به گزارش مشرق، سهراب شکرزادگان، پاکبان امانتدار اردبیلی زمانی که همچون هر روز مشغول پاکبانی معابر بوده، قطعه طلایی به ارزش ۵۰ میلیون ریال را پیدا کرده و به صاحبش تحویل میدهد.
ببینید:
عکس/ پاکبان خوشذوق
این پاکبان پاکدست اردبیلی اظهار کرد: چند روز پیش در یکی از محلات اردبیل مشغول پاکبانی معابر بودم که یکی از اهالی محل هراسان به من مراجعه کرد و گفت که «روز گذشته کودکش طلاهایی را از ایوان به سمت بیرون پرت کرده است.»
بعد از دیدن وضعیت نگرانی آن فرد تمام طول روز که مشغول پاکبانی بودم حواسم را جمع کرده بودم تا اگر طلا را پیدا کنم به صاحبش برگردانم تا نگرانی آن خانواده هم رفع شود.
آن روز هرچه گشتم خبری از طلا نبود. ناامید به خانه رفتم اما روز بعد زودتر از سایر روزها به سرکار رفتم تا شاید بتوانم طلای آن خانواده را پیدا کنم.
ساعت حدود ۵ صبح بود. در هوای سرد صبحگاهی کارم را شروع کردم و ناگهان با انعکاس نور طلا متوجه آن شدم که در کنار جوی آب و در کنار خاکها افتاده است.
آن لحظه با دیدن طلا، تمام خستگی روزهای گذشته رفع شد، طلا را نزد خود نگه داشته و منتظر ماندم با طلوع آفتاب به خانه آن خانواده مراجعه کنم.
طلا را که به صاحبش تحویل دادم انگار تازه متولد شدم و از خوشحالی آن خانواده اشک از چشمانم جاری شد.
آن خانواده اصرار داشتند تا بهخاطر پیدا کردن آن قطعه طلا مژدگانی بگیرم که من قبول نکردم چرا که وظیفهام را انجام داده بودم و اگر برای پیدا کردن طلا تلاش نمیکردم عین بیانصافی بود.
با وجود شرایط و مشکلات اقتصادی امکان نداشت که لحظهای فکر نگه داشتن طلا به فکرم خطور کند چرا که از بچگی یاد گرفتهام که نان حلال به خانه ببرم و خانوادهام با نان حلال روزگار سپری کنند.
این پاکبان اردبیلی به اینجا که رسید از سختیها و شیرینیهای شغلش برایم گفت: اینکه صبحها در این سرمای شهر اردبیل مشغول جمعآوری زبالهها و جارو کردن معابر است و همیشه شاکر خداست.
شکرزادگان میگوید؛ فرقی نمیکند این ماموریتی است که خداوند متعال برای ما نوشته و چنین آزمونهایی نیز جزء آن ماموریت است.
میگوید؛ صبح امروز در حالیکه مشغول کار بودم از اداره با من تماس گرفتند، موضوع را نگفتند اما بعد از اینکه به اداره رسیدم با خانواده صاحب طلا روبرو شدم که برای تقدیر و تشکر به اداره مراجعه کرده بودند.
امروز من نه بهعنوان سهراب شکرزادگان، بلکه بهعنوان قطرهای از دریای خانواده بزرگ پاکبانان کشور خوشحالم که بازهم توانستم با این کار هرچند کوچک، باعث سرافرازی این قشر ضعیف باشم و شرافت پاکبانان شهر و کشورم را یکبار دیگر یادآوری کنم.