به گزارش مشرق، اعتراضات اخیر در ایران با انگیزه ابراز نارضایتی از افزایش قیمت بنزین و نحوه اطلاعرسانی دولت درباره آن آغاز شد، اما متأسفانه به سرعت توسط عدهای مصادره و به سمت اغتشاش کشانده شد.
بیشتر بخوانید:
اعتبار ۱۷۰ سالهای که با اخبار دروغ فروریخت
جزئیات برگزاری تجمع بزرگداشت «۹ دی» در تهران
تصاویر آتش گرفتن بانکها، غارت فروشگاهها، تخریب خیابانها، آتش زدن خانه مسکونی در شیراز و در نهایت کشته شدن تعدادی از هموطنان در آشوبها نخستین نشانههایی بودند که عدهای در تلاش هستند اعتراضات معیشی و قانونی تظاهراتکنندگان را به سمت آشوب و اغتشاش هدایت کنند.
تحولات بینالمللی و تلاشهای علناً ابراز شده دولتهای متخاصم ایران از جمله آمریکا و عربستان سعودی در ماهها و سالهای اخیر دیگر نشانههایی هستند که شائبه وجود دستهایی برای خارج کردن اعتراضات از کانال قانونی را تقویت میکنند.
به عنوان مثال، «محمد بن سلمان»، ولیعهد عربستان سعودی سال ۱۳۹۶ علنا تصریح کرده بود که قصد دارد جنگ را به داخل ایران بکشاند؛ یا مقامهای دولت «دونالد ترامپ» بیش از ۱۰ بار به بیان آشکار یا به زبان بیزبانی گفتهاند که هدف سیاست «فشار حداکثری»، به آشوب کشاندن ایران است تا جایی که «برایان هوک»، نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران در زمان اغتشاشات نتوانست خوشخیالیاش را از به ثمر نشستن ظاهری این سیاست پنهان کند و در مصاحبهای با «بیبیسی» گفت که دولت ترامپ از اتفاقاتی که داخل ایران میافتد «خیلی خرسند» است.
روایتهای شاهدان عینی که در بطن ناآرامیها حضور داشتهاند هم از وجود نوعی الگوی متحدالشکل برای ایجاد تخریب و خسارت زدن به اماکنی مانند بانکها یا حمله به مراکز نظامی و انتظامی برای تصاحب سلاح حکایت میکند. کم نیستند شاهدانی که گزارش میکنند گروهی از افراد معمولاً کوچک پس از نفوذ به میان جمعیت معترضان بانک یا ساختمانی را به آتش کشیده و به سرعت از محل حادثه متواری شدهاند.
بروز اینگونه اتفاقات هماهنگ در تجمعاتی که به گفته «محمد کولیوند»، نماینده کرج در ۷۱۹ نقطه کشور پراکندگی داشتهاند رد کردن وجود نوعی سازماندهی و هماهنگی برای بهرهگیری از اعتراضات معیشتی و قانونی مردم را اگر نه غیرممکن، بسیار دشوار میکند.
در واقع، شباهت بسیار زیاد اغتشاشات آبانماه به نوعی تاکتیک در درگیریهای نظامی به نام «تهاجم فُوجی» (به خصوص پراکنده بودن آنها در قالب گروههای کوچک اما بسیار پراکنده) هم عاملی است که از احتمال وجود نوعی برنامهریزی قبلی برای آن خبر میدهد.
تهاجم فوجی چیست؟
اندیشکده «رند» اخیراً در یک پژوهش تحقیقی بسیار مفصل «تهاجم فوجی» را یک دکترین نظامی خوانده که آینده درگیریها را در عصر ارتباطات رقم خواهد زد. تهاجم فوجی که با نامهای دیگری مانند «حملات انبوه» هم شناخته میشود نام یک تاکتیک در میادین درگیری است که هدف آن «اشباع کردن» توانمندیهای دفاعی طرف مقابل از طریق درگیر کردن آن در حملاتی است که با پراکندگی زیاد و از تمام جهات روانه هدف میشوند.
