به گزارش مشرق، گاهی سکوت کردن در برابر جاهل زمینهساز برداشتهای اشتباه میشود. گوینده جاهل اگر به اختیار خودش باشد و کسی در برابر حرفش ایستادگی نکند و سکوت پیشه شود، تصور میکند حرفش حق بوده و حرف حساب هم جواب ندارد. در فضای رسانهای هم این سکوت کردن زمینه عمیق شدن جهل را دامن میزند که از آن با عنوان «مارپیچ سکوت» یاد میکنند، به عبارتی حرف ناحقی با سکوت اهل حق تبدیل به یک نظر اکثریتی میشود و دیگر کسی باور نمیکند که این حرف ناحق است.
این همه قصه گفتیم که چه بگوییم؟ روزنامه «همدلی» در صفحه اول روز گذشته خود (۲۴ شهریور ۱۳۹۸) در یادداشتی با تیتر «آیا رنگ تشیع سیاه است؟» سوالی را طرح و در پی رسیدن به پاسخ بوده که باید بگوییم به جای پاسخ بلکه مغالطههایی را پشت هم ردیف کرده تا بتواند به نتیجهای از پیش به دست آمده، برسد.
بیشتر بخوانید:
یادداشت روزنامه «همدلی» توسط فردی که جامعهشناس معرفی شده، در ۶۶۵ کلمه با یکی دو پرسش آغاز میشود و در پی آن دو پرسش ابتداییترین ارجاعات برای گرفتن نتیجه مطلوب ردیف میشود تا یک باور و عقیده را تخطئه کند. «این همه رنگ سیاه در محرم از کجا آمده است؟ آیا رنگ سیاه رنگ شیعه است؟» که قبل از مراجعه به تاریخ و نظرات کارشناسی بهتر است بپرسیم مگر کسی ادعا کرده «سیاه رنگ تشیع است؟»
اما رنگها در فرهنگها معانی متفاوتی دارند و کارکرد رنگ سیاه برای عزا در نقاطی از ایران، نه به دوره اسلامی ایران بلکه مربوط به دوره پیشااسلامی است و ای کاش جناب «جامعهشناس!» نه در کتابخانه دانشگاه بلکه در همین جناب گوگل جستجویی میکرد تا ببینید بارها به این پرسش توسط افراد مختلف پاسخ داده شده است. سابقه رنگ مشکی که در عزاداریها مرسوم است در ایران به دوران پیش از ظهور اسلام بازمیگردد و بالاتر از آن نه فقط در ایران بلکه در نقاط دیگر دنیا نیز این رنگ در برخی فرهنگها نماد عزاداری و سوگواری است. «فاطمه بهرامی» از اساتید دانشگاه در گفتوگویی که پیش از این انجام داده بود تاکید کرده بود: «برخی معتقدند پوشیدن لباس به رنگ سیاه از دوره صفویه وارد فرهنگ ما شده است، اما این چنین نیست و استفاده از لباس به رنگ سیاه به دوره قبل از اسلام برمیگردد. در دوره هخامنشی و ساسانیان هم از رنگ سیاه در لباسهای عزا استفاده میکردهاند.»
پس جناب جامعهشناس و روزنامه «همدلی» که برخلاف نامتان نیت همدلی کردن با اکثریت جامعه ایرانی ندارید (اگر نیت همدلی داشتید اینطور، در روزهایی که سراسر ایران اعم از مذهبی و غیرمذهبی در عزای سرور آزادگان جهان سوگوار است، نمینوشتید)، بهتر بود قبل از طرح پرسش و ردیف کردن روایت از معصومین علیهم السلام در فواید پوشیدن لباس رنگی و ... اندکی جستجو میکردید و انقلتی تکراری را دستمایه هجمه وارد آوردن به یک عرض ارادت برخاسته از قلب نمیکردید.
