سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
خطرِ پیش روی عراق
سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
انتخاب «نخستوزیر» در عراق به یک گره تبدیل شده است و این در حالی است که روال انتخاب کاملا مشخص است. برای انتخاب رئیس جدید دولت، رئیسجمهور باید فرد موردنظر «گروه بزرگتر پارلمانی» را به رئیس مجلس برای جلب رای اعتماد معرفی نماید و او پس از کسب رای اعتماد دولت تشکیل میدهد و عراق روال عادی پیدا میکند. اما در روزهای گذشته و پس از پایان مهلت قانونی یک ماهه، «برهم صالح» اعلام کرد که قادر به معرفی فرد مورد نظر گروه بزرگتر پارلمان نیست و آن را با خواسته افرادی که در میادین حضور دارند، مغایر میداند.
رئیسجمهور عراق در عین حال طی نامهای به رئیس مجلس آمادگی خود را برای استعفا اعلام کرد و این بیانگر آن است که برهم صالح تحت فشار زیادی قرار دارد.
اگرچه انتخاب نخستوزیر در عراق، همواره به سختی و با تاخیرهایی روبهرو بوده، اما این بار با دشواری بیشتری مواجه است و بعید نیست به درازا بکشد و این در حالی است که عراق شرایط حساسی را طی میکند. به هم ریختن نظم فعلی عراق که آثار آن دیده میشود، میتواند این کشور را با خطراتی روبرو کند. از این رو هر روز تاخیر در انتخاب دولت، یک گام به سمت بحرانی پیچیده است و این موضوعی است که میتواند در روزها و هفتههای آینده به مداخله خارجی بیشتر در عراق منجر شود.
عدم توجه به «گروه بزرگتر پارلمانی» یا به قول عراقیها «کتله اکبر» نشان میدهد اساسا گویا بنا نیست نظم و توافق کنونی در عراق حفظ شود. کتله اکبر وقتی کنار میرود هر اقدام دیگری، اقدامی خارج از قانون خواهد بود و اقدام خارج از قانون یک تحول در وضع عراق به حساب میآید.
پس در شرایط تحولی فراقانونی، سخن گفتن از گزینه کتله اکبر و حتی سخن گفتن از رای نمایندگان مجلس بلاوجه میشود و این بدان معناست که احتمالاً طی روزهای آینده شاهد انحلال پارلمان هم خواهیم بود و این در واقع آغاز یک راه پرابهام در عراق خواهد بود. در اینجا یک سوال هم وجود دارد؛ آیا قرار است با انتخاب جدید، پارلمان جدید شکل گیرد و از دل آن رئیسجمهور و نخستوزیر جدید پدید آید؟ پاسخ به این سوال به تفصیلاتی نیاز دارد.
بعضی از شخصیتهای مذهبی سیاسی عراق که از ابتدا نسبت به این نظام سیاسی خوشبین نبوده و روی خوشی هم به آن نشان ندادند، گمان میکنند با رفتن پارلمان و دولت و رئیسجمهور کنونی میتوانند یک نظم سیاسی جدیدی در عراق پدید آورده و به مطلوبهای خویش جامه عمل بپوشانند.
از نظر آنان به هم خوردن موقت اوضاع اگرچه هزینههایی برای عراق دارد، اما صدمه جدی به عراق نمیزند و میتوان مخاطرات آن را مدیریت کرد و کاهش داد. از منظر آنان آمریکا، عربستان و... قادر به مدیریت جدی صحنه تحولات عراق نیستند و ضمنا هرج و مرج طولانی در این کشور را به ضرر خود ارزیابی کرده و مخالف آن هستند.
آنان در عین حال جایگاه برجستهای برای گروههای ضد مذهبی نظیر بعثیها و گروههای منحرف مذهبی مثل صرخیها و یمانیها و نیز بعضی گروههای جنجالآفرین نظیر صدریها قایل نیستند و معتقدند میتوانند آنان را مدیریت کرده و حتی در مواردی از آنان استفاده هم بنمایند.
آنان با استناد به قلت جمعیت ساختارشکنی که در بعضی از میادین پایتخت و مراکز استانها جمع شدهاند، میگویند اینها نمیتوانند در آینده عراق نقش مهمی داشته باشند و در یک جمعبندی اعتقاد دارند اوضاع تا اینجا خوب پیش رفته و در آینده هم خوب پیش خواهد رفت.
اما واقعیت با آنچه این شخصیتهای مذهبی سیاسی به آن فکر میکنند، تفاوت بنیادین دارد. واقعیت این است که یک نظم سیاسی بدون یک طرح منسجم و یک مدیریت قوی شکل نمیگیرد و خلأهای یک طرح میتواند شرایط را وارونه گرداند. اگر در سال 57، حضرت امام خمینی طرح مشخصی برای اداره کشور نداشت و بر جزئیات کار سوار نبود، همه چیز بهم میریخت.
برای بهم خوردن شرایط، کافی بود که حضرت امام در روز 21 بهمن آن دستور تاریخی مبنی بر لغو بودن حکومت نظامی را نمیداد، در این صورت کودتای آمریکایی هایزر با کشتن هزاران نفر، یا به نتیجه میرسید و یا ایران را درگیر بحران بزرگ میکرد و تا مدتها جمعیتی، جمعیت دیگر را نشانه میگرفت.
واقعیت این است که اگر آمریکا و عربستان در سالهای گذشته نتوانستهاند نقش مهمی در تحولات عراق اجرا کنند، به دلیل طرح منسجمی بوده که در مقابل آنان قرار داشته است کما اینکه توطئه راهاندازی گروههای تروریستی برای بهم زدن وضعیت بود و شکلگیری نیروی کارآمد حشدالشعبی و تجهیز و آموزش و تسلیح و پشتیبانی اطلاعاتی- عملیاتی از آنان سبب شکست طرح آمریکا، سعودی و... گردید.
