پرفسور کوهن بر این باور است که پس از جنگ سرد، نفوذ و گسترش سلطه واشینگتن در جهان برخلاف تصور متحدانش با رویکردی ملی در جریان بوده، نه فراملی، و این یعنی سیاست خارجی ترامپ پس از وی ادامه خواهد داشت.

سرویس جهان مشرق- الیوت کوهن استاد مطالعات راهبردی در دانشگاه جان هاپکینز و نویسنده کتاب «چماق بزرگ: محدودیت های قدرت نرم و نیاز به نیروی نظامی» است. یادداشت بلند وی در مجله معتبر فارن افرز را باید بیانیه ای مشتمل بر نگرانی اصلی وی در مورد سیاست خارجی آمریکا و نقش این کشور در جهان پس از جنگ سرد دانست.

خوش شانس بودیم اما...

کوهن می‌نویسد در دو سال ابتدایی دولت ترامپ، وی اثبات کرد که نظر منتقدان در مورد «دعوایی، قلدرمآب، ناشکیب، بی مسئولیت، تنبلِ ذهنی، زودجوش و عقده‌ای» بودن‌اش کاملاً درست است. بنابر این همین که او از ناتو بیرون نیامده یا با ایران یا کره شمالی وارد جنگ نشده است، باید بسیار ممنون باشیم، اما...

اما به نظر پرفسور الیوت کوهن، این آرامش ظاهری نباید آمریکاییان را از فاجعه‌ای که در حال شکل‌گیری است، غافل کند، فاجعه‌ای که ترامپ اگر چه یکی از عوامل آن است، اما بیشتر یک نشانه و معلول است. سیاست خارجی کنونی آمریکا «به شدت اعتماد متحدان را متزلزل کرده، با مؤسسات بین‌المللی بازی می‌کند و حالتی بی‌تفاوت نسبت به نظم لیبرالی که ۸ دهه است ایالات متحده در حال تثبیت آن در جهان است، دارد».

این نه فقط نظر ترامپ، بلکه نوعی اجماع در میان چپگرایان و راستگرایان آمریکایی است که «ایالات متحده باید نقشی محدودتر و متواضعانه‌تر در امور جهان ایفا کند». به نظر کوهن، این در واقع بحران سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ سرد است که همچنان واشینگتن درگیر آن است و «پس از ترامپ نیز ادامه خواهد یافت».

دومین دلیل برای نگرانی جدی علی‌رغم آرامش ظاهری کنونی، این است که تصمیمات و اظهارات ترامپ اعتبار آمریکا را تا مدت‌ها لکه‌دار کرده است. طبق نظرسنجی مؤسسه پیو، نه فقط مرکل و مکرون، ‌ بلکه پویتن و جین‌پینگ نیز در نگاه شهروندان ۲۵ کشور جهان از ترامپ توانمندتر و قابل اعتمادترند. این یعنی ممکن است در لحظات حساس و دوراهی‌ها، متحدان آمریکا نیز همکاری با روسیه و چین را نسبت به همراهی با درخواست‌های واشینگتن ترجیح بدهند.  

دو سالِ پرتنش

فهرست تنش‌زایی در سیاست خارجی ترامپ، در همین دو سال سر به فلک کشیده زیرا آمریکا بر خلاف گذشته، نه فقط با دشمنانش بلکه با دوستانش نیز دچار تنش شده است. پیمان نفتا به هوا رفت تا چیزی شبیه آن جایگزینش شود. دعوای با چین از تجارت و تعرفه‌ها گرفته تا نیروهای نظامی در دریای چین جنوبی گرفته گسترش یافت و وارد حوزه‌های جدیدی مثل اتهام دزدی فناوری و تحریم هوآوی کشیده شد.

ترامپ نتوانسته سیاستِ کشورهای متخاصم را تغییر دهد، اما سیاست آمریکا را نسبت به دولت‌های متحد تغییر داده است!

