سرویس ورزش مشرق - ماجرای تراکتور تبریز، پدیده ساده و از قبل تشریح شده ای نیست که به راحتی بشود زیر تیغ انتقادش گرفت و دلیل هر موفقیت و عدم موفقیتش را توصیف کرد.
خارجی نویسهای ورزشی در ایران گاهی حین موج سواری روی موج رسانه های فرصت طلب خارج از کشور، تیم بزرگ تبریزی را به نمادی برای برخی اعتراضات تبدیل کرده و از احساسات هواداران دو آتشه تبریزی سوء استفاده می کنند. واقعیت این است که این همه احساس و دغدغه در فوتبال بخشی از جادوی فوتبال و جذابیت این ورزش جهانی است. استادیوم یادگار امام (ره) تبریز وقتی در دل خود نزدیک به صد هزار جوان فوتبال دوست را جای می دهد، خود به خود ظرفی از شادی و نشاط اجتماعی است، نعمتی است مشهود و قابل تامل برای شهر اولینها و مردمی که روی هویت سمعی و بصری استان خود تعهد و تعصب دارند.
این تیم اما در سالهای گذشته فراز و نشیب زیادی را تجربه و تحمل کرده است، در فوتبال کشوری مثل اسپانیا وقتی یک مالک ثروتمند پیدا می شود و باشگاهی را خریداری می کند، روزنامه مارکا می نویسد: این باشگاه هم از دست رفت! شوربختی این که چنین وضعیتی در فوتبال دولتی ما، نمادی است از مردمی شدن یک باشگاه!
در هر حال وقتی یک مرد ثروتمند قدم پیش گذاشت و باشگاه تراکتور را به مالکیت خود درآورد، هواداران به تبریزی شدن روز افزون تیم خود بیش از پیش امیدوار شدند و از مرد ثروتمند آذربایجان ایران خواستند برای باشگاه تراکتور انرژی بیشتری صرف کند. او هم البته دریغ نکرد، بازیکنان خوبی را به استخدام تیم درآورد و مربیان بزرگی را تا پای میز مذاکره کشاند.
تلاش زنوزی و تیم اقتصادی او غیر قابل انکار است و هواداران تراکتور منکر تلاش و تعهد او نیستند اما در فوتبال حرفه ای درست یا غلط، خوب یا بد، نتیجه و خروجی کار است که در ذهن ها باقی می ماند و جزئیات یک فرایند خیلی زود به فراموشی سپرده می شود.
استخدام مصطفی دنیزلی، مردی که با پرسپولیس تهران خاطرات خوبی دارد، خبر بدی برای تبریز نبود، خیلی ها این پیرمرد ترک تبار و همزبان را همدل دانستند و از این که تیمشان حداقل در بخش مربیگری مبتلا به بومی سازی شده، خوشحال شدند. در بخش بازیکن اما آن قدر ستاره های پیش کسوت خریداری شد که بسیاری از هواداران نگران کبر سن بازیکنان بودند و نیمه دوم، همیشه نیمه عذاب و دردسر تراکتوری ها بود.
تراکتورسازی در چند بازی اخیر خوب نتیجه نمی گرفت و این نتایج بد سنخیتی با اسامی بازیکنان داخل میدان نداشت، در نهایت باشگاه به همکاری خود با مصطفی دنیزلی پایان داد تا این مربی ترکیه ای خیلی زود دوباره فوتبال ایران را ترک کند. در همی حال، شایعات زیادی هم در مورد سرمربی بعدی سرخپوشان تبریزی مطرح شده است. اولین شایعه مربوط به حضور علی دایی در تبریز بود اما خیلی زود مشخص شد که چنین شایعه ای صحت ندارد و دایی پیشنهاد تراکتور را رد کرده است. شایعه کم سن و سال و در نطفه خفه شده، احتمال مربیگری علی دایی در تراکتور به رغم ماجراهای تلخ گذشته، باز هم باعث دلگرمی هواداران شد اما خیلی زود تکذیب شد و از بین رفت.
در فضای مجازی گزینه های زیادی برای نیمکت سرخپوشان تبریزی مطرح شده اند؛ از افشین قطبی و محمد تقوی گرفته تا برانکو. اما باید دید زنوزی در سر خود چه نقشه ای دارد و چه کسی را روی نیمکت این تیم خواهد نشاند.
رسانه های ترکیه برخورد خوبی با این قضیه نداشتند، آنها این جدایی را به دومین تجربه تلخ دنیزلی در فوتبال ایران تشبیه کردند، حریت نوشت: دنیزلی دلیل جدایی خود را مسائل شخصی عنوان کرده اما ما که می دانیم مشکل چیست!
البته باید به رسانه های ترکیه گفت حتی ما هم دقیقا نمی دانیم مشکل چیست! این که دنیزلی دو شب در اتوبوس خوابیده باشد، ذاتا با ثروت مدیرعامل تراکتور سنخیتی ندارد، اما به فرض صحت داشتن، دلیل جدایی از یکی از پرهوادارترین تیم های آسیایی نیست! باید مشخص شود، ترس از زلزله و اتوبوس خوابی و فشار افکار عمومی پس از نتایج منفی دست به دست هم داده تا دنیزلی از تراکتور برود یا این که ماجرای مالی در کار بوده و در این میان بین ویلموتس، استراماچونی و دنیزلی یک نقطه مشترک وجود دارد!
یک سناریوی اثبات نشده اما از لحاظ خبری جذاب نیز در کار است؛ ترک فوتبال ایران توسط مربیان خارجی در فاصله های زمانی کوتاه و بدون دلیل روشن! آیا می شود این اتفاقات را زنجیره ای و مربوط به یکدیگر توصیف کرد؟
دنیزلی از همان ابتدا معتقد بود که به هیچ عنوان به دستیار احتیاجی ندارد اما تیم ایرانی دستیاران او، شاید هرگز حس خوبی به مرد کهنه کار ترکیه نمی داد. علاوه بر این عدم اطمینان سرمربی تراکتور به برخی بازیکنان تیمش و کنار گذاشتن آنها از ترکیب اصلی و تمرینات باعث بالا رفتن کشمکش بین مدیران باشگاه و این مربی شد.
دنیزلی دلهره دچار شدن به سرنوشت ساغلام را داشت اما شعارهای هواداران، دلگرمش می کرد، وقتی کل استادیوم فریاد می زد: موصطافا دنیزلی، شامپیون ات بیزی، دیگر تردیدی نداشت که نقشه راهش درست است و راه را خوب طی کرده اما ابروهای مدیرعامل که در هم گره خورد، هوا ابری شد و آقا مصطفی متوجه شد که اوضاع تغییر کرده است.
مشخص نیست این ادعا تا چه حد درست است که بگوییم، فقدان یک مهاجم گلزن، تراکتور را از صدر به رده هشتم آورد، به هر حال، تراکتور مدت هاست از نداشتن یک تمام کننده در خط حمله خود رنح می برد.
تراکتورسازی از لیگ پانزدهم که با تونی اولیویرا استارت زد، تا همین حالا که به نیمه های لیگ نوزدهم رسیده، 8 مرد مختلف را به عنوان مرد نخست روی نیمکت داشته و حالا احد شیخ لاری، نهمین سرمربی خواهد بود که البته به زودی جای خود را به شخص دیگری خواهد داد. اما نکته مهم این است که پرشورهای آذربایجان امروز نگران تر از هر زمان دیگری تیم خود را دنبال میکنند.