اگر دستهای این مدافعین عراق در شرایط جدید نتوانند کار خود را انجام دهند، آمریکاییها، سعودیها و... از لاک کنونی خارج شده و با انواعی از امکانات و جلب مزدور برای تسخیر عراق وارد عمل میشوند. تحرک هفته های اخیر داعش در عراق یک زنگ خطر جدی است که این شخصیتهای مذهبی سیاسی باید به آن توجه کنند.
بعثیها، صرخیها و... در عراق در شرایطی که نیروی مدافعی در مقابل آنان قرار داشته باشد قادر به تغییر شرایط نیستند اما همینها در همین هفتههای اخیر که دست حشد بسته بود، بیمحابا دست به کشتار و غارت و ناامنی زدند و اگر اوضاع بهم ریختهتر شود آنان عراق را به آتش میکشند تا نشانی از شیعه در آن نماند.
واقعیت این است که آمریکاییها، سعودیها و... نمیخواهند حکومتی مدافع مردم در عراق شکل بگیرد کما اینکه همینها در لبنان دولت سعد حریری را به اتهام مدارا با حزبالله که نماینده بخش عظیمی از لبنانیهاست، وادار به استعفا کردند و پس از آن هم بر شدت حملات به لبنانیها و وارد کردن خسارت به آنان افزودند.
از یک جنبه دیگر، عراق در معرض گروههای تجزیهطلب هم قرار دارد. دو سال پیش کردها با طرح یک رفراندوم که از حمایت صریح آمریکاییها هم برخوردار بود، در صدد جداکردن بخش شمالی عراق از آن برآمدند که اگر همین نیروهایی که امروزه مورد بیمهری قرار دارند نبودند، این تجزیه اتفاق افتاده بود.
همین تجزیهطلبها در بخش غربی عراق هم فعالیت دارند و در فتنه 94 تا 97 قرار بود یک خلافت را با مرکزیت موصل بسازند. باز هم اگر همین نیروهای دلسوز حشد و... نبودند، این تجزیه اتفاق افتاده و بغداد به خاک سیاه نشسته بود. اینکه بعضی تصور کردهاند به سادگی میتوان مانع تجزیه عراق شده و رفتار مخالفان عراق واحد را کنترل کرد، دچار اشتباه جدی میباشند.
اگر تدبیر نشود تعلیق سیاسی عراق، آغاز یک فتنه جدیدی خواهد شد که از رهبران سیاسی مذهبی در مدیریت و خاموش کردن آن کار عمدهای برنمیآید. فراموش نکنیم که در سال 2003، آمریکاییها با نیروی نظامی خود عملا کربلا و نجف را به اشغال خود درآورده و به روی مردم شیعه و زوار علوی و حسینی و عباسی شلیک میکردند و تنها زمانی که متوجه شکلگیری یک گروه مجهز علیه خود شدند، کنار کشیدند.
تعلیق سیاسی در عراق اگر برای شکلدهی به یک نظام دیگر مردمی صورت گرفته است، این هدف به دو دلیل محقق نمیشود؛ یک دلیل این است که دنبالکنندگان تعلیق سیاسی عراق در سالیان اخیر پیدایی یک نظم نوین مردمی را نمیپذیرند و در برابر آن میایستند، دلیل دیگر این است که اگر برای شکلگیری نظم نوین به مردم عراق مراجعه شود، همین نمایندگان و یا افرادی مشابه آنان انتخاب میگردند و از دل چنین مجلسی هم دولتی مغایر با دولت فعلی شکل نمیگیرد بنابراین دنبالکنندگان نظم جدید چه آنان که حسن نیت دارند و چه آنان که حسن نیت ندارند، به سرعت به سمت انتخابات نخواهند رفت و این به آن معناست که در یک وجه تعلیق سیاسی با وقوع انواعی از حوادث سیاسی همراه گردد و شیرازه امور عراق از هم میپاشد و در یک وجه دیگر یک رژیم دیکتاتوری وابسته به غرب بر سر کار میآید و هر صدایی را در نطفه خفه خواهد کرد و چنین مباد.
رزمایشی سیاسی
در سرمقاله ایران آمده است:
رزمایشهای نظامی در کنار مبادلات و هماهنگیهای اطلاعاتی، نهایت همکاری و نزدیکی کشورها را به یکدیگر نشان میدهد. همکاریهای اطلاعاتی بهطور معمول محرمانه انجام و کمتر اطلاعرسانی میشوند، در حالی که رزمایشهای نظامی برعکس هستند و با حداکثر اطلاعرسانی و تبلیغات انجام میشوند، ولی رزمایشها دو وجه دارند.
گاه هدف آنها یک تمرین و آمادگی نظامی است که در آن، تاکتیکها و اقدامات نظامی میان نیروها هماهنگ میشوند، گاه پیام اصلی آنها سیاسی است که در قالب رزمایش خود را نشان میدهند. رزمایش ایران، چین و روسیه که در اقیانوس هند انجام شده است، پیش از آنکه بخواهد هدفی نظامی را دنبال کند، در پی ارسال پیامی سیاسی برای جهان است. رزمایشی که برای ایران از اولین نوع خود است و حتی برای روسیه و چین نیز تازگی دارد.
روسیه و چین که پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با یکدیگر در اوج تنش بودند اکنون مرحله تنشزدایی را پشت سر گذاشتهاند. یکبار مائو در دیدار با یکی از مقامات شوروی سابق گفته بود که ما دههزار سال اختلاف با روسیه داریم، هزار سالش را تخفیف دهیم، باز هم 9000 سال میماند! یا آنکه شوروی را با صفت سوسیال امپریالیسم معرفی میکردند که خطرش از امپریالیسم امریکا کمتر نیست.
