سرویس سیاست مشرق- سید مقاومت، سیدحسن نصرالله، در سخنرانی خود در رثای حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و یاران شهید ایشان، سخنانی قاطع و بُرّنده گفت که قطعا در تاریخ خواهد ماند و روزهایی که در پی خواهند آمد، باز هم صدق گفتار «صادق الوعد» را خواهند دید.
اما یکی از جملات تاریخی سید حسن، که میراثبر فصاحت و سخنوری تاریخی روحانیت شیعه است، آنجا بود که گفت: "ارزش سر ترامپ از کفش حاج قاسم سلیمانی کمتر است."
کمتر از 24 ساعت باید می گذشت تا عمق این بیان و تعبیر سید حسن، به روشنی عیان گردد. حضور چند میلیونی مردم در مراسم تشییع و بدرقهی پیکر سردار دلها و همرزمان شهیدش در تهران(که خود امتداد حماسهای است که از کاظمین و نجف و کربلا شروع شد و به اهواز و مشهد رفت و به پایتخت رسید)، نشان داد که تفاوت جایگاه و شان وجودی و انسانی سرداری که در تمام عمر آراسته به سجایای اخلاقی و پیوند خورده با مکتب اولیای الهی بود، با جرثومهای متعفن، پلیدی مجسم و عصاره رذایل اسفل السافلین، یعنی دانلد ترامپ، از کجا تا کجاست.
کدام فرمانده نظامی در تاریخ عالم بوده که این چنین با «قلب» مردمش پیوند بخورد که اقیانوسی از جمعیت او را بدرقه کنند؟ و این تازه یکی از مریدان بزرگترین «سردار» تاریخ بشر، حضرت ابالفضل العباس(ع) است که این چنین محبوب قلبها شد. اما ترامپ حرام زاده(که نشانههای بدنامی مادرش را جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا سال گذشته در شبکه اجتماعی به اشتراک گذاشته بود)، روزی که هلاک شود، کدام قلبی از هلاکش تکانی خواهد خورد؟ چند تیری به مناسبت هلاکش شلیک خواهند کرد و گارد تشریفات و همان لیموزینهای سیاه قالبی، و تمام، و تازه شروع مواجهه با عاقبت سیاه آن دنیایی خود در پیش روی اوست..
چه بسیار مادرانی بودند که در هوای نزدیک به صفر تهران، در مراسم بدرقه شهدای قافله عشق، اطفال شیرخوار خود را در آغوش گرفتند و به دریای جمعیت پیوستند. و اینها منطق و حساب و کتابی دارد که در عقل ابزاری انسان غربی که فکر و قلبش را آفت «اومانیسم» و «پوزیتیویسم» به برهوت احساس و شهود تبدیل کرده، قادر به درک ان نیست که چرا یک فرمانده نظامی باید نماد «عاطفه»ِ یک ملت شود. بشر غربی، تهیشده از معنا و ماوراء، اسیر در چنبرهی آهنین «فردیت» و «فردگرایی»، تصوری ارتباط قلبی یک ملت و تبدیل آنان به یک پیکر واحد به واسطهی اثر وضعی یک «خون مقدس» ندارد و این بلایی است که «یهود» بر سر ملتهای غربی آورده است و قصد دارد شرقیان را هم به همین بلیه دچار سازد. یهود که خود سرتاپا و سلول در سلول، مبتنی بر ایدئولوژی و اسطوره است، در روندی خزنده و چند سدهای، ملتهای عالم را در قالب «نگاه علمی» و «ماتریالیسم» و «پوزیتیوسم»، اسطورهزدایی و ایدئولوژیزدایی کرده است. اسطورهها، افسانه نیستند، «معنا»ی حیات فردی و جمعی انسانهاست. انسانها و جوامع «معنا»زدایی شده، همچون موم در دست شبکه جهانی صهیونیسم است که با ابزاری چون رسانهها و هالیوود، «بیمعنایی» کل عالم را در ذهن آنان جاگیر سازد.
