کد خبر 991286
تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۳۹۸ - ۰۶:۴۳

در اولین محرم بعد از سقوط حکومت رضاشاه تبلیغات مذهبی در کارخانه ریسندگی شهرضا شروع شد.

به گزارش مشرق، از دیر زمان برای برگزاری مراسم عزاداری حضرت سیدالشهداء(ع) در شهرستان شهرضا به بهترین و باشکوه‌ترین نوع خود کوشش و اقدام می‌شده؛ مراسم عزاداری ماه محرم شهرضا از دوم محرم شروع و دسته‌ها از روز ۷ محرم راه‌اندازی می‌شوند، این دسته‌ها هر کدام بیرق و علامت مخصوص به خود دارند و با خواندن مراثی و نوحه و اشعار حزن‌آور یادآور این واقعه عظیم می‌شوند، از طرف رؤسای دسته‌ها و دیگر خیران معمولاً در روزهای تاسوعا و عاشورا و بعضی به مدت چهار روز به اعضای هیأت غذا داده می‌شود.

بیشتر بخوانید:

چگونه کلیسای پورتلند حسینیه شد؟/ پیام عاشورا برای امروز ما

عزای حسین (ع) با پول انگلیسی‌ها؟!‌ +فیلم

نوحه‌ها و مراثی که در هیأت خوانده می‌شود از شعرای شهرضایی متقدم و عصر حاضر نظیر مرحوم محمدحسن سهائی متخلص به صباغ که توسط هیأت سقا خوانده می‌شود یا اشعار معاصر نظیر آشفته، پریش، سلطانیان و متقی است.

در کتاب تاریخ شهرضا در تاریخ ۱۳۷۴ تعداد ۲۳ هیأت در شهرضا ذکر شده است که هر کدام دارای تکیه و محل مخصوص به خود هستند، مانند تکیه انصارالحسین، تکیه بنی اسد (سنگ‌زن)، تکیه بیت‌الاحزان (زنجیر زن)، تکیه سینه‌زن، تکیه ابوالفضل (بیت‌العباس)، تکیه قائمیه، تکیه عسگریه، تکیه محله‌آقا، تکیه دوالی‌ها، تکیه سنگ تراش‌ها.

این گزارش به بیان خاطرات حجت‌الاسلام نعمت‌اله جعفری قمشه‌ای از ماه محرم و هیأت‌های مذهبی شهرضا پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

آغاز تبلیغات مذهبی در کارخانه ریسندگی شهرضا

در اولین محرم بعد از سقوط حکومت رضا شاه تبلیغات مذهبی در کارخانه ریسندگی شهرضا شروع شد. مردانی مانند مرحوم مشهدی حیدر علی موسایی، حاج علی فرهادی آغازگر فعالیت‌های مذهبی در کارخانه بودند. کارگران نماینده‌ای تعیین کردند به نام آقای خلیل روشن که فردی متدین، مومن و شجاع بود و عده‌ای همچون حاج محمد هادی شفیعی، حاج عبدالعلی شاهچراغی، حاج محمد گلابی، شهریار غلامی و افرادی از این قبیل از همراهان نماینده بودند؛ اولین مراسم محرم بعد از سقوط رضا شاه زمانی که هنوز هیأت‌های مذهبی اجازه حرکت و عزاداری دریافت نکرده بودند، برگزار شد.

در یک روز جمعه کارگران تا ظهر مشغول به کار بودند، آقای روشن اعلام کرد، کارگرانی که می‌خواهند عزاداری کنند، ساعت سه بعد از ظهر در گورستان حاج شمسا مکان کنونی هنرستان شهید یاوری جمع شوند. در آن موقع جمعیت کارگران در حدود ۷۰۰ نفر بود که بیشتر آنان در محل مورد نظر جمع شدند و با عده‌ای از آقایانی که در هیأت سنگ‌زن بودند، علم هیأت سنگ‌زن را آوردند و به سوی مسجد مشهدی علی اصغر صدری حرکت کردند. پس از عزاداری «حسین حسین» گویان به طرف تکیه علیا (مدرسه علمیه امام حسین) رهسپار شدند و از کوچه‌ای که انتهای آن، مسجد خواجه خضر است، وارد خیابان خیام (انقلاب اسلامی) شدند.

سنگ‌ها و آجرها نثار سر پاسبان‌ها شد

در محله فضل آباد بیشتر کسانی که در هیأت سنگ‌زن بودند از فامیل‌های گلابی، شاملی و صدری و وابستگان آنان بودند و در محله علیا فامیل‌های سبزواری، سودایی، کهنگی و وابستگان آن‌ها که مردانی قوی و شجاع بودند. وقتی مردم عزادار به این جا رسیدند پاسبان‌ها از ادامه حرکت آنان جلوگیری کردند و درگیری شدیدی ایجاد شد. در این هنگام کودکان و نوجوانانی را که همراه عزاداران بودند عقب راندند و به ما گفتند: «شما به خانه‌هایتان بروید.» مردان روی پشت بام مسجد خواجه خضر سنگر گرفتند و سنگ و آجر بود که به سر پاسبان‌ها نثار کردند.