از آن تاریخ تاکنون 30 سال گذشته است و روسیه و چین کمکم به سوی همگرایی رفتهاند، بویژه با روی کار آمدن ترامپ این همگرایی بیشتر شده است. حتی در سازمان ملل و رکن مهم آن شورای امنیت نیز هماهنگیهای سیاسی بیشتری را از این دو قدرت هستهای و صاحب حق وتو شاهدیم.
این رزمایش با دو کشور قدرتمند و هستهای و صاحب حق وتو پیام سیاسی روشنی را به غرب و بویژه امریکا میدهد که نمیتواند یکجانبهگرایی را پیشه کند و در عین حال منتظر واکنشهای اینچنینی نباشد.
این رزمایش همچنین برای کشورهای منطقه نیز پیام روشنی دارد که گمان نکنند منطقه حیاط خلوت امریکا تلقی خواهد شد. امروز جهان یک دهکده بزرگ است که در هر بخش آن همه نیروها صاحب منافع هستند. چنین نیست که ایالات متحده بتواند به صورت یکجانبه حق و حقوقی را در هر منطقه از جهان تعریف کند و به اجرا بگذارد و دیگران ملزم به تبعیت از آن شوند.
در کنار یکدیگر بودن چین و روسیه را شاید بتوان یک گام آشکار در برابر سیاست یکجانبهگرایی ترامپ نیز تعریف کرد. آنها اخیراً درباره سوریه نیز موضع مشترکی در شورای امنیت اتخاذ کردند که موجب عصبانیت شدید وزیر امور خارجه امریکا شد. قطعنامهای که هدف اصلی آن تکرار بلایی بود که چندین سال پیش سر لیبی آوردند.
پمپئو توضیح نداد که با همین نوع قطعنامهها 7 سال است که مردم لیبی را به روز سیاه نشاندند، ولی اینبار دیگر روسیه و چین فریب نخوردند و چنین سیاستی را نپذیرفتند. امریکاییها میخواهند تحت عناوین مردمپسند، مثل جلوگیری از خشونت و حمایت از مردم و ارائه کمکهای بشردوستانه به زنان و کودکان؛ عوامل خود را وارد میدان جنگ کنند و حکومتها را با فروپاشی بیشتر مواجه نمایند.
تجربه همان یکبار لیبی برای همه منطقه کافی است.تقارن این همبستگی سیاسی در شورای امنیت سازمان ملل میان دو کشور چین و روسیه با این رزمایش مشترک با ایران که در حال تحمل تحریمهای امریکا است، مفهوم و جناحبندی سیاسی جدیدی را به ذهن متبادر میکند که امیدواریم به کاهش یکهتازی امریکا و از میان رفتن تنشها در منطقه منجر شود.
پیام های دیپلماتیک رزمایش مثلث شرقی
هادی محمدی در خراسان نوشت:
رزمایش دریایی مشترک ایران و دو کشور عضو شورای امنیت (چین و روسیه) در شمال اقیانوس هند، علاوه بر مسائل نظامی، حاوی نکات مهمی در حوزه روابط بین الملل و سیاستهای منطقهای و دیپلماسی است.
1- اولین نکته این که رزمایش اخیر در حالی برگزار می شود که آمریکا در سال های اخیر و به ویژه در ماه های گذشته تلاش زایدالوصفی را صورت داد تا یک ائتلاف به اصطلاح جهانی برای تامین امنیت آبراه بینالمللی تنگه هرمز شکل دهد که البته با استقبال سرد کشورهای مختلف از جمله دوستانش مواجه شد آخرین افتضاح هم مربوط به حضور نظامی ژاپن در منطقه بود که پس از مشورت با ایران و آن هم خارج از آب های خلیج فارس انجام خواهد شد.
در مقابل چنین شکست نظامی و سیاسی ، رزمایش کمربند امنیتی دریا با مشارکت دو قدرت بزرگ نظامی جهان انجام می شود که به نوعی اعلام شکست سیاست انزوای ایران است که به عنوان یک پروژه آمریکایی – عربی و صهیونیستی طراحی شده بود.
2- دوم این که همه می دانیم چین و روسیه در حوزه نظامی پیشرفت های شگرفی در این سال ها داشته اند و امروزه سامانههایی تولید می کنند که با توان نظامی آمریکا و غرب برابر است. همکاری ایران با این دو قدرت برتر نظامی جهان نشان میدهد این کشورها نیز توان نظامی و تکنولوژیکی ایران را قبول دارند و کشورمان میتواند به خوبی در سطوح بالای تاکتیکی نظامی، رزمایش مرکب برگزار کند.
3- حضور چین در رزمایش کمربند امنیتی دریا علاوه بر نکات گفته شده نشان دهنده میل بالای این کشور به نمایش استقلال و توان نظامی خود در برابر زیاده خواهی های واشنگتن است.
آمریکا این روزها از حوزه های تجارت بینالملل گرفته تا موضوع تایوان و کره شمالی و... سعی در بالابردن هزینه های رقابت برای چین دارد. در حقیقت نشانه ها موید آن است که در مقابل ائتلاف سازی های آمریکا علیه چین، پکن نیز به ائتلاف سازی های جدی علیه واشنگتن رو آورده است.
به نظر نگارنده می توان انتظار داشت که در سال های آینده شاهد نگاه جدید چین به منطقه غرب آسیا و آبراهه حساس شمال اقیانوس هند باشیم ، نگاه جدیدی که از حوزه اقتصادی فراتر رود و حوزههای امنیتی و راهبردی را نیز در برگیرد. حضوری که با هماهنگی جمهوری اسلامی می تواند توازن نظامی و امنیتی این منطقه را بالا ببرد.
