود در همان سال‌ها شکل گرفت.

* ما هر گاه با بحران مواجه می‌شویم، سرگرمی در بحران‌زدایی نقشی اساسی ایفا می‌کند. بر خلاف اینکه تلویزیون ۸۸ را متهم می‌کنند که کاری نکرد، اتفاقاً کار اصلی را تلویزیون کرد. افرادی که تلویزیون را متهم می‌کردند (اون طیف مشخص) به دنبال مقاصد دیگری بودند که به آن مقاصد دست پیدا کردند.

در تیرماه ۸۸ که با ناآرامی‌ها مواجه بود و فضاهای سیاسی غلبه داشت، شبکه ۲ سریال شمس‌العماره را پخش می‌کرد و شبکه سوم سیما سریال رستگاران را پخش می‌کرد که بسیار پر بیننده بودند.

* وقتی می‌خواستند نهنگ عنبر را قیچی بزنند، می‌گفتند به آقای فرجی زنگ بزنید. همیشه رابطه هنرمندان با مدیران، شکل اداری دارد، اما بر خلاف تفاوت عقیده و ایدئولوژی و کلیشه‌های مرسوم روابط، بسیاری از فیلمسازان، با شما رابطه دوستانه‌ای دارند.

به دلیل علاقه‌ای که من به حوزه نمایش داشتم، خیلی از هنرمندان را می‌شناسم و ارتباط خوبی با آن‌ها داشتم و دارم. با اینکه من مدیر بودم، این دوستان رفقای من بودند.

* اجازه بدهید کلام شما را قطع کنم. از سامان مقدم با فیلم‌های نظیر پارتی، سیاوش و … آثار آلترناتیو از این جنس، پری‌دخت (با مناسبت عاشورایی) و شمس‌العماره تحویل گرفتن قطعاً کار دشواری است. این فرآیند برای من هم به عنوان یک ناظر بیرونی تعجب‌برانگیز است.

پری‌دخت نخستین کاری بود که با آقای مقدم انجام دادم و آقای رامین عباسی‌زاده تهیه‌کننده‌اش بود و همین ترکیب برای من شمس‌العماره را ساخت. به دلیل این علاقه، با بسیاری از این هنرمندان رفیق بودم. خودم همیشه علاقه‌مند بودم که فیلمنامه‌ها را بخوانم. بنابراین وقتی می‌خواست سریالی ساخته بشود من در جریان جزئیات سریال قرار داشتم. می‌دانستم که داستان این سریال چیست، بازیگرانش چه کسانی هستند، حتی راف کات های گرفته شده را تماشا می‌کردم، برخی آثار را در مونتاژ می‌دیدم، کار وقتی به پخش می‌رسید، در خیلی از مواقع سعی می‌کردم که خودم کار را دیده باشم که یک موقعی دچار کج سلیقگی در زمان پخش نشویم. من خاطرم هست که سریال مختار در سیمافیلم تولید شده بود وقتی می‌خواست پخش شود، آقای مهندس ضرغامی مسئولیت پخش را مستقیماً به من واگذار کردند. من با آقای داود میرباقری دوشنبه‌ها، می‌نشستیم چهار قسمت سریال تماشا می‌کردیم و اگر نکته و اصلاحیه‌ای لازم بود، با آقای میرباقری به جمع‌بندی می‌رسیدم.

من حوزه فرهنگ را حوزه گفت‌وگو، اقناع کردن و اقناع شدن می‌دانم. فکر نمی‌کنم دستوری کار جلو برود و اگر کاری انجام شود و به موفقیتی دست پیدا کند باید بر اساس دیالوگ باشد. خودمان مسائل را حل و فصل می‌کردیم. وقتی سریا ل شهریار از تلویزیون پخش می‌شد، من مدیر شبکه دو بودم، آقای ضرغامی پخش سریال را به شبکه دوم سیما دادند و گفتند مسئولیت پخش با شماست و ما با آقای تبریزی می‌نشستیم، گفت‌وگو می‌کردیم و اگر نکته‌ای وجود داشت حل و فصل می‌کردیم که کمترین آسیب به سریال وارد نشود. این ویژگی سبب شد که رفاقتی بین من و هنرمندان شکل بگیرد و ما باهم حرف بزنیم. اساساً من حوزه فرهنگ را حوزه گفت‌وگو، اقناع کردن و اقناع شدن می‌دانم. فکر نمی‌کنم دستوری کار جلو برود و اگر کاری انجام شود و به موفقیتی دست پیدا کند باید بر اساس دیالوگ باشد. اینکه به هنرمندی بگوییم از این دقیقه تا این دقیقه، فلان قسمت را حذف کن، بدون آنکه به او فرصتی بدهیم که از خودش و ساخته اش دفاع کند کار درستی نیست من در بسیاری از موارد با این دوستان ساعت‌ها می‌زدم که چرا باید یک پلان سی‌ثانیه‌ای را حذف کنیم و گاهی مواقع هم قانع می‌شدم که نباید حذف کنیم و توضیحات مؤلف و فیلمسازان را می‌شنیدم، متوجه می‌شدم که توضیحات بسیار درستی است.

* همین دوستانی که الان در این حوزه به صندلی خاص و مطلوبشان در سیما رسیدند، با پخش سریال تاثریا (سیروس مقدم) بهانه خوبی دستشان افتاد و نقدهای عجیبی منتشر کردن که دوباره زمینه حضور شما را به مجلس فراهم کرد. توی فضای کاملاً ماه گرفته‌ای قرار داشتید.

