ایران‌مال، مجموعه‌ای که به شکلی معیوب در حال تجربه و تقلید منطق سرمایه‌داری متاخر در ایران است، حالا در نیمه شعبان (جشن عدالت‌خواهی)، به دنبال تطهیر خویش است.

به گزارش مشرق، شکل متاخر سرمایه‌داری و منطق آنچه که امروز به عنوان نئولیبرالیسم در کشور ما هم شناخته شده است، در دهه‌های آخر قرن پیش در راستای پیوند سیاست‌های اقتصادی ریگان-تاچر (آمریکایی-انگلیسی) شکل گرفت و وضعیتی به مراتب پیچیده‌تر از آنچه را که در ذات لیبرالیسم کلاسیک قابل دریافت بود، رقم زد.

ببینید

عکس / ۲۵۰۰ خودرو خارجی در پارکینگ ایران مال؟!

یکی از وجوه بارز این شکل متاخر آمریکایی-انگلیسی از سرمایه‌داری متاخر بویژه در دهه اخیر، پیوند ناگسستنی آن با گفتمان «پست‌مدرنیسم» است که فردریک جانسون در آثارش به خوبی از آن پرده برداشته و تحلیلش کرده است؛ با وجود آثار جیمسون که بخشی از آن به فارسی هم ترجمه شده، هر چه در اینجا بیاید توضیحی اضافی و ملال‌آور است، با این وجود باید بتوانیم اثرات آن پیوند را در حیات روزمره خویش بازیابی و فهم کنیم و اصطلاحاً بفهمیم چه بر سرمان آمده است؛ با این هدف به توضیحات مختصری از این پیوند از منظری که به جامعه کنونی ما ارتباط دارد ارئه می‌شود و سپس یک نمونه اصلی و احتمالاً چند نمونه فرعی از جامعه خودمان برای این موضوع کلان ارائه خواهد شد.

تا آنجا که به وجوه نرم و می‌توان گفت «فرهنگی» سرمایه‌داری متاخر و نئولیبرالیسم مربوط می‌شود، این شکل از سرمایه‌داری با فراروی از هویت متعین و تا حدی متصلبی که در سرمایه‌داری متقدم می‌شد سراغ گرفت و آری‌گویی به هر نوعی از ایده‌ها، کنش‌ها، آرمان‌ها و همه چیزهایی که می‌تواند برایش نفعی داشته باشد، خود را به هیولایی تبدیل می‌کند که همه چیز را می‌بلعد و به ابژه نفع و سود بدل می‌کند.

این فرایند از طریق پیوند میان نئولیبرالیسم و پست‌مدرنیسم رخ می‌دهد و پیش می‌رود. بر این مبنا، نظم اقتصادی نوین در این شکل جدید از سرمایه‌داری با تن دادن به گفتمان گَل و گشاد پست‌مدرنیسم، حتی خود را آماده می‌کند تا با هر نوعی از آرمانخواهی آسمانی-زمینی و وجوه فرهنگی متنوع و تقدس‌های متنوع هم همراه شود و انواع و اقسام ابژه‌ها را برای تداوم حیات و پیش‌برد اهداف خویش به کار بگیرد، یا به بیان درست‌تر «به مصرف برساند».

بدین‌ترتیب نظم سرمایه‌داری متاخر، شکل کاملاً پراگماتیسمی دارد و همه چیز را در صورتی که نفعی برایش داشته باشد، در درون خود می‌بلعد. اما نکته اینجاست که برای این بلعیدن و مصرف کردن، همه آن چیزها (اعم از آرمان‌ها، اعتقادات، مناسک و…) باید همه از محتوایش تهی شده و به ماده‌ای خام یا ابزاری برای تحقق منافع سرمایه‌داری به کار بسته شود.

در این زمینه، حتی انقلابی‌گری، دین به معنای عامش، اسلام در معنای خاص، عرفان، حتی چپ‌گرایی، سوسیالیسم و جنبش‌های اعتراضی ریز و درشت و… هم می‌توانند مواد خام یا ابزارهایی برای این نظم همه‌چیزخوار تلقی شوند. یک نمونه ساده و سرراست این مسئله واقعیتی است که در خصوص همه انواع اعتراضات به نظام سرمایه‌داری رخ داده است.

در دهه‌های اخیر تقریباً انواع و اقسام شورش بر نظام سرمایه‌داری که در قالب چپ‌گرایی و یا شکل‌های متنوع آنارشیسم و اعتراضات ضد تمدنی و حتی جنبش‌های مبتنی بر نجات زمین و حمایت از حیوانات و محیط زیست و… تبدیل به مُدهای مصرفی جدید و فرم‌های فرهنگی و هویتی توخالی بدل شده که در شکلی عجیب و غریب تغییر شکل داده و از قضا به کار پیشبرد همین نظام جهانی و سرمایه‌داری متاخر می‌آیند و توسط آن به بهترین شکل مصرف می‌شوند!

نمونه دیگر این فرایند در تاریخ موسیقی، بروز و ظهور جنبش‌های موسیقی اعتراضی است که باز به اشکال مختلفی خودشان شکل‌دهنده یا رونق‌دهنده به بازارهایی شدند که از طریق مدهای فرهنگی پوشالی صرفاً به در خدمت همان منطق بازاری-کالایی سرمایه‌داری قرار گرفتند.