4-اما نکته مهم این رزمایش که تایید سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران در منطقه نیز به حساب می آید برگزاری رزمایش در منطقه دریای عمان و شمال اقیانوس هند و در فاصله با خلیج فارس است. تهران بارها اعلام کرده که معتقد به امنیتی کردن خلیج فارس نیست و سیاست اعلامی اش تامین امنیت خلیج فارس توسط کشورهای منطقه بوده است.
این سیاست و پافشاری بر این اصول همواره جزو راهبردهای ایران به شمار می رفته و در این رزمایش نیز به خوبی به نمایش گذاشته شده است . این که ایران حتی با دوستانش و با دو قدرت شورای امنیت حاضر نشده در خلیج فارس رزمایش برگزار کند از طرفی بیانگر تطابق کامل سیاست «اعلانی» با سیاست «اعمالی» تهران و از نشانه های صلابت و قوام تصمیمات و راهبردهای سیاسی و دفاعی ایران است و از طرف دیگر جلوی بهانه های بیشتر برای حضور کشورهای فرامنطقه ای در خلیج فارس را می گیرد.
5- اگر روابط نظامی را بالاترین سطح روابط دوجانبه بدانیم که هست، می توان نتیجه گرفت که برگزاری رزمایش مرکب میان ایران، چین و روسیه در یکی از راهبردی ترین و حساس ترین مناطق جهان آن هم زیر گوش پایگاه ها و ناو های آمریکا، مقدمه بسیار مناسبی خواهد بود برای آینده مناسبات عمیق تر سه کشور، روابط از یک سو نشان دهنده آن است که با توجه به یک جانبه گرایی آمریکا در دوره اخیر بیش از پیش در پیگیری منافع مشترک این مثلث اثر گذار به کار می آید و از سوی دیگر موید این مطلب خواهد بود که این دو قدرت بزرگ جهانی به نوعی به این واقعیت تن داده اند که نمی توان منافعی را در یکی از استراتژیک ترین نقاط جهان دنبال کرد و ایران را نادیده گرفت.
به عبارتی آن ها اگر چه می دانند این حضور علنی و قدرت نمایی در مقابل آمریکا ممکن است برای آن ها هزینه هایی داشته باشد اما عملا منافع خود را در همراهی با ایران به عنوان قدرت بلامنازع منطقه ای دیده اند.تمرین نظامی «کمربند امنیت دریایی» مقدمه ای برای رزمایش بزرگ تر کشورهای عضو آیونس – نیروهای دریایی حاشیه اقیانوس هند – است .
رزمایشی که در آینده نزدیک در سراسر اقیانوس هند با محوریت جمهوری اسلامی ایران به عنوان رئیس دوره ای آیونس برگزار می شود و عاملی مهم برای تقویت توان نظامی و دیپلماسی دفاعی کشورمان در منطقه با هدف تامین ابعاد مختلف امنیت اقیانوس هند خواهد بود.
منافع خاص سیاسی و قانون انتخابات
داریوش قنبری در آرمان نوشت:
در بسیاری از کشورها، ترکیب پیچیدهای برای تدوین قانون انتخابات در نظر گرفته میشود و منظور این است که صرفا نمایندگان فعلی که قانون تصویب میکنند منافع خودشان را لحاظ نکنند. ما در گذشته شبیه این مورد را داریم. مثلا الان شرط مدرک تحصیلی را در نظر بگیرید که چه معنی دارد که نمایندگانی که الان هستند یک مقطع هر کدام برای خودشان در نظر بگیرند. درحقیقت نمایندهای که اکنون نماینده مجلس است، به صرف اینکه در مجموع در مقام نمایندگی انجام وظیفه میکند یک مقطع تحصیلی برایش لحاظ شود! این خودش به نوعی به معنی دادن امتیاز به آن تصویب کنندگان قانون است.
یعنی برای خودشان یک امتیازاتی را در نظر میگیرند و دیگری را محروم میکنند. ضمن اینکه اصلا این شرطها نباید در نظر گرفته شود. یعنی اگر این ملاک باشد کسانی که در جاهای دیگر هم خدمت میکنند به ازای هر چهار سال باید یک مقطع تحصیلی برای خودشان در نظر بگیرند. آیا نمایندگان مجلس میخواهند تجربه شان را به رخ بکشند و با توجه به تجربه شان باید این مقطع برایشان لحاظ شود؟ اگر اینطور است در جاهای دیگر هم تجربه اندوخته میشود.
این امر در مجموع یک تبعیض آشکار است که در این قانون انتخابات وجود دارد. میتوان به مسائل دیگر هم اشاره کرد مثلا نمایندگان خودشان نیاز به استعفا ندارند منتها کسانی که جزو مقامات اجرایی هستند باید از شش ماه مانده به ثبت نام استعفا دهند. اگر بحث سوءاستفاده از مقام است شاید یک مدیرکل که در یک اداره جزء در استانی مشغول خدمت است، نفوذش هیچوقت به اندازه یک نماینده هم نرسد. به هر حال یکسری منافع اینچنینی در قانون انتخابات را نمایندگان برای خود لحاظ میکنند چرا که به هر حال مرجع تصویب که خود نمایندگان مجلس هستند، منافع خودشان را در نظر میگیرند.
برای قانونی مثل قانون انتخابات که یک قانون ارگانیک است باید ترکیب پیچیدهای را درنظر گرفت. معمولا شأن قانون ارگانیک بین قانون اساسی و قانون عادی است.یعنی از قانون عادی بالاتر و از قانون اساسی پایینتر است. به همین دلیل باید شرایط پیچیدهتری را برای انتخاب آن کسانی که میخواهند قانون انتخابات را تصویب کنند، در نظر بگیرند.
مثلا در کنار نمایندگان مجلس یک ترکیبی از اساتید دانشگاه را به انتخاب گروهها و احزاب سیاسی در نظر بگیرند که آنها هم دخالت داشته باشند و در مجموع باید یک ترکیب خاص و پیچیدهای را برای قانون انتخابات در نظر گرفت تا منافع یک طیف و قشر خاص تامین نشود.
