به گزارش مشرق، جشنواره فیلم فجر درحال برگزاری است، مثل همیشه سینما و فیلم هایش در صدر اخبار دهه فجر انقلاب اسلامی قرار دارد و همه مشغول نقد و تایید این فیلم و آن فیلم نشسته اند. طبق معمول منتقدان مشغول شکوه و شکایت از فیلم های سیاه روی پرده و سنجش میزان سیاهنمایی و سوژه و تم و فرم و کلیشه های هر فیلم.
بی آنکه بگویند تعجبی ندارد از جماعتی که خود را «اسیر، میلیون ها اسیر» می دانند، چنین فیلم هایی تولید شود. ژانر سیاه (ایران سیاه و ناامید) و ژانر زرد (عشقهای منفی) کل فضای سینما، حتی تلویزیون و تلویزیون خانگی را اشغال کرده است.
در این باب، نقد بسیار شده است. همه می دانند مافیای طرح ریزی و ساخت فیلم سینمایی در ایران، تمام هدف و همتش را در ارائه چهره ای سیاه، فقیر، عقب مانده، بی آینده، از ایران و جمهوری اسلامی گذاشته است. برخلاف هالیوود که «آمریکای قوی» هویت اصلی آن است و در عمل سربازانش به هنگام دستگیری خود را خیس می کنند و دارای بیشترین آمار افسردگی در جهان است.
برخلاف بالیوود که «هند عاشق پیشه» هسته اصلی آن است و در عمل، کشورشان دارای بیشترین آمار تجاوز به عنف و ناامنی برای زنان است. برخلاف ترکیه که حتی در سینمای معروف به "خیانت" شان، محور هر فیلم «کار و تلاش» است و حتی خیانت آمیزترین فیلم هایش نیز تم کار و کارآفرینی دارد،زیباترین کشور جهان تصویر می شود و سینما نردبان گردشگری آن است. برخلاف کره که «خودکفایی و استقلال» در کانون سینما قرار دارد و مانیفست خوداتکایی مردمانش می شود.
سینمای ایران مخلوطی شده از قتل، خیانت، اعتیاد، دزدی، فاحشه گری و.. با ژانر وحشت، ترس، یاس و.. به یک بهانه تکراری که بله! اینها واقعیات کشور ماست. بی آنکه کسی بگوید: چند درصد مردم این کشور اسلحه دارند که قتل بشود واقعیت و مسئله آنها؟!
چند درصدشان فاحشه هستند که سوژه فیلم هایشان بشود یک زن بدکار؟! بی آنکه کسی بگوید چند درصد جوانان این مملکت بیکارند و چند فیلم آموزشی سرگرمی برای مسئله اصلی این جوان ها ساخته شده؟ این ها واقعیت جامعه ایران نیست؟! بدتر از سوژه، پاسخ سینما به سوژه است.
سینما به جای مکتب آموزش و انسان سازی، مکتب ضدانسان و ضدآموزش شده. پاسخ سینما به معضل بیکاری، رفتن به سمت اعتیاد و تباهی و شوگر ددی و شوگر مامی است. نه کارآفرینی، نه اشتغال خودبنیاد، نه خلاقیت و هنر. پاسخ سینما به معضل روزمرگی، خیانت است، نه عشق پاک و وفاداری! این آن سینمایی نیست که قرار است تراز انقلاب اسلامی باشد و برایش جشنواره فجر گرفته شود. این سینما ارزش دیدن هم ندارد. و اگر به شعبده تبلیغات و بازیگران سرخاب سفیداب کرده و ژست سینماگردی 1 درصد جامعه ایران نباشد، مفتش هم گران است.
اما نکته مهمتر از آن، فیلم های ساخته شده نیست. فیلم های ساخته نشده است. هیچکس این وسط نمی گوید فیلم های ساخته نشده ، فیلم های ممنوعه، فیلم های اجازه ساخت و حتی اجازه طرح داده نشده کدام هستند؟
جای کدام فیلم ها، ژانرها، تم ها و.. در این سینما خالی است. و چه کسانی مانع ساخت آنها شده اند. می خواهم از خط قرمزهای سینمای ایران بگویم.