در این زمینه و معنا، چیزهایی که «در ابتدا» علیه این نظم جهانی شکل گرفتند، با پیوندی که سرمایه‌داری با پست‌مدرنیسم برقرار کردند و از این طریق با نفی هرگونه ذات‌گرایی و تثبیت هویت ثابت و متعین توانست آنها را «مالِ خویش» کند، به خدمت خود درآورد و از آنها برای اهداف خود استفاده نماید.

ساده‌ترین مثال شاید همین شلوارهای جبین کهنه، نخ‌نما و پاره‌ای باشد جوانان جامعه ما هم به طور افراطی از آن استفاده می‌کنند؛ اینها «در سرآغاز» چیزی نبودند جز پوششی نمادین برای کنشی اعتراضی و ضدتمدنی و ضد سرمایه‌دارانه در غرب (آمریکا) که حالا امروز خودش تبدیل به یکی از مدهای بسیار پرسود نظام جهانی سرمایه‌داری شده و توانسته کمپانی‌های سرمایه‌داری بزرگی را تأسیس یا تقویت کند.

این مختصر، ذکر شد تا روشن شود که چگونه این نظام متاخر سرمایه‌داری و نئولیبرالیسم تاچری-ریگانی توان این را دارد که همه چیز را در خودش ببلعد و هضم کند؛ همچنین تلاشی بود برای اشاره به این نکته شدیداً مهم که آنچه ماهیت و هویت آمریکایی-انگلیسی قلمداد می‌شود، صرفاً یک شعار یا تابلوی تکراری و از جهاتی بی‌کارکرد از «آمریکای جهان‌خوار» در سطح سیاسی و نظامی صرف نیست؛ بر مبنای این قاعده، ما به هیچ‌وجه، صرفاً با یک نظام هژمونیک سیاسی و میلیتاریسیتی روبه‌رو نیستم، بلکه آنچه بیش و پیش از اینها اهمیت دارد، درک این ماهیت هولناک و هیولایی که آماده است ما را حتی به عنوان آرمانخواه‌ترین آرمانخواهان به عضور یا عنصری از خویش بدل کند و ما را به مصرف خویش برساند. این واقعیت هم دیگر حزب‌اللهی و غیرحزب‌اللهی و مؤمن و غیرمومن، خطیب و غیرخطیب و مداح و غیرمداح و شیعه و غیرشیعه نمی‌شناسد.

حالا وقت آن است که به نمونه اصلی، وطنی و بومی خویش بازگردیم؛ در خبرها و تبلیغات آمده بود که مسجد ابرپروژه یا ابرمجموعه «ایران‌مال» در حال افتتاح است! مسجدِ یکی از بزرگترین مجموعه‌هایی که به شکلی هیولاوار هم زمین بسیار بزرگی از تهران به طور غیرقانونی بلعیده و هم در جامعه‌ای کاملاً طبقاتی‌شده در حالی با جلال و جبروت و کاخ‌وارگی‌اش آسمان و زمین تهران را خراش داده که در کنارش، تنها کمی آن‌طرف‌تر، خانه‌های بسیاری از انسان‌های معمولی که به هر دلیلی فاقد رانت و رابطه بوده‌اند، روز به روز در حال شبیه‌شدن به کوخ‌ها و ساکنانشان هم در حال مشتبه شدن به مردمانی هستند که گویی سال‌های سال است قحطی بر آنها مسلط بوده است.

«افتتاح، در چه زمانی؟» روز میلاد امام عصر (عج) که بزرگترین در هم کوبنده «طاغوت» و «جهانخواران»، در حین دفاع از مستضعفان و بازگرداندن جهان به آنها خواهد بود! «افتتاح، با حضور چه کسانی؟» با حضور یکی از مشهورترین خطیبان تهران و یکی از مشهورترین مداحان تهران که نواهایش درباره بزرگترین شخصیت انقلابی تاریخ، «حسین بن علی (ع)» و یاران و خاندان شریفش که در برابر زر و زور و تزویر در زمان خود، از بذل جان دریغ نکرد، در گوش همه‌مان ماندگار شده است.

در روایتی از امام باقر (ع) که خودشان یکی از بازماندگان واقعه عدالتخواهانه کربلا بود آمده است: «اذا قام القائم لم یَبقِ مسجدٌ عَلی الاَرضِ لَه شُرف الّا هَدَمها و جَعلهاجمّاء / ‏‬ هنگامی که امام زمان قیام می‌کند بر روی زمین ایشان هر مسجدی که به شکل کاخ‌ها ساخته شده است خراب خواهد کرد»

به نظر می‌رسد ایران‌مال، مجموعه‌ای که به شکلی معیوب در حال تجربه و تقلید منطق سرمایه‌داری متاخر در ایران است، حالا در نیمه شعبان (جشن عدالت‌خواهی)، به دنبال تطهیر خویش است و بدین ترتیب مجبور است همه آن چیزها و کسانی که باید برای افتتاحش به کار بگیرد را از درون تهی کرده و به مصرف خویش برساند. ه

یولای همه‌چیزخوار سرمایه‌داری نمونه اعلای بدل کردن بزرگترین آرمان‌ها و آرمانخواه‌ها به عضو و عنصری از خویش است.

منبع: مهر