مساله دیگر بحث استانی شدن انتخابات بود که کار میتوانست انتخابات را به سمت دیدگاههای حزبی هدایت و مجلس جایگاه واقعی خود را پیدا کند. نمایندگانی که در حوزههای کوچک به مجلس ورود پیدا میکنند، چقدر دنبال انجام وظایف نمایندگی هستند و چقدر به دنبال گرفتن امتیازات برای کسانی که در انتخابات کمک شان کردند و به همین جهت نیاز دارند وارد حوزه اجرا شوند و تفکیک قوا را زیر سوال ببرند.
قانون انتخابات به شیوه فعلی قانونی نیست که از دل آن یک مجلس قدرتمند، توانمند، مجلسی که به وظایف خودش آشنا باشد، بیرون بیاید. در حال حاضرچند درصد مردم در حوزههای بهخصوص کوچک شناخت دقیقی از وظایف و اختیارات نمایندگان دارند و با توجه به این وظایف و اختیارات از آنها میخواهند به انجام وظایف خودشان بپردازند؟
اگر یک بررسی جدی شود، میبینیم از همان انتخاب کنندگان و نحوه انتخاب مشکل هست تا بعدها که همه چیز تنظیم و تشکیل میشود و مجلس شکل میگیرد. اکنون کاندیداها اکثرا به شکل غیرقانونی تبلیغات غیررسمی را شروع کردهاند. رصد کنید مطالبی که در فضاهای مجازی در حوزههای کوچک مینویسند! وعدههایی که دارند میدهند و خودشان را بهعنوان ناجی و معجزه گر که میتوانند در این شرایط تحول و توسعه ایجاد کنند، معرفی میکنند، گاها خنده دار است.
آیا واقعا نماینده اختیاری برای این کارها دارد؟! وعدههایی که میدهند عمدتا کار دولت و مسئولان اجرائی است و ربطی به وظایف نماینده ندارد. نماینده نه اختیار و نه ابزاری ندارد. این وعدههای غیرواقعی باعث ایجاد یک فرهنگ سیاسی غلط میشود و مردم به غلط انتظارات غیرقانونی و خارج از حوزه وظایف نمایندگی از نمایندگان طلب میکنند و همین مساله باعث میشود که نمایندگان به حوزههای دیگری کشیده شوند و عملا از وظایف واقعی خودشان باز بمانند.
در مجموع شاهدیم هنوز در کشور ما خلأ عدم وجود یک قانون نه جامع بلکه درست و حسابی که متناسب با شأن و جایگاه مجلس برای انتخابات باشد، وجود دارد و به این دلیل است که طیفها و گروههای مختلف منافع متضادی دارند که همین منافع متضاد باعث شده قانون مناسبی برای انتخابات در کشور ما وجود نداشته باشد.
رزمایش دریایی، نماد توازن قدرت
عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:
اگرچه حضور قدرتمندانه دو نیروی دریایی نظام جمهوری اسلامی (نیروی دریایی سپاه و ارتش جمهوری اسلامی ایران) در آبهای خلیج فارس و دریای عمان و اقیانوس هند و آبهای فرا منطقهای، امنیت دریایی معطوف به ایران اسلامی را در آبهای منطقهای و فرا منطقهای، تأمین کرده است، اما رزمایش مشترک ایران، چین و روسیه بهعنوان سه قدرت دریایی، در عین ظرفیتسازی برای تقویت هماهنگی میان این نیروها در شرایط احتمالی تهدید، نمادی از توازن قدرت بهویژه در این منطقه حساس جهان و خنثیکننده سناریوی امریکاییها و اروپاییها در ائتلافسازی در منطقه به بهانه عبور امن نفت و القای انزوای ایران است. تحولی که در عین زمینهسازی برای همکاریهای دفاعی، نویدبخش شکلگیری بستر جدیدی برای همکاریهای منطقهای و فرا منطقهای جمهوری اسلامی ایران با دیگر قدرتهای جهانی و الگویی برای همکاریهای اقتصادی و سیاسی است.
هفته گذشته سردار شکارچی، سخنگوی ارشد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی با اعلام برگزاری رزمایش چهارروزه دریایی سهجانبه ایران، روسیه و چین از روز جمعه ۶ آذرماه، هدف آن را تقویت و افزایش امنیت تجارت بینالمللی در اقیانوس هند و دریای عمان اعلام کرد. او با اشاره به اینکه اقیانوس هند و دریای عمان از مناطق کلیدی تجارت جهانی محسوب میشوند و کشورهای بسیاری در این مناطق تردد میکنند به همین جهت برقراری امنیت در این منطقه مهم و حیاتی است، یادآور شد: جمهوری اسلامی تاکنون ثابت کرده که در جهت ایجاد امنیت آبراههای بینالمللی بهویژه در منطقه کلیدی اقیانوس هند و دریای عمان همواره تلاش کرده است.
امیر دریادار دوم غلامرضا طحانی، معاون عملیات نیروی دریایی ارتش و سخنگوی رزمایش نیز با اشاره به وسعت منطقه این رزمایش که بالغبر ۱۷ هزار کیلومترمربع میشود، اهداف آن را تقویت امنیت تجارت دریایی بینالمللی و مقابله با دزدی و تروریسم دریایی و تبادل اطلاعات در حوزه امداد و نجات دریایی و تبادل تجربیات عملیاتی و تاکتیکی دانست. او تأکید کرد که پیام این رزمایش صلح، دوستی و امنیت پایدار در سایه همکاری و اتحاد جمعی است و پیامد آن این است که جمهوری اسلامی ایران قابل منزوی شدن نیست و این از مهمترین دستاوردهای این رزمایش خواهد بود. او افزود: برگزاری این رزمایش به معنای این است که روابط سه کشور ایران، روسیه و چین به سطح معناداری رسیده است و این روند در سالهای آینده نیز ادامه خواهد داشت.
