مدت‌ها پیش مقاله‌ای نوشتم و گفتم حضور در شبکه‌های اجتماعی و استفاده از ابزار دیجیتال بدون آموزش‌های زیربنایی در سنین پایین باعث مرگ دست‌خط می‌شود. دست‌خط دارد می‌میرد.

سرویس شبکه‌های اجتماعی - برخی برای خودشان شأن و نقشی فرهنگی تعریف کرده‌اند و بعضی نیز می‌گویند ما کف میدانیم و کار جهادی می‌کنیم. کمتر می‌توان کسی را پیدا کرد که هم به مبارزه شایعات و اخبار دروغ برود و هم آستین بالا بزند و از گمیشان و شیراز تا عین دو و سوسنگرد بزند به سینه سیل. اما سید علی موسوی این‌گونه است. نویسنده و مؤلف بیش از ۱۵ کتاب در زمینه سواد رسانه‌ای، اهل شیراز، سخنران و استاد پرکاری که باید به او «معلّم سواد رسانه‌ای» لقب بدهیم. گفتگوی مشرق با سید علی موسوی را بخوانید.

آقای دکتر! خودتان را به صورت مختصر معرفی کنید.

بنده سید علی موسوی هستم، محقق و پژوهشگر فضای مجازی. ۶ سال است به طور جدی مطالعات میان رشته‎ای دارم و دراین حوزه کار پژوهشی می‌کنم. حدود پانزده جلد کتاب نوشتم که در واقع نادانسته‌هایم را نوشته‌ام، نه چیزهایی که می‌دانستم. از جمله «کتاب مهندسی اجتماعی»، «امنیت سایبری به زبان ساده»، «هکر و هنر هک»، «اصول آموزش سواد رسانه‌ای به کودکان» و … مباحثی که است که دیدم نیاز بوده. خواندم و تحقیق کردم و برایشان تولید کرده‌ام در جهت رفع نیاز منابع مطالعاتی که اگر یکی مثل خودم در این مسیر قرار گرفت، دیگر مثل من وقت نگذارد.

یعنی در واقع برای این حوزه تولید ادبیات کرده‌اید!

بلی و از طرف دیگر درک فضای مجازی در کشور به تعبیر من درک «فیل در تاریکی» است. یعنی هرکسی به ظن خودش درکی دارد. در صورتی که می‌بینیم درباره شبکه‌های اجتماعی و فضای ارتباطی جدید از سال ۱۹۶۰ مارک‌لوهان با نظریه دهکده جهانی طرح موضوع می‌کند. در ده سال اخیر بحث شبکه‌های اجتماعی به شدت داغ شده و برای ما محسنات به همراه داشته؛ اگرچه یک سری چالش‌ها نیز به وجود آورده، مثل سازماندهی اغتشاشات و درگیری‌ها یا اگر بخواهیم به صورت دقیق بگوییم اولین حرکت کنشگری سایبری در ایران به سال ۸۸ بازمی‌گردد. بنابراین، به رغم اینکه ادبیات وجود دارد، یک نوع نادانستن نیز حس می‌شود که من سعی کرده‌ام با این نادانستن روبرو شوم.

الزامات حضور هدفمند در شبکه‌های اجتماعی چیست؟

ما برای حضور در شبکه‌های اجتماعی یا کنشگری در فضای مجازی به دو سواد نیاز داریم: سواد اطلاعاتی و سواد رسانه‌ای. در کشور موضوع «سواد رسانه‌ای» بیشتر کار شده که البته نیازمند این موضوع هستیم. چون انجمن سواد رسانه‌ای امریکا از سال ۱۹۹۲ فعالیت خودش را شروع کرده و همچنان در مقاطع پایه دارد کار می‌کند و کاربران را نسبت به موضوعات فضای مجازی آشنا می‌کند. در حالی که در کشور ما دو سالی است بحث سواد فضای مجازی یا سواد رسانه جدی شده، اما از لحاظ استانداردسازی محتوایی، گروه‌ها و انجمن‌های مختلفی که در این حوزه کار می‌کنند، اختلافاتی دارند.

