به گزارش مشرق، محمد ایمانی تحلیلگر مسائل سیاسی و فعال رسانهای در کانال تلگرامی خود نوشت:
آقای روحانی امروز گفت "دولت، هرگز فرصت مذاکره را از دست نداده و نخواهد داد. برای مذاکره عادلانه، قانونی و عزتمندانه همواره آماده ایم؛ اما به اسم مذاکره کنار میز تسلیم نمی نشینیم".
جمله پایانی البته تعارف است. چرا که مذاکرات پیشنهادی (و بعضا در حال اجرا)، چه از سوی دولت آمریکا و چه طرف های اروپایی، ذاتا زورگویانه و تسلیم طلبانه است.
روحانی، آماده مذاکره با کدام دولت است؛ دولت آمریکا؟ راهزنان دریایی انگلیس؟ یا فرانسه و آلمانِ ناقض برجام؟
مذاکره درباره کدام موضوع؟ برجامِ زیر پا؟ یا برجام های دو و سه؟
توافق منعقد شده و در حال اجرا که دیگر مذاکره ندارد؛ باید اجرا شود. اما طرف های غربی بر زیر پا گذاشتن آن اصرار دارند.
اگر مذاکره برای توافقی جدید مد نظر است، مبتنی بر کدام تجربه و عقلانیت؟ وقتی توافق موجود را اجرا نمی کنند، دیوانگی است که با همان ها مذاکره کرد و تعهدات جدیدی را پذیرفت و امتیازات دیگری واگذار کرد.
دیوانگی، بیان صریح آقای روحانی است که گفت "«داستان مضحکی اتفاق افتاده؛ میگویند تعهدی که قبلا بستیم، فعلا محکم نباشد، درباره موضوع دیگری حرف بزنیم! آمریکا با زبان و عمل میگوید اهل مذاکره و تعهد نیست، اما به برخی کشورها میگوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر دیوانهاند که با شما مذاکره کنند؟ شما به مذاکرهای که به تایید سازمان ملل رسیده، پایبند نیستید».
در شرایطی که کمترین شرایط "مذاکره و توافق عادلانه و تعهد متقابل" فراهم نیست، و مذاکره در چنین فضایی، ذاتا دیوانگی محسوب می شود، چرا آقای روحانی باز هم می گوید فرصت مذاکره را از دست نمی دهیم و آماده مذاکره هستیم؟!
بی تردید این سیگنال فرستادن ها، در طرف مقابل به "ضعف، فقدان غیرت نسبت به توافق زیر پا، و آمادگی برای امتیاز دادن بیشتر" ترجمه می شود و این تضمین را به حریف می دهد که از لا ابالیگری نسبت به تعهدات خود پروا نداشته باشد.
انجام یکطرفه تعهدات در پوشش تعلیق هر دو ماه یک بار گوشه ای از تعهدات، سیگنال مشابهی است که موجب تشدید فشار دشمن -و نه تجدید نظر در بدعهدی و خباثت- خواهد شد.
آیا روحانی، حواسش به عواقب پالس های اشتباهی که در همین چند هفته اخیر فرستاده ، هست؟ او باید قبل از هر چیز، درباره همین "عقل دیوانه مذاکره" توضیح دهد.
تناقض برخی گفتار و رفتار ها، حکایت نعل وارونه زدن است. یا همان داستان "چپ آوزه افکند و از راست شد"