بدری گفت: هر دسته کاغذی که آخرش را چسب می‌زنند، کتاب نیست. هر آدم هم که دوهفته‌ای صورتش را اصلاح نکرد، شعارهایی سر دست گرفت و با نهادهای صاحب پول و مسئولیت وارد کار شد، اسمش انقلابی نیست.

به گزارش مشرق، به مناسبت دومین سالگرد درگذشت متفکر جوان انقلابی مرحوم روح‌الله نامداری، در غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی در نمایشگاه کتاب، نشستی با عنوان «آیا همچنان کتاب اولویت جبهه فرهنگی انقلاب است؟» برگزار شد. در این نشست محمد سرشار، محمدحسین بدری، صادق شهبازی، علی متولی و اسماعیل فراهانی از دوستان و همکاران آقای نامداری سخنرانی کردند. متن زیر گزارشی از صحبت‌های مطرح‌شده در این نشست است.

هر تمدن «تیپی» مثالین دارد؛ تیپی که مهم‌ترین ویژگی‌های آن تمدن را نمایندگی می‌کند. برای مثال، می‌گویند «فیلسوف» تیپ مثالین تمدن یونانی و «دانشمند »[۱] تیپ مثالین مدرنیته و تمدن جدید است. خب، انقلاب اسلامی، تنها جریانی است که ادعای تمدنی تازه و بناکردن عهدی جدید دارد؛ عهدی که دربرابر تجدد می‌ایستد و تلاش می‌کند راهی تازه پیش روی حیات بشری بازکند. تیپ ایده‌آل این جریان کیست؟ پذیرفتنی‌ترین جواب که نزد متفکران مختلف به زبان‌های گوناگون طرح شده، تیپ «بسیجی شهید» است. در توصیف این تیپ‌ها، برای هرکدام ویژگی‌های منحصربه‌فردی ذکر می‌کنند که فصل آن‌ها با دیگران است؛ فصلی که تمایزات هویتی آن تمدن را نمایندگی می‌کند. مغز هسته هویتی «بسیجی شهید» به‌مثابه مهم‌ترین عنصر تمایز انقلاب اسلامی در قیاس با تمدن‌های پیش از خود، «جمع میان نظر و عمل» است. گسست میان نظر و عمل، یعنی در عصر جدید، هویت انسانی به ویژگی‌های صنفی و حداقلی فروکاسته شده است. انسان‌ها در موقعیت‌های حرفه‌ای صاحب شأنی ویژه می‌شوند و بیرون از آن موقعیت آن‌چنان عمل می‌کنند که دیگران. کسی که نویسنده رمان است، صرفاً حین نگارش رمان یا در کارگاه‌های آموزشی مرتبط به رمان شأنی حرفه‌ای دارد. او بیرون از موقعیت‌های حرفه‌ای، بصیرت و چشم‌اندازی متمایز با دیگران ندارد. همچنین، جامعه‌شناس هنگامی‌که در موقعیت دانشگاه حضور دارد، کنشی جامعه‌شناسانه دارد؛ اما به‌محض خروج از موقعیت، توان به‌کارگیری ایده‌ها و چشم‌اندازهای نظری‌اش در عرصه زندگی روزمره را ندارد. «بسیجی شهید» با مؤلفه‌هایی که بارها از زبان رهبر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی؟ ره؟ مطرح شده، می‌تواند بین آرمان‌ها به‌مثابه دغدغه‌های نظری و سلوک روزمره‌اش جمع برقرار کند. متفکر بسیجی، مرحوم روح‌الله نامداری، از زمره کسانی بود که توانسته بود میان نظر و عمل جمع برقرار کند. نامداری صرفاً دانش‌آموخته علوم‌انسانی، فعال فرهنگی، نویسنده، معلم و… نبود. هویت او حاصل جمعِ جبری همه این‌ها هویت‌های کوچک و پراکنده هم نبود. نامداری یکی از نمونه‌های تیپ ایده‌آل انقلاب اسلامی بود؛ کسی که تکاپوی نظری‌اش نه چیزی فانتزی و منفک از زندگی روزمره‌ و تعاملاتش با مردم، بلکه امری درونی‌شده و امتدادیافته در حیاتش بود. این جان‌مایه همه حرف‌هایی بود که در دومین سالگرد درگذشت او از زبان دوستان و همکارانش در جلسه‌ای در غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی در نمایشگاه کتاب مطرح شد.