برنامهای که شبکه جهانی صهیونیسم برای بشریت دارد، امروز در کشورهایی چون «شیلی» متجلی است. کشوری فروپاشیده به لحاظ اخلاقی و فرهنگی که طبق آخرین آمار، بیش از 70 درصد ولادتها در آن نامشروع است و از سوی دیگر، روز به روز بر تعداد جمعیت زاغهنشین آن، که تهی شده از هویت انسانی، تنها در خود می لولند، افزوده می شود. شیلی کشوری است که هم به لحاظ فرهنگی و هم اقتصادی، کاملا توسط آمریکا فتح شده است(شیلی اولین آزمایشگاه پیادهسازی نولیبرالیسم در دهه 1970 بود) و کرامت انسانی ملت آن، چنین به تاراج رفته است.
شبکه جهانی صهیونیسم، می خواهد که همین بلا را بر سر کل عالم، جز مناطقی که همین اقلیت شیطان صفت زیست می کنند، بیاورد: جهانی که به لحاظ اخلاقی فروپاشیده و از لحاظ اقتصادی زیر یوغ، الیگارشی زرسالار یهودی است. به صراحت باید گفت که نقشه شبکه جهانی صهیونیسم برای دنیا این است که کمتر از یک درصد جمعیت دنیا، زیستی چون «دن بیلزریان»، مدل تبلیغاتی هرزنامه «پلی بوی» که سبک زیست شیطانی و سراسر عیاشی و گناه را تبلیغ می کند، داشته باشند و باقی جمعیت دنیا برای زندگی بازنماییشده بیلزریان به عنوان یک الگوی «آرمانی» زیست نفسانی، حسرت بخورند و برای رسیدن به آن، از هیچ نوع فسادی اباء نکنند تا برسد به آنجا که در آیه 41 سوره مبارکه روم میخوانیم: «ظهر الفساد فیالبرّ و البحر، بما کسبت ایدی الناس. لیذیقهم بعض الذی عملو لعلّهم یرجعون»
امثال حاج قاسم سلیمانی، بزرگترین موانع بر سر تحقق این نقشه شوم برای نوع بشر بوده و هستند. از این رو، تردیدی نیست که برای حذف او و امثال او، چند سال برنامهریزی کنند، به این هوا که موانع تحقق نقشه شوم جهانی خود را برای همیشه از بین ببرند، غافل از این که با این نوع جنایات، تنها آنچه را که از آن می ترسند، یعنی زوال و نابودی شبکه جهانی صهیونیسم را پیش می اندازند.
و چه نشانهای از این بالاتر، که نظام سلطه بیش از دو دهه است که با تمام قوای رسانهای و فرهنگی خود به میدان آمد تا «اخلاق» را در مردم ایران، نابود کند و مردان را بیغیرت و زنان را لاابالی کند و در نهایت مرکز ثقل تشیع در جهان را به سوی «شیلیایی» شدن براند، لیکن این فطرتهای پاک که اقیانوس میلیونی این روزها را در شهرهای ایران، در بدرقه پیکر شهیدان دین و وطن، راه انداختند، این مادرانی که با گرایشهای فکری، سیاسی و فرهنگی مختلف، حتی فرزند شیرخوار به بغل برای تشییع آمدند، نشان دادند که نقشهی شوم استکبار برای تیره کردن گوهر تابناک مردم ایران، شکست خورده است و برکت خون حاج قاسم، همچون آبی زلال بر فطرتهای پاک این مردم جاری شد و گوهرهای وجودی آنان را به تلالو درآورد. و این اتفاقی نیست، چرا که این مردم، حلالزادهترین ملتهای جهانند و برای جوامع و مللی که زیر یوغ سلطه فرهنگی شبکه جهانی صهیونیسم، از «معنا» خالی شدهاند و «اخلاق» را باختهاند و به آمار وحشتناک ولادتهای نامشروع رسیدهاند، مفاهیمی چون «فطرتهای پاک» و «نطفههای حلال» و رابطهی آن با برانگیختهشدن از خون مقدس «شهید»، مفاهیمی تعریفناشده در سیستمهای عامل طراحی شده برای ذهن آنان است.
