به گزارش مشرق، بعد از رفتن کارلوس کیروش، سکان هدایت تیم ملی در دستان مارک ویلموتس قرار گرفت اما او خیلی زود ایران را ترک کرد. چند ماه از رفتن او می گذرد اما هنوز جانشین مرد بلژیکی مشخص نیست و در این مدت گزینه هایی مثل برانو، دبیاسی، قلعه نویی، گل محمدی و دایی مطرح شده اند که این روزها بیشتر توجهات به دایی و خصوصا قلعه نویی است.
جلال چراغپور، کارشناس فوتبال درباره تبعات دیر انتخاب شدن سرمربی تیم ملی اظهار نظر کرد که حرفهای این کارشناس را در ادامه می خوانید.
ضربات به تیم ملی
"تیم ملی از لحاظ وجودی ضربه خورده است. یک زمانی تیم ملی مربی دارد و مثلا یک ماه به مرخصی میرود اما الان اینگونه نیست. قبلا تیم وجود داشت نفرات همگی وظایف و مسئولیتهایشان را میدانستند و منتظر فیفادی بودند تا یک بازی دوستانه برگزار کنند اما الان تیم ملی در یک وضعیت بسیار بد است. تیم ملی یک دوران طولانی را با یک تفکر سر کرد و آن تفکر در یک وضعیت متزلزل و نه یک وضعیت سطح بالا تمام شده است. یک زمانی یک تیم صدر جدول است و مربی قصد رفتن میکند. او در یک وضعیت خوب تیم را ترک میکند و نفر بعدی کافی است که با همان فرمان مدتی جلو برود تا خودش سوار کار شود و خیلی کار سختی ندارد. این اولین ضربهای است که به تیم ملی وارد شد."
"اما تیم ملی ما این وضعیت را ندارد. مثلا استراماچونی با دیاباته و قائدی خط حمله را درست کرده بود و مربی بعدی هم از آن استفاده میکند و تیم همان روال را انجام میدهد. پرسپولیس هم همینطور. تیم ملی الان چنین وضعیتی ندارد چون در آخرین روزهای حضور کیروش که هشت سال در تیم بود، با یک وضعیت نه چندان خوشایند از تیم جدا شد. ما بازی با ژاپن را بدجوری از دست دادیم. ویلموتس هم که آمد یک تیم یکدست و برنده و سرحال را تحویل نگرفت. دو بازی با کره و سوریه انجام داد و در مقدماتی جام جهانی هم دو بازی آسان را برد و دو بازی مشکل را باخت و رفت. این ضربه دوم به تیم ملی بود."
"یک سال و خردهای از زمان رفتن کیروش گذشته است و بازیکنانی که در تیم ملی بودند در باشگاههایشان تمام شده هستند. ۶ بازیکن تیم ملی دیگر نمیتوانند برای جهش، انسجام و نظم این تیم نقش بزرگی داشته باشند. اینها بازیکنانی هستند که معمولا در در ترکیب اصلی بودند. این سومین مشکل تیم ملی است. همین فردا صبح هم تیم ملی تشکیل شود مربی باید حداقل ۱۰ بازیکن جدید دعوت کند. پس کار مربی بعدی از اینجا شروع میشود و با نهایت دو بازی تدارکاتی باید در دو بازی سخت به میدان برود که در راس آن بازی با بحرین است. با اتفاقاتی هم که الان در فوتبال آسیا افتاده و میزبانی ایران را زیر سوال را بردند، معلوم نیست که زیر قولشان مبنی بر میزبانی ایران در کشور خودمان نزنند. کار پیچیدهتر شده است و تیم ملی وضعیت متزلزلی دارد. مربی هم مشخص نیست و بازیکنان نمیدانند که کسی آنها را در لیگ میبیند یا نه."
مساله بزرگتر
"درست است که ما میخواهیم از مربی ایرانی استفاده کنیم ولی سوال مهمتر این است آیا مربیای که سالها زحمت کشیده و اعتبار جمع کرده، برای دو بازی تمام اعتبارش را وسط میگذارد؟ چون ممکن است تیم به مرحله بعدی صعود نکند یا حتی به او بگویند تو را فقط برای بازیهای این مرحله میخواهیم. یعنی او در برابر ریسک و هزینه بزرگی که قرار است بکند شاید چیزی گیرش نیاید. آیا بعد از اینکه تیم ملی از این چاله درآمد، آقایان تصمیم گیرنده دوباره بحث مربی خارجی را مطرح نمیکنند؟ چون مربیان خارجی هم در شرایط آسانتر دستمزد کمتری هم شاید بگیرند. اینجا یک بحث شطرنجگونه و پیچیده وجود دارد. مربی داخلی با احتیاط حرکت میکند و مشتاق نیست. با خودش میگوید من در باشگاه حضور دارم، پولم را هم سر ماه میگیرم. تیمم هم یا اول است یا دوم، قراردادم هم که میلیاردی است و از خودش میپرسد تیم ملی چه چیزی به من اضافه میکند؟ درست است که ما به نتیجه رسیدیم که مربی داخلی بیاوریم ولی آیا مربی داخلی به راحتی به تیم ملی میآید؟ و اگر به راحتی بیاید آیا واقعا کارش راحت است و واقعا وارث یک تیم ملی میشود؟ الان کنار گذاشتن یک سری بازیکنان حفره ایجاد نمیکند؟ یا تیم ملی زیاد از حد جوان نمیشود؟ مثلا برای اینکه بازیکنانی مثل محمد محبی در حد تیم ملی تعیین کننده شوند، چقدر باید انتظار کشید؟ بله او در بین بازیکنان پیشکسوت دو بازی برای تیم ملی انجام داد اما اگر همه بار روی شانه اینها گذاشته شود، چیزی مثل تیم امید نمیشود؟ تیم امید هم تیم کمی نبود."