در مورد کره شمالی از سیاست «آتش و خشم» تا «عاشقش شدم» با کیم جونگ اون پیش رفته اما در تمام این مدت هیچ تغییری در «برنامه هسته‌ای» پیونگ‌یانگ رخ نداده است. در مورد ایران، فقط توافقی که اوباما به سرانجام رساند را لغو کرده و تحریم‌ها را بازگردانده و در مورد روسیه نیز همان سیاست تقابلیِ گذشته را با کمی چاشنی سخنان دوستانه با پوتین ادامه داده است.

ترامپ آمریکا را کمی به هند، امارات متحده عربی و عربستان سعودی نزدیک کرده و حال اساسی به اسرائیل داده است به گونه‌ای که حتی از سختگیری نتانیاهو بر جوانان آمریکایی که عضو جنبش بایکوتِ اسرائیل هستند، چشم پوشیده و علی‌رغم وعده گذشته‌اش، برای جلوگیری از گسترش نفوذ ایران در سوریه نیروهایش را در آن معرکه نگه داشته است. سیاست آمریکا نسبت به مقابله با طالبان در افغانستان، داعش در عراق و سوریه، و جنبش‌های اسلامگرا در آفریقا تغییر اندکی داشته است.

جمع‌بندی کوهن از مجموعه این اتفاقات، جالب است: سیاست ترامپ بر پایه «اول آمریکا» و با بهره‌گیری از خصومت‌ورزی‌ها و ابراز علاقه‌های موقت است و بر پایه هیچ برنامه پشتیبان یا مجموعه اهداف مشخص نیست.

  • درونِ ناآرامِ دولت

ترامپ هر لحظه ممکن است نظرش را عوض کند. این واقعیت را یکی از «مقامات ارشد» کاخ سفید در نامه‌ای سرگشاده ولی بدون نام برای نیویورک‌تایمز نوشت. اما نکته دیگری که در این نامه توجه کوهن را جلب کرده، وجود مخالفت‌های شدید از داخل دولت با ترامپ است، مخالفت‌هایی که هر چه ترامپ سعی می‌کند آن را کاهش دهد، افزایش می‌یابد.

مثلاً بولتون و پمپئو که پس از برکناری‌ها به تیم ترامپ اضافه شدند نیز مخالف نظرات ترامپ هستند فقط «بلدند که به روی او نیاورند».

  • سران جهان، ترامپ را فریب می‌دهند

از آنجایی که ترامپ نام خانوادگی خود را روی برج‌هایش می‌گذارد، سران جهان نیز از این علاقه او سوء استفاده می‌کنند. مثلاً نتانیاهو بخشی از جولان اشغالی را به نام «تپه‌های ترامپ» نام گذاری کرده یا رئیس‌جمهور لهستان پیشنهاد داد که یک پایگاه دائمی از نیروهای نظامی آمریکا در آن کشور به «دژ ترامپ» نامگذاری شود.

رئیس‌جمهور لهستان در واشنگتن به ترامپ پیشنهاد داد یک پایگاه نظامی آمریکایی در کشورش با نام «دژ ترامپ» نامگذاری شود.

این تنها علاقه ترامپ نیست که مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. او مشتاق دیده‌شدن است بنابر این مکرون در رژه نظامی کشورش او را کنار خود در خیابان‌ها دور می‌دهد. او دوست دارد علاوه بر اینکه رئیس‌جمهور آمریکا است، شخصاً مورد احترام باشد بنابر این کیم جونگ اون برایش نامه‌های صمیمانه می‌نویسد.  

دو یا شش سالِ دیگر در کاخ یا بیشتر؟

کوهن از اینکه ترامپ در دو یا شش سال باقی‌مانده از ریاست‌جمهوری‌اش دیدگاهش را تغییر بدهد، ابراز ناامیدی می‌کند و این یعنی آمریکا برای چند سال دیگر «دمدمی، نامتمرکز، با روحیه تهاجمی در اقتصاد و بی‌تفاوت نسبت به هنجارها و مؤسسات بین‌المللی خواهد بود که خودش در در ایجاد آنها سهیم بوده است». این به اندازه یک جنگ هسته‌ای، ترسناک است.