این در حالی است که با مرور کتیبهها و پرچمهایی که در این مراسم استفاده میشود میتوان به رنگهای متنوع و مختلفی رسید که سیاه نیستند و البته پوشیدن لباس سیاه و مشکی از سوی افراد هم به اشخاص ربط دارد و بعید است به کسی ارتباطی پیدا کند و کسی از سر اجبار و زور چنین رفتاری نکرده است. بد نیست یادآور شویم از اصول لیبرالیسم و آزادی که امثال همدلی منادی آن هستند نیز همین احترام به انتخاب شخصی افراد است که بهتر است از این بخش از یادداشت عبور کنیم.
داخل پرانتز باید به دوستان این روزنامه یادآوری کنیم که اهل بیت رسول خدا (ص) روایات و سخنان دیگری نیز در فایده یا مذمت موضوعات گفتهاند و ای کاش فقط برای ارجاع به رنگ سیاه سراغ وسائل الشیعه و اصول کافی نمیرفتید. برای مسائلی در باب حفظ عزت مسلمین در برابر کفار نیز سخنان بسیاری وجود دارد و حتی همین قیام نیز نمونه و درس خوبی برای سر خم نکردن در برابر ظالم است که خب متاسفانه این رفتار اخیر این روزنامه آن مصداق این سخن پروردگار در قرآن کریم در سوره «نساء - آیه ۱۵۰» است که فرموده «وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ - آنها میگویند ما به بعضی ایمان داریم و بعضی را انکار میکنیم» که خطاب خداوند به کفار است که با پیامبر چنین رفتاری پیش گرفته بودند.
در قسمتی دیگر از این یادداشت نویسنده مدعی است: «رنگ سیاه، نماد ظلمت است، شادی و انبساط خاطر را از بین میبرد و زمینه خودکشی در افرادی را که در بحراناند، افزایش میدهد»، ولی باید این پرسش را مطرح کرد که بر اساس کدام آمار و ارقام چنین ادعایی را مطرح کرده و رنگ سیاه را عامل خودکشی افراد بحرانی معرفی کرده است. کدام سیاهپوش و عزادار امام حسین (ع) دست به خودکشی زده یا کدام خودکشی عاملش رنگ سیاه پرچم عزای سیدالشهدا بوده است؟ نویسنده در پشت این جملات میخواهد مخاطبش را تحریک کند تا سیاهی عزای حسینی را به برخی مسائل این روزها ربط دهد که این ینز از آن دست شیطنتهای رسانهای است.
در بخش دیگر این یادداشت، استدلالی از موافقان سیاهپوشی که معلوم نیست از کجا آمده، طرح میشود و در ادامه اصل عزاداری را زیر سوال میبرد: «موافقان سیاهپوشی چنین استدلال میکنند که سیاه پوشیدن برای عزاداری اشکالی ندارد. پاسخ این است که در اسلام عزاداری تنها ۳ روز جایز است. چرا ما تصور میکنیم که تنها میتوان با عزاداری سالگرد واقعه عاشورا را گرامی داشت؟ عزاداری آن هم در این شکل فعلیاش چه نقشی در زنده نگه داشتن پیام عاشورا ایفا میکند؟ عزاداری عاشورایی در زمانهای دارای کارکرد بود که شیعیان تحت حاکمیتهای استبدادی امکان برگزاری مراسمی در تجلیل از امام حسین(ع) را نداشتند و لاجرم از پوشش عزاداری و نماد سیاه استفاده میکردند. اما اینک در ایران که این محدودیت برای یادکرد واقعه عاشورا وجود ندارد، عزاداری فاقد کارکردهای بایسته در پاسداشت و احیای پیام عاشورا در میان زندگان عزتطلب است ... تزریق این همه سیاهی به جان فضای عمومی و طبلکوبیهای گوشخراش و آلودگیهای صوتی و سوءاستفاده از نام حسین بزرگ برای مقاصد دنیوی مبتذل، انحراف از پیام بیدارکننده و عزت بخش عاشوراست.»
نویسنده در ادامه عنان اختیار از کف داده و مقاصد و نیتهای خود را آشکار کرده و علیه مراسم عزاداری سخنپراکنی میکند. مراسم و روزهایی که یادآور قیام سیدالشهدا(ع) است و تا امروز پایههای کاخ ظلم و استبداد را به لرزه انداخته تا جایی که امام خمینی (ره) تاکید کردند «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.»
