به گزارش مشرق، در روایت تاریخ شفاهی شهید احمد غلامی به ایامالله دهه فجر و شکستن مقاومت نیروهای نظامی در مقبرۀ رضاشاه و تصرف آن توسط نیروهای انقلاب اشاره شده است که با هم می خوانیم:
در درگیریهای پادگان دوشان تپه که درگیری اصلی از آنجا شروع شد، حضور داشتیم.24 ساعت در خیابان تهراننو بودیم. در درگیریهای آنجا مردم پیروز شدند. این درگیری از روز بیستم تا بیست و دوم بهمن ادامه یافت و پسازآنکه کانون مقاومت نیروهای لشکر گارد شکسته شد، خبر آوردند مقبرۀ رضاشاه [در شهرری] دژ نیروهای ارتش شده و یک تیپ از زنجان آمده و آنجا مستقرشده است. گفتند بروید آنجا درگیری شده است. سریع رفتیم. صدای تیراندازی میآمد. نیروهای ارتش آنجا جمع شده بودند. احساس خطر میکردند. کلانتری شهرری هم در حال سقوط بود.
بعد از سقوط کلانتری گفتیم برویم از بالا درگیر شویم تا نظامیها تسلیم شوند، چون مقاومت میکردند و به سمت مردم تیراندازی میکردند. مقاومت، از سمت قبر رضاشاه بود. دور مقبره، دیوارهای سنگی بلندی بود که ازآنجا بهطرف مردم تیراندازی میشد. نیروهای ارتش با چند نفربر داخل محلۀ قدیمی سرتخت رفته بودند و آنجا کانون درگیریها شده بود. دو سه تا نفربر به کمک آنها آمده بود. ما روی ساختمانهای بلند محله رفتیم و شروع به تیراندازی کردیم. این کار سبب شد نفربرهای ارتش عقبنشینی کنند. با بلندگو به سربازان ارتش میگفتیم مقاومت نکنید، سلاحهای خود را بگذارید و تسلیم شوید. میگفتیم کلانتری سقوط کرده است. پادگانها در تهران سقوط کردهاند. با انقلاب همراهی کنید. آنها مقاومت میکردند و ما مجبور شدیم به آنها تیراندازی کنیم تا تسلیم شوند. عدهای از بچههایی که در محلۀ سرتخت زندگی میکردند، آمدند و پرسیدند چهکار کنیم؟ گفتیم سنگرهای نظامیها کنار دیوار است. بروید پشت دیوار کوکتل مولوتف بیندازید، چون با این کار، آنها از دیوار و سنگرها فاصله میگیرند و وقتی تیراندازی شود، مجبور میشوند سلاحهایشان را بیندازند و تسلیم شوند. آنها تا ساعت 8 یا 9 شب، مقاومت میکردند. درگیری از همه طرف بود. اولین گروهی که شروع به تیراندازی از جنوب غربی مقبره کرد، ما بودیم. این درگیری از ساعت 4 و 5 بعدازظهر شروع شد و تا ساعت 8 و 9 شب ادامه پیدا کرد. بعدازآن، دیگر صدای تیراندازی قطع و مقاومت ارتشیها شکسته شد و همۀ آنها تسلیم شدند.