در یکی از صحنه‌های سریال آقای همایون ارشادی پایش را روی چادر خانم حاجیان (آزیتا) گذاشت و خانم حاجیان چادرش را کشید و منجر به قتل شخصیت همایون ارشادی شد که مقاله‌ای هم منتشر شد که چادر آلت قتاله شد. من در آن زمان در توضیحی که به آقای مهندس ضرغامی ارائه کردم در پاسخ به سوال ایشان "که ماجرا چه بود؟ " گفتم که کاراکتری که خانم حاجیان بازی می‌کند در زندگی با این آقا، چون ازدواج پنهانی داشتند، خیلی کوتاه آمد تا جاییکه مرد پا را روی چادر گذاشت به معنای " پا گذاشتن روی عفاف و عفتش"؛ در واقع پا را روی چادر گذاشتن در سریال به عنوان مظهر عفاف و نجابت، بود و این زن دیگر نتوانست کوتاه بیاید و این چادر را کشید و این اتفاق افتاد. من عرض کردم که این اتفاق نقطه مثبت قصه است نه نکته منفی. برخی دوستانمان نماینده مجلس بودند با من تماس گرفتند و وقتی این توضیح را دادم قانع شدند و گفتند اشکالی هم نداشت.

* در زمان مدیریت شما در شبکه یک سیما، این ماه‌گرفتگی ممتد بود. سریال محمدرضا آهنج با عنوان " راستش را بگو" هر روسری قرمزی را نماد و سمبلی از وابستگی به سازمان منافقین توصیف می‌کرد و حرکت گروهی دانشجویان در متن سریال را به تشویق مردم برای پیوستن به جنبش سبز توصیف کردند.

راجع به این سریال خاطرات جالبی دارم. دوستانی هم در وزارت اطلاعات مخالف پخش این سریال بودند. گویا سریال را دیده بودند و در جریان بودند، مخالف می‌کردند و می‌گفتند چهره مقام مسئول امنیتی را بد نشان داده‌اید. مدتی به همین دلیل سریال پخش نشد و مشکل داشت تا اینکه مذاکراتی انجام دادیم.

* نمونه‌های دیگری هم وجود داشت که ایشان به عنوان ناظر حضور داشته باشند؟

مجموعه مستندی آقای دهباشی درباره وابستگاه پهلوی ساخته بود که ایشان به عنوان مشاور در کنار مجموعه حضور داشتند. در این مجموعه مستند آقای دهباشی با حدود بیش از ۵۷ نفر از وابستگان پهلوی گفت‌وگو کرده و دلایل سقوط پهلوی‌ها را بررسی و ارزیابی کرده بودند. وقتی می‌خواست که این مجموعه آماده بشود، آقای دکتر دارابی، مشاورینی برای این کار منصوب کردند که جناب آقای دکتر آشنا یکی از آنان بود، آقای بهشتی که آن‌موقع از مدیران پرس‌تی‌وی به همراه آقای اشعری هفته‌ای یکبار جمع می‌شدند و این کار را می‌دیدیم و در مورد آماده سازی‌اش حرف می‌زدیم و در مورد پخش آن فکر می‌کردیم. ایشان آن زمان در مقام مشاور در کنار آن کار حضور داشتند.

* من نمی‌خواستم در مورد نقطه عطف تاریخ مستندسازی در مورد تاریخ پهلوی حرف بزنم که شما نقش اساسی در حمایت از آن داشتید. بالاخره کاری که دهباشی کرد، قبلاً از پروپاگاندای پهلوی‌ستایی شبکه‌های مثل من وتو، بی‌بی‌سی و سایر این دست شبکه‌ها انجام شده بود. چرا مهمترین اسناد شفاهی بدست آمده در مورد پهلوی‌ها بایگانی شد؟

این کار مراحل تولیدش از شبکه ٤ آغاز و در ادامه به شبکه یک منتقل شد تولیدش حدود چهار سال طول کشید، تصویربرداری‌ها انجام شده بود، باید به پخش می‌رسید. در پخش هم آقای دکتر دارابی مشاورینی را انتخاب کردند که از زوایای مختلف، دقت کافی برای پخش این کار صورت بگیرد. این کار قرار بود قبل از اینکه به پخش برسد، کتابش منتشر شود، به این معنی که افرادی که گفت‌وگو کرده بودند، کتابش منتشر شود و کتاب که منتشر شد، نسخه مستند تلویزیونی را پخش کنیم.

* چرا نشد؟

شرایطی پیش آمد که جابجایی مدیران به تدریج صورت می‌گرفت و همین جابجایی‌ها پخش را به تأخیر انداخت تا اینکه سال ۱۳۹۳ که بنده از تلویزیون رفتم، ما ۱۳۹۲ شروع کردیم این کار را آماده کردن که به پخش برسد. البته یک قسمت ۹۰ دقیقه‌ای را پخش کردیم اما قرار بود این اثر در ۵۰ قسمت پخش شود و باقی قسمت‌ها داشت مراحل آماده سازی‌اش را طی می‌کرد. یک مقداری بوروکراسی اداری بوجود آمد و در عین حال حوزه سیاسی، نگاه خاصی به این مستند داشت و عجله داشت که خیلی زود در دسترس قرار بگیرد و به مصاحبه‌ها دسترسی پیدا کند و فوری آن‌ها را پخش کند، به ویژه اینکه دهه فجر نزدیک بود. علاقه‌مند بود که خیلی فوری این مصاحبه‌ها و گفت‌وگو ها در دهه فجر پخش کند. آقای دهباشی از ابتدا این مجموعه را یک مستند سنگین حرفه‌ای دیده بود و اختلاف سلیقه‌هایی از این جنس وجود داشت که باعث شد پخش این سریال به تأخیر بیفتد. من سال ۱۳۹۳ از تلویزیون رفتم و بخشی از این مصاحبه‌ها را معاونت سیاسی پخش کرد که اسباب دلخوری آقای دهباشی هم شد و ایشان از تلویزیون شکایت کرد که تلویزیون بدون درنظرگرفتن رایت (حقوق مؤلف) اینکار را پخش کرده است، در حالیکه این مجموعه مستند متعلق به تلویزیون بود. این بخش درست بود، تلویزیون سرمایه‌گذاری‌اش را کرده بود اما به اعتقاد من قواعد حرفه‌ای، حین پخش، مطابق با آنچه نظر آقای دهباشی بود، در نظر گرفته نشد.