در ابتدای این نشست، اسماعیل فراهانی، یکی از پژوهشگران مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی و از همراهان و دوستان مرحوم روح‌الله نامداری، درباره هدف برگزاری این جلسه توضیح داد: «سال گذشته و در اولین سالگردی که برای مرحوم نامداری برگزاری کردیم، بحث‌ها بیشتر حول خاطره‌ها و برداشت‌های شخصی از ایشان بود. امسال تلاش کردیم این جلسه را قدری متفاوت برگزار کنیم. با مروری که بر عملکرد آقای نامداری داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که ایشان علاقه‌مند به تولید کالای فرهنگی بود. اگر جایی موسیقی یا فیلم انقلابی تولید می‌شد، وی حضور داشت، به‌طورخاص در جشنواره عمار. باوجوداین، علاقه خاصش به حوزه کتاب بود. او فرصت‌های متعددی برای اشتغال داشت؛ اما ترجیحش حضور در نشر معارف بود. در فعالیت‌هایی هم که در کانون فرهنگی شهید بهروز محمدی در ایذه پیش می‌برد، بازهم کتاب نقش پررنگی داشت. علاوه‌براین، وی پروژه‌ای پژوهشی در حوزه کتاب داشت. هدف اصلی و مبنایی او آشنایی‌زدایی از اندیشه و منش امام خمینی؟ رح؟ بود؛ امامی که گویا از فرط آشنایی برای ما تکراری و غیرسیاسی شده است. وقتی در ذهنم مرور می‌کنم، مرحوم نامداری درعین علاقه‌مندی به کالاهای فرهنگی مختلف، خودش در موضع کتاب ایستاده بود. به‌همین‌دلیل، عنوانی که برای این جلسه انتحاب کردیم این است: آیا همچنان کتاب اولویت جبهه فرهنگی انقلاب است؟»

هرکه با نهادهای صاحب پول و مسئولیت وارد کار شد، اسمش انقلابی نیست
پس از فراهانی، محمدحسین بدری، نویسنده، روزنامه‌نگار و سردبیر سابق نشریه‌های «داستان» و «عصر جدید» که سابقه همکاری و آشنایی با مرحوم نامداری داشت، درباره شخصیت آن مرحوم گفت: «در دوره‌ای که می‌توان شارلاتان بود و با پدرسوختگی شهرتی پیدا کرد، می‌شود به‌سادگی سوار دستگاه‌های بی‌سواد و جاه‌طلب فرهنگی شد، با آن پول درآورد و بعدها هم از آن روزمه‌ای فراهم کرد، آدمی مانند روح‌الله نامداری بسیار مغتنم است. او ما را یاد کسانی می‌اندازد که در سال‌های دورتر، برای فهمیدن و فهماندن چیزی یک عالم زحمت کشیدند. اگر ما فکر می‌کردیم که مرحوم نامداری به این زودی از دنیا می‌روند، خیلی بیشتر از ایشان استفاده می‌کردیم».

بدری در ادامه و در پاسخ به پرسش محوری جلسه توضیح داد: «هر مزخرفی که روی کاغذ نوشته می‌شود، اسمش متن نیست و هر دسته کاغذی که آخرش را چسب می‌زنند، کتاب نیست. هر آدم هم که دوهفته‌ای صورتش را اصلاح نکرد، شعارهایی سر دست گرفت و با نهادهای صاحب پول و مسئولیت وارد کار شد، اسمش انقلابی نیست. ما باید تکلیفمان را با این‌ها معلوم کنیم. اگر نکنیم، قطاری را با بدبختی فراهم و کلی آدم را سوارش می‌کنیم؛ اما در مقصد می‌بینیم نصف آن‌ها اراذل‌واوباش هستند. اگر ما یک مطالعه موردی در بازه‌های پنج‌ساله پس از جنگ بکنیم، می‌بینیم چقدر آدم‌های فرصت‌طلب از این فرصت‌ها استفاده کردند. اگر این کار را بکنیم، آن موقع می‌توانیم ارزش کارهای مرحوم نامداری را بهتر درک کنیم.