وزارت دفاع روسیه نیز با اعلام اینکه سه کشتی وابسته به ناوگان دریای بالتیک روسیه در این رزمایش نظامی سهجانبه مشارکت خواهد داشت، افزود: در این رزمایش سهجانبه برای نخستین بار به آزادسازی یک کشتی ربودهشده توسط دزدان دریایی پرداخته خواهد شد.
یک تحلیلگر مسائل نظامی چین نیز پیرامون این رزمایش گفت که یک پیام واضح این رزمایش برای امریکا این است که مسئله هستهای تهران باید از طریق مذاکرات بر اساس توافق قبلی حل شود نه اقدام نظامی. «سونگ ژونگ پینگ» افزود: برگزاری چنین رزمایشی به ایالاتمتحده توصیه میکند که علیه ایران به اقدام نظامی یکجانبه متوسل نشده و فشارهای بیشتری علیه این کشور اعمال نکند.
سخنگوی وزارت دفاع امریکا نیز با اذعان به اهمیت این رزمایش گفت: «ایالاتمتحده از رزمایش دریایی، که قرار است میان روسیه، ایران و چین در دریای عمان برگزار شود مطلع است و آن را زیر نظر خواهد داشت. او درعینحال تأکید کرد که ما به همکاری با شرکا و متحدان ادامه خواهیم داد تا از آزادی دریانوردی و جریان آزاد تجارت در آبراهههای بینالمللی اطمینان حاصل شود». اما ولید فارس، مشاور پیشین ترامپ پیام این رزمایش را برای امریکا خطرناک دانست و یادآور شد پیام این رزمایش این است که ما باید با محور تازهای رویارویی کنیم.
یک تحلیلگر مؤسسه امریکایی رند نیز پیام این رزمایش را، ناتوانی امریکا در انزوای ایران دانست و در گفتگو با شبکه تلویزیونی پی بی اس امریکا گفت: روسیه و چین در این رزمایش به ایالاتمتحده و جامعه بینالملل میگویند که آنها بازیگران اصلی منطقه هستند. ایران منتظر ماند و فرصت داد و با اروپاییها مذاکره کرد تا بهاینترتیب هزینههای فشار حداکثری امریکا را جبران کند. ایران میخواهد نشان دهد که میتواند خاری در چشم ایالاتمتحده فروکند و هر اقدامی که ایالاتمتحده انجام میدهد، بدون پاسخ نخواهد ماند.
یکی از ابعاد راهبرد فشار حداکثری امریکا علیه ایران در ماههای اخیر جلوگیری از صدور نفت ایران بود، اگرچه فشار امریکاییها بر دیگر کشورها تاکنون در کاهش خرید نفت ایران مؤثر بوده است، بهطور طبیعی عدم خرید نمیتواند به معنی ناتوانی ایران در صدور نفت از منطقه باشد. به همین دلیل امریکاییها در ماههای اخیر برای اخلال در صدور نفت ایران با همکاری عوامل منطقهای خود تلاش کردهاند با حاکم کردن یک فضای امنیتی و خدشه بر امنیت عبور نفت از منطقه، ائتلافی را علیه ایران به بهانه صدور امن نفت از منطقه تشکیل دهند، اما تلاشهای آنها بهرغم فشارهای سیاسی و دیپلماتیک و تطمیع سعودیها به نتیجه نرسیده و حتی اروپاییها حاضر بهقرار گرفتن زیر پرچم ائتلاف امریکایی سعودی نشدهاند.
از مردادماه گذشته امریکاییها با دعوت از ۶۰ کشور تلاش کردند ائتلاف مزبور را تشکیل دهند، اما بهرغم تلاش چندماهه امریکاییها و سعودیها تنها اردن، بحرین، آلبانی و استرالیا به آن پیوستهاند. حتی هفته گذشته که انگلیسیها بهرغم فشار و خواست امریکاییها نهایتاً به پیوستن به این ائتلاف گردن نهادند، صراحتاً تأکید کردند که اگر ائتلاف دریایی با امریکا برای محافظت از کشتیرانی در تنگه هرمز تبدیل به کارزار فشار حداکثر شود، بریتانیا از آن خارج خواهد شد.
در نقطه مقابل اروپاییها هم به بهانه عبور امن نفت از منطقه و برای اینکه زیر پرچم امریکاییها قرار نگیرند تلاش کردند که ائتلاف جداگانهای بهموازات امریکاییها تشکیل دهند. بیبیسی در گزارشی از این تحرک اروپاییها که فرانسه محور آن بود، مینویسد: کشورهای اروپایی که نگران رویکرد دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، در قبال ایران هستند به این ائتلاف ملحق نشدهاند و فرانسه با دیگر کشورهای اروپایی ائتلاف دیگری را شکل دادهاند. اما این ائتلاف نیز نتوانست کشورهای اروپایی را با خود همراه سازد که اقدام انگلیسیها با اعزام مشروط یک کشتی جنگی برای پیوستن به ائتلاف امریکایی نشانه آن است.
این در حالی است که تشکیل ائتلاف اروپایی در خلیجفارس با یکسری موانع جدی روبه رواست، از جمله دشواری محافظت از همه کشتیهای نفتکش و تجاری به دلیل عدم برخورداری اروپاییها از کشتیهای کافی برای محافظت است و ترس از نفوذ و اقتدار ایران در منطقه خلیجفارس مانع هرگونه زیادهروی یا زیادهخواهی قدرتهای فرا منطقهای است چراکه جمهوری اسلامی ایران بهخوبی توانسته امنیت این منطقه را حفظ کند.