اما یک خبر بدتر هم وجود دارد: ترامپ بیش از آنکه عامل این رویکردِ آمریکا باشد، نشانه آن است و این یعنی بعد از ترامپ نیز چیز زیادی عوض نمی‌شود. ترامپ فقط این رویکرد جدید را تشدید کرده است: «خاطره زنده جنگ جهانی دوم که سیاست خارجی آمریکا را از آن زمان تا قسمت عمده‌ای از قرن ۲۰ شکل داد، در حال انقراض است».

البته کوهن برای این واقعیت تأسف می‌خورد و بر این باور است که اگر آمریکا چشم به اهداف کوتاه‌مدت ملی داشته باشد و صلح را از طریق پیوندهای دائمی با متحدان و حفظ قواعد و هنجارهای جهانی حفظ نکند، باید همه منتظر وقوع یک جنگ جهانی دیگر باشند و اگر سیاست‌های اقتصادی به صورت تهاجمی ادامه یابد، یک بحران اقتصادی مانند آنچه در حدود ۱۹۳۰ گریبانگیر آمریکا را گرفت پیشِ روی ما قرار دارد که به نوبه خود، بستر رشد فاشیسم خواهد بود.

به نظر کوهن، مرگ سناتور مک‌کین نقطه عطفی در انقراض خاطره جمعیِ سیاستمداران آمریکایی از تحولات دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ است.

اما به هر حال پرفسورِ دانشگاه جان هاپیکینز به این واقعیت اذعان می‌کند که سیاستمداران ایالات متحده بعد از فروپاشی شوروی نتوانسته‌اند بر نقش فراملی آمریکا اجماع کنند و حتی نفوذ و گسترش سلطه واشینگتن در جهان با رویکردی ملی در جریان است. بنابر این زمانی که ترامپ فریاد می‌زند «آمریکا را دوباره قدرتمند می‌سازیم» عمده تحلیلگران که خود تجربه رکود و جنگ‌های نیمه نخست قرن ۲۰ را نداشته‌اند، از پاسخ قانع‌کننده باز می‌مانند.

مرگ مک کین، یک نقطه عطف

سناتور جان مک‌کین به نظر الیوت کوهن، آخرین نفر از سیاستمداران بانفوذ بود که تجربه جنگ جهانی را داشتند. او که در ۱۹۳۶ به دنیا آمده بود، هم خاطراتی از جنگ داشت و هم پدرش افسر ارشد نیروی دریایی در بسیاری از عملیات‌های جنگ جهانی دوم بود. مرگ او در ۲۵ آگوست ۲۰۱۸ میلادی، یک نقطه عطف نمادین در انقراض خاطره جمعی سیاستمداران آمریکایی از رخدادهای عبرت‌آموز قرن ۲۰ بود.

بنابر این یک جریان جدید در سیاست آمریکا شکل گرفته که نتیجه ورود یک نسل جدید به دایره قدرت است. اگر ترامپ به عنوان «اول آمریکا» ی جمهوری‌خواهان کنار برود، به نظر کوهن یک «اول آمریکا» ی دموکرات مانند تلسی گابارد جانشینش می‌شود و حتی در میانه‌روها نیز باید منتظر «اول آمریکا» ها باشیم. علی‌رغم انتقادات شدید آنها از یکدیگر، همه در محورهای اصلی سیاست خارجی شبیه هم هستند، ‌ شبیه ترامپ.

منبع

https://www.foreignaffairs.com/articles/united-states/long-term-disaster-trump-foreign-policy?utm_campaign=reg_conf_email&utm_medium=newsletters&utm_source=fa_registration