برخلاف شارلاتانیسم مافیای سینما که برای ملت ما چنین القا کرده اند که خط قرمزهای این سینمای بی مایه، لباس تنگ و رنگ ماکسی بازیگران زن است، صحنه بوسه و لمس سلبریتی هایی است که پشت صحنه پچ پچ می کنند و به خاطر "روابط" به روی صحنه آمده اند و.. این یک دروغ و ظلم بزرگ درباره حقیقت سانسورهای سینماست. سانسور اصلی سینما اینجاست:
سال هاست مافیای سینما و حتی تلویزیون، مافیای نفوذ کرده در وزارت ارشاد، خانه سینما و صداوسیما اجازه ساخت فیلمهای ژانر سفید و ژانر سبز را نمی دهد. دقیقا از همین روست که کل سینما را ژانر سیاه و زرد اشغال کرده است. سانسور اصلی در سینمای ایران، سانسور هر فیلمی است که در جهت سیاست کلان نظام جمهوری اسلامی در دفاع از «مقاومت» و «ایران قوی» است.
چه مقاومت ضداسرائیلی و چه مقاومت ضدآمریکایی. هر فیلمی که در این باره طرح شود، حتی اجازه ساخت نمی یابد. این وضعیت حتی در عرصه رمان و تئاتر و.. نیز دنبال می شود. هر فیلمی که چهره ای زیبا، باشکوه، پیشرفته، پرتلاش، پرروحیه، از ایران و ایرانی نشان دهد، هرگز اجازه ساخت نمی یابد وگرنه همان بلایی سر سازندگانش می آید که بر سر «به وقت شام»، «گاندو» و «فصل 5 پایتخت» آمد. هجمه شدید رسانه ای و سیاسی و حتی تهدید شخصی بازیگران و عوامل.
البته ناگفته نماند، چند سالی است ژانر دفاع مقدس و نقد ریگی از خط قرمزهای مافیای سینما کنار رفته. گویی سینمای ایران فعلا فقط ریگی را به عنوان تروریست به رسمیت شناخته است. آن هم به عنوان گروهکی که گاهی چنان وانمایی شده که محق است ترور کند (مقصر جلوه دادن جمهوری اسلامی در رشد تروریسم) و یا مرز مشخصی با اسلام و اسلام حقیقی ندارد. (مقصر نشان دادن اسلام در خلق تروریسم).
حتی داعش همچنان جزء «تروریست» های سینمای ایران نیست. چنانکه حاتمی کیا با نزدیک شدن به خط قرمز داعش، مورد هتاکی و فحاشی بی سابقه این جماعت قرار گرفت. اسرائیل و آمریکا پدرخوانده های تروریسم در دنیا جزء خطوط قرمز اصلی و اساسی مافیای سینمای ایران هستند که هیچ سینماگری حق نزدیک شدن به این منطقه ممنوعه را ندارد.
هر فیلمی بخواهد درباره اسرائیل و بازوهای مقاومت در منطقه ساخته شود، با دستهای اختاپوسی این مافیا مواجه می شود و در همان نقطه اول بایکوت می شود. هم از آن روست که سال هاست پس از مرگ مشکوک سیف الله داد (سازنده فیلم بازمانده) فیلم درخوری درباره فلسطین در سینمای ایران ساخته نشده است و تعداد فیلم های مربوط به مقاومت فلسطین به ده عدد نمی رسد.
هم از آن روست که سالهاست هیچ سریال عربی (دیگر چه برسد به فلسطینی) از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش نشده است. حتی این مافیای گاهی ظاهرالصلاح چنان از همبستگی ملت های منطقه می هراسد که ترجیح می دهد باکس تعطیلات آخر هفته ایرانیان و سریال شب شان با فیلم آمریکایی و فرانسوی و کره ای پر شود، اما فیلم ترکی را فقط باید «جم تی وی» پخش کند. مبادا جامعه ایران از خلال بعضی روزنه ها در فیلم های ترکی بفهمد که دیگر جوامع مسلمان هم علقه های دینی و اخلاقی دارند. (حتی در ترکیه لائیک)
این وضع سینما و تلویزیون ماست. اگر قرار است کارخانه انسان سازی شود، اگر قرار است با میلیاردها بودجه بیت المال، پشتوانه ای برای «ایران قوی» و منافع ملی سیاست های منطقه ای ما باشد، پس ژانر سیاه و ژانر زرد را تعطیل کنید، حداقل از بیت المال در حلقوم شان نریزید. و جنبش ساخت ژانر سفید و ژانر سبز به راه بیندازید. آنگاه خواهید دید یکی یکی نفوذی ها علنا روی آب خواهند آمد.