اختلافات در روش یا در محتوا؟

یعنی هر مجموعه یا نهادی با زعم خودش آموزش می‌دهد با مدل‌های مختلف. اما اینکه ما ضرورت آموزش را درک کرده‌ایم، بسیار ارزشمند است. ما چندین سال در این حوزه در دستگاه‌های مختلف رویکرد سلبی داشتیم نه رویکرد ایجابی و آموزشی و چون آموزش خوبی ندادیم و فرهنگ‌سازی نکرده‌ایم، شاخص سواد رسانه‌ای در کشور ما پایین است. کشورهای دیگر هم همین مشکلات را دارند و روزبه‌روز هم این مشکل مشهودتر می‌شود. شما ببینید وقتی تصویر یک تخم‌مرغ چهل میلیون لایک می‌گیرد، یعنی باید شبکه‌های اجتماعی را جدی گرفت. چرا که مردم بعد دوم زندگی‌شان را در فضای مجازی تعریف کرده‌اند و گونه‌ای از تفریحات و سرگرمی را دنبال می‌کنند، یعنی صرفاً به دنبال کارهای هدفمند نیستند. در این تفریح و سرگرمی یک مقدار هدفمندی گم می‌شود. در مقابل باید رژیم مصرف تعریف کرد تا آن هدفمندی دنبال شود.

فکرمی‌کنید اگر این دو سواد وجود داشته باشد، حضور مؤثر در شبکه‌های اجتماعی میسر می‌شود؟

نه فقط میسر، بلکه محقق می‌شود. اما نگاه کنید چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ ما کتاب «سواد رسانه» برای پایه دهم داریم که البته یک درس اختیاری است. اما در بسیاری از شهرها و حتی در تهران، اصلاً معلم ندارد. و اصلاً باید پرسید چرا این درس اختیاری است؟ درصورتی که بچه‌ها حتی در پایه‌های سنی پایین‌تری دارند با این موضوع روبرو می‌شوند، چه بسا باید گفت نسل جدید را رسانه و ابزارهای دیجیتال دارد بزرگ می‌کند و پرورش می‌دهد. اما آشنایی، دانش، علم و شناختی در این حوزه در کتاب‌ها و آموزش‌ها وجود ندارد. من یک مجموعه چهارجلدی استفاده از فضای مجازی برای رده سنی ۸ تا ۱۲ تألیف کردم. اشکالات و ایراداتی که بر من و این کتاب گرفتند، نشان می‌دهد موضوع سواد رسانه‌ای با اینکه خیلی از آن گفته‌ایم و نوشته‌ایم، هنوز برای مسؤولان جا نیفتاده.

راهکار شما برای مواجهه با آسیب‌های شبکه‌های اجتماعی تدوین یک نظام آموزشی جامع است؟

ما نیاز به تدوین یک سیر محتوایی دنباله‌دار در مورد تمامی موضوعات مرتبط با فضای مجازی هستیم. مثلاً در بحث هک، نباید این موضوع را کاملاً فنی دید یا به صورت صفر و یکی نگاه کرد. من در کتابی که در مورد هک نوشتم، ازنظر روانشناسی موضوع را بررسی کردم و به سؤالاتی مثل «اصلاً هکر کیست»، «چرا هکر می‌شود»، «ماهیت هک چیست»، «استفاده‌اش چیست» پاسخ دادم. چون درک متفاوتی از فضای سایبری در افراد مختلف به وجود آمده، نیاز داریم یک ادبیات مشترک و فهم مشترک را در جامعه ایجاد کنیم. برای این کار هم نیاز به آموزش داریم؛ آن هم در مقاطع پایه. چون اگر بتوانیم در میان بچه‌های نسل دیجیتال این مسأله را تصحیح کنیم و خانواده‌ها را نسبت به این موضوعات آگاه کنیم، مسیر فهم برای آحاد جامعه باز می‌شود.

