به گزارش مشرق، فاز اول انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی با پایان ثبتنام متقاضیان شرکت در این انتخابات به پایان رسید تا نمایی کلی از رقبای حاضر در این عرصه مشخص شود.
بیشتر بخوانید
سبقت از چپ؛ فرار از پاسخگویی
ثبتنام فلهای اصلاحطلبان اولویت با زندان رفتهها!
حضور چهرههای متعدد از جریان اصولگرایی که شامل نیروهای باسابقه و شناختهشده و نیروهای جوانتری که در سالهای اخیر موفق به کسب وجههای اجتماعی شده بودند از یک سو و یکنواختی ترکیب اصلاحطلبان که به جز چند مورد شخصیت برجسته جدیدی را رونمایی نکردند، باعث شد حتی برخی در اردوگاه اصلاحات پیش از آغاز رسمی رقابتها خبر از شکست همقطاران سیاسی خود داده و شکست را امری اجتنابناپذیر برای خود تصور کنند.
برای نمونه محمد قوچانی با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود که روکشی انتقادی به عملکرد محمدرضا عارف، رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان و رئیس فراکسیون امید داشت، نوشت:
«این روزها آنقدر علیه نهاد انتخابات و اصلاحات حرف زدند که خودشان هم ظاهرا از اصلاحات و انتخابات پشیمان شدند و توبه کردند و از سر بیخیالی و بیبرنامگی و به نظرم بریدگی، ما را مقابل اصولگرایان جوان رها کردند. حتی اگر فکر کنیم مردم رای نمیدهند حق نداشتیم در برابر آرمانهای اصلاحطلبی اینقدر بیمسؤولیت و باری به هر جهت باشیم. نمیشود هم حرفهای انقلابی زد و هم حرفهای انتخاباتی. نمیتوان هم اپوزیسیون بود و هم چشمی به حاکمیت داشت. این «آغاز یک پایان» است؛ «آغاز پایان اصلاحطلبان» خسته و نااستواری که فقط در زمین هموار میتوانند سیاستورزی کنند. ما به یک شکست نیاز داریم تا به خود آییم و اصلاحطلبی را اصلاح کنیم... ما اصلاحطلب میمانیم، حتی اگر در اقلیت باشیم... این بیتدبیری است که ما را اقلیت میکند، نه رای اکثریت».
اما آنچه قوچانی از آن به عنوان «آغاز یک پایان» برای اصلاحطلبان یاد کرده بود، گزارهای جدید است که در ماههای اخیر نیز بارها از سوی اصلاحطلبان به شکل مستقیم و غیرمستقیم اعلام شده بود.
صادق زیباکلام از نخستین چهرههای شناختهشده اصلاحطلبان بود که سال گذشته پیرامون سرخوردگی مردم از عملکرد لیست امید گفته بود: «۲ بار که سهل است حتی اگر آقای خاتمی ۲۰ مرتبه هم بگوید تکرار میکنم، آن اتفاق ۹۴ نخواهد افتاد چون میزان سرخوردگی از فراکسیون امید مجلس اگر بیشتر از آقای روحانی نباشد کمتر نیست.»،
اما این محدود به تحلیل زیباکلام نماند تا عبدالله ناصری از دیگر فعالان اصلاحطلب نیز لب به انتقاد بگشاید و بگوید: «عملکرد دولت آنقدر نگاه مردم به اصلاحطلبان را تغییر داده که فکر نمیکنم براحتی بتوان این شرایط را تغییر داد. این عملکرد و ناکارآمدی باعث شده تا جامعه هدف «تکرار میکنم» را هم تحت تاثیر قرار دهد و دوری از اصلاحطلبان را بیشتر کند».
با این همه دامنه بیاعتمادی به اعتبار سیاسی اصلاحطلبان تا جایی رفت که رئیس دولت اصلاحات نیز چندی پیش در دیدار با دانشجویان مجبور شد اقرار کند که «با تکرار میکنمهای من هم مردم رای ندهند».
با تمام این تفاسیر اما حکم به پایان یافتن رقابت انتخاباتی و مشخص بودن پیشاپیش نتایج، انگارهای دور از ذهن است که گرفتار شدن به آن میتواند تبعاتی بلندمدت داشته باشد.
* از «انتصابات خاتمی» تا «انتخابات یازدهم»
شاید اگر فردای انتخابات هفتم اسفند 94 که در اقدامی قابل تامل لیست اصلاحطلبان در تهران به پیروزی مطلق رسید و یکونیم سال بعد آنها موفق شدند این پیروزی مطلق را در انتخابات شورای شهر تهران نیز تکرار کنند، به کسی پیرامون سرنوشت قریبالوقوع آنها و سقوط اعتبار اجتماعیشان سخنی گفته میشد با خنده تمسخرآمیز مواجه میشد.
یقین حداکثری به اعتبار اجتماعی بالای اصلاحطلبان کار را به جایی رساند که مصطفی تاجزاده از فعالان تندروی اصلاحطلب در توئیتی انتخابات را واژهای غلط دانست و آن را با عبارت «انتصابات خاتمی» توصیف کرد.