وقتی می‌پرسند «آیا کتاب اولویت دارد؟» طبیعی است که از ما انتظار دارند بگوییم «بله، کتاب اولویت دارد» و واقعاً هم دارد. ده‌هاهزار دنبال‌کننده تقلبی در صفحاتی که می‌خرند و با آن شامورتی‌بازی درمی‌آورند و پروژه‌ها را بغل می‌کنند، به‌اندازه یک کتاب که واقعاً صد نسخه آن خوانده شده باشد، اثر نمی‌گذارد.

ما در این فضاهای مجازی وارد بازی زشتی شدیم و گمان می‌کنیم باید در این بازی برنده شویم؛ بازی‌ای که پیشاپیش آن را باختیم؛ چراکه وقتی دنبال‌کننده شما رسید به یک‌میلیون نفر، می‌بینید که یک آدم شارلاتان جلف از شما جلوتر است. ما دنبال چه می‌دویم؟ در این وضعیت، وقتی می‌بینیم مرحوم نامداری که خودش جوان بود، درباره مرگ حرف می‌زند یا ما را به اندیشه حضرت امام توجه می‌دهد، به‌نظرم می‌رسد که من مجبورم فرق آدم جدی با آدم لوده و سطحی را هم معلوم کنم. می‌خواهیم برویم کتاب دربیاوریم، می‌بینیم که کدام بخشش راحت و مفتی آماده است و اگر استفاده کنیم کسی متوجه نمی‌شود. می‌خواهیم مستند بسازیم، می‌رویم ببینیم از آرشیو برنامه‌های کدام شبکه‌های فرنگی که دیگران نمی‌بینند، چند راش قلمبه دربیاوریم و درون کار بگذاریم. وقتی هم نوبت به قیمت‌دادن می‌رسد، بگوییم قابل شما را ندارد ۱۰۰ میلیون تومان.

در میان این معرکه، وقتی کسی برای فهمیدن تلاش می‌کند، قیمتش مشخص می‌شود. بروز آدمی مانند مرحوم نامداری در دوره ما، نشان می‌دهد دوره این حرف‌ها نگذشته است. به ما می‌گویند دوره این حرف‌ها گذشته است. الان دوره‌ای است که باید خودت را برند کنی، الان به سلبریتی حزب‌اللهی احتیاج داریم و از این دست دروغ‌های زشت. در چنین دوره‌ای، نگاه می‌کنم به مرحوم نامداری که کتاب درآورد و اسمش را رویش ننوشته. خب، این آدم‌ها با معیارهای زمانه ما دیوانه است. اگر من بودم، یک‌بار روی جلد و یک‌بار داخل جلد می‌زدم، یک‌بار مجوز کتاب را در صفحه اجتماعی‌ام و یک‌بار عکسم را کنارش منتشر می‌کردم و…. مرحوم نامداری نشان داد هنوزهم می‌شود به حاشیه‌ها توجه نکرد و تمرکز را روی تولید گذاشت».