به نظر شما کدام فرصت شبکه‌های اجتماعی در ایران ناشناخته مانده؟

من یازده کارکرد مثبت را برای فضای مجازی می‌بینم و پنج فرصت منفی. مهم‌ترین بحثی که در عصر ارتباطات ناشناخته مانده، بازتاب اتفاقات خوب در جامعه در حوزه رسانه است که نه تنها ما همه مردم جهان در آن به شدت ضعیف هستیم. چون اخبار زرد همیشه برای مردم و مخاطب جذاب بوده است، اما ما هم هنوز نتوانستیم تشخیص اخبار صحیح از ناصحیح را که جزء سواد رسانه‌ای است، در جامعه جا بیندازیم.

آیا در آینده نزدیک شبکه‌های اجتماعی جای رسانه‌های عمومی مثل مطبوعات یا سایت‌های خبری را می‌گیرند روزی می‌آید که ما دیگر هیچ روزنامه‌ای یا سایتی نداشته باشیم؟

از نظر مک‌لوهان، در عصر ارتباطات فاصله مردم و رسانه‌ها خیلی نزدیک می‌شود. شما می‌بینید که اتفاقات تا چه اندازه متأثر از رخدادهای شبکه‌های اجتماعی است. مدتی پیش، یک خانم ۲۸ ساله که نماینده نیویورک است، برای دموکرات‌ها کلاس آموزش توییتر و اینیستاگرام برگزار کرد. همین حالا اعتبار رسانه‌ها به خبرنگاران و مدیرانی است که در شبکه‌های اجتماعی تأثیرگذار هستند یا دیده می‌شوند. پس داریم می‌رویم به سمت رسانه فردمحور و تریبون‌های شخصی و تعاملی‌تر شدن رسانه‌ها. کاری که خود رسانه‌ها برای آنکه زنده بمانند، انجام می‌دهند. مثلاً اخیراً یکی از گزارشگران بی‌بی‌سی فارسی که بعد از ده سال از این شبکه جدا شده، شبکه مخاطب‌محوری راه انداخته به نام «یورتایم». این شبکه هیچ هیئت تحریریه یا تیم تولید ثابتی ندارد و کاملاً بر اساس محتواهایی که مخاطبین ارسال می‌کنند، اداره می‌شود. یعنی بخشی از رسانه‌ها دارد گره می‌خورد با شبکه‌های اجتماعی. البته هیچ چشم‌اندازی برای آینده رسانه‌ها در تعامل و کنش و واکنش با شبکه‌های اجتماعی وجود ندارد. مطالعاتی در غرب وجود دارد اما همچنان در مراحل ابتدایی است.

مهم‌ترین مسئله ایران در شبکه‌های اجتماعی چیست؟

نه تنها در ایران، بلکه در جهان، اینکه فضای مجازی از کارکردهایی که قرار بوده داشته باشد، فاصله گرفته در عصر فناوری‌های نوین و رسانه‌های اجتماعی، اطلاعات همیشه و همه جا هست، بی‌وقفه در زندگی‌مان سرازیر می‌شود و ما را تهدید به غرق‌شدن می‌کند. این را اضافه کنید به اینکه قدرت رسانه‌ای افتاده دست جریانی که موافق ما نیست. به تعبیر رهبر معظم انقلاب غربی‌ها در رسانه به بلوغ رسیدند. شاید تا چند سال پیش من این جمله را درک نمی‌کردم، اما الآن به‌عنوان یک کنشگر یا یک محقق در این حوزه دارم فضا را می‌بینم، باید بگویم بایدها و نبایدهای شبکه را غرب تعیین می‌کند و باورها و ارزش‌ها دستخوش تغییرات می‌شود و در نتیجه، هویت ایرانی به خطر افتاده است.

