سیاست دولت آمریکا هم فشار و جنجال برای آوردن ایران به پای میز مذاکره است. دولت آمریکا، اساساً به همین میز مذاکره، حتی فارغ از آنکه نتیجه چه باشد، برای امور تبلیغاتی خود نیاز دارد.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


جبرائیل و میکائیل آن روز به یاری شما نمی‌آیند

محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:


۱- راننده تاکسی پیش پای علامه ترمز کرد و بی‌مقدمه گفت: «آقای جعفری! خدا هست یا نه؟»! علامه تعجب کرد. باتانی گفت: «آخر اینجا و این طوری که نمی‌شود استدلال کرد، باید وقت بگذاری و بشنوی! اما مرد راننده بی‌حوصله‌تر از این حرف‌ها بود؛ دوباره گفت: «آقای جعفری هوا گرمه، من هم مسافر دارم، یک کلمه بگو خدا هست یا نه؟»!


۲- اوایل انقلاب بود و بحث و مجادلات معرفتی با گروه‌های غیراسلامی، به درون محافل خانوادگی هم سرریز شده بود. آن شب، در یک جمع فامیلی بحث بود. هرچه استدلال می‌کردند، فرد مقابل که رگه‌هایی از شبهات مارکسیستی در ذهنش نشسته بود، نمی‌پذیرفت و می‌گفت خدا نیست! رخت خواب‌ها را انداخته بودند اما بحث ادامه داشت… تدریجاً گفت‌وگوها فروکش کرد. انگار همه خوابیده بودند. اما هم او که ساعتی درباره نبودن خدا حرف زده بود، خوابش نمی‌برد. ذهنش درگیر بود، چنان درگیر که با خود زمزمه کرد: «اما اگر خدا و قیامتی باشه… پدر تو یکیُ در میارن».


۳- با تردید و گمان باید زیست، یا با اطمینان و یقین؟ کدام مسیر هموارتر است؟ آیا رواست بشر درباره پروردگار خود شک کند؟ امام حسین علیه‌السلام در دعای عرفه عرض می‌کند «اِلهی… مَتی غِبْتَ حَتّی تَحْتاجَ اِلی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلیْکَ… عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها رَقیباً وَخَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً. خدایا کی پنهان و غایب بوده‌ای، تا نیازمند به دلیلی باشی که بر تو دلالت کند و کی دور بوده‌ای، تا آثار و نشانه‌ها، وصل کننده به تو باشند؟ کور است دیده‌ای که تو را بر خود مراقب نبیند. و زیان و خسران است تجارت بنده‌ای که از محبّتت برای او سهمی قرار نداده‌ای».


۴- اما آدمی اغلب به‌خاطر بی‌مبالاتی، چنان در پیله خود می‌تند و حجاب بر حجاب می‌کشد، که باید چون ماهی غرقه در وسعت دریا، برایش دلیل بیاوری؛ که دریا هست و موجودیت او به همان دریا بسته است! فریفتگی و توهم بی‌نیازی در عین ناتوانی، اعتماد به نفسی کاذب به آدمی می‌دهد. خداوند در سوره کهف، داستان فردی با همین مختصات را بازگو می‌کند که رویکردش موجب نابودی همه دارایی‌اش شد. او که دو باغ بزرگ و پرآب و پرمحصول داشت، هنگام ورود به باغ گفت: «من گمان نمی‌کنم هرگز این باغ نابود شود. و گمان نمی‌کنم قیامت برپا گردد. و اگر به سوی پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتی در کار باشد)، جایگاهی بهتر از اینجا خواهم یافت». شخصیت و روانشناسی این انسان از خود متشکر، بی‌نسبت با نگرش برخی مردم و مدیران بهره‌مند روزگار ما نیست.


۵- معجزه، پلی از دنیای مادی به معنا و باطن هستی است. در قرآن حکیم ذکر شده که کسانی از خداوند برای اطمینان قلب، تقاضای معجزه کردند. یکی حضرت ابراهیم (ع) که عرض کرد «لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی» و دوم، حواریون حضرت عیسی (ع) که مائده آسمانی خواستند و گفتند «نُریدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا». قرآن می‌فرماید «یاد کن زمانی را که حواریون گفتند ای عیسی پسر مریم، آیا پروردگار تو می‌تواند برای ما از آسمان مائده‌ای فرو فرستد؟ گفت اگر ایمان دارید، از خدا پروا کنید و پس از این همه نشانه‌ها که بر رسالت من است، نشانه دیگر مخواهید. گفتند می‌خواهیم از آن بخوریم و دل‌هایمان بدان اطمینان یابد… عیسی پسر مریم گفت پروردگارا، از آسمان مائده‌ای بر ما فروفرست تا برای ما عیدی باشد… خداوند گفت: من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد، اما هر کس از شما پس از آن کفر بورزد، او را چنان عذاب کنم که هیچیک از جهانیان را آن‌گونه عذاب نکرده‌ام». با وجود مشاهده معجزات الهی، باز هم «یهودا اسخریوطی» به حضرت عیسی خیانت کرد.