اگر با حوصله با این برنامه‌ها برخورد می‌کردند و اجازه می‌دادند که با حوصله این مستندها ساخته شود. شاید یکی از جذابترین مستندها تولید شده و مردم به روشنگری خوبی در مورد عملکرد دوره پهلوی دست پیدا می‌کردند. بعدها هم به آرشیو رفت و به نظر من این مستند قابلیت‌های خیلی زیادی دارد و همین‌طور ماند.

* باید منتظر باشیم که شبکه من و تو آنرا پخش کند؟

بعید است که من و تو چنین چیزهایی را پخش کند.

بیشتر بخوانید:

وقتی «من و تو» با آرشیو صدا و سیما «تونل زمان» می‌سازد + تصاویر و فیلم

واکنش ضرغامی به اتهام فروش آرشیو صداوسیما
 

***مهدی فرجی: بسیاری از این تصاویری که من و تو دارد پخش می‌کند، این‌ها در آرشیو تلویزیون ملی انگلیس هست

* آرشیو سازمان چند سالی است که در آغوش شبکه من و توست. حتی ایران اینترنشنال را اخیراً دیدم مستندی با تصاویر سوپر دست نیافتنی پخش می‌کند.

اطلاعات اصحاب رسانه در مورد آرشیو و سرقت آرشیو، اطلاع کاملی نیست. اولاً که بسیاری از این تصاویری که من و تو دارد پخش می‌کند، این‌ها در آرشیو تلویزیون ملی انگلیس هست. یکی از کارهایی که از قدیم بی‌بی‌سی انجام می‌داد این است که آرشیوهای سلطنتی را از همه جای دنیا خریداری می‌کند. بهترین تصاویر تمامی سفرهای شاه و رضاشاه به خارج از کشور تصاویرش در آرشیو غنی بی‌بی‌سی موجود بوده و از اغلب از این منابع استفاده کرده‌اند. مثلاً سفرهای شاه به سوئیس را و تفریح و گاهی سفرهای سیاسی، اغلب تصاویر این سفرها در آرشیو بی‌بی‌سی وجود دارد. بسیاری از این تصاویر توسط خود انها تصویر برداری شده.

* شوء با کیفیت تلویزیون رنگارنگ چطور؟ جناب فرجی این تصاویر از شوء رنگارنگ هیچگاه در دسترس عمومی با این کیفیت استثنایی در بازار غیر رسمی ایران نبود.

من منکر این موارد نیستم. البته خیلی از این تصاویر در سال‌های اول انقلاب از تلویزیون خارج شد.

* اگر خارج می‌شد، قطعاً پارس ویدئو در آمریکا آن‌ها را خریدار می‌کرد.

من و تو چند سال است که شکل گرفته است و قبل از آن از این تصاویر استفاده نمی‌شد. برنامه سازی از این جنس مد نظر شبکه‌های ماهواره‌ای نبود. از سال‌هایی که بی‌بی‌سی فارسی شکل گرفت و من و تو بوجود آمد به این گونه‌های خاص از برنامه سازی و مستندنگاری فکر کردند و یک بخش زیادی از این تصاویر را در اختیار داشتند و یک بخشی را هم از داخل کشور تأمین کردند. خیلی مواقع مستندهایی ساخته می‌شد که هنرمندان و مستند سازان در باره خاندان پهلوی می‌ساختن آنها به تصاویر آرشیو نیاز داشتن و به تصاویری از خاندان سلطنت احتیاج داشتند و این دوستان می‌امدند و می‌رفتند و به آرشیو دسترسی پیدا می‌کردند. خیلی‌های دیگر این امکان برایشان فراهم بود.

* جناب فرجی من با علی عبدالوهاب و محمدرضا تاجدین سازندگان مستند مصاف در تاریخ ۱۷/‏۱۰/‏۹۲‬ در روزنامه وطن امروز گفت‌وگو کردم. این دوستان به صراحت گفتند که آرشیو سازمان صدا و سیما دست دلال‌های خاصی است و در گفت‌وگو با جواد موگویی مستندساز، این مسئله بازهم تائید شد. نکته‌ای بیش از ۱۰ الی ۱۵ مستندسازی تاریخ معاصر و از قضا کاملاً انقلابی روی آن صحه گذاشتند و گفتند قیمت‌های تعیین شده به دلار است و خیلی از مسئولان سعی در انکار این رخداد دارند.

بالاخره در تلویزیون نیروی انسانی دارد مدیریت می‌کند، برخی مواقع برخی نهادها می‌خواستند برنامه بسازنند، رسماً برای مدیران سیما نامه نوشتند و تلویزیون آرشیوش را برای دسترسی این دوستان در اختیار قرار داده است. من اسم مستندسازان را نخواهم برد که خدای نکرده شبهه ایجاد نشود. بسیاری از این دوستان می‌آمدند برای مستندهای سیاسی که می‌خواستند بسازنند به آرشیو مراجعه می‌کردن و می‌رفتند به آرشیو دسترسی پیدا می‌کردند برای اینکه مستندشان را بسازنند. اینکه وقتی به این تصاویر دسترسی پیدا شده چه اتفاقی برایشان افتاده و کجا رفته و احیاناً چه کسی در اختیار بی‌بی‌سی و من و تو قرار داده من فکر می‌کنم یک چیز سازمان دهی شده و خیانت از جانب مدیران قطعاً نیست، هرگز، هرگز....

* من هم چنین نظری ندارم.

بالاخره مجوز برخی دسترسی‌ها صادر شده، بخشی از این تصاویر را خودشان لازم نداشتند و کپی کردند و به جاهای دیگری هم دادند، من منکرش نمی‌شوم. اما اینکه کسی را متهم کنیم و بگوییم در یک دوره‌ای بوده و..... این کار در همه دوره‌ها می‌توانست انجام شود.

* من هم مقصودم این است که با توجه به مستندهای اخیر ایران اینترنشنال این روند همچنان ادامه دارد.