با این حال عمر این انتصابات به قدری کوتاه شد که حتی برای تکرار شدن این انتصابات، غالب چهرههای اصلاحطلب رنج ثبتنام و به آزمون گذاشتن احتمال پیروزی را به خود ندادند تا عمده چهرههای اصلاحطلبی که در انتخابات ثبتنام میکنند را نمایندگان فعلی این جریان در مجلس شورای اسلامی تشکیل دهند و حتی باقی اشخاص برجسته با نیت ردصلاحیت شدن نیز پا به وزارت کشور نگذارند.
«بیعملی» و در مواردی «بدعملی» دستهجمعی را میتوان نخستین عامل افول نمایندگان اصلاحطلب در فضای مجلس شورای اسلامی ترسیم کرد. این بیعملی تا جایی امتداد یافت که به جز تعدادی اندک از 30 نماینده تهران، فضای عمومی حتی اسم باقی نمایندگان را نتوانست به خاطر بسپارد.
نمایندگان فراکسیون امید تقریبا در هیچ موضوعی که معطوف به مسائل معیشتی مردم باشد فعالیت پارلمانی نکردند و در اکثر موارد تبدیل به «جاده صاف کن» وزرایی شدند که برای استیضاح راهی بهارستان میشدند. از سوی دیگر همسویی با دولت روحانی و بالا گرفتن نارضایتیها از عملکرد دولت وی، قضاوت عمومی نسبت به این نمایندگان را تحت تاثیر قرار داد تا اصلاحطلبان که سالها نمایندگان پیشین را «وکیلالدوله» توصیف میکردند این بار خود بیش از هرچیز چوب عدم استقلال عمل مقابل فعالیت دولتمردان را بخورند. کارنامه منفی دولت در سیاستهای اقتصادی و عدم مقابله فراکسیون امید با این اقدامات باعث شد ظرفیت اجتماعی منفی دولت سرریز خود را به سمت نمایندگان حامی خود در مجلس روانه سازد.
از دیگر عواملی که موقعیت سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبان را در این زمینه تحت تاثیر قرار داد میتوان به بالا گرفتن دعواهای درونحزبی اشاره کرد. شکل گرفتن دوگانهای حول محور نیروهای اصلاحطلب حامی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان با نیروهای حامی حزب کارگزاران باعث شد حتی اصلاحطلبان با سیاستی منسجم نیز پا به میدان انتخابات نگذارند.
عدم ثبتنام محمدرضا عارف و تقویت فرضیه تلاشش برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری نیز موید این نکته شد که حتی رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان نیز خود اعتقاد چندانی به شانس موفقیت در انتخابات اسفندماه ندارد.
* فرار از پاسخگویی با تبلیغ منفی
تنوع و تکثر کاندیداهای اصولگرایی که برای شرکت در انتخابات اسفندماه ثبتنام کردهاند و فضای ازهمگسیخته اردوگاه اصلاحطلبان آنچنان که پیش از این نیز گفته شد، برای برخی این تلقی را ایجاد کرد که انتخابات اسفندماه تبدیل به زمینی هموار برای پیروزی اصولگرایان خواهد شد. با همه اینها اما این خوشبینی و عدم احتمال تکرار اقدامات لحظه آخری برای تغییر زمین بازی انتخابات دور از ذهن به نظر میآید.
ظرفیت مثبت «اجرایی» عمده کاندیداهای جریان اصولگرا در مقابل «بیعملی» کاندیداهای اصلاحطلب این احتمال را بهوجود میآورد که زمین بازی به سمت کلیدواژههایی همچون «کارآمدی» رفته و با دوری جستن از فضای سیاستزده مطلوب اصلاحطلبان راه را برای پیروزی جبهه اصولگرا هموار کند.
در چنین فضایی طبیعیترین و محتملترین سناریوی انتخاباتی اصلاحطلبان برای تغییر زمین بازی و وارد کردن شوک اجتماعی به فضای سرخورده حامیان خود و باقی مردم را میتوان تلاش برای «تبلیغ منفی» یا به عبارتی مشهورتر «رقیبهراسی» دانست.
دست خالی اصلاحطلبان در زمینه ایجابی، آنان را ناگزیر خواهد کرد تا با در پیش گرفتن ادبیات سلبی فضای سیاسی را به سمت تخریب رقبای خود ببرند. سرمایهگذاری روی کاندیداهای خاموش و کمترشناخته شدهای که در روزهای نزدیک به انتخابات از آنان رونمایی خواهد شد را میتوان یکی از اقدامات احتمالی در 80 روز آینده دانست.
برجستهسازی کلیشههای سیاسی برای به حاشیه راندن برنامههای ایجابی اقتصادی و اجتماعی از جهاتی آشناترین احتمال برای تغییر این فضا محسوب میشود. یقینا تمرکز اصولگرایان بر گزارههای اقتصادی و ملموس ساختن برنامههای خود جهت اصلاح وضعیت موجود معیشتی را میتوان مهمترین واکنش مهارکننده نسبت به این استراتژی دانست.
تجربه انتخاباتهای پیشین گویای این امر است که عمده برنامههای اقتصادی در صورت تبدیل نشدن به مصادیق و نمادهای عینی در مواجهه با افکار عمومی به چالش کشیده شده و حاشیههای انتخاباتی توانایی بایکوت کردن آن را داشته است.