۶- یهودیان با وجود مشاهده معجزات الهی، مسیر انحراف در پیش گرفتند. خداوند، مستضعفان بنی اسرائیل را نجات و برتری داد. آنها وقتی به دریا رسیدند و دیدند از پشت سر سپاه فرعون می‌آید، گفتند به ما رسیدند و کار تمام است. اما با معجزه الهی، دریا شکافته شد، آنها عبور کردند و فرعونیان غرق شدند. حکم انصاف و وجدان و عقل این بود که به وحدانیت خدا گردن نهند. اما هنوز خیسی دریا بر تن‌شان بود که به جاهلیت بازگشتند. «بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و آنان بر قومی گذشتند که بت می‌پرستیدند. گفتند ای موسی برای ما نیز خدایی بساز، همانطور که آنها خدایانی دارند. موسی گفت شما گروهی نادان هستید». (آیه ۱۳۸ سوره اعراف)


۷- خداوند می‌فرماید یهود را به‌خاطر پیمان‌شکنی لعنت و دچار قساوت قلب کردیم. «فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَهًْ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ… و [یاد کن] زمانی را که موسی به قوم خود گفت… ای قوم من به سرزمین مقدسی که خداوند برای شما مقرر داشته، درآیید و به عقب بازنگردید که زیانکار خواهید شد. گفتند ای موسی در آنجا مردمی ستمگر هستند و تا آنان بیرون نروند ما هرگز وارد آن نمی‌شویم… دو مرد از کسانی که از خدا می‏‌ترسیدند و خدا به آنان نعمت داده بود گفتند از آن دروازه بر ایشان وارد شوید که اگر از آن درآمدید، قطعاً پیروز خواهید شد و اگر مؤمنید به خدا توکل کنید. گفتند ای موسی تا وقتی آنان هستند، ما هرگز پای در آن سرزمین ننهیم. تو و پروردگارت بروید و جنگ کنید که ما همین جا می‌‏نشینیم. موسی گفت پروردگارا من جز اختیار خود و برادرم را ندارم، پس میان ما و این قوم نافرمان جدایی بینداز. خدا فرمود آن سرزمین چهل سال بر ایشان حرام شد، در بیابان سرگردان خواهند بود.» (آیات ۱۳ تا ۲۶ سوره مائده).


۸- امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در خطبه قاصعه، ماجرای معجزه‌خواهی گروهی از کفار مکه را روایت می‌کند: «و بدانید پس از هجرت و ادب آموختن از شریعت به خوی بدویت بازگشتید و پس از پیوند دوستی، دسته دسته شدید… اگر شما به چیزی جز اسلام پناه بردید، کافران با شما پیکار خواهند کرد، آنگاه نه جبرئیل ماند و نه میکائیل، و نه مهاجران و نه انصار که شما را یاری کند… من با پیامبر (ص) بودم، هنگامی که مهتران قریش نزد وی آمدند و گفتند تو دعوی کاری بزرگ می‌کنی… ما چیزی را از تو می‌خواهیم، اگر پذیرفتی و به ما نمایاندی، می‌دانیم تو پیامبری وگرنه می‌دانیم جادوگری دروغگویی. گفت چه می‌خواهید؟ گفتند این درخت را بخوان تا با ریشه برآید و پیش روی تو درآید. گفت خدا بر هر چیز تواناست؛ اگر برای شما چنین کرد، می‌گروید و به حق گواهی می‌دهید؟ گفتند آری. گفت من آنچه را می‌خواهید به شما نشان خواهم داد. و من می دانم به راه خیر باز نمی‌گردید. و در میان شما کسی است که در چاه افکنده شود و کسی است که گروه‌ها را به هم پیوندد و لشکر فراهم آورد».


۹- «پیامبر سپس گفت: ای درخت اگر به خدا و روز رستاخیز گرویده‌ای و می‌دانی من فرستاده خدایم، با رگ و ریشه از جای بر آی، و پیش روی من درآی به فرمان خدای. پس به خدایی که او را به راستی برانگیخت، رگ و ریشه درخت از هم گسیخت و از جای برآمد، بانگی سخت کنان و چون پرندگان پر زنان تا پیش روی رسول خدا (ص) بیامد، و شاخه فرازین خود را بر رسول خدا گسترد… چون این معجزه را دیدند، از روی برتری جویی و گردنکشی گفتند بگو تا نیم آن نزد تو آید و نیم دیگر بر جای ماند. پس او درخت را چنین فرمان داد و نیم آن رو سوی او نهاد، پیش آمدنی سخت شگفت‌آور، و با بانگی هر چه سخت‌تر. چنانکه می‌خواست خود را به رسول خدا بپیچد. پس، آنان از روی ناسپاسی و سرکشی گفتند این نیم را بفرما تا نزد نیم خود باز رود چنانکه بود. و او درخت را چنان فرمود. پس درخت باز گشت و من گفتم لا اله الا الله، ای فرستاده خدا! من نخستین فردم که به تو گروید، و نخستین کس که اقرار کرد درخت، آنچه را فرمودی به فرمان خدا به‌جا آورد تا پیامبری تو را گواهی دهد و گفته تو را بزرگ دارد. پس آنان گفتند ساحری است دروغگو، شگفت جادوگری و در جادوگری چه سبک دست! چه کسی تو را در کارت تصدیق کند، جز او؟! و منظورشان من بودم».


۱۰- روزگار گشته و مردم و مسئولان ما را به عرصه آورده است. باز هم حکایت شهود و غیب عالم است، حکایت توحید و شرک، حکایت ایمان و استقامت یا کفر و تردید. ما کم معجزه ندیدیم در روزگار معاصر خود و نباید مانند کسانی که دزد به ایمانشان زده و تمام اندوخته‌شان را برده - مانند قوم بد عاقبت موسی (ع) - با پیشامدها و ابتلائات مواجه شویم. البته نباید درباره یک موضوع مهم که کمینگاه شیطان است، دچار اشتباه و بدفهمی شد. قرار نیست - بلکه سنت الهی خلاف این است- که زندگی بشر صرفاً با معجزه و قدرت‌نمایی خداوند بگردد؛ که اگر قاعده می‌شد، دیگر اراده و اختیار بشر و ابتلاء و آزمایش و امتحان مفهوم پیدا نمی‌کرد. معجزه تنها نشانه است، حاکی از این حقیقت که دست خداوند بالای همه دست‌هاست؛ و اینکه مشروط به یاری دین خدا، خداوند شما را یاری می‌کند و به شما ثبات قدم و استقامت می‌بخشد. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا الله یَنصُرکُم وَیُثَبِّت أَقدامَکُم». قرار نیست معجزه، راه تدبیر و تلاش و مجاهدت و خطرپذیری را ببندد؛ هر چند که خداوند، مردمان مؤمنی را که از تدبیر و تلاش و مجاهدت کم نگذاشته باشند، سر بزنگاه خطرات مدد می‌کند.