در همه دوره‌ها می‌تواند این اتفاق بیفتد. بالاخره فیلمسازان دسترسی به آرشیو نیاز دارند و بخش‌هایی که در اختیار آن‌ها قرار داده شده، به چه سرنوشتی دچار می‌شود این نظارت هم بسیار سخت است و تا حدودی شدنی نیست. اما حرف من این است که خیلی از این آرشیو محرمانه خاندان سلطنتی در تلویزیون بی‌بی‌سی با بهترین کیفیت وجود دارد. شما تصویر شاه را می‌بینید در مصاحبه‌ای با تلویزیون بی‌بی‌سی.

* سفرهای استانی پهلوی که هر هفته از من و تو پخش می‌شود، چطور؟

خیلی از این بخش‌های خریداری شده است. مطمئن باش که بی‌بی‌سی از تمامی خاندان‌های سلطنتی آرشیو عملکرد خریداری می‌کرد. همین تصاویر هم را نمونه آنرا از خاندان سلطنتی ژاپن دارند. بالاخره بی‌بی‌سی را با آرشیوش می‌شناسند و بخش مهمی از درآمد این سازمان از طریق و مفر آرشیو فروشی است.

* برگردیم به کار حسین دهباشی که بیهوده زمین مانده و اگر پخش می‌شد و مجموعه اعترافات وابستگان دربار منتشر می‌شد، کار به "رضاشاه روحت شاد" نمی‌رسید. تصورم این بود که پرونده پهلوی‌ها با پخش این مجموعه برای طرفداران "روح رضاشاه" بسته می‌شد. کمی درباره اختلافات و دعواهایی هم که بر سر این مجموعه مستند وجود دارد، خیلی جدی‌تر از این حرفهاست.

این اختلاف جدی وجود داشت دوستان حوزه سیاسی علاقه‌مند بودند این تصاویر را در اختیار بگیرند و مصاحبه‌ها را به صورت گزینشی استفاده کنند ولی هم آقای دهباشی به عنوان فیلمساز مخالف بود و هم ما در مقام مدیر مخالف بودیم. گفتیم باید حوصله کنیم تا یک برنامه جذاب، حرفه‌ای، قابل قبول، شبیه آنچیزی که امروز از همین شبکه‌های پخش می‌شود. متأسفانه حوصله به خرج داده نشد و اختلافات شکل گرفت. من تصور می‌کنم اگر از آقای دهباشی درخواست کنند و ایشان هم وقت بگذارند، با یک صلح و صفایی امکان پردازش مستند وجود داشته باشد، می‌تواند یک برنامه خوب جذاب، حرفه‌ای و توجیه کننده نسل جوان باشد.

آخرین روزهای زمستان با نام اصلی نابغه جنگ

* شما در چه تاریخی از مدیریت شبکه دو به مدیریت شبکه یک نقل مکان کردید و در این جابجایی «آخرین روزهای زمستان» محمد حسین مهدویان را با خود به شبکه یک سیما بردید؟

دی ماه ۱۳۸۸ که بود که من به شبکه یک سیما آمدم و تصور می‌کنم یکی از بهترین آثار مستندی بود که از شبکه یک سیما پخش شد. من مدیر شبکه دوم سیما بودم که آقای حبیب‌والی‌نژآد (تهیه‌کننده) و طرح این سریال را با محوریت حسن باقری مطرح کردند. آقای مهدویان را با خودشان آوردند و یکی دو جلسه‌ای باهم صحبت کردیم و نهایتاً زمانی که مدیر شبکه دوم سیما بودم با ساخت این پروژه موافقت کردم.

هنوز خیلی اتفاقات جدی جلو نرفته بود که من مدیر شبکه یک سیما شدم. این کار را حیفم آمد با خودم به شبکه یک سیما نبرم. بنا براین کل پروژه را به شبکه یک سیما منتقل کردم و آنجا باز جلسات ما ادامه پیدا کرد. وقتی توضیحات دوستان را می‌شنیدم، الان دارم بهش فکر می‌کنم تنها چیزی که به نظرم می‌رسد بگویم این است که ما چه ریسکی کردیم! آقای مهدویان در آنزمان دانشجوی دانشکده صدا و سیما بود و هنوز به طور حرفه‌ای وارد این کار نشده بود. ایشان گفت که از فیلم‌های ۱۶ میلی‌متری کهنه استفاده کند، درصورتیکه فیلم‌های ۱۶ میلی‌متری قابل اعتماد نبود، هر لحظه ممکن بود زحمتی که بچه‌ها می‌کشیدند، نتیجه‌اش از دست برود. ایشان ایده‌اشان این بود که فیلم کهنه ۱۶ فضای آن سال‌ها را تداعی می‌کند.

عنوان اولیه سریال «آخرین روزهای زمستان» نابغه جنگ بود. هنوزم هم فکر کنم در برآوردهای مالی نابغه جنگ است. خدا ایشان را رحمت کند، شهید حسین همدانی خیلی به این پروژه کمک کرد. وقتی ۱۰ دقیقه از این مجموعه آماده شده بود، گفتیم که یک تست بزنیم و کسانی که از نزدیک شهید حسن باقری را می‌شناسند، بیاییند کار را ببیند و ارزیابی بیرونی را دنبال کنیم. آقای محسن رضایی و شهید حسین همدانی دعوت شدند شهید همدانی با حسن باقری رفاقت نزدیکی داشت. دوستان به پادگان امام حسن (ع) آمدند، همانجایی که این مجموعه در حال فیلمبرداری بود. ده دقیقه‌ای که آماده شد بازخوردهای خیلی مثبتی داشتیم، حتی خاطرم هست شهید همدانی فرمود این صورت حسن باقری است، ولی صداش یک جور خاصی است. آقای رضایی گفت: صدا که خود حسن است، صورت و تصویر ایشان یک جوری است. ما توضیح دادیم که صدا کاملاواقعی است و براساس تحقیقاتی که صورت گرفته تمام صداهای حسن باقری جمع‌آوری شده و تصویر بازسازی شده و بازیگر با گریم اجرا می‌کند. تیمی که قرار بود جای سرداران ما باشند و در این مستندبازی کنند به ترتیب آمدند، حتی آقای محسن رضایی، آقای ابراهیم امینی که نقش محسن رضایی را بازی می‌کرد، دید. بعد مهدی زمین پرداز و سایر دوستان آمدند. از نزدیک این دوستان را دیدن و توصیه‌ها و راهنمایی‌ها کردند و ما خیلی امیدوار شدیم که همه چیز مستند کاملاً درست است، بعد هم که به مرحله پخش رسید بازتاب‌های عجیب و حیرت انگیزی داشت.