این نوع حملات، در میادین درگیریهای نامتقارن مورد استفاده قرار میگیرند که طرفهای درگیر از نظر اندازه یا توانمندیها با یکدیگر برابری ندارند. در چنین موقعیتهایی طرفی که امکانات کمتری دارد با تهاجمهای همهسویه و غیرمتمرکز به دنبال بر هم زدن انسجام دفاعی طرف مقابل و ضربه زدن به آن است.
تهاجم فوجی بیش از هر چیز محصول عصر ارتباطات و گسترش فناوریهای ارتباطی به خصوص اینترنت و گوشیهای همراه است. از آنجا که در این روش، فرماندهی میدان عملیات به گروههای عملیاتی کوچک سپرده میشود این فناوریها نقش بسیار مهمی در ایجاد هماهنگی و ارتباط میان گروههای کوچکی دارند که در موقعیت بسیار دور استقرار یافته و پراکنده شدهاند.
طبق توصیف اندیشکده رند، «این دکترین نوپا از این واقعیت نشأت میگیرد که امکانات ارتباطی امکان ایجاد یگانهای عملیاتی متعدد و کوچکی را فراهم میکنند. همچنین به مدد این فناوریها میتوان این یگانها را به نحوی شبکهسازی کرد که علیرغم توزیع بسیار پراکنده بتوانند به محض اراده و به صورت مکرر برای وارد آوردن ضربات مهلک به طرف مقابل گرد هم بیایند.»
با آنکه «تهاجم فوجی» بیشتر نظریهای برای درگیریهای نظامی است، اندیشکده رند نوشته کارآمدی این روش در تمامی طیفهای درگیری، از جنگهای تمامعیار نظامی گرفته تا درگیریهای کوچکمقیاس قابل اثبات است. به عنوان مثال، طبق گزارش این اندیشکده، گروههای تروریستی، تبهکار و افراطی و حتی برخی «سازمانهای مردمنهاد» (NGOها) گاهاً برای پیشبرد اهدافشان به این روش متوسل میشوند.
در گزارش رند به نمونههایی برای استفاده از این تاکتیک در میادین غیرنظامی اشاره شده است: «توسل به یورشهای فوجی اجتماعی به خصوص در میان فعالان معترض به سرمایهگذاری و تجارت جهانی رو به فزونی است. اعتراضات اینترنتمحور به جلوگیری از تصویب "توافق چندجانبه سرمایهگذاری" در اروپا در سال ۱۹۹۸ کمک کرد. پس از آن در روز ۱۸ جولای ۱۹۹۹، تظاهراتهای خشمگین در اعتراض به سرمایهداری در لندن اتفاق افتاد و دهها هزار فعال به خیابانها آمدند. همزمان، تظاهراتهایی به صورت موازی در کشورهای دیگر برگزار شد. تظاهراتهای ۱۸ جولای تا اندازه زیادی در بستر اینترنت و بدون رهبری یا مدیریت مرکزی سازماندهی شدند. بعد از آن، هزاران نفر از فعالان دیگر به ویژه در آمریکا، کانادا و اروپا ۱۸ جولای را الگو قرار داده و با برگزاری تظاهراتهای فوجی توانستند در روز افتتاحیه یک نشست مهم سازمان تجارت جهانی (۳۰ نوامبر ۱۹۹۹) از برگزاری آن جلوگیری کنند. قدرت این سه جنبش و اثربخشی روشهای اخلالگرانه فعالان برای بسیاری از مسئولان مایه شگفتی بود... این تظاهراتها نشان ددادند که شبکههای عصر ارتباطات میتوانند دستکم برای مدتی بر نظامهای سلسله مراتبی (سازمان تجارت جهانی و پلیس سیاتل) چیرگی پیدا کنند.»
در حوادث آبانماه میزان بالای تخریبها، کمتعداد اما بسیار پراکنده بودن اغتشاشات، متحدالشکل بودن خسارتهای وارد آمده و رفتارهای گروههای نفوذی به داخل جمعیت معترضان، این فرضیه را مطرح میکند که ممکن است کشورها یا گروههایی که منافعشان را در گرو مشغول نگاه داشتن ایران به آشوبها و اغتشاشات داخلی میبینند از همین تاکتیک برای ربودن اعتراضات قانونی و هدایت آن به سمت خشونت استفاده کرده باشند؛ این البته فرضیهای است که باید آن را در معرض آزمون و واکاویهای بیشتر قرار داد.