راهکار رفع یا مقابله چیست؟

من مدت‌ها پیش مقاله‌ای نوشتم و گفتم حضور در شبکه‌های اجتماعی و استفاده از ابزار دیجیتال بدون آموزش‌های زیربنایی در سنین پایین باعث مرگ دست‌خط می‌شود. دست‌خط دارد می‌میرد. یعنی شبکه‌های اجتماعی ما به تعبیر کارل تارو گرینفلد، ژورنالیست ژاپنی، ما به شکلی خطرناک به نوعی تقلید از دانایی نزدیک می‌شویم، دانایی‌ای که در واقع الگوی جدیدی از نادانی است. چون مرتباً به مطالبی در شبکه‌های اجتماعی نوک می‌زنیم و بعد آن‌ها را نشخوار می‌کنیم. یعنی رسانه‌های نوظهور با توجه به آن اثرگذاری لحظه‌ای و کوتاهی که دارند و آن تیترخوانی‌هایی که مخاطب انجام می‌دهد، مردم را به سمت نادانی سوق می‌دهند و این سبک از نادانی خیلی خطرناک است. شاید بتوان آن را «نادانی شیک» نامید.

تفاوت بسترهای توییتر و اینستاگرام چیست؟ آیا استفاده از شبکه‌های اجتماعی به تنهایی می‌تواند ما را در تبلیغ محصول یا ایده خودمان موفق کند؟

توییتر، یک شبکه اجتماعی قدیمی است و اینستاگرام سن و سال کمتری دارد. اما تفاوت این است که توییتر از یک شبکه اجتماعی تبدیل شده است به یک رسانه اجتماعی. چهره‌ها و شخصیت‌های خبری و سیاسی در توییتر فعال هستند و فضا به صورت کلی متن‌محور است و به تعبیری شوآف دادن تصویری وجود ندارد. ایران ۸۶ میلیون جمعیت دارد که طبق آمار حدود ۵۲ میلیون نفر دسترسی به اینترنت دارند و بیش از ۴۲ میلیون در شبکه‌های اجتماعی فعال هستند. یعنی نیمی از جامعه ایرانی در بعد دوم زندگی‌اش که فضای مجازی است در عصر ارتباطات زندگی می‌کند. بنابراین هرکسی قدرت رسانه‌ای قوی داشته باشد، می‌تواند محصول خودش را بفروشد؛ چه کالای تجاری باشد، چه کالای سیاسی.

اگر در توییتر کاره‌ای بودید، چه ویژگی از توییتر را حذف یا اضافه می‌کردید؟

درباره یک موجود ۱۲ ساله مقداری سخت است، اما در مقام پاسخ شعار آزادی بیان توئیتر را محقق می‌کردم. یا با فعالیت ربات‌ها که به معضل اصلی شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده، برخورد جدی می‌کردم تا فعالیت‌های رباتیک برای اخبار جعلی و دروغ متوقف شود.

تابه‌حال سوژه ترورهای سازمان‌یافته مجازی قرار گرفتید؟

بله مدتی پیش. یکی از بحث‌ها و موضوعاتی که داریم در توییتر کار می‌کنیم، همین عملیات‌های ترندینگ است. یک جریان نوظهور در میان معاندین جمهوری اسلامی به نام آنارشیست‌ها مدتی است در توئیتر فعالیت دارند و هشتگ‌های جدیدی تولید می‌کنند. آمدیم اینها را بررسی کردیم و اثبات کردیم عملیات اینها رباتیک است. مثلاً آمار داشتیم در ۲۴ ساعت یک اکانت ۱۴۰۰ تا ریتوییت کرده یا در ماجرای کنفرانس لهستان با نسبت فراوانی هشتگ به کاربر اثبات کردیم، عملیات ماشینی صورت گرفته. هر موقع درباره این جریانات چیزی می‌نویسیم، موجی از فعالین و مرتبطین اینها می‌آیند فحاشی می‌کنند.