زینب ابوطالب مجری برنامه نیمه پنهان

* نمی‌توانستید توده خاکستری (سیاسی) که پس از ۸۸ بی‌دلیل گسترش پیدا کرده بود، به چنین مستندی، چنین کاری اقبال نشان دهد؟

چنین تصوری نداشتیم. واقعاً آخرین روزهای زمستان مستند بسیار عجیبی بود. توده خاکستری، بچه‌های انقلابی و حزب‌الهی و هنرمندان و فیلمسازان اقبال بسیار خوبی نشان دادند. آقایان افخمی و حاتمی‌کیا خیلی از این مستند تمجید کردند. همه این دوستان از درخشش این مستند گفتند. حسین مهدویان با همین نگاه، ایستاده در غبار را ساخت و با همین نگاه دو فیلم ماجرای نیمروز یک و دو را ساخت و خداراشکر به عنوان فیلمساز درجه به جامعه سینمایی کشور معرفی شد.

من همیشه دنبال چنین استعدادهایی بودم و دیدم در آخرین جشنواره جام‌جم سرکارخانم زینب ابوطالب به عنوان مجری جایزه دریافت کرد. ایشان برای نخستین بار مجموعه «نیمه پنهان»، گفت‌وگو با همسران شهدا را در شبکه دو در ماه مبارک رمضان ساختیم و پخش کردیم. یکماه نیمه پنهان را پخش کردیم و ایشان هر شب با یک همسر شهید گفت و گو می‌کرد و بسیار اثر دیدنی و شاخصی شد. تهیه کننده این برنامه خوب هم حبیب والی نژاد بود. خیلی ما پیام‌های خوب از مردم دریافت می‌کردیم و این برنامه در شبکه دو پایه‌گذاری شد و بعد به شبکه افق آمد و ادامه پیدا کردو در جشنواره چهارم جام‌جم خانم ابوطالب برای همین برنامه جایزه بهترین مجری را دریافت کردند.

حوزه مستند و برنامه سازی گفت‌وگو محور از علایق من دور نبود.

* شما در سالی که مدیر شبکه دوم سیما شدید، کلاه قرمزی فراموش شده را دوباره احیا کردید.

من در سالی که مدیر شبکه دوم سیما شدم، چون شبکه دو از قدیم شبکه کودک و نوجوان بود. آقای طهماسب و سایر دوستانشان را دعوت کردم و سوال کردم چرا کلاه قرمزی را نمی‌سازید؟ نزدیک بیست سال بود که کلاه قرمزی پخش نمی‌شد. نشستیم و حرف زدیم و متوجه شدیم که تیم سازنده کلاه قرمزی بی‌دلیل از رسانه جدا شدند و دلشان می‌خواهد کار کنند. شرایطی فراهم شد و به صورت مفصل و در چندین نوبت نشستیم گفت‌وگو کردیم و کلاه قرمزی در شکل و شمایل جدید و عروسک‌های متعددی بوجود آمد و اساساً دوباره متولد شد. سالی که کلاه قرمزی برای اولین بار پخش شد از جذابترین سریال‌های نوروزی ما بیشتر دیده شد. اینقدر که این برنامه علاقه‌مند داشت. امسال جای کلاه قرمزی خالی بود من می دانم که مدیران شبکه دو میل و تلاششان این بود که این سریال ساخته بشود، ظاهراً کسالت و بیماری تهیه کننده باعث شد که سریال نرسد.

* آقای فرجی من از چند منبع شنیدم تهیه کنندگان این مجموعه (کلاه قرمزی) مطالبات مالی عجیب و غریبی دارند.

من در جریان این رویدادها نیستم.

* یکی از کارهایی که اتفاقاً می‌کردید، هزینه برنامه سازی را در محدوده توان تلویزیون و شبکه می‌کردید.

البته ما سال اولی که کلاه قرمزی را ساختیم یک بخشی از درآمد مشارکتی از وزارت نیرو، شورای آرد و نان و … کمک کردند و ما خیلی هزینه‌ای پرداخت نکردیم. اما در عین حال برای تلویزیون دست‌آورد مالی زیادی داشت و آگهی تبلیغاتی فراوانی برای این برنامه گرفتیم. ضمن اینکه همان سالی که کلاه قرمزی را ساختیم در سال بعد دوستان می‌خواستند سینمایی آنرا بسازنند درخواست مجوز کردند. به آنها مجوز دادیم اما گفتیم رایت سینمایی اش را باید رایگان به تلویزیون بدهید. خب رایت سینمایی چنین آثاری گران است اما موافقت کردند، بنابراین پس از سالیان اولین کلاه قرمزی سینمایی آن پس از سال‌ها ساخته شد.و پخش تلویزیونی آن نیز رایگان به سازمان واگذار شد

پولاد کیمیایی در شاه نقش آراز مشرقی - سریال مرگ تدریجی یک رؤیا

*مرگ تدریجی رؤیا (فریدون جیرانی) نقطه عطف برجسته کارنامه مدیریتی شماست. کسی انتظار نداشت که از فریدون جیرانی چنین سریالی تحویل بگیریم. کما اینکه جیرانی پس از این سریال هر چه ساخت تقریباً مزخرف و غیر قابل تماشا کردن بود.