رئیس شهربانی به تلفن‌خانه رفته بود تا از اصفهان کمک بخواهد. تلفن خانه در فلکه مرکزی (میدان تاسوعا) بود جایی که اکنون فروشگاه کفش ملی است؛ عزاداران رفتند و سیم‌های تلفن خانه را قطع کردند. روز بعد چند تن از کارگران را دستگیر کردند. در واکنش به این کار کارگران اعتصاب کردند و شهربانی مجبور شد کارگران را آزاد کند. گفته می‌شد: شهربانی اصفهان دستور داده بود که از عزاداری مردم جلوگیری نشود و بازداشت‌شدگان آزاد شوند.

از آن به بعد هیأت‌های مذهبی مانند سنگ‌زن، سقا، سینه‌زن، علامت، زنجیرزن و دراویش در دهه اول محرم شروع به عزاداری کردند.

در این جا خوب است به این مناسبت، از هیأت‌ها، شکل عزاداری و سردسته‌های با اخلاصی که در آن زمان بودند، یادی شود.

 در هنگام ورود هیأت به مجالس عزاداری در ابتدا جریده و علم‌ها وارد مجلس می‌شد در پشت سر جریده، نوحه‌خوان‌ها نوایی سر می‌دادند و عزاداران سنگ می‌زدند، نوحه‌خوان‌ها برای اعلام چارضرب نوحه را تغییر می‌دادند، جلوداران این هیأت چند تن از سادات کهنگی بودند که در روزهای تاسوعا و عاشورا و یازدهم و دوازدهم محرم شال سبز می‌انداختند و جلو هیأت عزاداری می‌کردند. پیرمردانی هم با شال عزا در پشت سر سادات به دنبال آنان عزاداری می‌کردند.

هیأت سنگ‌زن

نوحه‌خوان‌های این هیأت عبارت بودند از: آقایان مشهدی غلامحسین عشقی(که حافظه شعری بسیار خوبی داشت)، مشهدی محمد عشقی، کربلایی اسداله عشقی، مرحوم کربلایی خلیل صدری و فرزندش حاج محمد اسماعیل صدری.

رسم بر این بود که وقتی هیأت وارد مجلسی می‌شد به یکدیگر سلام می‌دادند و گاهی اوقات که جلسه مناسبت داشت هنگام ورود، آن که سلام می‌داد اشعاری را که اول مصراع‌های آن از «الف تا ی» بود می‌خواند و آن که داخل مجلس بود با اشعار دیگری به همین سبک جواب می‌داد، بیشتر هیأت سنگ‌زن و سقا همراه یکدیگر بودند.

عزاداران هیأت سنگ‌زن به پایان عزاداری که می‌رسیدند، چهار ضرب (دور تند) را شروع می‌کردند و با صداهای غرایی فریاد «حسین، حسین» سر می‌دادند .

هیأت سقا

 در هیأت سقا مرحوم حاج علی دهقانزاد و فرزندش حاج غلامرضا نوحه می‌خواندند و فرزندان دیگر حاج علی دهقانزاد همراه هیأت بودند. هنگامی که حاج علی نوحه می‌خواند با آن چهره نورانی و ریش‌های انبوه اشک چشمش از ریش‌هایش سرازیر می‌شد و با این حال خاص نوحه‌خوانی می‌کرد؛ همین حال و صفا را پسر ایشان حاج غلامرضا داشت.

اشعاری که در هیأت سقا خوانده می‌شد از سروده‌های مرحوم صباغ بود که شغلش رنگرزی بود و دیوانش هم چاپ شده. او اشعاری جانسوز دارد که وقتی نوحه‌خوان می‌خواند، در عزاداران انقلابی به پا می‌کرد.

هیأت زنجیرزن

 ذاکر این هیأت مرحوم کربلایی علی فاتحی مشهور به «کربلایی علی عباس فتحعلی» بود. ایشان هم وقتی برای زنجیر زنان نوحه می‌خواند و آن‌ها زنجیر می‌زدند، اشک می‌ریخت و در همان حال دستش را به روی زانویش می‌زد.

و اشعار هیأت زنجیرزن از سروده‌های مرحوم حجت‌الاسلام حاج سید ولی‌اله سپهر و با سید محمدعلی سلطانی بود.

هیأت علامت

 مرحوم حاج عبدالغفار مطیعی سر دسته و نوحه‌خوان این هیأت بود. پیرمرد با اخلاص و پاک ضمیری که هرگاه «پیش واقعه» یا نوحه می‌خواند اشکش جاری می‌شد.

هیأت دراویش

جلودار این هیأت مرحوم عارف؛ پیرمردی نورانی و نابینا بود. ایشان را می‌آوردند و با ظاهری جذاب و آراسته در حالی که حله بر دوش و تبرزین و کشکول در دست داشت در جلسات روضه شرکت می‌دادند.