به عبارتی این یادداشت، نگارنده این سطرها را به یاد برادر حاتم طایی انداخت که هرکار میکرد تا در برابر رفتارهای برادرش دیده شود، اثر نداشت و برای اینکه کاری جاودانه کند در آب زمزم «بول» کرد که در تاریخ به «بوالة الزمزم» شهرت پیدا کرد، چه شهرتی!
اگر با عزاداریها قرار نبود این قیام و انگیزههای آن زنده بماند بیشک در گذر ۱۴۰۰ سال حتما اثری از آن باقی نمیماند. هرچند ممکن است بگویند این شیوه عزاداری سابقهاش به دوران صفویه میرسد که چهار قرن پیشینه دارد اما نباید فراموش کرد تذکر و یادکرد این قیام از فردای این قیام و با حنجره بزرگ پیامآور عاشورا حضرت زینب کبری (س) آغاز شده و شاید در شکل و ظاهر تغییراتی کرده باشد و البته نگارنده تایید کننده بسیاری از رفتارهای افراطی که به غلط در این حرکت بیدارگر وارد شده نیست، ولی اساس آن را انکار نمیکند و معتقد است با کار فرهنگی میتوان انحرافات و کژیها را اصلاح کرد.
حتی در بخشی «طبل کوبیدن» و «آلودگیهای صوتی» این مراسمها را «مبتذل» و «دنیوی» خواندهاند که غیر از پروردگار کریم هیچکسی از نیت افراد خبر ندارد، اما اینکه چگونه این روزنامه و نویسنده آن چنین اطلاعی از نیت افراد دارند احتمالا خبری از غیب به آنها رسیده است.
این یادداشت در ادامه چنان آسمان و ریسمان میکند تا بتواند حرفش را به کرسی بنشاند و سیاهپوشان را به وهابیها و تفکرات تکفیری نسبت میدهد که خب احتمالا نویسنده آگاه است که یکی از پیامهای رنگ سیاه، علاوه بر «حزن و اندوه» «پلیدی» است که در واقع این گروهها با این روش میخواهند بر هیبت پوشالی خود بیفزایند که خب به نظر میرسد رطب و یابس بافتن رویه این یادداشت است.
در پایان هم نویسنده به نتیجهای که از پیش در ذهن داشته میرسد و این سیاهپوشیها را بدعتی در دین میخواند. در حالی این ابراز نگرانی از سوی یک استاد دانشگاه که دردِ دین دارد بیان میشود که بدعتهای عجیب و غریبتری در دین بروز یافته ولی صدا از هیچکس در نمیآید ولی ظاهرا عزاداری و یادآوری قیام اباعبدالله الحسین(ع) که بساط غرب و غربگرایان را برهم میزند به مذاق بسیاری خوش نمیآید که اینگونه برای آن وقت میگذارند.
یادداشتی که در یک روزنامه سراسری علیه یک رفتار عمومی نوشته شده و با وجود نیت اصلاحگری که احتمالا برای آن متصور بودند ولی به ایجاد شکاف میان باورهای مختلف در جامعه دامن میزند، اتفاقی که یادآور عبارت «تفرقه انداز و حکومت کن» است و این قبیل مطالب در شرایطی که مسائل مهمتری مانند مطالبات کارگری و معیشتی وجود دارد نهتنها کارکرد اصلاحی ندارد بلکه زمینه تخریب و از بین رفتن «همدلی» عمومی میشود. جایی که افراد جدا از هرگونه رنگ و تعلق کنار هم جمع میشوند تا یک واقعه مهم تاریخی را یادآوری کنند و زنده نگه دارند باز هم جریانها و گروههای سیاسی تحمل نمیکنند و سعی میکنند به هر روشی که میتوانند به نقار و اختلاف میان اقشار جامعه دامن بزنند. در حالی که در شعارهایی که طی این سالها در مراسم اربعین بارها تکرار شده عبارت «حب الحسین یجمعنا» است ولی به نظر میرسد عدهای راضی به این اجتماع عمومی وتنوع رنگها زیر پرچم قیام امام حسین(ع) نیستند.