۱۱- آنچه برای امروز ما مهم است، اینکه اقتضای شرایط پس از مشاهده معجزه، با قبل از آن یکی نیست؛ چنانکه خداوند به حواریون هشدار داد. اینجا مرز جهل و علم، و تسلیم یا لجاجت است و نمی‌توان حساب آگاه شدگان را با جاهلان یکی پنداشت. نمی‌شود هم خدا را باور داشت و هم به مستکبران عالم امید بست. مقدمه ایمان، کفر به طاغوت است. «قد تبیّن الرشدُ مِن الغَیّ فَمَن یکفر بالطاغُوتِ وَ یُومِن بالله فقد استمسک بالعروه الوُثقی». آیا ما در روزگار خود، از معجزات و نصرت‌های بی‌انتهای الهی کم دیده‌ایم؟ آیا زنده شدن یک ملت مرده و تو سری‌خور و رویش‌های نو به نو انقلاب، باور کردنی است؟ هیچ سیاستمدار یا صاحب نظر علوم سیاسی در دنیا باور می‌کرد امپراتوری آمریکا، درست از کشوری که شیطان بزرگ بر آن سیطره داشت و جزیره ثبات و ژاندارم خود برای اداره منطقه می‌دانست، دچار زلزله شود؟ آیا این شبیه جوشش نهضت معارضه با فرعون از قلب کاخ او نیست؟


۱۲- اینکه انقلاب اسلامی، در دوره استیلای دو امپراتوری کمونیستی و کاپیتالیستی به پیروزی برسد و در منطقه شاخ و برگ بگستراند، به دور از شرایط پیروزی معجزه‌آسای نهضت صدر اسلام در مقابل دو امپراتوری روم و ایران است؟ چه کسی می‌تواند بگوید شکست آمریکا در طبس و سایر کودتاها، شکست تحرکات چند لایه سازمان‌های با نفوذ نفاق، یا پیروزی در جنگ نابرابر ۸ ساله و سپس، مقاومت در مقابل تحریم‌ها، و سلسله پیروزی‌های جبهه مقاومت اسلامی در جنگ عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن -که بر اساس محاسبات مادی هرگز مقدور نبود- چیزی جز معجزه و نصرت الهی است؟! این روند چهل ساله باید یقین ما را برای همت و عمل مجاهدانه کامل کرده باشد، نه اینکه کسانی از ما -خدای ناکرده- آهنگ ارتجاع و تردید و ارتداد کنند. لعنت شدگان واقعی آنانند که حق را شناخته و میثاق استقامت بسته باشند اما از سر دنیا طلبی پیمان بشکنند و سپس، برای کتمان «انحراف»، دست به «تحریف» موازین و حقایق بزنند.

بالاتر از جنایت

عبدالصمد خرمشاهی در روزنامه ایران نوشت:
 

این روزها طرح تشدید مجازات اسیدپاشی در مجلس شورای اسلامی در دست بررسی است و ظاهراً کلیات این طرح نیز تصویب شده است. نگارنده ازسال‌ها پیش و در زمانی که آمار بزه اسیدپاشی رو به افزایش بود بارها و بارها در این رابطه قلم زدم و به مسئولین امر هشدار دادم که این موضوع را جدی‌تر بگیرند. از منظر تقنینی اولین قانونی که در این رابطه وضع شد مربوط به قانون مجازات مربوط به پاشیدن اسید بود که سال ۱۳۳۷ تصویب شد. به موجب این قانون، هر کس عمداً با پاشیدن اسید یا هر نوع ترکیبات شیمیایی موجب قتل کسی شود به مجازات اعدام محکوم می‌گردد. همچنین، اگر موجب مرض دائمی یا فقدان یکی از حواس پنجگانه قربانی شود به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم می‌شود و صدمات دیگری که به بدن فرد زده شود مجازاتش حبس از ۲ تا ۱۰ سال است.

لازم به توضیح است که شروع به اسیدپاشی نیز دو ماه تا ۵ سال به موجب این قانون زندان دارد. به نظر اینجانب، این قانون تاکنون نسخ نشده و به اعتبار خود باقی است. کما این‌که شاهد بودیم اغلب قضات در برخورد با مجرمین این جنایت به همین قانون در سال‌های اخیر استناد می‌کردند و حتی با وضع قانون مجازات اسلامی (مبحث قصاص)، امکان قصاص به لحاظ عدم مماثلت و سختی در اجرای حکم امکان پذیر نبود و همینطور استناد به ماده ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی در واقع کاربرد لازم را به همراه نداشت.