بر همین اساس، کشورهای اروپایی از درگیر شدن با ایران در منطقه نوعی ترس دارند و از تبعات این درگیری واهمه دارند و سوم اینکه ازنظر حقوق بینالملل توافقهای دوجانبه و چندجانبه برای اقدامات دفاعی قابلیت عملیاتی شدن دارد، اما اساساً کشورها میتوانند در مسیرهای دریایی بینالمللی حضور نظامی داشته باشند و نه آبهای سرزمینی دیگر کشورها و چهارم اینکه بسیاری از کشورهای اروپایی حاضر به تأمین امنیت کشتیهای خود از سوی انگلیس و امریکا نیستند چراکه این ائتلاف منجر به فرماندهی دریایی امریکا میشود و این ممکن است به این معنا باشد که واشنگتن بر دیگر کشورها تسلط پیدا میکند. از طرف دیگر، کشورها از سیاست امریکا و چگونگی استفاده از نیروها در زمان بحرانها آگاه نیستند و این به معنای شکلگیری یک بحران وخیمتر است.
برگزاری رزمایش مشترک دریایی ایران، روسیه و چین، در عین تحصیل دستاوردهای عملیاتی آن، نمادی از توازن قدرت در منطقه است که ایران محور آن است و تحریمهای امریکا و خصومت ورزی کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و رژیم صهیونیستی نتوانسته است در آن خدشهای وارد کند.
فاصلههایی که «دروغ» ایجاد میکند
ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:
دروغ به مثابه یک امر غیراخلاقی در همه فرهنگها مذموم است، اما گاهی چنان در تاروپود خلقیات یک جامعه نفوذ میکند که ابعاد گسترده آن سبب میشود تا مرزهای قبیح بودن یا نبودن اشکال آن به طرز عجیبی جابهجا شود. این روزها اما مردم کشورمان بیش از هر زمان دیگری نسبت به بسیاری از صحبتها، وعدهها و حتی اقدامات برخی مسئولان بیاعتماد شدهاند. این بیاعتمادی ناشی از فضای دروغزدهای است که مردم طی این سالها با آن روبهرو بودهاند.
نمونه بارز این مسئله را میتوان در موضوع مربیان خارجی دو تیم پرطرفدار استقلال و پرسپولیس دید. کالدرون میگوید در تمام این ششماه فقط دروغ شنیده است و استراماچونی نیز تقریباً با همین موضوع مشکل دارد. این مسئله نشانگر آن است که امر دورغ چنان در سپهر سیاسی و البته اجتماعی کشور نفوذ کرده است که تبدیل به یک شیوه مرسوم در نوع مدیریت کشور نیز شده است.
مدیریتی که طی این سالها با انواع وعدهها، مربیان و بازیکنانی را به کشور آورده و در نهایت با عدم اجرای تعهدات، باعث شده تا مدیران بعدی مجبور شوند تمام هزینههای آنها را با تهدید فیفا بهاضافه جریمههای آن بپردازند.
شیوهای که میتوان آن را به بسیاری از ارکان مدیریتی کشور تعمیم داد و نمونه بیاعتمادی به خودیها را در هواداران استقلال دید که علیرغم تمام جوی که صداوسیما علیه استراماچونی راه انداخت، اما همچنان از او حمایت میکنند و حتی در این میان جایگزینی بازیکن محبوب سالهای پیشین خود به عنوان مربی را برنمیتابند.
این مسئله نشان میدهد تا چه حد عریانی دروغ بین مردم و مسئولان فاصله انداخته است که حالا منجر به یک بیاعتمادی گسترده در مردم نسبت به مسئولان شده است.
به واقع باید پذیرفت که مسئله دروغ که البته شاید در تحلیلی جدا بتوان آن را در ریشههای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی جستوجو کرد؛ تا چه حد به ارکان نظم اجتماعی آسیبزده است.
در این شرایط آکنده از دروغ، قطعاً نمیتوان روی وعدههایی مانند ایجاد شفافیت در نظام اقتصادی و یا مبارزه با فساد، حسابی باز کرد چراکه لازمه تحقق این وعدهها اعتمادی است که باید بین مردم و حاکمیت شکل بگیرد. اعتمادی که بیتردید باید در فضای تهیشده از دروغ و وعدههای عملینشده، شکل بگیرد و چه بسا باید برای آن به طور کامل در گفتمان مدیریت کشور، یک تحول و پوستاندازی اساسی رخ دهد.
از منظر دیگر، باید گفت که دروغ اگرچه در تمام سطوح جامعه و حتی بین مردم نیز رایج است، اما باید پذیرفت در این زمینه نقش رسانهها- به خصوص صداوسیمایی که پسوند ملی را یدک میکشد- به عنوان یک الگو بسیار مهم است.
همچنین نباید فراموش کرد در فضای آزاد و شفاف رسانهای، کمتر مسئولی میتواند دروغ را به مثابه یک حیله و امتیاز مدیریتی برای ابقای خود در منصب برگزیند. این رابطه معنادار علت و معلولی شفافیت و راستگویی در سپهر اجتماعی کشور، بیتردید رمز اصلی اصلاح در امور سیاسی و اقتصادی کشور است.
اصلاحی که کلیدش در دست تصمیمسازانی است که باید در نگاهشان نسبت به امر حکمرانی با پردهپوشی و وعدههای پوشالی تجدیدنظر کنند. قطعاً درآنصورت هیچ فردی خارج از این مرزها نمیتواند بهراحتی برخی مسئولان را متهم به دروغگویی کند درحالیکه مردم هم او را تایید میکنند.
در باب چیستی رقابت و کیستی رقیب!
محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:
ما هرازچندی وارد رقابت برای تعیین نهادهای انتخاباتی میشویم. باید بدانیم رقیب ما کیست؟ ما نمیتوانیم وارد این رقابت شویم، مگر اینکه به دو سؤال، خوب پاسخ دهیم؛ 1- چیستی رقابت 2- کیستی رقیب از سال 76 تاکنون کسانی با ما رقابت میکنند که نامشان را گذاشتهاند «اصلاحطلب»!
این جماعت هیچگاه به این سؤال پاسخ ندادهاند که چه چیزی را میخواهند اصلاح کنند. مفهوم و کارکرد اصلاحطلبی آنان روی «دین»، «جامعه» و «سیاست» سایه میاندازد، ضمن اینکه از هر نوع پاسخگویی فرار میکنند. در همه حوزهها ورود میکنند و کرسی تئوریپردازی و نظریهپردازی خود را پهن میکنند.
بنیاد گفتمان آنها بر ابهام است. مبتنی بر این ابهام، در وادی «عدم شفافیت» و «نقد مرزبندی» سیر و سلوک میکنند. این راهبرد به آنها کمک میکند تا جبههای بسازند که یک سرش «سروش» است و سر دیگر آن «گوگوش»!
شگرد اصلی آنها «ایستادن در غبار» و سکنی گزیدن در «ابهام» است. این ویترین سیاسی به آنها کمک میکند حتی برخی از انقلابیون و روحانیون را در این راهبرد به اسارت ببرند.
آنها با «اسلام سیاسی» و «حکومت دینی» چالش جدی دارند. قبول ندارند «اسلام» در اداره جوامع، کارآمد است و انقلاب میتواند خواستههای مسلمانان را برآورده کند.
کلید حل معمای اداره جامعه را در ارتباط با «غرب» میدانند و در گفتار سیاسی «غرب» و «غربباوری» دال مرکزی گفتمان آنهاست. در بزک کردن اروپا و آمریکا چیزی کم نمیگذارند.
مقابله با نظام، تردیدافکنی در مورد مشروعیت و کارآمدی نظام؛ مبنا و اساس تولید ادبیات سیاسی آنهاست. مرتب فضاسازی میکنند تا شالودهشکنی کنند و تغییرات را ضروری نشان دهند.
ترکیب درونی آنها درهم تنیده است. هر فرد، حزب و گروهی که به هر دلیل از نظام دلخور است، بدون مرز به آنها میپیوندد. به همین دلیل بیشناسنامه هستند، اما همیشه در جیب خود چند شناسنامه جعلی دارند. در صورت مقتضی بیرون میآورند و با هویتهای متفاوت ظاهر میشوند. ایستادن در «غبار» و سکنی گزیدن در «ابهام» به آنها کمک میکند تا همیشه در موضع «طلبکاری» باشند.
با آن که خود را اصلاحطلب میدانند، اما به کمتر از «انقلاب» رضایت نمیدهند و در 18 تیر 78، 8 ماهه اول سال 88، آشوبهای 96 و 98 به میدان آمدند تا زیرآب انقلاب را بزنند.
به ویترین سیاسی و دکوراسیون اجتماعی اصلاحطلبان که نگاه میکنیم، انقلابیون پشیمان، چپگرایان لیبرال، اسلامگرایان مدرنیست و پستمدرن، وزرای قلدر غیرپاسخگو، مسئولان و بیمسئولان طلبکار، برخی نمایندگانی که نقش اپوزیسیون را بازی میکنند را میبینیم. با اینهمه درهمریختگی و بیریختی، مدعی هستند آنها ناجی جمهوری اسلامی و صاحب اصلی انقلاب هستند و مملکت را از ورطه سقوط نجات دادهاند.
مواضع ضد و نقیض آنها همواره مروج نارضایتی و مشوق ناراضیان بوده است. خط ارتباطی و اطلاعاتی آنها از BBC و رادیو آمریکا شروع میشود و به رسانههای مکتوب و دیجیتال آنها در داخل امتداد پیدا میکند.
این خط، تولید «حیرانی» و «حیرت» در فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... میکند. آنها در این دریای حیرانی شروع به سربازگیری میکنند. آنها با انتخابات به درون حاکمیت میآیند تا از آن «خارج» شوند. لذا خروج «از» حاکمیت و یا خروج «بر» حاکمیت جزء راهبردهای اصلی کارنامه آنهاست.
رزومه کاری آنها در «دولت» اصلاحات و «مجلس» اصلاحات این حقیقت را فاش میسازد. اگر هم در انتخابات شکست بخورند و رأی نیاورند، بنا را بر اردوکشی خیابانی، شورش و آشوبطلبی میگذارند. کارنامه آنها در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 چنین حقیقتی را فاش میکند.
صورتمسئله رقابت سیاسی در ایران از سال 1367 به بعد این نیست که دو جریان سیاسی با هم رقابت میکنند. یک جریان سیاسی رقیب اصلی را اصل نظام میداند و با رضایت به مداخله خارجی کمر به هدم اسلام، انقلاب و ایران و نظام جمهوری اسلامی بسته است. اینها همان کسانی هستند که به دشمن آدرس «تشدید» تحریمها و به مسئولان نظام آدرس «تسلیم» در برابر تحریمها را میدهند.
این معادله غلط رقابت در ایران، برخی از اصولگرایان را به وادی غفلت برده و براساس این منطق که کعبه انقلاب، صاحب دارد و از آن صیانت میکند. ما باید به فکر گاو، گوسفند و شتر خود باشیم، مانع اصلی وحدت، همگرایی و یکپارچگی اصولگرایان در برابر سیل ویرانگر اصلاحطلبی به شرح آنچه که گفته شد، میباشد.
ما راهی جز اتحاد، یکپارچگی و همگرایی نیروهای پایبند به انقلاب و اسلام نداریم. هرکس غیر این میاندیشد، یا میخواهد در زمین رقیب بازی کند و بیراهه رود یا غافل است.