هیأت سینه زن

در جلوی این هیأت سادات محترمی چون حاج سید صادق فاطمی، حاج سید مصطفی فاطمی، حاج سید نصر الله میرباقری و پیرمردان بازار و شماری دیگر از سادات بودند که روز عاشورا و یازدهم و دوازدهم محرم شال عزا به گردن می‌آویختند و در جلو هیأت سینه‌زن حرکت می‌کردند. هیأت سینه‌زن از هیأت‌هایی است که عزاداران آن از همه محله‌های شهرضا هستند.

در گذشته که شهرضا دارای هفت محله بود در هر محله‌ای، بزرگی و کدخدایی بود، هنگامی که می‌خواستند هیأت سینه‌زن را تأسیس کنند از بزرگان در محله‌ای دعوت کردند و هر محله یک بیرق درست کرد و این بیرق‌ها در زمان عزاداری برافراشته می‌شد. هر گاه بنا بود این بیرق‌ها به هر دلیلی تعویض شود، همه بزرگان جمع می‌شدند و به دست سیدی پاک نهاد و ارادتمند به آستان حضرت اباعبدالله (ع) این کار انجام می‌شد.

به خاطر دارم زمانی را که قرار بود یکی از این بیرق‌ها نو شود، بزرگان هیأت در تکیه خان جمع شدند و به دست حاج سید یحیی چاووش از آن بیرق پرده‌برداری شد، سپس بیرق پیشین را قطعه قطعه کرده و مردم به عنوان تبرک بردند.

هیأت کُتل

 این هیأت با هیأت دراویش همراه سنج و دهل راه می‌افتادند. این هیأت‌ها از مسجد حاج حسن عزاداری می‌کردند.

یادآوری یک خاطره شیرین از دوران کودکی، تقریبا نه ساله بودم در ایام محرم با پدرم به مسجد حاج حسن رفتیم که محل حرکت هیأت کتل بود. در آن جا دیدم که چند تن از کودکان هم سن من آماده شده‌اند که به عنوان اسیر بر قاطر سوار شوند و همراه هیأت کتل حرکت کنند. من هم از پدرم خواستم که اجازه دهد با آن‌ها بروم و به عنوان اسیر بر پشت یکی از قاطرها سوار شوم، پدرم هم قبول کرد و با یکی از مسؤولان هیأت کُتل گفت‌وگویی کردند و او موافقت کرد. سپس پارچه‌ای آوردند به سر من بستند و من هم به عنوان حضرت رقیه (س) بر قاطر سوار شدم و به دنبال آن‌ها حرکت کردم. از صبح تا ظهر در منزل آقای توکل ( حسینیه توکل کنونی) بودیم.

بچه‌ها سوزن به پای شمر فرو کردند

اتفاق دیگری که در یکی از روزها برای شمر افتاد، این بود که روزی در یک جلسه که هیأت کتل وارد شد، وسط رجز خواندن، ناگهان شمر با حالت عصبانیت شروع به ناسزاگویی کرد. ابتدا گمان می‌رفت این هم بخشی از رجز است و بعد معلوم شد که بچه‌های هفت، هشت ساله گمان کرده بودند این خود شمر است و سوزن در پایش فرو کرده بودند.

بعد از خانه آقای توکل مجالس صبح را یکی پس از دیگری شرکت کردیم. نزدیک ظهر که شد هیأت کتل به سمت امامزاده شاهرضا(ع) حرکت کرد و در سرای ملک ( هتل منتظران کنونی) پیاده شدیم و برای ناهار آماده شدیم. برای ناهار نان و کوفته برنجی آماده کرده بودند که در آن زمان یکی از لذیذترین غذاها به شمار می‌رفت. پس از خوردن ناهار باید بر می‌گشتیم برای حضور در روضه‌هایی که عصر برگزار می شد. نخستین مجلس، حسینیه محله آقا بود سپس چند مجلس دیگر رفتیم تا آخرین جلسه که مسجد حاج حسن بود.

از سال‌های بعد تعداد هیأت‌های مذهبی افزایش یافت، تا این که هیأت‌هایی که اکنون در شهرضا هستند، یکی پس از دیگری از دهه دوم سقوط رضا شاه تأسیس شد تا امروزه که بیش از ۲۵ هیأت عزاداری هستند و سفره‌های زیادی در روزهای عاشورا و تاسوعا و یازدهم و دوازدهم، اربعین، ۲۸ صفر، ایام شهادت حضرت علی (ع) و حضرت زهرا(س) گسترده می‌شود و غذا بین عزاداران و مردم دیگر تقسیم می‌کنند. در این مدت که متجاوز از هفتاد سال است که من به یاد دارم، هیچ زمانی به اندازه این زمان فراوانی نعمت، گستردگی هیأت‌های مذهبی و نذورات وجود نداشته است.

منبع: فارس