نشستن روی دو صندلی
"وضعیت یک مربی مثل برنامهای میماند که میخواهند برای یک پروژه تنظیم کنند. این برنامه تمام روح و روان یک مربی را میگیرد. الان تمام فکر آقای قلعهنویی روی سپاهان است و راه سادهای در لیگ و لیگ قهرمانان در پیش ندارد. سپاهان یک لحظه غفلت کرد و از صنعت نفت چهار گل خورد. سپاهان آنقدر مقتدرانه پیش نمیرود که بگوییم قلعهنویی پتانسیل اضافیاش را روی تیم ملی بگذارد. به نظر من کار اشتباهی است. تیم ملی با این شرایط پتانسیل کار زیادی دارد. حضور همزمان قلعهنویی در تیم ملی و سپاهان کار بسیار غیرمعقولانهایست چون هر دو تیم نیازمند کار مدیریتی هستند. با نصف فکر نمیشود یک تیم ملی را اداره کرد."
دایی یا قلعهنویی؟
"به نظر من باید فدراسیون فوتبال یک جدول داشته باشد و به صورت عمومی فکر نکند. در این جدول ۵ شاخص وجود داشته باشد و هر شاخص تا ۲۰ نمره باشد."
"شاخص اول باید این باشد که ببینیم کدام از این دو نفر شناخت دقیقتری روی لیگ، بازیکنان و استعدادها دارند. تیمهای قلعهنویی به صورت مداوم حدود ۲۰ سال است که در رتبههای بالایی جدول حضور دارند. من به امیر قلعهنویی احترام میگذارم ولی اگر این حرف را میزنم رفاقتی با او ندارم. او ۱۵ سال است که اول است یا دوم. اگر بخواهیم در این شاخص نمره بدهیم قلعهنویی ۲۰ میگیرد اما علی دایی ۱۰ میگیرد. نوع مربیگری علی دایی متفاوت است. کادر او کار میکند و دایی لحظه آخر میآید و بیشتر مدیریت میکند."
"شاخص دوم مقبولیت مربی در بین بازیکنان است. یعنی اداره کردن بازیکنان بزرگ. در این صورت وقتی کار قلعهنویی را در این سالها دیدیم میدانیم که کار کردنش با بازیکنان بزرگ بد نیست. به نظرم او اینجا ۱۵ میگیرد چون بعضی مواقع با بعضیها قهر میکند و بعضیها را کنار میگذارد. اما علی دایی با بازیکنان بزرگ، کم کار کرده است که بخواهیم ببینیم برخوردش با آنها چگونه است. بعد از مدت کمی که در پرسپولیس حضور داشت دیگر در تیمهای بزرگ نبود. برخوردش هم با بازیکنان بزرگ هم فکر نمیکنم نمرهای بیشتر از ۱۵ داشته باشد. او نسبت به بازیکنان بزرگ برخوردش زود تند میشود و در تیم ملی نمیشود خیلی با بازیکنان بزرگ و کسانی که در اروپا هستند تند برخورد کرد چون سرد میشوند و دیگر کار نمیکنند."
"شاخص سوم برمیگردد به کاریزمای جهانی چون تیم ملی میخواهد در رقابتهای بینالمللی شرکت کند. اینجا علی دایی ۲۰ میگیرد. قلعهنویی در داخل نمراتش بیشتر است اما به محض اینکه بحث وزن نیمکت و نام بینالمللی مطرح میشود علی دایی نمره بیشتری میگیرد. نمره قلعهنویی در این شاخص ۱۵ است."
"شاخص چهارم مربوط میشود به سطح مربی در زمانی که بازیکن بود. اینجا هم دایی نمره بیشتری میگیرد چون در سطح جهانی و لیگ قهرمانان اروپا بازی کرده است."
"شاخص پنجم هم این است که در وضعیت کلی جامعه اگر از مردم و طرفداران فوتبال بپرسید کدام گزینه را انتخاب میکنند میبینید که دایی مقبولیت بیشتری دارد."
"در مجموع از پنج شاخص، سه شاخص را دایی میبرد و دو شاخص را قلعهنویی. اما اگر بخواهیم سلیقهای انتخاب کنیم یا وزیر ورزش بگوید این نباشد، آن یکی باشد دیگر آدم نمیداند چه بگوید. خودشان همیشه میگویند ورزش را از خیلی چیزهای دیگر پاک نگه دارید. یا فیفا میگوید دولت در فوتبال دخالت نکند که برای همین روزها میگوید. همین روزهایی که میگویند یک نفر دو تیم داشته باشد اما دایی سرمربی نشود. از این مسلمتر تصمیم سلیقهای داریم؟"