مشکل عمده‌ای که اغلب قربانیان اسیدپاشی با آن روبه‌رو بوده و در حال حاضر نیز هستند موضوع عدم حمایت مالی دولت از آن‌ها است. می‌دانیم که اسید پوست و گوشت قربانی را می‌خورد و قربانی دائم نیاز به مراقبت و رسیدگی و عمل جراحی دارد و این امر خود مستلزم داشتن توانایی‌های مالی است که اغلب قربانیان اسیدپاشی فاقد آن هستند. شواهد نشان می‌دهد حمایت‌های جسته گریخته برخی از افراد و خیرین و اخیراً انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی هم آنچنان که باید و شاید کافی و وافی نبوده و مفید به حال قربانی نیست. این‌که قانون‌گذار چگونه و به چه شکل می‌خواهد مجازات مصرح در قانون سال ۱۳۳۷ را تشدید کند خود نیاز به تأمل دارد. چراکه قانون یاد شده اشد مجازات را برای مجرمین در نظر گرفته است و در فرض این‌که در قانون جدید اعمال مجازات‌های شدیدتری از قانون سال ۱۳۳۷ مقدور و امکان پذیر باشد فی نفسه نمی‌تواند عامل بازدارنده برای مرتکبین این نوع جرم که به راستی چیزی فراتر از جنایت معمولی است باشد. چراکه تجربه نشان داده است که تشدید مجازات‌ها اگرچه ممکن است در مقاطع کوتاه و در فواصل زمانی کوتاهی عامل بازدارنده باشد اما هرگز نتوانسته جلوی رشد جرم را بگیرد. نکته‌ای که در این طرح قابل بررسی است گنجانده شدن موضوع حمایت دولت از آسیب دیدگان قربانیان اسیدپاشی است که ظاهراً مقرر شده دولت از این قربانیان حمایت مالی لازم را به عمل آورد.

نکته روشنی که در صورت اجرا اندکی از آلام و مصائب بزه دیدگان و قربانیان اسیدپاشی را کاهش خواهد داد. مسأله دیگری که می‌بایستی بدان اشاره کنم این است که همان‌طوری که عنوان شد اعمال مجازات‌ها ولو به شدیدترین وضع در رابطه با اسیدپاشان وسایر جرایم چاره نهایی کار نیست. مادام که مسائل و مشکلات روحی و روانی مردم جامعه سامان نیابد و مرتفع نشود خیلی خوشبینانه است که تصور کنیم آمار جرایم با وضع قوانین شدید رو به کاهش خواهد رفت. از منظر روانشناسی جنایی، اغلب کسانی که دست به ارتکاب این جرم‌ها می‌زنند دچار مشکلات و آسیب‌های شدید روحی و روانی هستند که ناشی از فقر مالی و فرهنگی است که از خانواده شروع شده و در جامعه گسترش پیدا می‌کند. بنابراین، در جهت برخورد با جرایم و این جرم وحشتناک لازم و ضروری است که حکومت اراده و عزم کامل خود را در جهت از بین بردن بسترهای مولد جرم که همانا مشکلات مالی و فرهنگی است به کار ببرد. رسانه‌های ما بخصوص صدا و سیما می‌تواند نقش بسیار مهم و حیاتی در جهت ارتقا فرهنگی و رشد اخلاقی جامعه داشته باشد. تجربه نشان داده است که اقدامات پیشگیرانه و مرتفع ساختن مشکلات مردم قطعاً نتایج پربار تری از اعمال مجازات‌های سنگین به دنبال خواهد داشت.

اگر در کشورهای توسعه یافته کمتر به این جرایم برخورد می‌کنیم نه به لحاظ وضع قوانین شدید و غلیظ در برخورد با مجرمین است بلکه این کشورها کوشیده‌اند علل و عوامل پیدایش جرم را در جامعه از بین ببرند و در این راه نیز موفق بوده‌اند. ماحصل کلام، ما نبایستی دلخوش به این باشیم که با وضع مجازات‌های شدید، آمار جرایم بخصوص این جرم وحشتناک کاهش پیدا کند. طبعاً هرگونه وضع قوانین در رابطه با محدودیت در امر خرید و فروش اسید یا مواد شیمیایی مشابه در واقع نوعی آب در هاون کوبیدن است. ضمن آن‌که اصولاً توان اجرایی در این رابطه وجود ندارد و کلاً نقشی در کاهش این جرم نخواهد داشت.

«سهامداران جنگ» و حادثه بغداد

امیرعلی ابوالفتح در روزنامه خراسان نوشت:

در حالی که بعد از چند روز جنگ لفظی شدید میان ایران و آمریکا، احتمال برخورد نظامی میان دو طرف رو به کاهش گذاشته شده بود، به یک باره چند انفجار، در نزدیکی سفارت آمریکا در بغداد رخ داد؛ پایتخت کشوری که متأسفانه محل تجمع نیروهای متعارض است. علاوه بر گروه‌های هم سو با ایران، بقایای بعثی‌ها، تکفیری‌ها و جریان‌های هم سو با سعودی‌ها، اماراتی‌ها و حتی اسرائیلی‌ها درعراق فعال هستند. نکته بعدی اینکه عالی‌ترین مقامات کشوری و لشکری ایران و آمریکا قویاً تاکید کرده‌اند که خواهان جنگ نیستند اما درعین حال هشدار داده‌اند که هرگونه اقدام نظامی از طرف مقابل را به شدت پاسخ خواهند داد. همچنین در روزهای گذشته، مقامات رسمی کشورها و طرف‌های اصلی مناقشه ایران و آمریکا، شامل عربستان و اسرائیل نیز حداقل در لفظ بر نفی جنگ در منطقه تاکید کرده‌اند.


این در حالی است که جمهوری اسلامی از زبان محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه، مسئولیت تنش دو ساله در مناسبات ایران و آمریکا را متوجه تیم «ب» شامل سران اسرائیل، عربستان و امارات به همراه جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا کرده است. به این موضوع حتی در رسانه‌های آمریکایی نیز تاکید شده است. با این حال، دونالد ترامپ در گفت و گوی اخیر خود با شبکه فاکس نیوز که تقریباً همزمان با انفجار بغداد پخش شد، در جایگاه بالاترین مقام آمریکا گفت که در این کشور «مجتمع های صنعتی – تسلیحاتی» وجود دارد که خواهان ادامه سیاست میلیتاریستی و جنگ در جهان، به ویژه در منطقه غرب آسیا هستند؛ اصطلاحی که از سوی دوایت آیزنهاور، رئیس جمهوری وقت آمریکا در سال ۱۹۶۰ مطرح شد و به «سهامداران جنگ» نیز شهرت یافت.


