به گزارش مشرق، یک فعال رسانه ای طی رشته توییتی یادداشتی با عنوان "دروغپردازی و آمارسازی رویترز" منتشر کرد.
اولین باری نیست که رویترز رهبری یک عملیات رسانه ای علیه ایران را به نقل از منابع مجهول الهویه به دست میگیرد.
در طول مذاکرات هسته ای بارها در برهه های حساس درست زمانی که تیم های مذاکره کننده پشت درهای بسته مشغول رایزنی فشرده بودند به ناگاه خبری از رویترز منتشر میشد.
که تمام مذاکرات را تحت تاثیر قرار میداد، اول رسانه ها به صورت گسترده ادعای رویترز را پوشش میدادند(خود ما داخلیها هم ناخواسته ضریب میدادیم) و روی آن انواع تحلیل و گزارش میرفتند بعد نوبت مقامات سیاسی بود که براساس ادعای رویترز و موج رسانه ای طرف ایرانی را تحت فشار میگذاشتند
خبر دیروز رویترز هم در ادامه همین سیاست کهنه است انتشار یک دروغ بزرگ به نقل از منابع نامعلوم، پوشش گسترده رسانه ای، ورود مقامات سیاسی مثلا برایان هوک بلافاصله واکنش نشان داد، فشار بین المللی علیه ایران
"دروغ بزرگ" چیست؟
معروفترین مورد استفادهای که از این تاکتیک شده، در زمان "هیتلر" و به وسیله گوبلز بوده است. گوبلز میگوید: «دروغ هر قدر بزرگتر باشد، باور آن برای تودههای مردم راحتتر است.»
به منظور روشن شدن بحث و برای نمونه، چند دروغ بزرگ، که در راستای منحرف کردن ذهن گروههای هدف و دیگر دولتها آمده است، ارائه میشود:
مرگ زرقاوی، رهبر القاعده دستاویزی برای توجیه جنگ عراق
پنتاگون از مرگ زرقاوی، رهبر القاعده در عراق استفاده و آن را دستاویزی برای توجیه جنگ عراق قلمداد کرد. دولت بوش و حزب جمهوریخواه که به شدت محبوبیت و اعتبار خود را در داخل کشور از دست داده بودند برای بهبود وجهه خود واقعه بیاهمیتی چون مرگ زرقاوی را بزرگترین نقطهی عطف جنگ عراق تلقی کردند و با تبعات وسیع رسانهای پیرامون این موضوع به پیروزی در انتخابات آتی مجلس دل بستند.
بن لادن باید هر چه زودتر دستگیر شود
آمریکائیان پس از اشغال افغانستان، دخالت خود در این کشور را با استدلال دستگیری هر چه سریعتر بن لادن توجیه کردند، در حالی که هیچگونه مدرکی دال بر مجرم بودن وی نداشتند. این درحالی بود که بن لادن مولود سازمان جاسوسی آمریکا سی.آی.ای بود و زمانی لقب تروریست گرفت که با شبکه تروریسستی القاعده امنیت داخلی آمریکا را مورد تهدید قرار داد. پس از این دوران بود که ناگهان در آمریکا، بحث درباره جنگهای نوین اهمیت یافت و چنین عنوان شد که این استراتژیای علیه بنیادگرایی است که از پایان دهه 90، علیه گسترش زمینههای انقلاب بینالمللی اجرا میشود.
در تاریخ 25 ژوئن سال 1950، یعنی روز آغاز جنگ دو کره یک عضو مهم ارتش آمریکا اعلام کرد: «ماجرای جالبی اتفاق افتاده است. کره شمالی به کره جنوبی حمله کرده است.» بلافاصله پس از انتشار این خبر و در همان روز، بمبافکنهای آمریکا، شهر پیونگیانگ، پایتخت کره شمالی را با فرو ریختن سیصد بمب، بمباران کردند. به دنبال این اقدام، که بدون فرمان مستقیم و رسمی و تنها به دلیل جایگاه تک قطبی رسانههای آمریکا صورت گرفت، عملیات روانی بیسابقه ایالات متحده علیه دولت کره شمالی آغاز شد.
سینمای هالیوود نیز دو روز پس از آغاز جنگ، فیلم نبرد کره را در سه هزار نسخه تکثیر و به بازار عرضه کرد. تا مدتها به خطا ادعا میشد که کره جنوبی حمله کرده است، در حالی که واقعیت این چنین نبود و آمریکا از غیبت روسیه و چین استفاده کرد تا در شورای امنیت سازمان ملل متحد، قطعنامهای را علیه حمله ظاهراً مسلحانه کره شمالی به کره جنوبی تصویب کند.
دروغ بوش
در 19 ماه ژانویه سال 2001، بوش توضیح داد که عراق به سلاحهای کشتار جمعی دست یافته است؛ موضوعی که آن را دلیل اصلی آغاز جنگ علیه عراق مطرح کرد، در حالی که تا به امروز، با وجود جستجوی گسترده ارتش آمریکا و انگلیس در عراق، هیچگونه نشانهای دال بر درستی این ادعا یافت نشده است.