رفع گسست میان نهادهای فرهنگی

در ادامه نشست، نوبت به دکتر سیدعلی متولی‌امامی رسید.
او از دوستان قدیمی مرحوم نامداری بود و در سال‌های اخیر، مسوولیت مؤسسه‌های مختلف فرهنگی و پژوهشی را برعهده داشته است. متولی‌امامی درباره شخصیت مرحوم نامداری گفت: «چنان که دوستان گفتند، او دغدغه اصلی‌اش کتاب بود و موضوع عمده کتاب‌هایش فرهنگی-سیاسی بود. ازاین‌رو، ممکن است او به‌عنوان فعال فرهنگی شناخته شود. درحالی‌که او مطالعات گسترده فلسفی داشت و اصلاً دست‌گذاشتن وی روی فرم کتاب به پشتوانه همین مطالعات گسترده بود. اگر کسی متن پایان‌نامه کارشناسی ارشد آن مرحوم را مطالعه کند، متوجه عمق اندیشه و فهم نظری او خواهد شد. بااین‌حال، خودش اصلاً مایل نبود که پایان‌نامه‌اش به‌عنوان کتاب چاپ شود. مرحوم نامداری نظر و عمل را باهم همراه می‌کرد؛ چیزی که بحران امروز جبهه فرهنگی انقلاب است. او تلاش می‌کرد میان این گسست بایستد. اینکه کسی متکی به مطالعات گسترده فلسفی وارد عرصه فرهنگی می‌شود، نشان از فهمش در جمع بین نظر و عمل می‌دهد. به‌نظرم این مسأله روی میز جمهوری اسلامی است. اینکه چطور می‌شود گسست بین نهادهایی را رفع کرد که دو سوی میدان نظر و عمل ایستاده‌اند».

اینستاگرام حقیقت علمای ما را بازتاب نمی‌دهد
نفر بعدی در این نشست، محمد سرشار، مدیر کنونی شبکه پویا و نهال رسانه ملی و از همکاران سابق مرحوم نامداری در دوران فعالیت در کانون اندیشه جوان بود. سرشار با تقریری متفاوت درمقایسه‌با دیگران درباره ضرورت توجه به کتاب با نگاهی به سیره عملی مرحوم نامداری گفت: «آنچه ما از او در کانون اندیشه جوان دیدیم، ذوب‌شدن او در حضرت امام خمینی (ره) بود. من دو سال پیش درباره آن مرحوم نوشتم که برای ما مثل نفس لوامه بود. مدام ما را به آرمان‌ها و مسیر توجه می‌داد؛ اما من می‌خواهم بگویم اشتغالات شخصی آقاروح‌الله لزوماً پاسخی به سوال این جلسه نیست. اگر کسی تبحر بیشتر در تألیف کتاب دارد، نمی‌تواند بگوید مهم ترین رسانه در آینده انقلاب، کتاب است. من به سیره حضرت امام ارجاع می‌دهم. مهم‌ترین رسانه‌ای که ایشان استفاده می‌کرد، چه بود؟ نوارهای کاستی بود که آن زمان فراگیرترین رسانه در نزد مردم بود. امروز هم فراگیرترین رسانه فضا مجازی است. چنان‌که مقام معظم رهبری فرمودند اگر من مسوولیت رهبری را نداشتم، سعی می‌کردم برای ساماندهی فضای مجازی تلاش کنم. البته هر ظرفی گنجایش مظروف خودش را دارد. ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم اینستاگرام حقیقت علمای ما را بازتاب دهد؛ اما این به‌معنای نفی فضای مجازی نیست».

تکنیک، مسأله این روزهای جبهه انقلاب نیست
آخرین کسی که در این نشست صحبت کرد، محمدصادق شهبازی، نویسنده و فعال سرشناس فرهنگی بود. شهبازی که در دوران فعالیت تشکیلاتی دانشجویی و پس از آن با مرحوم نامداری آشنا بودند، در پاسخ به پرسش اصلی نشست گفت: «پس از فتنه سال ۸۸، مجموعه دوستان جبهه فرهنگی انقلابی به فضای هنر و رسانه رجوع کردند. من خودم در اوایل کار گمان می‌کردم بحران ما مسأله تسلط به فرم و تکنیک است؛ یعنی اگر ما به تکنیک مسلط شویم، می‌توانیم کار انقلاب را پیش ببریم. بااین‌حال، حالا به‌نظرم تکنیک مسأله ما نیست. ما دیدیم که اتفاقاً چقدر فیلمساز، آهنگساز و هنرمندان مختلف انقلابی داریم. بحران اصلی ما بحران محتواست؛ بحرانی که روح‌الله نامداری به‌خوبی آن را تشخیص داده بود و همه آنچه از اندیشه امام و کتاب‌های دیگر تولید کرد، پاسخی به این نیاز بود».

*صبح نو