اگر فرض اینکه ایران، آمریکا و کشورهای منطقه علاقه‌ای به جنگ ندارند یا حداقل تا سر حد امکان از ورود به آن پرهیز می‌کنند، قریب به واقعیت باشد، این احتمال پیش می‌آید که «سهامداران جنگ» دست به کار شده‌اند تا ایران و آمریکا را در برابر عمل انجام شده قرار دهند و با حادثه‌ای، آتش جنگ جدیدی را در منطقه روشن کنند. البته یک فرض قدیمی تر، از رویکرد دولت ترامپ برای رفتن به لبه پرتگاه جنگ با هدف واداشتن طرف مقابل به مذاکره حکایت دارد، رویکردی که در قبال کره شمالی به کار گرفته شد و به رویکرد «آتش و خشم» شهرت یافت. این فرضیه می‌گوید، ترامپ قصد دارد با آرایش جنگ تمام عیار با ایران، تهران را به مذاکرات هسته‌ای و غیر هسته‌ای وادار کند. به همین دلیل نیز در توئیتی نسنجیده و در واکنش به انفجار در نزدیکی سفارت آمریکا در بغداد نوشت: «اگر ایران می‌خواهد بجنگد، آن زمان، پایان رسمی ایران خواهد بود. هرگز دوباره آمریکا را تهدید نکنید.»


با این حال، فرض جدیدی هم محتمل است که «سهامداران جنگ» آن قدر قدرت، نفوذ و پول دارند که بتوانند گروهی را به استخدام بگیرند تا کنار سفارت آمریکا در بغداد انفجارهایی طراحی کنند تا سهام شأن با جنگ افزایش یابد. به ویژه اینکه بر اساس رفتارها و گفتارهای متضاد رئیس جمهوری آمریکا، در دل سهامداران جنگ و تیم «ب» تردیدهای جدی مبنی بر عقب نشینی ترامپ در برابر سرسختی ایران بروز کرده است. از این رو چه بسا حامیان کنونی جنگ در آمریکا، راهی را طی کنند که اسلافشان در اواخر قرن نوزدهم و اواسط قرن بیستم با اجرای دو حمله مشکوک به دو ناو جنگی آمریکا، یکی در اطراف جزیره کوبا و دیگری در خلیج تونکین، آمریکا را وارد جنگ با اسپانیا و سپس جنگ با ویتنام کردند.


از این رو، درایت، خویشتن داری و پرهیز از واکنش‌های احساسی و هیجانی از سوی دو طرف، عمده ترین ابزاری است که می‌تواند نقشه تیم «ب» و «سهامداران جنگ» را خنثی کند؛ البته مشروط بر صحت این پیش فرض که دونالد ترامپ واقعاً جنگ با ایران را نمی‌خواهد. بماند که علاوه بر این سهامداران جنگ، به نظر می‌رسد اسرائیل وبرخی شیوخ عرب حاشیه خلیج فارس نیز از بروزاین درگیری استقبال می‌کنند.حتی داعش هم می‌تواند در برافروختن شعله‌های این درگیری که احتمالاً کل منطقه را در بر خواهد گرفت، منافع و رگه‌های حیات دوباره خود را جست وجو کند.


مغرضانه یا ناآگاهانه «همدلی ملی» را زیر سوال می‌برند

سید جلال ساداتیان در روزنامه آرمان نوشت: 

برای رفع مشکل کم‌اعتمادی مردم به مسئولان و آسان‌ترشدن کار برای دستگاه اجرایی کشور که مستقیماً با مردم در ارتباط است، تنها یک راه وجود دارد که آن ایجاد حس وحدت و همدلی ملی در سطح جامعه است. جناح‌های سیاسی باید در این زمینه پیش‌قدم باشند و با هدف کاهش تنش‌ها به تعامل با یکدیگر بپردازند. سران سه قوه نیز لازم است که در این راستا تلاش‌هایی داشته باشند و با ارائه برنامه و طرح واحدی برای اداره جامعه، کشور را از چندگانگی و اختلاف برهانند. مردم ما به‌دلیل اتفاقاتی که در یک‌سال و نیم اخیر افتاده به‌شدت آزرده شده‌اند و با توجه به فشار تحریم‌های غیرقانونی و اقتصاد ناآرام کشور، شرایط سختی را می‌گذرانند. این مساله باعث شده آنها از جناح‌ها و جریانات سیاسی دلزده شوند و انتقاداتی را درخصوص نیروهای داخلی مطرح کنند.

جریانات سیاسی کشور باید در کنار این حجم عظیمی از انتقادات که به سمت دولت نشانه رفته، طرح‌ها و برنامه‌های خود را برای حل مشکلات ارائه کنند و صرفاً به‌عنوان یک تماشاچی، ناظر یا منتقد در عرصه سیاسی حضور نداشته باشند. کشور به همتی عالی برای رفع مشکلات نیاز دارد و جناح‌های سیاسی، با توجه به اعتقاداتی که به راهکارها و روش‌های سیاسی دارند، باید طرح و برنامه‌های خود را ارائه کنند. مسئولان نیز نباید نسبت به ایجاد فضای باز سیاسی در جامعه نگاهی سخت‌گیرانه داشته باشند و چه بهتر که در این راستا کاری کنند که حس اعتماد در مردم افزایش پیدا کرده تا کسی از ابراز نظر و طرح انتقاد نهراسد. به‌دلیل دشمنی‌ها و تحریم‌های ایالات متحده کشور در شرایط جنگی قرار دارد و مسئولان باید به نوعی رفتار کنند که مردم این مساله را باور کنند و با دولت در این راه همراه شوند.