«مرگ تدریجی یک رؤیا» در زمان خودش از کارهایی بود که به نظر می‌آمد که می‌تواند نگران کننده باشد. فضای کلی داستان در یک فضای روشنفکری در واقع اتفاق می‌افتاد و جریان پیدا می‌کرد، تحمل شرایط روشنفکری در تلویزیون کار ساده‌ای نبود. می‌توانست با یک کج‌فهمی‌هایی مواجه بشود که پخش سریال را دچار مشکل کند. اما دو سه تا اتفاق باعث شد که سریال پخش شود و بسیار مورد توجه و اقبال مردم قرار بگیرد و مردم و رسانه‌ها از ساخت این سریال بسیار تقدیر کردند. این دو سه اتفاق را اولین بار خدمت شما عرض خواهم کرد. اول اینکه منتظر شدیم تا فیلمنامه کاملاً تمام شد و معلوم شد می‌خواهیم چیکار کنیم. سر و ته متن خوانده شد و قصه درآمد و معلوم شد که کار از نظر محتوا مشکلی ندارد و اتفاقاً اثر بسیار پسندیده‌ای است. در قدم بعد منتظر شدیم تولیدش تمام شد، موسیقی ساخته شد و همه مراحل به اتمام رسید بازبینی شد و پخش آغاز شد. وقتی این فرآیندها اتفاق افتاد با وجود اینکه نگرانی‌هایی هم وجود داشت، …، چون آقای جیرانی به فضای روشنفکری کاملاً آشنایی داشت، نگرانی‌هایی وجود داشت....

*بارها گفته بود که به فضای روشنفکری تعلق ندارم.

منظورم این است که در دسته‌بندی روشنفکران شناخته می‌شود. این نگرانی وجود داشت که آقای جیرانی قرار است چی بسازد.

*ما همیشه آقای جیرانی را به عنوان یک ضد روشنفکر می‌شناختیم و این انتظار می‌رفت که چنین کاری بالاخره از ایشان سربزند.

ولی واقعیت این است که تا قبل از این سریال، چنین نگرشی نسبت به آقای جیرانی وجود نداشت. چون جایی گفته نشده بود. در نهنگ آبی همچنان این فضای ضد روشنفکری را دنبال می‌کند، اما آنزمان نخستین کارش بود. م ن خاطرم هست یکی از روزنامه‌های اصولگرا تا آخرین روز پخش معتقد بود این سریال یک سریال بیخودی خواهد شد که حتماً چالش‌های جدی ایجاد می‌کند، حتماً در بخش‌هایی از آن به مواضع دینی و انقلابی ما تعرضاتی خواهد کرد. وقتی آخرین قسمت پخش شد، من با یکی از مسئولان روزنامه صحبت می‌کردم، گفتم آخرین قسمت را که دیدید، بازهم همه می‌گفت مثلاً یک جایی، آقای جیرانی یک کاری خواهد کرد. من هم می‌گفتم سریال به پایان رسیده و آن مصادیق مورد نظر شما دوست عزیز در سریال نبود. این سریال در دوره خودش سریال سازی ما را یک گام جلو برد، چه از نظر تکنیک و چه از نظر محتوا، چه از نظر موسیقی و آواز. آقای رضا یزدانی با تیتراژ این سریال در سطح گسترده‌ای در سطح کشور معرفی شد و این سریال سبب باز شدن فضاهای ممیزی در تلویزیون شد. ما چیزهایی را در این سریال پخش کردیم که قبل از آن پخش نمی‌کردیم.

بالاخره برخی فیلمسازان دنبال تعریف و تمجید از فضای روشنفکری هستند. من فکر می‌کنم گام نخست را آقای جیرانی برداشت. نویسنده این کار آقای محمودی است که یکی از متن‌های جذاب سریال‌های تلویزیونی است. من یکی دو نوبت تلاش کردم با ایشان ادامه بدهم اما نشد. یک قصه‌هایی را با ایشان جلو بردیم، به هر دلیلی نشد. به نظرم من ایشان یکی از نویسندگان خیلی خوب سریال سازی هست و می‌تواند کارهای خوبی انجام بدهد. قدم اول را ایشان برداشت آقای جیرانی در تولید با قدرت ان را کامل کرد. این سریال چندین بار پخش شده و هیچ وقت کهنه نشده است.

* شما پایه گذار سریال پایتخت هستید. هیچکس باور نمی‌کرد چند بازیگر ناشناخته اما هنرمند سینما، در قالب این سریال فرهنگ عامه را تحت الشعاع قرار دهد. چون کمتر سریالی تولید می‌شود که با فرهنگ عامه نسبت پیدا کند.

وقتی دی‌ماه ۸۸ من به تلویزیون رفتم ما در اولین نوروزی که مدیر شبکه یک شدم، سریال چاردیواری (سیروس مقدم) را داشتیم. ما همزمان داشتیم سریال «ماه عسل» را برای نوروز می‌ساختیم که اوایل آبان ماه داشتیم با آقای مقدم صحبت می‌کردیم که شما می‌خواهید چه کار کنید. گفت ما یک ایده‌ای برای سریال نوروز داریم که به نظرم خیلی جذاب است و می‌تواند بسیار دیده شود. گفتم قصه‌اش چیست؟ یک قصه دو سه خطی آوردند به اسم پایتخت. من آنزمان تازه چهره به چهره با آقای تنابنده آشنا شدم و رفاقت پیدا کردم. احساس کردم دو خطی‌اش جذاب است و این کار می‌تواند خیلی خوب دیده شود اما همچنان به عنوان سریال نوروزی واقعاً به آن فکر نمی‌کردم. تا اینکه دوستان رفتند چهار پنج قسمت فیلمنامه را آوردند، وقتی چهار پنج قسمت را خواندم دیدم کار خیلی خوب شده و خیلی درآمده و می‌تواند کار بسیار جذابی باشد. اما در تردیدی برای اینکه به نوروز می‌رسد یا خیر وجود داشت. آنزمان هم مدیران شبکه‌ها اختیار عمل زیادتری برای تصویب طرح‌ها داشتند، سریال پایتخت هم از جمله مواردی بود که خیلی داخل گروه فیلم و سریال مطرح نکردم، خودم به صورت مستقیم دستور تولید کار را دادم. در سال نخست و «پایتخت یک» خاطرم هست دقیقاً تا روز ۱۲ فروردین فیلمبرداری می‌کردند. هفت، هشت قسمت کار که برای پخش درآمده بود و آقای دکتر دارابی آن سال به عنوان معاون سیما یک شورایی داشتند، برنامه‌های نوروزی که می‌خواست پخش بشود می‌گفتند دو قسمت کار را ببیند. من از شبکه یک، سریال‌های ماه عسل و پایتخت را خدمت ایشان دادم. شورا دیدند و گفتند که شبکه تصمیم بگیرد که در نهایت پایتخت را در نوروز پخش کردیم. یک ذره نگران بودیم چون نزدیک عید بود اما فیلمبرداری همچنان ادامه داشت. در نهایت این ریسک را کردیم و آنرا به عنوان سریال نوروزی شبکه پخش کردیم. وقتی این سریال پخش شد، دوستان ما در حال فیلمبرداری بودند و عجیب این بود، مردم به لوکیشن فیلمبرداری هجوم می‌آوردند، برای اینکه عوامل این سریال را ببیند و فیلمبرداری هم سخت شده بود.