از آن سو، فردی به ریاست جمهوری آمریکا رسیده که داستان هرزگیها و تباهیهای اخلاقی او، در همان فضای انتخاباتی 2016 ورد زبانها بود و «بانوی» اول آمریکا کسی است که کار خود را از دنیای پورن و تصاویر عریان مجلات هرزهنگار شروع کرد. و باز نکته مهم آن است که ترامپ چنان به لحاظ اخلاقی سقوط کرده است که حتی همین «بانوی» اول(که در فضایی که گفتیم بالید) به هیچ روی تحمل او را ندارد و طبق گزارش یکی دو ماه پیش روزنامههای آمریکایی، سالهاست که در اتاقی جدا از ترامپ(حتی در کاخ سفید) زندگی می کند.
این سو اما، ملتی است که رهبرش، حتی از قول قسمخوردهترین دشمنانش، همواره زاهدانه و با تقوای اخلاقی زیسته و حتی یک نکته خاکستری در زندگی شخصی او وجود نداشته است و فرمانده ارشد نظامیاش، که دستپرورده و شاگرد مخلص همان رهبر بود، چنان با اخلاق زیست که نماد «عطوفت» و «محبت» و «پدرانگی» برای ملت شد. بدیهی است که برای تشییع چنین فرماندهی، مادران نجیب و باوقار این کشور، طفل شیرخوار به آغوش، در سرمای نزدیک به صفر به خیابانها آمدند.
اما با این همه، یک تناقض بسیار مضحک و زننده هم در رفتار تیم ترامپ وجود دارد. در حالی که فرماندهی نظامی چون حاج قاسم، سالها همان می نمود، که بود و آثار شبزندهداریها و عبادات شبانه، در چشمهای بیخواب اما نافذش آشکار بود و جهاد اکبرش در غلبه بر نفس، نورانیتی توام با ابهت مردان خدا به چهرهاش بخشیده بود، حامیان و مشاوران و دستیاران صهیونیست ترامپ، قصد دارند از این نماد مجسم تعفن اخلاقی، که بود و نمودش تجلی زندگی کافرانه و طاغوتی است، با مدد از فرقه جعلی مسیحیت صهیونیستی، یک چهرهی «معنوی» هم بتراشند! بدسگالی چون نتانیاهو او را «کوروش کبیر»، منجی امت یهود لقب می دهد و «کشیش» شخصی ترامپ، او را «دستخدا» می خواند(حقا که نام خدا در سرزمین شیطان بزرگ، غریب و مهجور است). و البته در فرقه شیطانی چون مسیحیت صهیونیستی که مصادره به مطلوب مسیحیت توسط اولیاء شیطان است، باید هم جرثومهای چون ترامپ «منجی» باشد.
و عجبا از خون مقدس شهید، که در زمانهای که تحت سلطهی بوقهای رسانهای و تبلیغاتی شبکه جهانی صهیونیسم، سکه رایج زیست جهانی، «خوشباشی»، «ابنالوقتی»، «بیمعنا دانستن عالم» و «لذت بردن در لحظه در همین دو روز دنیا» است، شهادت حاج قاسم و همرزمانش، «چگونه مردن» را برای مردم مهم و با ارزش کرد.
الغرض، ما پیروان مکتب امیرالمومنین(ع) و اباعبدالله(ع)، از اعماق دل بر این اعتقادیم که ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد و خون شهید، در بارگاه الهی، مقدسترین و عزیزترین است و آثار وضعی در عالم دارد. همانگونه که شهادت سرباز پاکباختهی حاج قاسم در سوریه، شهید محسن حججی، آغاز پایان سلطهی داعش در سوریه و عراق بود، خون «فرمانده» و ابومهدی مهندس، آغاز پایان سلطهی شیطان بزرگ در منطقه خواهد بود، انشاالله.