فشارهای اقتصادی که امروز وجود دارد اگر از زمان جنگ تحمیلی بیشتر نباشد کمتر نیست و اگر یاری و همراهی مردم نباشد، مطمئناً عواقب خوبی در انتظار نخواهد بود. برخی اوقات، جریان‌هایی مغرضانه یا ناآگاهانه اقداماتی انجام می‌دهند که در نهایت به تنش و افتراق در جامعه می‌انجامد و به آرامش مردم آسیب می‌رساند.

گاهی برخوردهایی صورت می‌گیرد که زیبنده نظام ما نیست. برای مثال برخورد با کارگران در روز کارگر و در حالی که به مشکلات معیشتی خود معترشند، یا برخورد با معلمان در روز معلم در حالی که به مسائل صنفی اعتراض دارند و یا برخورد با دانشجویان و خبرنگاران تنها باعث سخت‌ترشدن اوضاع کشور می‌شود. معترضان نیاز دارند صدایشان شنیده شود و لازم است تدابیری برای آرام‌کردن معترضان اندیشه شود. در دولت نیز دوگانگی‌هایی وجود دارد و متأسفانه برخورد مناسب نیز با این صداهای مخالف که برخلاف رأی مردم حرکت می‌کنند دیده نمی‌شود.

رئیس‌جمهور باید گامی در جهت همگرایی در دولت بردارد. از سوی دیگر حضور چنین شخصی به پاشنه آشیل دولت تبدیل و مشکلات بسیاری ایجاد خواهد کرد. نهایت اینکه می‌توان با اطمینان گفت بی‌توجهی به چنین مسائلی، بی‌اعتمادی را در مردم تشدید می‌کند.

زخم اشرافی‌گری بر پیکر انقلاب اسلامی

سیدعبدالله متولیان در روزنامه جوان نوشت:


آسیب‌شناسی دقیق و جامع، مهم‌ترین و فوری‌ترین اقدام در آغاز گام دوم انقلاب است. بر اساس آموزه‌های دینی و بیانات و تأکیدات امامین انقلاب، از میان همه آسیب‌های متصور، اشرافی‌گری و خوی کاخ‌نشینی و میل به تجملات خطرناک‌ترین و پرضررترین آسیب انقلاب و کشور محسوب می‌شود. اشرافی‌گری عامل انحطاط طاغوت پهلوی و ریشه همه ظلم‌های دوره پهلوی است. درباریان برای حفظ سلطنت و اقتدار خود، مردم را در فقر و استضعاف نگه داشته و عقده‌های حقارت از یک‌سو و کینه و بغض عصیان‌گری علیه طاغوت از سوی‌دیگر را در مردم برانگیخته و سبب طغیان مردم و فروپاشی حکومت ظالمانه و متکبر محمدرضاشاه شد.


پدیده منحط و طاغوتی کاخ‌نشینی و اشرافی‌گری یکی از آفت‌های پرخطری است که هم‌اینک نظام اسلامی را از درون به شدت تهدید می‌کند و مانند موریانه پایه‌های امنیت و اقتدار نظام را می‌خورد و آرامش و آسایش روحی و روانی مردم را به‌کلی مخدوش می‌کند. اشرافی‌گری مسئولان تیری است که صد نشانه را هدف‌گیری می‌کند و مانند سرطان همه تار و پود جامعه را فرا می‌گیرد و با سرعت بر اقتصاد، امنیت و فرهنگ جامعه تأثیر منفی گذاشته و روابط اجتماعی و فرهنگی را مخدوش و زمینه‌های واگرایی جمعیتی و دوقطبی خطرناک «فقیر و غنی» و تشدید نفرت و کینه نسبت به کارگزاران نظام و سلب اعتماد عمومی به نظام شده و موجب فروپاشی از درون خواهد شد.


اشرافی‌گری همواره مورد مذمت و نکوهش رهبران انقلاب اسلامی قرار داشته است. حضرت امام خمینی (ره) بارها و بارها خطرات آن را به مسئولان گوشزد کردند: «آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس‌جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخ ‏نشینی بیرون برود و به کاخ ‏نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می‌‏شود. آن روزی که مجلسیان خوی کاخ‌نشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزنده کوخ ‏نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم. (اول فروردین ۱۳۶۲) «سرچشمۀ همۀ مصیبت‌هایی که ملت‌ها می‌‏کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان (به اصطلاح خودشان) باشند.» (۷ شهریور ۱۳۶۱)


مبارزه با فرهنگ منحط و طاغوتی کاخ‌نشینی و اشرافی‌گری هدف اولیه انقلاب اسلامی و عامل بسیج مردم در شروع حرکت مردمی در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ بوده و هم‌اکنون نیز هدف ثانویه نظام اسلامی در ایجاد سبک زندگی ایرانی اسلامی است. بی‌شک پیروی از اسلام اموی و سبک زندگی کاخ‌نشینان و مرفهین بی‌درد مغایر با سبک زندگی ایرانی اسلامی بوده و پیامدهای بسیار خطرناکی در پی خواهد داشت.


رهبر معظم انقلاب اسلامی در اواخر سال ۹۶ طی دو ماه چهار بار خطرات اشرافی‌گری را به مسئولان گوشزد نموده‌اند. ایشان در ۲۹ بهمن‌ماه سال ۹۶، با برشمردن خطر ارتجاع چنین فرمودند: «من وظیفه دارم خطر را به مردم عزیزمان بگویم. ما اگر به سمت اشرافی‌گری حرکت کردیم، این رفتن به سمت ارتجاع است.» و حدود یک ماه بعد، در دیدار با اعضای مجلس خبرگان، بار دیگر خطر حرکت مسئولان به سمت اشرافی‌گری را برشمرده و اهمیت مبارزه با آن را بالاتر از تبلیغ دانستند و به فاصله یک هفته در سخنرانی اول فروردین سال گذشته مجدداً به آسیب اشرافی‌گری در جامعه اشاره کرده و فرمودند: «ما در سبک زندگی مشکلاتی داریم: یکی از مشکلات ما اشرافی‌گری است. اشرافی‌گری متأسفانه از طبقات بالا سرریز می‌شود به طبقات پایین؛ آدم متوسّط - [یعنی] از قشرهای متوسّط- هم وقتی می‌خواهد میهمانی بگیرد، وقتی می‌خواهد عروسی بگیرد، مثل اشراف عروسی می‌گیرد. این عیب است، این خطا است، این ضربه به کشور می‌زند»