* دلیل استقبال از این سریال فراتر از درام، نمایش و پتانسیل داستانی است.

من فکر می‌کنم خیلی از جنس مردم بود. به نظرم من آقای مقدم یک فیلمساز درجه یک و حرفه‌ای و مخاطب‌شناس و رسانه شناس است. قصه جذاب بود و زوج کمدی، تنابنده و مهرانفر، به شکل جذابی سوار سریال شدند و این سریال را پیش بردند. موقعیت‌های کمدی فراوان، لهجه جذاب، لوکیشین‌های فیلمبرداری متفاوت، شروع بسیار جذاب از مازندان و همه این عوامل باعث شد که مردم احساس کنند، دارند یک اثر متفاوت می‌بینند.با بازتاب‌های اولیه متوجه شدیم که پایتخت ۲ قطعاً ساخته خواهد شد. در پایتخت ۳ با انتقاد تعدادی از نمایندگان مجلس استان مازندران مواجه شدیم اما ما می‌دانستیم چی ساختیم و سریال در فصل سوم از بحران عبور کرد و در سال‌های بعد مسیر برایش هموار شد.

نمایی از تله فیلم کتیبه

در دوره آقای ضرغامی یک سیاست‌گذاری غلط زمینه تولید حجم عظیمی از تله فیلم فراهم شد خود من در دو تا از این شوراها بودم و دیدم که بی‌نهایت تله فیلم بد به صورت دستوری و سفارشی تولید و ساخته شد و انرژی و سرمایه بزرگی در صدا و سیما تلف شد. من صاحب سوپرمارکتی را می‌شناسم که در آن دوره توانست سه تا تله فیلم بسازد و تمامی بچه محل‌هایشان را بیاورد و در آن بازی کند. قبول دارید این طرح از اساس باطل و غلط بود؟

طرح تولید تله‌فیلم اشتباه نیست، تله فیلم یک کار حرفه‌ای است که در تمامی تلویزیون‌های دولتی و خصوصی در دنیا همچنان انجام می‌شود. آنچیزی که اشتباه بود گسترش بی‌رویه این طرح بود. تلویزیون باید به اندازه نیازهایش به تولید فیلم سینمایی فکر می‌کرد و دقت می‌کرد. این چیزی بود که آقای ضرغامی خواسته بود اما یکدفعه به اشتباه و در رأس آن‌ها سیما فیلم مأموریت اصلی‌اش را تولید تله فیلم دید. اینکه ما به سمت و سویی برویم که سالی ۳۴۰ الی ۳۵۰ تا تله فیلم تولید کنیم معلوم است ظرفیت نگارش، ظرفیت بازیگری و ظرفیت کارگردانی در این حجم در کشور وجود ندارد. اما تولید تله فیلم با دقت سبب خواهد شد که نیاز تلویزیون به فیلم سینمایی را تأمین کند. همانطور که اشاره کردم در بسیاری از شبکه‌های مهم دنیا این کار انجام می‌شود منتها ما یکدفعه دچار یک تولید بی رویه شدیم و بسیار گسترده و فراتر از ظرفیت‌های موجود سیما. در نتیجه باعث شدیم در فیلمنامه، در بازیگری در کارگردانی یک جاهایی به سطح نازلی رضایت بدهیم و برخی از تله‌فیلم‌هایی که تولید شد قابل دفاع نیست. من نه تولید بی‌رویه را کار درستی می‌دانم نه قطع آنرا. من امیدوارم به تعادل برگردد. برخی از این تله‌فیلم‌ها کارهای بسیار درخشانی بود که ساخته شد. «حبیب»، شاه کلید، یکی دو اثر هم آقای منوچهر هادی ساخت. منوچهر هادی اصلاً کارش را با ساخت تله فیلم شروع کرد. روح الله حجازی یکی دو تله فیلم درخشان ساخت. آقای نعمت اله چند تا تله فیلم شاهکار ساخت. ایشان سه تله فیلم با موضوع زیارت ساختند که به نظر من کارهای خوبی هستند.

آقای دارابی معاون سیمای وقت خیلی اهل برنامه‌ریزی بود و سعی می‌کرد خلاء های مختلف را پر کند. در حوزه اقتصاد ایشان به من توصیه داشت که برنامه‌ای راه بیندازیم و برنامه پایش تأسیس شد. *شما بنیان گذار برنامه پایش و پارک ملت هم هستید. به نظرم در دوره شما اتفاق افتاد که مخصوصاً برنامه پارک ملت دستاورهای سیاسی عجیبی داشت. تصورم این است که پارک ملت در انتخابات مجلس سال ۱۳۹۰ تأثیر بسزایی داشت، وقتی تلویزیون پارک ملت نداشت و برنامه‌ای اختصاصی و عامه پسندانه به انتخابات مجلس نبود، یک نفر آمد و «تَکرار» کرد و مردم را به اشتباه مهلک تاریخی واداشت.