اگر بخواهید به یکی از توییت‌های خودتان را که بازخورد خوبی داشته، اشاره کنید؛ به کدام یک از توییت‌هایتان اشاره می‌کنید؟

توئیتی که تصویر سربازان اسرائیل را روی بیلبورد برده بود. یا توئیتی که به فضای یک آموزشگاه نقاشی پرداخته بود که حجاب در آن به کلی رعایت نمی‌شد و در اینستاگرام تبلیغ می‌شد و حجم زیادی از واکنش به همراه داشت.

چه انتقادی نسبت به مدیران و مسؤولان این حوزه دارید؟

خود مدیران این حوزه، آگاهی دقیق از این فضا ندارند. همان تعبیری که ابتدا کردم، یعنی تشبیه فیل در تاریکی. یکسری تعریف‌های نادرست و شناخت بخشی و جزئی باعث شده در خود سیستم مدیریتی که نسل سنتی است و می‌خواهد برای دنیای نسل دیجیتال تصمیم‌گیری کند؛ فهم جامعی پدید نیاید.

سه نفر کاربر که فعالیت‌شان را صحیح می‌دانید، معرفی کنید.

یک عده هستند که دارند در حوزه آگاه‌سازی صهیونیستی کار می‌کنند، مثل آقای «اخ فی الله» یا کسی مثل سید پویان حسین‌پور که در جبهه انقلاب وسط معرکه بزن بزن‌های جریان برانداز و جریان انقلاب ایستاده و آقای آذری، روحانی فعالی که در اردوهای جهادی مشارکت می‌کند. از خانم‌ها مثلاً خانم نفیسه سادات موسوی که شاعر است و در اینستاگرام یک سبک زندگی صحیحی را ترویج و تشویق می‌کند یا خانم پریچهر که در حوزه مسائل زنان فعالیت دارد و به شدت به ایشان هجمه وارد می‌کنند و براندازان، توهین‌ها یا فحاشی‌هایی می‌کنند که اگر به من می‌گفتند، حتماً دی‌اکتیو می‌کردم! اما ایشان ایستاده و مقاومت و فعالیت می‌کند.

مهم‌ترین مسأله رسانه‌ای در استان شما یعنی استان فارس چیست؟

در یک کلام می‌توان گفت «ضعف اطلاع‌رسانی» و «فقدان سواد رسانه‌ای». در مورد سواد رسانه‌ای صحبت کردم، اما در مورد ضعف اطلاع‌رسانی باید بگویم ما خبرنگار شجاع کم نداریم اما رسانه‌ها و خبرگزاری‌های رسمی آنها را به رسمیت نمی‌شناسند یا اجازه نمی‌دهند آنها استقلال پیدا کنند. اجازه نمی‌دهند خبرنگار یا گزارشگر روایت خودش را ارائه کند. بی‌طرف نیستند و اتفاقات یا رویدادهای محلی را با معیارهای ملّی تراز می‌کنند. مثلاً در ماجرای اعتراض کامیونداران، اجازه ندادند روایت خود گزارشگران منصف و صدیق استانی عرضه شود. علاوه بر این، ما هنوز برای مطالبات مردمی هیچ رسانه مستقلی نداریم. کل مطالبات مردمی تقلیل پیدا کرده به پیگیری تخلفات اداری و اصلاً کلمه «مطالبه» را خراب کرده است.

ممنون از شما که لطف کردید و به پرسش‌های ما پاسخ دادید.

گفتگوی مشرق با دیگر فعالان توییتری را اینجا بخوانید:

«مصی علی‌نژاد» یک برانداز فرصت‌طلب است نه فعال حقوق زنان / ورزشگاه رفتن خواسته ۳ درصد زنان هم نیست

من نه چهره رسانه‌ای‌ام، نه فعال مدنی، من فقط یک آخوندم / مردم دین‌گریز نیستند، روحانیت دین‌گریز شده است / آخوندِ مسئول، دیگر آخوند نیست

برچسب‌ها