(۰۱ /۰۱ /۱۳۹۷) و نهایتاً ۲۹ فروردین ۹۶ در دیدار با مدیران و کارکنان وزارت اطلاعات، این موضوع را مطرح و سیره امام خمینی را، پرهیز از اشرافی‌گری و حفظ روحیه ساده‌زیستی عنوان کردند: «باید موضوع مبارزه با فساد بسیار جدی گرفته و با شریان‌های اصلی آن مقابله شود… فساد در بسیاری از موارد ناشی از روحیه زیاده‌طلبی و اشرافی‌گری و تجمل‌پرستی است. اینکه امام بزرگوار بارها بر حفظ زی طلبگی و داشتن زندگی ساده و معمولی مسئولان تأکید داشتند، به همین علت بود»


از آنجا که زخم اشرافی‌گری بر پیکر نظام اسلامی قلب هر انسان آزاده و دوستدار ایران و انقلاب را به درد می‌آورد و تمام خدمات و دستاوردهای بی‌نظیر و معجزه‌گون انقلاب اسلامی را زیر سوال می‌برد و ایمان و اعتقادات مردم را سست و باورهای آنان را بر باد می‌دهد، مقابله فوری و تمام عیار با این پدیده شوم اولویت اصلی نظام در آغاز گام دوم بوده و همه مسئولان باید بدون مسامحه و با رویکردی انقلابی ریشه اشرافی‌گری را کنده و زمینه تقویت اعتماد ملی را فراهم آورند.

توهُم سعودی‌ها

جلال خوش چهره در روزنامه ابتکار نوشت:

مانند گذشته، ریاض در ایجاد ائتلاف ضدایرانی در منطقه ناکام خواهد بود. مهم‌ترین مانع ریاض، عدم مشروعیت آن نزد همسایگانش است. علاوه‏براین به همان میزان که ریاض به همراه دولت‌های امارات و بحرین خواستار بالاگرفتن تنش با ایران و افزایش دامنه آن تا رویارویی مستقیم هستند، عراق، قطر، کویت و عمان با این رویکرد مخالفند. سیاست‌های ریاض همواره با سوءظن و تردید میان دولت‌های عرب جنوب خلیج‌فارس و منطقه خاورمیانه عربی روبه‏رو بوده است.پس از سرخوردگی‌های ناشی از ناکامی در ایجاد «ناتوی عربی» که اصلی‌ترین هدف خود را مقابله با تهدیدهای ایران خوانده بود، ریاض باردیگر بخت خود را در ایجاد ائتلافی تازه علیه ایران به آزمون گذاشته است.

دعوت از دولت‌های عربی برای اجلاس فوق‌العاده در جده به معنای آزمون دوباره‌ای است که ریاض می‌خواهد نتایج سیاست‌های ضدایرانی خود و معدود متحدان منطقه‌ای و آمریکایی‌اش را دراین‌باره بسنجد. به‏زعم دولتمردان سعودی، اکنون زمان طلایی است که می‌شود با سیاست برهنه به مقابله با قدرت و نفوذ منطقه‌ای ایران پرداخت. سعودی‌ها همه سرمایه خود را در بستری از قرائن نهاده‌اند که اصلی‌ترین آن بالاگرفتن تنش در روابط ایران و آمریکا، آرایش نظامی کم‏سابقه ارتش آمریکا در نزدیکی آب‌های خلیج‏فارس و تنگه هرمز، عادی‏سازی پیدا و پنهان روابط اسرائیل با برخی دولت‌های عربی، عافیت‏طلبی روس‌ها و نیاز اقتصادی چین برای کاهش تنش‌ها با واشنگتن، سیاست‌های مشروط اروپا در استمرار روابط با ایران و سرانجام انزوای ایران در جامعه بین‌المللی است. اما این همه واقعیت نیست. دیپلماسی «کیف پول» سعودی‌ها را نسبت به خود، ایران، منطقه و جامعه بین‌المللی دچار توهُم کرده است.

سرخوردگی بالاترین تجربه سعودی‌ها در دهه‌های اخیر است؛ چه آن هنگام که تصور می‌کردند جنگ هشت‏ساله رژیم صدام‌حسین قادر به شکستن ابهت سرزمینی و ملی‌- مذهبی ایران در منطقه خواهد شد، چه وقتی که طالبان و القاعده را در همسایگی این کشور پرورش دادند و چه اکنون که تصور می‌کنند زمان طلایی برای کوتاه‏کردن قامت ایران فرارسیده است. آنان در تصور خود دچار اشتباهات استراتژیک هستند.

بالاگرفتن تنش‌ها و منازعات با ایران به‌معنای تغییر همه امتیازها به نفع سعودی‌ها نیست. به عبارت روشن‌تر، بالاگرفتن تنش‌ها با ایران به مفهوم تغییر رویکردهای پرتردید و سوءظن به سیاست‌های ماجراجویانه ریاض نیست. هنوز و همچنان تنها امارات عربی متحده و بحرین همسو با ریاض در شورای همکاری خلیج‏فارس هستند. مواضع قطر، عمان و کویت هرگونه برنامه سعودی‌ها را دچار اختلال کرده و می‌کند. دیگر دولت‌های عربی خاورمیانه نیز از یکسو چشم به منابع مالی سعودی‌ها دارند، از سوی دیگر مانند آنان درباره موقعیت و جایگاه نهادینه ایران در خاورمیانه و جامعه جهانی دچار توهُم نیستند.