من وقتی به شبکه یک آمدم به نظر می‌آمد برنامه مستند و گفت‌وگو محور خیلی لازم داریم و نیاز به یک برنامه شبانه داریم که مردم را پای تلویزیون بنشاند. سریال سازی به تنهایی کافی نیست و قصد کردم یک برنامه شبانه را متولد کنم، رفتیم سراغ آقای شهیدی فر و برنامه پارک ملت. من با ایشان قبلاً در شبکه دوم سیما، مردم ایران سلام را کار کرده بودم، برنامه پارک ملت تراز برنامه‌های گفت‌وگو محور را ارتقا داد. مدلی شد برای برنامه‌سازی بسیاری از شبکه‌ها و هنوز هم لذت پخش برنامه پارک ملت واقعاً زیر زبان من هست. اینقدر که مورد اقبال مردم بود و به این برنامه توجه می‌کردند و دوستش داشتند. خیلی از چهره‌های سرشناس حوزه‌های مختلف که به دلایلی در تلویزیون حاضر نمی‌شدند، یکی یکی به این برنامه آمدند و خاطره انگیز شدند. این برنامه در انتخابات مجلس بشدت تأثیر گذاشت و از دو جریان سیاسی کشور هر دو نفر را می‌آورد که با یکدیگر مناظره کنند. در برنامه‌های گفت‌وگو محور آقای دارابی آنزمان معاون سیما بودند، خیلی ایشان اهل برنامه‌ریز بود و سعی می‌کرد خلاء های مختلف را پر کند در حوزه اقتصاد ایشان به من توصیه داشت که برنامه راه بیندازیم و برنامه پایش را راه انداختیم. در حوزه مسائل علمی که مورد توجه رهبری معظم انقلاب بود برنامه ثریا را راه اندازی کردیم.

نمایی از برنامه پایش

*جنجال‌های ثریا ادامه دارد اما ثریا و پایش به نظر شخص من یتیم شدند و پشت سازندگان نمی‌ایستند.

برنامه ثریا، برنامه پر چالشی بود من خاطرم هست، هر هفته‌ای که برنامه ثریا و پایش پخش می‌شد، حتماً من یکی دو تا گفتگوی تلفنی با معاون سیما و هم با آقای مهندس ضرغامی راجع به جزئیات برنامه داشتم که حتی مهمانان چه کسانی هستند و محور بحث‌ها چیست و بحث مان چگونه می‌خواهد جلو برود. از حمایت مدیران برخوردار بودیم و پشت این برنامه‌ها می‌ایستادیم چون می‌دانستیم چالش دارد. آقای ضرغامی هر وقت دولت می‌رفت باید پاسخ می‌داد، چه در دولت آقای احمدی نژاد چه در دولت آقای روحانی. هر دفعه به مجلس می‌رفت هم باید بابت این دو برنامه توضیح می‌داد. برای همین ایشان خودش برنامه را می‌دید و هم مسلط بود که به هیئات دولت می‌رود بتواند پاسخ بدهد. این دو برنامه جان تازه‌ای به برنامه‌های گفت‌وگو محور تلویزیون داد.

تلویزیون به تدریج در دوره اقای سرافراز خیلی دست به عصا شد، کاملاً می‌شود گفت که از قرار گرفتن در موقعیت چالش کردن دیگه پرهیز کرد و توصیه‌ها این بود که با دولت درنیفتیم. تلویزیون به تدریج در دوره اقای سرافراز خیلی دست به عصا شد، کاملاً می‌شود گفت که از قرار گرفتن در موقعیت چالش کردن دیگه پرهیز کرد و توصیه‌ها این بود که با دولت درنیفتیم و عموماً اسم این برنامه‌ها را سیاه‌نمایی گذاشته بودند. در حالیکه که این برنامه‌های کاملاً یک فضای واقعی را ترسیم می‌کرد و زبان مردم بودند و مسئولان را وادار به پاسخگویی وادار می‌کردند و مسئولان نظارت از سوی رسانه را احساس می‌کردند. همه این‌ها در واقع به نظر من تلویزیون را از برنامه‌های گفت‌وگو محور و چالشی یک گام رو به جلو برد و این‌ها اساس شدند تراز برنامه‌های گفت و گو محور شدند. شاید بر این اساس بود که سال ۱۳۹۲ آقای مهندس ضرغامی مسئولیت مناظره‌ها سال ۱۳۹۲ انتخابات ریاست جمهوری را به حوزه سیما داد و آقای دکتر دارابی هم مستقیماً بنده را برای مسئول برگزاری مناظره‌ها انتخاب کرد. یک مناظره هشت نفره برگزار کردیم. اجرای مناظره در آن سال کار بسیار سختی بود. در حین اینکه کاندیدها آزادانه حرف می‌زدند اما سوالاتی طراحی شد که حتماً برنامه‌هایشان را بگویند. همه تجربیات گفت‌وگو محور را در این مناظره‌ها آوردیم و همین برنامه مبنای مناظره ۹۶ شد.

چرا سطح حوزه نمایشی سیما در دوره سرافراز اینقدر نزول کرد؟

متأسفانه در دوره دکتر سرافراز کاهش بخش نمایشی و افزایش برنامه‌های تکراری و تعطیلی بعضی برنامه‌ها و حذف بعضی شبکه‌ها با توجیه صرفه جویی در هزینه‌ها لطمات زیادی به جذابیت تلویزیون زد ما در رسانه زمانی باید نگران باشیم که برنامه‌های جذاب نداشته باشیم برنامه‌های جذاب و پر مخاطب همراه خود درامد اگهی خواهند داشت و این درامدها بخش مهمی از هزینه‌های سازمان را پوشش می‌دهد.خوشبختانه در دوره اقا دکتر علی عسگری مجدداً بازار سریال سازی و جنگ‌ها و مسابقه‌های جذاب شبانه رونق گرفت

ممنون از فرصتی که در اختیار مشرق قرار دادید.