دولت‌های عربی در مناسب‌ترین وضع از نگاه سعودی‌ها رویکردی سوداگرانه به ریاض داشته و در این حال مراقب‌اند که از خط قرمز منافع استراتژیک خود عبور نکنند. به این ترتیب، ریاض یا خود را به گمراهی سپرده است و یا به این واقعیت توجه دارد که هرگونه دوری و یا تنش دولت‌ها با ایران به‌معنای نزدیک‏شدن به ریاض نیست.

ظرفیت‌های دولت سعودی در همه سطوح نزد جامعه جهانی و خاصه همسایگان عرب آن شناخته شده است. علاوه‏براین، سعودی‌ها درباره حجم و دامنه تنش‌ها در روابط ایران و آمریکا دچار توهُم استراتژیک هستند. ایران، ایالات متحده، اروپا، روسیه، چین و اکثر دولت‌های مستقر در غرب آسیا خواستار گسترش دامنه تنش‌ها تا مرز رویایی مستقیم نیستند. اگرچه منطقه، ایران و آمریکا تا این اندازه به مرز جنگ مستقیم نزدیک نشده‌اند، ولی همه طرف‌ها به شدت مراقب‌اند که روزنه‌های امید به عبور از وضع کنونی بسته نشود. از این‌رو، همه طرف‌ها به مراقبت از عوامل گریز از مرکز و فتنه‌گر در منطقه توجه داشته و به دقت رفتار آتش بیاران معرکه را رصد می‌کنند.ریاض به‌زعم خود می‌خواهد از زمان طلایی فرصت‏طلبی کند اما نه زمان به تمامی به نفع اوست و نه شرایط مطابق با خواست‌هایش.


سر و ته یک کرباس

محسن پیرهادی در روزنامه رسالت نوشت:


دونالد ترامپ در حساب کاربری خود در توئیتر نوشته است: «اگر ایران می‌خواهد بجنگد، این پایان رسمی ایران خواهد بود. هرگز دیگر ایالات متحده را تهدید نکنید». این در حالی‌است که جمهوری اسلامی ایران، جز در مقام مقابله با تهدیدات و دفاع از خود، هرگز هیچ کشوری را تهدید نکرده است و این دولت آمریکاست که به ویژه در هفته‌های اخیر، با غوغاسالاری و ماجراجویی، خبر از اعزام بمب افکن‌های B-52 و ناو آبراهام لیکلن به منطقه داده است.

سیاست دولت آمریکا هم فشار و جنجال برای آوردن ایران به پای میز مذاکره است. دولت آمریکا، اساساً به همین میز مذاکره، حتی فارغ از آنکه نتیجه چه باشد، برای امور تبلیغاتی خود نیاز دارد؛ اگر نه دولت ترامپ و حلقه اطرافش، در مذاکره با کیم جونگ اون، چه عایدی خاصی داشتند؟ آیا جز این بود که خود نمایش مذاکره برایشان کارکرد تبلیغی داشت؟


بسیار مهم است که ما در این سوی میدان، متوجه باشیم که ترامپ و مشاورانش چه سیاستی اتخاذ کرده‌اند. دولت آمریکا، لایه‌های پیچیده و تصمیم سازی دارد که در دولت ترامپ، دقیقاً به اندازه دولت اوباما محاسبه گرند و به عواقب جنگ با ایران می‌اندیشند. اگر دولت فعلی آمریکا، ظاهری خشن و سخت از خود نشان می‌دهد، این تصمیم چند نفر یا شخص ترامپ یا گروه B نیست، بلکه خروجی یک سیستم است که تصمیم گرفته در شرایط فعلی جهان، از در تهدید و فشار و اعمال زور و قلدری وارد شود. کیست که نداند عمده توافق برجام و روح و جسم آن، در دولت پیشین آمریکا هم زیر سوال رفته بود و جز پوسته، چیزی از آن نمانده بود. مقامات آمریکایی، ممکن است در حوزه‌های مختلف، سلیقه و روش متفاوتی داشته باشند اما در مسائل کلان، تفاوتی با هم ندارند و آن طور که می‌گویند مهار ایران – بخوانید تغییر حکومت یا تغییر ماهیت آن – یکی از اهداف کلان و قطعی تمام دولت‌های آمریکاست.


نظر به این تحلیل، شخصاً سیاست ایجاد اختلاف و فاصله گذاری میان مقامات آمریکایی را قبول ندارم بلکه در مواردی آن را بیشتر شبیه به لطیفه می دانم.


موضع وزیر محترم امور خارجه در پاسخ به ترامپ، حامل این گزاره است که او همچنان به تعامل با بخش‌هایی از هیئت حاکمه آمریکا باور دارد. ظریف در توئیتر نوشته است: «دونالد ترامپ به درستی از مجتمع نظامی -صنعتی که ایالات متحده را به سوی جنگ‌های همیشگی می‌راند، اعلام انزجار می‌کند. ولی اینکه به “تیم B” اجازه داده شود دیپلماسی را از بین ببرند و همدستی در جنایات جنگی … هیچ نتیجه‌ای جز تقویت همین مجتمع ندارد.» این اظهار موضع، دو اشکال دارد.

اول آنکه به دلیل پیش گفته، حاکی از امید به فاصله گذاری میان مقامات آمریکایی است و ثانیاً، برای پاسخ به شخص یاوه گویی که حرف از پایان رسمی ایران می‌زند، بسیار ناامید کننده است. باید با ترامپ به زبان خود او سخن گفت.

وزیر خارجه، نماینده ملت ایران است و برای غرور ایرانیان سراسر دنیا هم که شده باید به ترامپ یادآوری کرد که مراقب باشد حرف‌هایش، موجب نگرانی بیش از پیش خانواده‌های سربازان آمریکایی نشود!